تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۶۸ ساعت ۱۳:۰۶
۰
کد مطلب : ۳۴۸۴۴

متن کامل بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مداحان / 68

متن کامل بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مداحان / 68
بسم‌اللَّه‌‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خدا را شاکر و سپاسگزاریم که یک بار دیگر به ما توفیق و عمر داد تا این روز شریف و خاطره‌ی عظیم را در خدمت شما برادران عزیز و سخنوران و خوانندگان مذهبی و مداحان اهل بیت(علیهم‌السّلام) باشیم و از نفس گرم و اشعار شما استفاده کنیم.
مقام فاطمه‌یزهرا(سلام‌اللَّه‌علیها) در خور آن است که عقول برجسته‌ی انسانهای بزرگ، در اصلیترین رشته‌های تفکرشان بیندیشند و زبانهای فصیحترین و بلیغترین گویندگان و شعرا و سرایندگان، آن اندیشه‌ها را در قالب کلمات بیاورند و سرشارترین ذوقها و جوشانترین طبعهای فیاض و سیال هنرمندان و شاعران، آنها را به صورت شعر و سخن منظوم، با بهترین گویشها و حنجره‌ها بیان کنند. اگر این طور بشود، شاید ذهن بشرِ متوسط امروز و ما که از معارف حقیقی الهی دوریم و کشش نداریم که در ذهن و دل و روحمان، حقایق والا و متعالی را درک بکنیم، بتوانیم گوشه‌یی از فضایل و مدایح و مناقب و محامد این بزرگوار را بفهمیم و درک کنیم.
وقتی انسان به روایاتی که مربوط به فاطمه‌یزهرا(سلام‌اللَّه‌علیها) میباشد و از ائمه(علیهم‌السّلام) صادر شده است، مراجعه میکند، میبیند زبان معصومین (علیهم‌السّلام) نسبت به این بزرگوار، آن چنان زبان ستایش و خضوع و خشوع است که برای کسی که مقام والای فاطمه‌یزهرا(علیهاالسّلام) را ندانسته باشد، ممکن است مایه‌ی تعجب بشود. از خود پیامبر اکرم(صلّیاللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم) که پدر و مربی این مخدره‌ی بزرگوار بود، تا امیرالمؤمنین که همسر او بود و تا فرزندان او - ائمه(علیهم‌السّلام) - هر کدام راجع به زهرای اطهر، جمله‌یی سخن گفته‌اند و آن را با زبان تعظیم و ستایش بیان کرده‌اند. این، نشاندهنده‌ی آن مقام والا و توصیف‌ناشدنی است که حقیقتاً برای ذهن قاصر ما، آن علوّ درجه‌ی معنوی و ملکوتىِ امّ‌الائمةالنّجباء(علیهاسلام‌اللَّه) قابل درک نیست و ما به قدر فهم خود، ممکن است رشحه‌یی از رشحات را درک کنیم.
اگر کسی، شاعری، گوینده‌‌ای و یا خواننده‌یی بخواهد درباره‌ی این بزرگوار حرفی بزند، شعری بگوید، سرودی انشاد کند، شرایط این کار چیست؟ آن چیزی که امروز برای ما مهم میباشد، این است. چند سال است که در مثل چنین روزی، با شما برادران مینشینیم و راجع به مداحی و شعرخوانی و سخنوری و توصیف اهل بیت(علیهم‌السّلام) حرف میزنیم و چیزهایی میگوییم که شما برادران میشنوید و تلقی به قبول میکنید. نمیخواهیم آنچه را که گفتیم، دوباره و سه‌باره تکرار کنیم. البته امسال جلسه‌ی ما، به حضور برادرانی از سایر شهرها - مخصوصاً برادران مشهدی که در این راه و کار و خدمت، سابقه‌ی زیادی دارند و همچنین برادران قم و دیگر شهرها - مزین است.
برادرانی که در این رشته هستند، توجه کنند که مسأله‌ی مداحی، مسأله‌ی مهمی است. مداحی - همچنان که قبلاً هم در همین جلسه به شما عرض کردم - ادامه‌ی راه ستایشگران برجسته‌ی اهل بیت در دوران اختناق اموی و عباسی است. قضیه، فقط قضیه‌ی شعرخوانی نیست؛ بلکه مسأله، مسأله‌ی پراکندن مدایح و فضایل و حقایق در قالبی است که برای همه‌ی شنوندگان، قابل فهم و درک و در دل آنها دارای تأثیر است. لذا شما اطراف کشور اسلامىِ آن روز - از اقصای خراسان و سیستان تا یمن و مصر و کشورهای مغرب اسلامی - را ببینید، شیعیانی بودند که راجع به امیرالمؤمنین و سایر ائمه(علیهم‌السّلام) و نیز راجع به فاطمه‌یزهرا(س) حرف میزدند و سخن میگفتند و برای این و آن، حقایقی را بیان میکردند.
شما در بین کلمات ائمه(علیهم‌السّلام) یا سیره‌ی آن بزرگواران، کسی را که دارای چنین خصوصیتی است و این‌گونه مورد توجه ویژه قرار داده باشند،کمتر میبینید ؛ مگر آن افراد بسیار برجسته - مثل «هشام‌بن حکم» یا «مؤمن‌الطاق» - که اینها در بین رجال شیعه، بی‌نظیر و یا بسیار کم نظیر بودند. ائمه(علیهم‌السّلام)، امثال «هشام» و «مؤمن‌الطاق» را ستایش میکردند و مورد توجه و علاقه قرار میدادند؛ اما آن کسانی که همین مدح و بیان فضایل را به زبان شعر بیان میکردند - ولو آنچه که میگفتند، در حد اوج سخن «هشام‌بن‌حکم» هم نبود - مورد توجه و نوازش و احترام و تجلیل و تکریم قرار میدادند. علت این کار چیست؟
شما ببینید امام باقر و یا امام سجاد(علیهماالصّلاةوالسّلام) نسبت به «فرزدق» چه محبتی انجام دادند؛ در حالی که «فرزدق» جزو شعرای اهل بیت نیست. او یک شاعر درباری وابسته‌ی به دستگاههای قدرت و یک آدم معمولی بود که یک دیوان پُر از شعر، راجع به همین حرفها و مبتذلاتی که شعرای آن روز بر زبانشان جاری میکردند، داشت؛ لیکن چون یکبار وجدان او بیدار شد و در مقابل قدرت، حق را بیان کرد - آن هم به زبان شعر - شما ببینید که امام سجاد(علیه‌الصّلاةوالسّلام) چه محبتی نسبت به او انجام میدهد. یا بقیه‌ی شعرایی که مربوط به اهل بیت بودند - مثل «کمیت» و «دعبل» و «سیّد حِمْیَری» - و بقیه‌ی کسانی که جزو شعرای اهل بیت محسوب میشدند و به آنها علاقه‌مند بودند، همین وضعیت را داشتند.
خیلی از اینها، شعرایی هستند که اگر چه نسبت به اهل بیت علاقه هم دارند، اما همه‌ی شعرشان درباره‌ی اهل بیت نیست. شما دیوان «دعبل خزاعی» را که نگاه کنید، این‌طور نیست که او از اول تا آخر، مدح اهل بیت را گفته باشد. خیر، او یک شاعر است؛ ولی شعر او شعر سیاسی و در جهت افکار و عقاید و محبت اهل بیت (علیهم‌السّلام) و جزو پیوستگان به این خاندان است. ولایت، یعنی پیوستن و وصل‌شدن و جزو پیوستگان و موالیان اهل بیت(علیهم‌السّلام) قرار گرفتن. ببینید این «دعبل» - و همین‌طور «کمیت» و دیگران - چه قدر در دنیای تشیع و در زمان ائمه(علیهم‌السّلام)، مورد احترام و تجلیل بوده‌اند. علتش چیست؟
آن چیزی که جناب «دعبل خزاعی» در قصیده‌ی «مدارس آیات» بیان کرده، یا آن چیزی که «کمیت بن زیداسدی» در قصاید «سبعه‌ی هاشمیات» بیان نموده، یا آن حرفهایی که سیّد حِمیری(رضوان‌اللَّه‌علیه) در اشعار خود ذکر کرده است، بیش از حرفهایی که بقیه‌ی شیعه میگفتند و برای هم بیان میکردند، نیست؛ اما چرا در نظر ائمه (علیهم‌السّلام)، این سخنان ارزش بیشتری پیدا میکند؟ چون شعر است. آقایان، به این نکته توجه کنند. مگر شعر چه خصوصیتی دارد؟ چون تأثیر شعر در ذهن مخاطب بیشتر است. گاهی یک شاعر، یک بیت شعر میگوید که از چند ساعت حرف زدن یک سخنورِ توانا گویاتر است. یک بیت یا یک مصرع شعر، در ذهنها میماند و مردم آن را میفهمند و تکرار میکنند و نتیجتاً ماندگار میشود.
گاهی میبینید که برای حفظ یک بنای اعتقادی یا عاطفی، آن قدر که یک شعر اهمیت دارد، چندین کتاب اهمیت ندارد. همین دوازده بند معروف «محتشم» که جزو اشعار قدیمی مرثیه و مصیبت است، با این که مطالبی که در این کتاب و در این دوازده بند هست، چیزی نیست که امثال او، شبیه این مطالب را در کتابهای خود نیاورده باشند؛ در عین حال، اشعار او تأثیر خاصی دارد. غالباً هم چیزهای ذوقی است.
گر چشم روزگار بر او فاش میگریست‌
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
آن چنان حادثه‌ی کربلا را برای مخاطب تصویر میکند که این مفاهیم با همه‌ی بار اعتقادی و عاطفی و انسانی و سیاسی و فکری، در اعماق جان مستمع نفوذ میکند. اهمیت این اشعار، چنین است.
باز این چه شورش است که در خلق عالم است‌
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است‌
ببینید اصلاً با یک هنر و ذوق و ارایه‌ی سخن و به شکل خاصی، دل را متوجه میکند. اهمیت شعر، این است.
رفتار ائمه(علیهم‌السّلام) این گونه بود که دعوت شعری را تقویت میکردند. فقط ائمه هم نبودند که این کار را میکردند؛ نقطه‌ی مقابلشان هم همین طور بودند. یعنی همین خلفای بنیامیه و بنیعباس، برای پیشرفت کار خود، محتاج شعر بودند و به شعرا پولهای گزاف میدادند تا برای آنها شعر بگویند. شعرا هم میگفتند؛ چون پول و رشوه در میان بود. حتّی گاهی اوقات، بعضی از شعرای متمایل به اهل بیت، برای آنها هم شعری میگفتند؛ برای این که پولی بگیرند!
امام باقر(علیه‌الصّلاةوالسّلام) در مجلسی نشسته بودند. «کُثَیِّر عَزَّه» که یکی از شعرای معروف عرب است و متمایل به اهل بیت بود، او هم در جلسه حضور داشت. حضرت به او رو کردند و گفتند: «امتدحت عبدالملک؟»، تو مدح عبدالملک را گفتی؟ ملامتش کردند. در صدد عذرآوردن بر آمد. گفت: من چیزی در ستایش عبدالملک نگفتم. نگفتم که تو امام‌الهدی هستی. حضرت تبسمی کردند و چیزی نگفتند. در این بین، «کمیت» از آن طرف مجلس بلند شد و بنا به خواندن آن قصیده‌ی معروف خودش - که در مدح اهل بیت(علیهم‌السّلام) بود - کرد:
من لقلب متیّم مستهام‌
غیر ما صبوة و لا احلام‌
آنها هم دنبال شعر بودند. خلفا به شاعران پول میدادند، برای این که مثلاً در مدح بنیامیه یا بنیعباس و در باب این که اینها برحقند، شعر بگویند. امروز هم پول میدهند و میگویند به ابتذال بکشید و اسلام را قدح کنید و اهل بیت را مورد مذمت قرار بدهید و شیعه را خراب کنید. الان در دنیا دهها نویسنده‌ی مزدور قلم‌به‌مزد وجود دارند که صاحب ذوق و هنر هم هستند و از این پولهای بیحسابِ دلارهای نفتی میگیرند و کتاب مینویسند. من - به قول مشهدیها - بُری کتاب از همین مواردی که اینها علیه اسلام و تشیع و امام(ره) و جمهوری اسلامی و ماها نوشته‌اند، دارم. تبلیغات است دیگر؛ تبلیغات با شیوه‌های خوب، اما با محتواهای بد. ببینید چه قدر قضیه اهمیت دارد.
حالا اگر مداحی بتواند یک شعر خوب را که دارای مضمون و محتوای خوبی باشد، با صدای خوبی بخواند، شما ببینید که چه قدر خدمت بزرگی است. بسم‌اللَّه، این گوی و این میدان. منتها شرط اولش این است که شعر خوب باشد. اگر شعر خوب نبود، همه‌ی این فضایلی که ذکر کردم، هیچ کدام نخواهد بود. این نکته را بدانید. کسانی که این خصوصیات را داشته باشند، اگر یک قصیده را در مکان مناسب و با زبان و قالب و محتوای بایسته و حنجره‌یی مساعد بخوانند، شما ببینید که چه تأثیری خواهد گذاشت. البته این حنجره، مسأله‌ی مستحبی و نافله‌ی شعر است؛ فریضه‌اش همان شعر میباشد. یعنی چنانچه شعر با صدای خوش همراه شد، تأثیرش مضاعف میشود؛ اما در استخوان‌بندی این کار، صدای خوش دخالتی ندارد. اگر صدای خوش بود و این شعر را با آن محتوای خوب و با آن الفاظ زیبا و با آن مضمونی که مورد نیاز است، همراهی کرد، ارزش آن دو برابر میشود. یقیناً قصیده‌یی را که کسی این گونه بخواند، ارزش آن از یک سخنرانی یکساعته‌ی یک آدم دانشمند بیشتر است.
این‌که ما مرتب در این دیدارها به برادران عرض کردیم که بروید اشعار قوی فارسی را در کتابهای گوناگون پیدا کنید و آنهایی را که برای تفهیم مفاهیم و عقاید و اخلاق اسلامی و یا بینش سیاسی و یا هر آنچه که امروز جامعه‌ی اسلامی به آن نیاز دارد و مناسب است، برگزینید و بیاورید در محافل بخوانید، برای همین تأثیر است. آن وقت، شما یک «کمیت» و یک «دعبل» خواهید بود.
همان طور که مطرح کردم، یکی از چیزهایی که باید در این اشعار باشد، عبارت از مفاهیم بلند اسلامی - مثلاً در باب توحید یا نبوت - است. بهترین اشعار قدما در باب توحید و نبوت، همین مدایحی است که شعرای بزرگ ما در مقدمه‌ی دیوانها و مثنویهایشان ذکر کرده‌اند و گفته‌اند. این اشعار شعرای برجسته، مضامینی قوی و حقیقتاً روشنگر دارد که انسان میتواند پیامبر(ص) یا امام(ع) یا فاطمه‌یزهرا(سلام‌اللَّه‌علیها) را با مضمون این اشعار بشناسد. نمیگویم درست بشناسد، چون ما که نمیتوانیم آن بزرگواران را درست بشناسیم؛ اما در همان حدی که ممکن است، باید تلاش کنیم. مثلاً وقتی راجع به امیرالمؤمنین شعری خوانده میشود، باید هم مقام معنوی علی(ع) - که ما از او خبر کمی داریم و از ذهن و فکر و دلِ ما آدمهای پایین و متوسط پنهان است - و هم عبادت و مظلومیت و حکومت و عدل و ضعیف پروری و دشمن ستیزی و جهاد امیرالمؤمنین(ع) را بشناسیم.
حدود بیست سال پیش، این حرفها را میزدیم و خیلی، آنها را میشنیدند؛ ولی نمیفهمیدند که ما چه میگوییم. میگفتیم فقط درباره‌ی خال و خط خیالی چهره‌ی ائمه(علیهم‌السّلام) شعر نسرایید. شعر گفتن درباره‌ی زلف و ابروی و چشم و عارض امام که تعریف نیست. حالا ابروی امیرالمؤمنین(صلوات‌اللَّه‌علیه) کمانی باشد یا نباشد، مگر در شخصیت او چه‌قدر اثر میگذارد؟! زلف او افشان باشد یا نباشد، مگر چه‌قدر اثر میگذارد که حالا بیاییم در قصیده‌یی که میخواهیم راجع به امیرالمؤمنین بسراییم، از زلف امیرالمؤمنین بگوییم! البته، حالا به نظرم کم شده است.ان‌شاءاللَّه که الان این چیزها نباشد. وقتی میگفتیم چرا اینها را میگویید، تعجب میکردند و میگفتند: پس چه بگوییم؟ میگفتیم از مسایل زندگی و برجستگیهای عملی علی(ع) بگویید. در آن روز، این مسایل برایشان روشن نبود؛ اما امروز چگونه است؟ امروز، برای همه روشن است.
زندگی امیرالمؤمنین را بیان کنیم تا بین او و خصومش در تاریخ و امروز مقایسه شود. این چیز کمی نیست که یک نفر حاکم باشد و تمام ازمّه‌ی قدرت - بیت‌المال و شمشیر و نفوذ کلمه - در کف اقتدار او باشد، اما زندگی شخصی او آن چنان باشد که به یاران نزدیکش بگوید: شما نمیتوانید این قدر سخت زندگی کنید: «الا و انّکم لا تقدرون علی ذلک»(1). غذای او طوری باشد که راوی از اصحاب امیرالمؤمنین به قنبر - خادم آن حضرت - بگوید: چرا این نان جوینِ سختِ خشک را به این پیرمرد میدهی؟ و قنبر در جواب بگوید: من این کار را نمیکنم، خود او میکند. اوست که این نان و یا آرد جو را در داخل کیسه‌یی میگذارد و در آن را میبندد و گاهی هم مهر میکند که کسی باز نکند و آن را با شکر یا روغن یا قاتقی مخلوط نکند. «الا و انّ امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه»(2). این، زندگی اوست. این را بیان کنید.
کسانی که امروز در دنیا، داعیه‌ی حمایت از مظلومان و مستضعفان و ملتها و آزادی و حقوق بشر دارند، چگونه زندگی میکنند؟ آیا درجوامع آنها فقیر و مستمند نیست؟ آیا سر گرسنه بر بالین نهاده نیست؟ اینها را بگویید، اینها را بیان کنید. امروز شما خوب میتوانید اینها راتصویر کنید. اول برای خود و بعد برای دیگران تصویر کنید. جهاد امیرالمؤمنین، چیز مهمی است. از دوران کودکی - مثلاً از سن یازده یا سیزده سالگی - که او به عنوان یک انسان خودش را درک کرد، تا آخر عمر با دشمنان خدا مشغول مبارزه بود و بالاخره در این راه هم جان داد. یک شاعر، چه قدر خوب میتواند این را بیان کند. یک گوینده، چه‌قدر خوب میتواند این را در ذهنها و تا آن اعماق دل مردم نفوذ بدهد.
شما پیوند عاطفی مردم با ائمه(علیهم‌السّلام) را حفظ کنید که یک بخش آن هم مسایل اخلاقی است. یک بار به مناسبت، در این‌جا گفتم که بعضی از این غزلیات - مثلاً غزلیات صائب - درباره‌ی مسایل اخلاقی است که به نظرم نمونه‌هایش را هم، در آن وقت برایتان خواندم. این، اهمیت و ارزش کار را نشان میدهد. شاعری که بگوید و مداح و خواننده‌یی که آن را بخواند، تأثیر خوبی خواهد گذاشت. ان‌شاءاللَّه برادران در این خصوص همت کنند.
بحمداللَّه امروز ما خوانندگان خوب داریم. خدا را شکر که صاحب فکر و صاحب نظر سیاسی و صاحب انگیزه زیاد است و در اشعار و خواندنهای شما که در بعضی از مناسبتها آنها را میشنویم و مشاهده میکنیم، واقعاً چیزهای خوبی پیدا میشود؛ اما توجه کنید که نسبت به شعر سختگیری کنید.
این جلسه، جلسه مناسبی برای این‌که من بنشینم و بگویم کدام بیت، اگر این‌طور بود، بهتر بود یا چه اشکالی داشت، نیست؛ اما این کار باید در مجامع ادبی انجام بشود. یعنی همین شعری که خودتان سروده‌اید و ممکن است خوب هم باشد - قضاوت کلی نمیکنم - آن را در یک مجمع ادبی، وسط بگذارید و به هر کسی که آن شعر را نقد کند و اشکال بجایی بر این شعر وارد نماید، جایزه بدهید تا قوی بشود. یا از اشعار خوبی که دیگران دارند و یا از اشعار خوب خودتان استفاده کنید. سعی کنید این گونه سطح شعرها را بالا بیاورید.
امروز بحمداللَّه برادران اشعاری را خواندند که بعضی از آنها، انصافاً و واقعاً اشعار بسیار خوبی بود و این چیز بسیار با ارزشی است. البته باید بتدریج طوری بشود که این سِمت مدّاحی - که واقعاً یک منصب است - حدود و ثغوری هم پیدا کند. مداحی اهل بیت، خیلی بالاست. هم مقام بالا و هم تأثیر زیادی در جامعه و ذهن مردم دارد. باید بدانید که چه کسی مداح است، مقدّمات کار مداحی او چیست، چه قدر شعر میداند، چه قدر حفظ است و چه قدر میتواند بخواند؟ این خصوصیات را باید مرکزی عهده‌دار شود. حالا نمیدانم این مراکز مرسوم باید این کار را بکنند یا خود شما به کیفیتی فکرش را میکنید. این چیزی است که دنیا و نیازهای جامعه‌ی امروز، غیر از آن را بر نمیتابد و قبول نمیکند. باید این طور باشد. کسانی که رسماً این منصب را به عهده میگیرند و لباس مقدس ستایش اهل بیت(علیهم‌السّلام) را بر تن میکنند و مردم، آنها را به این عنوان میشناسند، بایستی خصوصیاتی داشته باشند و مرکزی باشد که آنها را با این خصوصیات تشخیص بدهد و صحه بگذارد. امیدواریم که خدای متعال به شما توفیق بدهد.
امام عزیزمان - آن انسان بزرگ زمان ما - نسبت به مدح ائمه(علیهم‌السّلام) حساسیت فوق‌العاده‌یی داشت. ما شرح حال آدمهای بزرگ را در کتابها خوانده‌ایم و بعضاً هم از نزدیک دیده‌ایم؛ اما این انسان، انسان دیگری بود و با همه‌ی انسانهای بزرگی که ما شناخته‌ایم، فاصله‌ی زیادی داشت و حدش به همان حدود اولیاءاللَّه میخورد. آن سبْک انسان بود؛ نه مثل این انسانهای بزرگی که در دنیای امروز و گذشته وجود داشتند و به عنوان انسانهای بزرگ شناخته میشدند. رهبر بزرگ ما، با آنها تفاوت زیادی داشت. انصافاً شخصیت عظیمی بود. ایشان، در ارتباط با خواندن و مدح و زندگی ائمه(علیهم‌السّلام) و پیوند عاطفی و محبت و تقویت این رشته، حساسیت فوق‌العاده‌یی داشت. کسی در این حد از مقام، این قدر به این مسأله اهتمام بورزد، نشاندهنده‌ی عظمت این مسأله است.
عاطفه‌ی مردم ما و پیوندشان با ائمه(علیهم‌السّلام) و عشقشان که در شادی آنها حقیقتاً شاد میشوند و در عزای آنها حقیقتاً محزون و غمگین میشوند، چیز بسیار مهمی است. حفظ و تقویت و پالودن و پیراستن و جهت دادن و هدایت این، برعهده‌ی کسانی از برگزیدگان - از جمله همین سلسله‌ی محترم مداحان که دارای این منصب عالی هستند - میباشد.
ان‌شاءاللَّه خداوند به همه‌ی شما و ما و ملت ایران توفیق بدهد که این راه را تا آخر بپیماییم و ان‌شاءاللَّه شما را مشمول الطاف و مورد نظر ائمه‌ی هداة مهدیین (علیهم‌السّلام) قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌
 
 
 
1) 1و2. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 45
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما