کد مطلب : ۳۳۰۰۶
درسگفتارِ درونمایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیباییشناسی و آرایهها
جلسة بیستم: قواعد مربوط به شعر موزون و مقفی (۲)
استاد اسماعیل امینی
درسگفتارِ درونمایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیباییشناسی و آرایهها
جلسة بیستم: قواعد مربوط به شعر موزون و مقفی (۲)
استاد اسماعیل امینی
دربارة غلطهایی که در قافیه رایج است، قبلاً به مواردی اشاره کردیم. یکی دیگر از غلطهای رایج در قافیه که پنهانتر است و فهمیدن آن دقت بیشتری میخواهد، این است که ما تصور میکنیم قافیه بر اساس کلماتی ساخته میشود که حرف آخرشان به هم شبیه است. این اشتباه را گاهی معلمها نیز در درس دادن دارند؛ میگویند قافیه بر اساس حرف «روی» است. حرف روی یعنی حرف اصلی آخر کلمه که تکرار میشود. بنابراین چون توضیحات دیگری در مورد قافیه نمیدهند، کسانی که تازهکار هستند دچار اشتباه میشوند.
در کلماتی که یک هجایی هستند، گاهی با چند حرف مواجه هستیم. مثلاً کلمة «دست» یک هجا دارد؛ اما در این کلمه با چند حرف مواجه هستیم که یکی از این حرفها را اصطلاحاً حرف صدادار یا مصوت و به بیان دیگر «واکه» میگویند. در کلمة دست، یک مصوت «اَ» در بالای حرف «د» داریم و سه صامت: «د»، «س» و «ت». برخی شاعران بهنادرستی مثلاً «دست تو» و «بخت تو» را قافیه میکنند. با این استدلال که در هر دو مصوت «اَ» وجود دارد و هر دو به «ت» ختم شدهاند؛ اما این دو نمیتوانند قافیه باشند؟ زیرا قاعدة قافیه این است که بعد از حرف صدادار، بعد از مصوت، هر واجی که داشتیم، هر چقدر مصوت داشتیم و هر صدایی که داشتیم، بعد از آن باید عیناً تکرار شود. در کلمات دست و بخت میبینیم همسانی از حرف صدادار به بعد رعایت نشده است. در کلمة دست بعد از مصوت با «س» مواجه هستیم و در کلمة بخت با «خ». به همین ترتیب «دست» و «دشت» نیز بهرغم شباهتشان نمیتوانند قافیه باشند؛ زیرا در کلمات قافیه بعد از مصوت، همة صداهایی که وجود دارند باید عیناً تکرار شوند. حتی اگر مقدارشان خیلی زیادتر از دو حرف بود؛ مثلاً «دستهایت» را نمیتوانیم با «دشتهایت» قافیه کنیم؛ حتماً باید بعد از حرف صدادار یا مصوت، هر چه بود عیناً تکرار شود؛ اما در این مثال در دستهایت «س» و در دشتهایت «ش» داریم که قاعده را رعایت نمیکنند. این عیبی است که در قافیهسازی زیاد میبینیم.
مخاطبی که خیلی حرفهای نیست و گوشش عادت نکرده، ممکن است متوجه این عیب نشود؛ اما کسانی که صاحبنظر و متخصص هستند و زیاد شعر خواندهاند، متوجه این عیب میشوند؛ در عین حال اینگونه قافیهسازی به لحاظ موسیقی نیز در شعر کاستی ایجاد میکند.
یک مسئلة دیگر دربارة قافیه این است که آیا انواع «ی» میتواند در قافیه کنار هم قرار گیرد؟ مثلاً در شعر حافظ:
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینة شاهی است غباری دارد
از خدا میطلبم صحبت روشنرایی
شرح این قصه مگر شمع بر آرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
در این شعر حافظ مبنای قافیه چیست؟ کلمات قافیه در این شعر عبارتند از: شیدا، جا، را و پروا. در اینجا مهم نیست که بعضی کلمات ساده و کلمات یک جزئی، به دو قسمت تجزیه شوند؛ اما «ایی» که در کلمات قافیه قرار گرفتهاند از جنس «ی» نکره هستند؛ مثل شیدایی. در زبان فارسی «ی» نکره و «ی» وحدت برای سخن گفتن از چیزهایی است که قبلاً در مورد آنها حرفی نزدهایم و برای ما ناشناختهاند؛ مثلاً میگوییم: کتابی خریدم یا مردی را دیدم؛ اگر قبلاً برای ما شناخته شده باشد یا با او حرف زده باشیم، میگوییم: کتاب را خریدم؛ یعنی کتابی را که قرار بود، بخرم، کتابی که معرفی شده بود؛ اما اگر بگوییم: کتابی خریدم یعنی کتابی که ناشناخته است. مثلاً خانهای خریدم، اما اگر بگوییم: خانه را خریدم، یعنی خانهای که از قبل میشناختم. اصطلاحاً وقتی شناخته شده است به آن «معرفه» میگویند و وقتی ناشناس است، «نکره» میگویند.
«ی» نکره در فارسی جنس تکیهاش با انواع «ی»های دیگر فرق دارد؛ مثلاً شیدایی در این شعر حافظ به صورت نکره آمده و با حالت مصدری از لحاظ تلفظ فرق میکند. بنابراین رعایت کردن «ی» نکره در قافیه و همچنین گونههای دیگر «ی» که تکیة همة آنها تقریباً شبیه هم است و با هم میتواند بیاید، به لحاظ موسیقی اهمیت دارد. کاربرد همزمان آنها یعنی اینکه کسی قافیة «ی» نکره را با گونههای دیگر «ی» در کنار هم بیاورد، از نظر قاعده شاید خیلی غلط نباشد، اما از نظر موسیقی بهویژه وقتی قرار است با ملودی خوانده شود، مثلاً با سبک نوحهخوانی خوانده شود یا همراه موسیقی اجرا شود، اهمیت پیدا میکند. این موضوع را شاعران بزرگ ما رعایت کردهاند، برخی از شاعران هم رعایت نکردند؛ اما وقتی رعایت نمیکنیم باید شعر آنقدر قوی باشد که آن تفاوت تکیهها شنیده نشود؛ که معمولا خیلی هم سخت است. بنابراین این را هم باید در قافیه رعایت کنیم که قافیهها را از یک جنس «ی» کنار هم بیاوریم؛ چه «ی» حرف اصلی قافیة ما باشد، چه بصورت پسوند و به عنوان افزودهها باشد؛ هیچ فرقی نمیکند؛ ما ناگزیر هستیم که این را نیز در قافیه رعایت کنیم.