تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۰۹:۴۹
۰
کد مطلب : ۱۵۲۲۰

مقتل‌ و داستان در نقاطی به هم نزدیک هستند

مقتل‌ و داستان در نقاطی به هم نزدیک هستند
فرهنگ: گر چه ارتباط مقاتل با داستان نزدیک است ولی این دو عنصر ادبی مجزایی هستند که یکی بر اساس یک واقعیت تاریخی و مستند شکل می‌گیرد و در دیگری لزومی بر این امر نیست.

زهیر توکلی که درباره بررسی جایگاه مقاتل در ادبیات سخن می‌گفت، در این‌باره افزود: مقاتل را می‌توان به عنوان یک سنت روایی نوشتاری بررسی کرد که از همان سال‌های نخست اسلام مورد توجه قرار گرفته است.

وی ادامه داد: در کنار سنت مقتل‌نویسی سنت جنگ‌نگاری هم بوده است که این گونه نوشتاری در جاهایی به مقتل نزدیک می‌شود ولی مهمترین ویژگی مقتل این است که مشخصا درباره امام حسین(ع)، یارانش و واقعه عاشورا است و به همین دلیل قواعد خاص خود را دارد.

شاعر «ناگفته نماند» با تاکید بر اینکه مقاتل مکتوب آثار خواندنی‌ای هستند بیان کرد: مقاتل نه به عنوان مفهوم امروزی داستان بلکه به مفهوم یک روایت جذابیت دارند و مخاطب را با خود همراه می‌کنند. آنچه از یک روایت انتظار می‌رود در مقاتل وجود دارد. این متون با ایجاد تعلیق مخاطب را برای پی بردن به سرنوشت اتفاق کنجکاو می‌کنند و همچنین پرده‌برداری از یک واقعیت نیز در آنها هست.

توکلی افزود: ولی مقاتل داستان نیستند چرا که آنها روایت یک واقعیت مستند هستند که توسط راوی شاخ و برگ پیدا کرده و جنبه دراماتیکشان قوی شده است و نمونه بارز آن را می‌توان در «روضه الشهدا» اثر ملاحسین واعظ کاشفی دید که نویسنده در آنجا مقتل امام حسین(ع) را بیان می‌کند ولی جنبه داستانی آن به جنبه تاریخی آن می‌چربد و در بخشهایی عنصر خیال بر واقعیت پیشی می‌گیرد.

مقتل و داستان دو عنصر ادبی جدا از هم هستند
وی با اشاره به اینکه ارتباط مقاتل با داستان نزدیک ولی کاملا دو عنصر ادبی مجزا هستند عنوان کرد: مقتل روایت یک اتفاق واقعی است که حول یک قتل شکل می‌گیرد و ماجرای آن را از ابتدا تا انتها و حاشیه‌های آن بیان می‌کند. مقتل روایت یک اتفاق ویژه است درباره یک شخصیت ویژه و به همین دلیل می‌بینیم گاه مخاطب به آن به دیده داستان می‌نگرد.

این منتقد ادبی اضافه کرد: مشابه این اتفاق درباره گزارش مارکز از گروگانگیری کلمبیا می‌افتد که خواننده این گزارش را هم در کنار رمان‌های او می‌بیند و از آنجا که گزارش بر اساس یک اتفاق ویژه شکل گرفته و برانگیزاننده عواطف و احساسات است با ادبیات نسبت پیدا می‌کند.

توکلی در مقایسه گزارش ادبی و رئالیستی تشریح کرد: در گزارش‌هایی که به جنبه احساسی آن اتفاق بیشتر توجه می‌شود متن به یک گزارش ادبی نزدیک و از یک گزارش رئالیستی فاصله می‌گیرد که از این منظر هم با ادبیات نسبت پیدا می‌کند.

مقاتل حول محور یک شخصیت ویژه شکل می‌گیرند
این شاعر درباره نقاط افتراق مقتل و داستان گفت: در داستان نویسنده یک شخصیت ویژه را می‌پروراند و سپس اتفاقات را حول محور او شکل می‌دهد ولی در مقتل ما با یک شخصیت واقعی و ویژه روبه رو هستیم که به دلیل اینکه او ویژه است درباره قتل او می‌نویسیم پس نقطه عزیمت در مقتل و داستان با یکدیگر متفاوت است.

وی مه‌ترین ویژگی‌های مقتل را اینگونه توضیح داد: اتفاقات برگرفته از تقدیر در شکل‌گیری روایت مقاتل نقش مهمی دارد بدین معنا که تقدیر روزگار این بوده که شخص خاصی که مقتل درباره او شکل می‌گیرد با قساوت کشته شود و سپس قاتلانش نخواهند و نگذارند که اطلاعاتی درباره آن قتل منتشر شود و همین امر باعث می‌شود روایت‌های مقاتل بریده بریده و دارای پرش باشد.

مقاتل به داستان‌های مدرن و پست مدرن نزدیکتر هستند
توکلی ادامه داد: همین انقطاع‌ها به مقاتل جنبه روایی متنوع می‌دهد و آنها مانند داستان مدرن سیر خطی نداشته و با پرشهایشان ما را به یاد رمان مدرن می‌اندازند که در اینجا هم زمان شکسته می شود و دیگر داستان صرفا بر اساس سیر خطی جلو نمی‌رود. از این زاویه مقاتل به داستان مدرن و حتی پست مدرن نزدیک می‌شود ولی نزدیکی با داستان کلاسیک ندارد.

شاعر «میخانگاه» دلیل پرش‌های روایی در مقاتل را اینگونه توضیح داد: مسئله «عدو سبب خیر شود» است چرا که کسانی که نمی‌خواستند روایت واقعی اتفاقی چون قتل امام حسین(ع) منتشر شود جلوی روایت آن را گرفتند و همین امر باعث شد آنچه از روایت‌ها باقی مانده منقطع، دارای پرش و حتی متناقض باشد که همانطور که اشاره شد از این جنبه مقاتل به داستان مدرن و پست مدرن نزدیک می‌شوند که در اینگونه آثار زمان شکسته می شود و استفاده از فلاش بک هم مرسوم است.

این فعال مطبوعاتی تاکید کرد: باید مقتل‌نویسی بیشتر بین نویسندگان ما مورد توجه قرار گیرد و من مطمئن هستم اگر نویسنده‌ای چون رضا امیرخانی با تسلطی که بر زبان دارد بر اساس روایت‌های موجود مقتل بنویسد اثر خوبی می‌شود. نمونه خوبی از آن را هم در تلاش حسین مهدوی سعیدی(م. موید) شاعر آوانگارد دیده‌ایم که سالیان سال درباره عاشورا و عاشوراییان کار کرده و با همان زبان ادبی فاخر و فرهیخته مقتل نوشته و در این مسیر از منابع مختلفی هم بهره برده است.

داستان نیاز به شخصیت خاکستری دارد
توکلی در بخش دیگر صحبت‌هایش با تاکید بر اینکه مقتل‌نویسی هرگز نمی‌تواند تعریف یکسانی با داستان‌نویسی داشته باشد گفت: ادبیات داستانی وقتی شکل می‌گیرد که ما شخصیت‌های خاکستری داشته باشیم ولی در ماجرای کربلا ما با شخصیت‌های سیاه و سفید روبه رو هستیم در نتجیه نمی‌توان کاملا به وادی داستان وارد شد ولی اگر شخصیت‌هایی که از معصومان نیستند محور روایت قرار دهیم می‌توان درباره آنها داستان نوشت؛ همان کاری که داوود میرباقری در سریال‌هایش می‌کند.

وی افزود: داستان نیاز به شخصیت‌هایی دارد که در انتخاب بین خیر و شر فراز و فرود داشته باشند و درباره معصومین ما شخصیت‌هایی داریم که با وجود قدرت انتخاب ولی هرگز اشتباه نمی‌کرده‌اند در نتیجه بهتر است در داستان‌های مذهبی سراغ شخصیت‌های حاشیه‌ای برویم که نمونه آن در رمان «شماس شامی» مجید قیصری دیده می‌شود.

این پژوهشگر که در زمینه مقاتل مطالعاتی داشته است در پایان بیان کرد: مقاتل روایت مستند تاریخی می‌کنند در نتیجه در این زمینه آزادی عمل دارند. خوب است که نویسندگان ما به مقتل نویسی توجه کنند و در حوزه ادبیات داستانی هم می‌توان درباره زندگی اصحاب امام حسین‌(ع) در کربلا متن‌های زیادی خلق کرد چراکه خرده روایت‌های زیبایی در این زمینه در دست است و لازم است به این ظرفیت‌ها توجه کنیم. دکتر شریعتی نمونه‌ خوبی از نویسندگانی است که درباره اصحاب ائمه مطالبی نوشته که نه داستان است نه متن تاریخی و نه حتی صرفا یک قطعه ادبی بلکه متنی است بین این‌ها و می‌توان از وی نیز الگو گرفت.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما