کد مطلب : ۲۵۵۲
سوگوارىهاى محرم در ايران از آغاز تا انقلاب اسلامى (قسمت دوم)
اينجا بخوانيد.
نمايشهاى غمانگيز
فردريك ريچاردز در شمار سياحانى است كه با داشتن مهارت فراوان در فن نقاشى و ذوق نويسندگى و شاعرى مشاهدات خود را با بيانى لطيف و دقيق در كتابى تحت عنوان يك مسافر ايرانى شرح مىدهد.
او مىنويسد: «در ماه محرم، عزادارى در يزد با چنان شور و حرارتى برگزار مىشود كه بعضى اوقات به يك اضطراب و التهاب مذهبى مبدّل مىگردد، در ميدان يزد كه مقابل مدخل اصلى بازار واقع شده، چوب بست بزرگى تعبيه گرديده كه نماينده يك نوع تابوتى است به نام نخل كه هر سال آن را با شال و آينه مىپوشانند.
اين دستگاه عجيب و غريب به وسيله صدها تن مرد، دور ميدان حمل مىشود، اين مردان در زير نخل اجتماع مىكنند تا ثواب حركت دادن آن نصيبشان شود. در طى مراسم محرم در ايران، سلسلهاى از نمايشهاى غمانگيز در كوچه و خيابان به اجرا در مىآيد كه همه آنها با خاطره مصيبت بزرگى كه در دهم محرم يا عاشورا اتفاق افتاده، پايان مىپذيرد.
در روز عاشورا صحنههاى زيادى به معرض نمايش گذاشته مىشود حركت كاروان كوچك از مكّه و ورود آنها به كربلاو جنگيدن آنها و سرانجام شهادت و اسارت زنها و كودكان امام حسين(ع) توسط هنرپيشگان در نهايت اخلاص نشان داده مىشود.
قبل از اين مراسم نوحه مىخوانند و عدّهاى به زنجير زدن و سينه زنى مشغولند. البته در شهر يزد كمتر تعزيه برگزار مىشود اما احساسات مذهبى مردمان اين ديار جدىتر از اغلب شهرهاى ايران است. مجالس وعظ و روضه خوانى احساسات مذهبى مردم را تحريك مىكند و موجب مىشود كه آنها در حالت هيجان و از خودبيخود شدن زنجير بزنند.»(1)
اوژن اوبن كه در در سال 1285 هجرى به ايران آمده است در سفر نامهاش مىنويسد:
«عاشورا بزرگترين روز ماتم و عزادارى است، از صبح زود دستهها در چهارگوشه شهر تشكيل شده و به سوى بازار سرازير مىشوند پيش از تجمع در سبزه ميدان، ابتدا همه آنها طبق سنت مرسوم به امامزاده زيد تهران سرى مىزنند.
انبوه جمعيت، سراسر ميدان، پشت بامها و بالاى ديوارهاى خانههاى مجاور را از سپيده صبح اشغال كردهاند، دستهها از راستهها و راهروهاى مختلف بازار به اين ميدان روى مىآورند هر دسته با علامت مخصوص در حركت است.
پنجه حضرت عباس(ع)، پرچمهاى سبز و سياهى كه به هم گره خوردهاند يا علمها و كتلهايى كه بر بالاى آنها پرهها و تيغههاى فلزى نصب كردهاند احتمالاً نهادهاى تشيع به شمار مىروند، اسبان سياه پوش نشانهاى از اسبان حسين، فرزندان و برادرانش و اسبى خون آلود با كبوترى بر پشت آن كه يادآور صحنهاى از شهادت امام سوم است.
سينه زنها با آهنگى موزون بر سينه مىزنند به طورى كه جاى ضربان سرخ مىشود، عدهاى زنجير مىزنند و گروهى بر سرهاى خود گل ماليدهاند. شعارها همراه با نوحه خوان تكرار مىگردد. شيعيان تنها به شنيدن مرثيه قانع نيستند و علاقه شديدى دارند تا با اجراى نمايشهاى صحنه هايى از مصائب رهبران مذهبى را مجسّم و خوب درك و لمس كنند.»(2)
نوحههاى سوزناك
دكتر ويلز كه در زمان ناصرالدين شاه قاجار در شيراز بسر مىبرده خاطرنشان مىنمايد: «در سراسر محرم اغلب شيعيان به احترام امام حسين(ع) در تمامى برنامههاى عزادارى و سينه زنى شركت مىكردند و لباس اكثريت آنان سياه بود.
غالب مردم حتى چند روز از آغاز محرم ملبس به اين جامه مىگردند و تا هفتهها بعد از خاتمه محرم همچنان سياهپوش هستند.قبل از شروع تعزيه فردى روحانى بالاى منبرى كه در كنار صحنه رو به جمعيت قرار داده شده بود رفت و شروع به موعظه و شرح مصيبت حسينى و دليل مقاومت امام مسلمين و قيام او بر عليه ستمگر زمان نمود.
صدايش كاملاً رسا و جملاتش مؤثر، قاطع و گرم و اثر گذار بود. به محض ذكر نام حسين، ناگهان فرياد حاضران بلند شد و سينه زنان، ماتم سرايى مىكردند. صداى «حسين جان حسين جان» صادقانه و توأم با ناله و اشك آنان ولوله شگفتى ايجاد كرد.
در اين ميان نوحهخوانى با تجربه كه صداى گيرايى داشت به بالاى چهارپايهاى رفت و شروع به مرثيه سرايى نمود، سينه زنان عاشق حسين(ع) هم ضمن حلقه زدن به دورش، هم آهنگ و همراه با تكان دادن دست راست او، شروع به نواختن ضربه هايى محكم بر سينه هاى عريان خود كردند، با وجود سرخ شدن سينهها ذوق زده همچنان مشغول عزادارى بودند.
صحنه آن چنان منقلب كننده و هيجانانگيز گشت كه حتى اروپائيان حاضر در مجلس هم عنان اختيار از دست دادند و تحت تأثير اين همه خلوص و آشفتگى، افسرده خاطر شدند پس از آن تعزيه آغاز شد، همه صحنهها مهيّج و منعكس كننده ظلمى بىنظير از سوى ظالم و مقاومتى تحسين برانگيز از طرف امام مظلوم بود.»(3)
صحنههاى سوگوارى چنان در اين ايام تأثير دارد كه وقتى سون هدين هلندى براى تحقيق در كويرهاى مركزى ايران، به اين سرزمين مىآيد و متوجه مىشود در طبس عزادارى است، مشتاق مشاهده آن مىگردد، و گزارشى از اين مراسم در كتاب خود، كويرهاى ايران، مىآورد: «دو روز جلوتر از بزرگترين روز مذهبى شيعيان يعنى ماه محرم وارد طبس شدم.
دهه اول اين ماه به امام حسين(ع) اختصاص دارد، هيچ روزى از سال همچو عاشورا احساسات شيعيان را به اين اندازه تحريك نمىكند. ياد حسين در تمام شهرهاى ايران با نوحهها و نالههاى بلند و اشكهاى گرم زنده مىشود و مردم به خاطر مرگ شهيد بزرگ و شكست ظاهرى خاندان على گريه مىكنند.
دلاورىهاى حسين مورد تقدير قرار مىگيرد و از دشمنش يزيد به نفرت و به بدى ياد مىشود. تمام ماجراى اين بخش از تاريخ شيعيان با شبيه خوانى، روى صحنه مىآيد.»(4)
عزادارى چنان با حيات معنوى و اجتماعى مردم آميخته است كه هیچگونه حادثهاى نمىتواند مانع برگزارى آن شود، در سال 1310 ه.ق كه مرض وبا در ايران و تهران تعداد زيادى از مردم را تلف نمود به رغم بروز اين بيمارى مهلك مردم تهران كه در شهر مانده و به شميرانات رفته بودند، و حتى كسانى كه به مناطق خارج از تهران گريخته بودند با وجود از دست دادن عزيزان و بستگان خود و بيم ابتلاء به وبا، در ايام محرم به سوگوارى پرداختند.
عين السلطنه مىنويسد: «همه چيز گران است، هيچ چيز پيدا نمىشود و اگر هم پيدا شود خيلى گران مىباشد، روضه خوانى و خيرات به حدى در تهران و شميرانات زياد شده كه چه نويسم، آش زين العابدين در تمام كوچهها و گذرها طبخ مىشود.
دسته جات سينه زن متصل درگردشند اين در حالى است كه در تبريز 8000 نفر و در تهران 20000 نفر بر اثر بيمارى وبا جان باخته بودند و در آن زمان جمعيت تهران زياد نبود و اين ميزان درصد مهمى از سكنه آن را تشكيل مىداد.
در سال بعد با وجود خطر وبا، مجالس عزادارى با شكوه هرچه تمامتر برگزار گرديد و به علاوه فرنگى مآبى بيمارى ديگرى بود كه موريانه وار مىخواست در ايمان و باورهاى مردم رسوخ كند و آنها را از سنتهاى مذهبى جدا كند.»(5)
اعتماد السلطنه ذيل وقايع محرم 1312 ه.ق به رواج فرنگى بازى و تأثير سوء آن بر عزادارى محرم اشاره مىكند: «مجالس روضه خوانى را كم ديدم، تكايايى بسته بودند بى رونق و بى اسباب و جمعيت در كوچهها كم ديده مىشدند.
روى هم رفته فرنگى بازى عقايد را سست كرده و نمىدانم اين از براى ملت و دولت ايران خوب است يا بد. با وجود تلاش غرب گرايان در محرم 1312 ه.ق نيز مراسم محرم با شكوه و توأم با هيجان مردم برگزار شد.
جمعه دوم محرم 1312ه.ق مسجد شيخ عبدالحسين كه چند سال تجار ترك آنجا مفصلاً روضه خوانى مىكنند باز به همان تفصيل برپا بود. امسال با اين گرما روضه خوانى از سال گذشته بيشتر است.»(6)
در دوران حكومت مظفرالدين شاه نيز عزادارى محرم با همان هيجان قبلى برگزار مىگرديد و در سال 1316 ه. ق مجالس روضه خوانى بيشتر شده بود: «از هر كوچه بگذرى اقلاً چهار پنج چادر زدهاند در گذرها و سقاخانهها و مسجد كه الى ماشاءاللّه، دسته امسال زياد است امّا حكم شده از محله خود به جاى ديگر نروند، تمام دستههاى سينه زن امسال در حال حركت بود.»(7)
«در اين سال افرادى روشنفكرنما و متمايل به غرب و نيز فرقههاى ضاله به شدت مشغول فعاليتهاى تبليغى بودند تا مردم را از شعائر مذهبى و خصوص عزادارى عاشورا جدا كنند.
امّا در صفر سال 1320 ه.ق با آن كه نان در خراسان و تهران كمياب شد و تهيه آن بسيار گران بود، عزادارى برپا شد، محرم سال 1321 ه.ق نيز به همين منوال گذشت. محرم سال 1323 ه.ق مصادف با نوروز بود. در اين سال مردم عيد نگرفتند ومراسم عزادارى باشكوه ويژهاى برگزار شد.»(8)
نفرت عزاداران از ستمگران معاصر خود
اين گونه نبود كه تظاهرات عزادارى در فعاليتهاى سياسى و قيامهاى مردم بر عليه استبداد كارآيى نداشته باشد، در ماجراى قيام تنباكو وقتى تصميم مىگيرند ميرزاى آشتيانى را تبعيد كنند، در منزل اين فقيه مبارز عدهاى از مردم اجتماع نمودند.
بامداد روز دوشنبه 14 دى 1270 ه.ش بود، در بيت مزبور مراسم روضهخوانى و سوگوارى برپا بود، جمعيت بيشترى به سوى خانه ميرزاى آشتيانى در حال حركت بودند در حالى كه عدهاى از آنان پارچه سفيدى را از وسط پاره كرده و به عنوان كفن به گردن انداخته و نگرانى خود را از تصميم ناصرالدين شاه مبنى بر تبعيد مجتهدى مسلّم اعلام مىكردند.
حوالى ظهر وقتى جمعيت رو به كثرت رفت، زنها جلو و مردان دنبال آنان به سوى قصر سلطنتى چون سيلى خروشان روان شدند، بانوان با روبنده سفيد و پيچه و چاقچور اغلب روى سر خود لجن ماليده و شيون مىكردند و ذكر يا حسين را با صداى بلند فرياد مىكردند، مردان نيز در فواصل در حالى كه زنان سكوت مىنمودند فرياد مىكشيدند يا على يا حسين و بى اختيار اشك مىريختند و گريه مىكردند.
فرياد اعتراضآميز مردم كه با ذكر يا حسين معطر مىگرديد به همراه ناله و شيون تظاهر كنندگان، كامران ميرزا نايب السلطنه را در موجى از هراس و نگرانى فرو برد، چهرهاش به زردى گرائيد و با صداى گرفته و لرزان خطاب به معترضين گفت: هيچ يك از علما را اجازه نمىدهيم بيرون بروند، خاطرتان جمع باشد، اين همه فرياد و فغان نكنيد ولى چون مشاهده كرد كسى به گفتارش ترتيب اثر نمىدهد و بيم ضرب و شتم مىرود به داخل ارك سلطنتى گريخت.
جمعيت به راهپيمايى خود ادامه داده و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده مىگرديد و بدون استثناء همگى از زن و مرد فرياد مىزدند «يا على»، «يا حسين»، «واشريعتا وااسلاما» خروش و خشم مردم كه ذكر يا حسين بر آن قداست مىبخشيد كاخ سلطنتى را به تزلزل درآورد.
برخى از افراد وابسته به دربار از شدت خوف غش نموده و بيهوش شدند. كامران ميرزا دستور داد توپهاى ته پر كروپ را بيرون آورده، در اطراف عمارات سلطنتى نصب نمايند، در كاخ گلستان شاه بدون آن كه سخنى بگويد، آشفته و عصبانى به نظر مىرسيد. اگرچه در اين ماجرا، دستور شليك اسلحه به سوى مردم داده شده و عدّهاى را به خاك و خون كشيدند ولى مقاومت مردم با تأثيرپذيرى از فرهنگ عاشورا به رهبرى علماء به پيروزى رسيد و امتياز تنباكو لغو گرديد.(9)
سوگوارى و قيام مشروطه
نهضت مشروطيت نيز متأثر از عزادارىهاى محرم مىباشد، قيام مزبور، به رهبرى علماى دينى و به منظور مبارزه با استبداد و اجراى قوانين اسلام، صورت گرفت. البته به دليل نفوذ عناصر بيگانه و برخى شيفتگان فرهنگ غربى اين حركت از مسير اصلى خود جدا گشت امّا نمىتوان اين واقعيت را انكار كرد كه اوج قيام مشروطه از مساجد، مجالس روضه خوانى، و هيأتهاى عزادارى آغاز گرديد.
در روز سوم محرم سال 1323 ه.ق در منزل آية اللّه بهبهانى روضه خوانى برپا بود، در عاشوراى همين سال عوامل حكومتى راه اندازى دستههاى سوگوارى را منع كردند امّا مؤثر واقع نشد و مردم ترتيب اثر ندادند.
در محرم سال 1324 ه.ق علما در صحن بارگاه حضرت عبدالعظيم حسنى تحصن كردند و از شاه خواستار برقرارى حكومت قانون گشتند كه با موافقت وى روبرو گرديد. در هفدهم محرم در تكيه خونگاه، در مجلس روضه سيد محمد طباطبايى، شريف الواعظين قمى از غربت اسلام و تلاش علما براى نصرت دين سخن گفت.
سال بعد نيز در حالى آغاز گرديد كه مردم مشغول عزادارى بودند و مسايل مشروطه هم به نحوى جدّىتر مطرح گشت، عدّهاى از خطباى معروف در مجالس روضه خوانى درباره ترغيب مردم به اجراى عدالت و حفظ قانون سخنرانى كردند.
در آغاز محرم همين سال (1325 ه.ق) در تبريز در دستههاى سينه زنى هيجانى بوجود آمد و طى آن بر اثر تيراندازى كارگزاران حكومتى پنج نفر كشته شدند شدت تأثيرگذارى روضهها بر قيام مردم بدان حد رسيد كه در پنجم محرم اين سال اعضاى انجمن مخفى مأمور گرديدند به مجالس روضه خوانى بروند و سخنان مخالفين را گوش كرده، گزارش آن را به انجمن مزبور ارائه كنند.
روز هشتم محرم ادارات به دليل انجام مراسم عزادارى تعطيل گرديد. در سال 1326 ه.ق حركت دستههاى عزادارى قابل توجه بود، عينالسلطنه گزارش نموده است: «پنج شنبه ده محرم 1326 ه.ق در مسجد شيخ عبدالحسين جا نبود، تمام بازار انبوه از زن و مرد بود، دستههاى سينه زن متصل مىآمدند.»
در 27 جمادى الثانى 1327 ه.ق تهران به دست مشروطه خواهان تسخير شد و محرم سال 1328 ه.ق موقعى فرا رسيد كه اين شهر در اختيار مشروطه خواهان بود، بنا به گزارش مورخان، در اين ايام برخى افراد به ظاهر ملّى گرا در صدد بودند از ابهت و شكوه مجالس عزادارى بكاهند اما موفق نشدند و در شنبه دهم محرم 1328 ه.ق در مجلس شوراى ملى روضه خوانى برقرار شد.
دستجات سينه زن و عزادار نيز در حال حركت بودند، عزيزالسلطان درباره روز بعد، نوشته است: «عصرى يك ساعت به غروب مانده پياده به مجلس رفتم، روضه بود امّا جمعيت موج مىزد، راه بند بود، دسته سينه زن هم مىآمد و مىرفت.
توى عمارت و گالرى از جمعيت مملو گشته بود و در بالاخانه در اغلب اتاقها روضه مىخوانند، در محرم سال 1329 ه.ق در منزل سيد احمد و سيد محمد طباطبايى و مجلس شوراى ملى مراسم ماتم دارى برپا بود.»
در سال 1330 ه.ق نيز اين مراسم با شكوه خاصى منعقد مىشد اما در عاشوراى اين سال در تبريز قواى متجاوز روس ثقةالاسلام تبريزى و چند نفر ديگر از مبارزان را به شهادت رسانيدند.(10) گزارشهاى متعددى از رونق مراسم عزادارى در سالهاى 1331 تا 1338 ه.ق حكايت دارند.
احمد كسروى با وجود نفرت از آداب و رسوم شيعيان از مراسم روضه خوانى تبريز سخن گفته است: «ذيحجه سال 1337 ه.ق به دليل انعقاد قرار داد وثوق الدوله نخست وزير وقت با انگلستان علما از مردم خواستند كه مساجد را سياهپوش كنند و عموم مردم را عليه اين حركت استعمارى ترغيب كنند.
جمعى از وعاظ نيز در مجالس روضه خوانى عليه قرارداد ننگين مزبور سخنرانى كردند، بنابراين عزادارىهاى محرم در روند انقلاب مشروطه، پيروزى مردم بر استبداد و تداوم اين نهضت نقش اساسى و محورى داشته است.»(11)
مبارزه علما با خرافات و آفات عزادارى
رسوخ فرهنگ پادشاهان به عزادارىها و متون نوحهها و نمايشهاى مذهبى تعزيه و نيز آميخته شدن خرافات و برخى مطالب وهن آلود موجب گرديد تا علماى شيعه ضمن حمايت از سوگوارى سنتى و نقش آن در استحكام ارزشهاى شيعه در قلوب مؤمنان، به انتقاد از برخى از آداب و رسوم عزادارى بپردازند.
ميرزا حسين نورى معروف به محدث نورى(1320 - 1254 ه.ق) براى مبارزه با برخى از اين عوام زدگىها و آفتهاى ناگوار كتاب پر ارج لؤلؤ و مرجان رادر سال 1319 ه.ق تأليف كرد و چون رودى با صفا و اخلاص خروشيد و فرياد زد و برآشفت و در برابر تحريفگران ايستاد.
او خاطرنشان ساخت: «نبايد براى گريانيدن مردم به دايره عصيان و امور ناروا پاگذارد و در روضهها و نوحهها مطالبى غير واقع و كذب مطرح كرد، اخلاص و صدق شرط اصلى كسى است كه مىخواهد مردم را از مصايب اباعبداللّه و ساير ائمه باخبر سازد و اشك آنان را جارى نمايد.»(12)
شخصيت ديگرى كه در اين عصر از وجود خرافات و مطالب وهن آلود در عزادارى ناراحت بود، مرحوم ميرزا محمد حسين نائينى (1350 - 1277 ه.ش) مىباشد. او كه مبارزه با استبداد را در مكتب امام حسين(ع) آموخته بود، در كنار آخوند خراسانى براى برپايى و اجراى قوانين الهى، پاسدارى از سنتهاى الهى و رعايت حرمت مردم به حمايت از مشروطه برخاست.
او هنگامى كه اشغالگران بخش وسيعى از خاك عراق را تصرف كرده بودند، وارد صحنه گرديد و عليه استعمارگران حكم جهاد داد و حتى دولت دست نشانده انگليس در عراق را نپذيرفت.(13)
آية اللّه نائينى در پاسخ استفتايى راجع به عزادارى، چنين نوشته است: «بديهى است كه بيرون آوردن هيأت عزا و سوگوارى براى اباعبداللّه الحسين(ع) در دهه عاشورا و غير آن در راهها و خيابانها به نحوى كه معمول است از آشكارترين مصاديق عزاى سالار شهيدان مظلوم كربلاست كه رجحان آن بر هر مسلمانى روشن است.
و آسانترين راه براى تبليغ هدف بزرگ امام حسين(ع) (ترويج قرآن و دين مبين اسلام) براى هر دور و نزديكى است لكن بايد اين شعائر بزرگ از هرگونه محرمات مانند آوازه خوانى و استعمال آلات لهو و لعب و نزاع براى جلو و عقب رفتن بين دو هيأت عزا يا دو محله، خالى باشد.
بايد در هيآت عزا محرمات شرعى رعايت گردد.»(14)
بنابراين دليل مخالفت علماء با عزادارى اين بوده است كه مبادا در اين مراسم، از فرهنگ عاشورا فاصله گرفته شود و سوگوارىها با امور خلاف شرع و عقل مخلوط نگردد تا درسى از مبارزه و فداكارى و نمونهاى درست براى امر به معروف و نهى از منكر باشد.
رضاخان و ماتم دارىهاى محرم
هنگامى كه رضاخان به قدرت سياسى نرسيده بود، خود را مسلمان متعصب معرفى مىكرد چون مىدانست مذهب در فرهنگ ايرانيان، ريشهاى عميق و گسترده دارد و اگر برخلاف آن گام بردارد موفق نخواهد بود بنابراين براى جلب توجه مردم و روحانيون به زيارت عتبات مىرفت و در دستههاى عزادارى محرم شركت مىكرد و مجالس روضه خوانى ترتيب مىداد.
او طى سالهاى 1299 تا 1304 ه.ش كه دوران انتقال قدرت بود، چهرهاى مذهبى به خود گرفت و حتى در محل استقرار نيروهاى قزاق مراسم عزادارى به راه مىانداخت.(15)
سليمان بهبودى كه ساليان متمادى در دربار پهلوى خدمت كرده و از چاكران مورد اعتماد رضاخان بوده است مىنويسد: «دسته كه راه مىافتاد معمولاً افراد رسته پياده در جلو به طور دسته جمعى در حركت بودند حضرت اشرف (رضاخان) و ساير درجهداران جلوى دسته قزاقان بودند. و شخص معينى كه در دامن خود كاه داشت به طور پراكنده بر سر ديگران مىپاشيد و موزيك عزا هم بود در يكى از روزها سينه زنهاى قزاق اين نوحه را مىخواندند؛
اگر در كربلا قزاق بودى
حسين بىياور و تنها نبودى
در بين تماشاچيان گروهى از اهالى رشت بودند كه در زمان قيام كوچك خان در زد و خورد قزاقها با قواى وى، مورد چپاول و غارت قرار گرفتند كه در جواب نوحه خوانى قزاقها اين نوحه را ساختند و گفتند:
اگر در كربلا قزاق بودى
چادر از سر زينب مىربودى»(16)
حسن اعظام قدسى كه خود شاهد شركت رضاخان در مراسم سوگوارى بوده است، مىنويسد: «سردار سپه روز دهم محرم، عاشورا را به همراه دسته قزاق با يك هيأت از صاحب منصبان در جلو و افراد با بيرق و كتل با نظم و تشكيلات مخصوص از قزاقخانه حركت مىداد.
اين دسته از ميدان توپخانه و خيابان ناصريه به بازار مىآمد. صاحب منصبان در جلو و در جلوى آنها سردار سپه با يقه باز و روى سرش كاه بود و حركت مىكرد، غالب آنها بر سر خود گل ماليده بودند.»(17)
عين السلطنه سالور مىنويسد: «يك دسته نظامى با صاحب منصب زياد كه جلو آنها سردار سپه حركت مىكرد، سرو پاى برهنه در بازار ديده مىشد.»(18)
امام خمينى ره مىفرمايد: «من از همان زمان از كودتاى رضاخان تا امروز شاهد همه مسايل بودهام، رضاخان آمد و ابتدا با چاپلوسى و اظهار ديانت و سينه زدن و روضه به پا كردن و از اين تكيه به آن تكيه رفتن در ماه محرم مردم را اغفال كرد.»(19)
امام در جاى ديگر متذكر مىگردند «...از باب اين كه قضيه سيدالشهدا سلام اللّه عليه خيلى اهميت دارد روى آن نقطه خيلى پافشارى كرد، خودش روضه مىگرفت و در تكايايى كه روضهها بودند پاى برهنه مىگفتند مىرود آنجاها، تكايا مىرود و مردم را گول مىزد به همين حربه كه مردم به آن توجه داشتند كه اين را مىخواستند لكن او بر ضد مردم مىخواست درست كند.»(20).
و در ديدار با دانشجويان مىفرمايند: «رضاخان بعد از اين كه كودتا كرد و آمد تهران را گرفت، به صورت يك آدم مقدّس اسلامى خدمتگزار ملت درآمد.
حتى در جلسه هايى كه در محرم انجام مىگرفت در تكيههاى زيادى كه در تهران بود، آن وقت مىگفتند او مىرود و شركت مىكند و در دسته جاتى كه از نظامىها در تهران بيرون مىآمد من خود ديدهام و مجلس روضهاى كه از طرف رضاخان با شركت خودش تأسيس مىشد من يكيش را خودم ديدهام. اين بود تا وقتى كه حكومتش مستقر شد اغفال كرد ملت را تا اين كه جاى پايش محكم شد.»(21)
طبيعى است وقتى عامه مردم چنين واقعهاى را از وزير جنگ مشاهده كنند، او را به عنوان شخصى مذهبى و پاى بند به شعائر شيعه و ملتزم به سوگوارى مىشناسند و اين موضوع براى افراد خوش باور به نوعى تأييدپذير بود.
امّا رفته رفته رضاخان سياست خود را در مخالفت با آيينهاى مذهبى به اجرا گذاشت و در محرم سال 1310 ه.ش در هنگامى كه دسته راه انداختن، سينه زنى و زنجيرزنى در پارهاى از مناطق كشور ممنوع شده بود، رضاخان به نقل از سردار اسعد كه خود شاهد ماجرا بوده، در تكيه دولت حضور يافت و آنجا روضه سادهاى خوانده شد امّا به همين روضه مختصر ايراد داشت.(22)
به رغم اين تنگناها و فشارها مردم با هيجان زايد الوصفى مراسم عزادارى را برگزار مىنمايند.
خانم مريت هاكس در خاطرات سفر به ايران مىنويسد: «در اين ده روز مجالس بسيارى برگزار مىشود كه مؤمنان براى شنيدن سرگذشت حزنانگيز امام حسين اجتماع مىكنند و حاضران در مجلس نوحه سرايى مىكنند و مىگريند و هر روز شيفتهتر و هيجان زدهتر مىشوند، هر شب سر و صدا افزايش مىيابد و گريه و زارى تا آخرين ساعات شب ادامه دارد، هرچند (عزادارى) را ممنوع كردهاند.»(23)
سختگيرى رژيم رضاخان نسبت به سوگوارىهاى محرم شدت بيشتر مىيافت و بر اساس بخشنامه محرمانه وزارت داخله در 28 اسفند 1314، در ايام سوگوارى محرم و صفر راه انداختن دستهها ممنوع شد.(24)
فشارها به حدى رسيد كه حتى در حوزههاى علميه و مجالس ترحيم از ذكر مصائب اباعبداللّه ممانعت به عمل آمد.(25)
در دستورالعملهاى بعدى بستن دستمال يا روسرى براى شركت در مجالس روضه خوانى ممنوع گرديد و در سال 1316 ه.ش طى اطلاعيه محرمانه وزارت داخله، روضه خوانى ممنوع شد. اعلام گرديد جلوگيرى از روضه خوانى و خارج كردن مردم از خرافات و آشنا نمودن مردم به تمدن امروز وظيفه اساسى دولت در مسايل داخلى است.(26)
با اين وجود شيعيان مشتاق در سياهترين شرايط و تحت شديدترين فشارها در داخل زيرزمينها و هنگام نيمه شب و سحرگاهان براى امام حسين(ع) و يارانش مراسم ماتم برپا مىكردند.
يك بار ملك الشعراى بهار به شوكة الملك اميرقائنات گفته بود: «شكر خدا كه شهر ما ديگر آب لوله كشى هم دارد، برق، مدرسه و راه هم دارد، ديگر مردم چه مىخواهند كه در مواقعى شكوه دارند و به اين طرف و آن طرف شكايت خود را منعكس مىكنند.
شوكةالملك در همان روزهايى كه روضه خوانى و سوگوارى ممنوع بود، به بهار چنين پاسخ داد: «آقا اينها برق نمىخواهند، محرم مىخواهند، اينها مدرسه نمى خواهند، اينها عاشورا مىخواهند، كربلا را به اينها بدهيد، همه چيز به آنها دادهايد.(27)
آرى رضاخان وقتى صاحب قدرت شد، به مردم نشان داد كه تمام آن ظاهر سازىهاى قبلى چيزى جز فريب و نيرنگ نبوده است و سياست مذهب زدايى را به اجرا درآورد.
پىنوشتها:
1. اقتباس از سفرنامه فرد ريچاردز، ترجمه مهين دخت صبا، ص 242 - 235.
2. ايران امروز، اوژن اوبن، ترجمه على اصغر سعيدى، ص 188 - 187.
3. سفرنامه دكتر ويلز، ترجمه غلامحسين گراگزلو، ص 326.
4. كويرهاى ايران، سون هدين، ترجمه پرويز رجبى، فصل 38.
5. روزنامه خاطرات عين السلطنه، قهرمان ميرزا سالور، به كوشش مسعود سالور و ايرج افشار، تهران اساطير، 1374، ج اول، ص 971 و 594 .
6. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 971.
7. خاطرات عين السلطنه، ج 2، ص 125.
8. يادداشتهاى ملك المورخين، ص 23 و 24؛ روزنامه خاطرات عزيز السلطان، به كوشش محسن ميرزايى، تهران، زوّار، 1376، ج اول، ص 614 - 613.
9. تحريم تنباكو، ابراهيم تيمورى، ص 161 - 157؛ تحريم تنباكو، محمد رضا زنجانى، ص 187 - 185.
10. روزنامه خاطرات عين السلطنه سالور، ج 2، ص 1165 و 1171 ؛ ج سوم، ص 2273، ج 81، ص 2280؛ روزنامه خاطرات عزيزالسلطان، ج سوم، ص 1677، 1740، 1966، 2183، شيعهگرى، احمد كسروى، ص 34 و 56.
11. تعزيه دارى و شبيه خوانى از زمان ديلميان تا امروز، محيط طباطبايى، روزنامه اطلاعات، شماره 14906، از مرثيه تا تعزيه از نگارنده، ص 92 ؛ كندوكاوى در تعزيه و تعزيه خوانى از نگارنده، ص 64.
12. نك: لؤلؤو مرجان، محدث نورى.
13. گلشن ابرار، ج دوم، ص 551.
14. البكاء الحسينى، سيد حسين طباطبايى، ص 482 و 483.
15. تحولات سياسى و اجتماعى ايران در دوران پهلوى، دكتر عليرضا امينى، ص 34 و 35.
16. خاطرات سليمان بهبودى به اهتمام غلامحسين ميرزاصالح، تهران، طرح نو، ص 11، تاريخ بيست ساله ايران، حسين مكّى، ج دوم، ص 126 و 127.
17. زندگانى من، حسن اعظام قدسى، ج دوم، ص 52.
18. روزنامه خاطرات عين السلطنه سالور، ج 8، ص 6507 و 6506.
19. تبيان، دفتر بيستم (تاريخ معاصر از ديدگاه امام خمينى (ره)) ص 81.
20. همان، ص 82 - 81.
21. همان، ص 82.
22. خاطرات سردار اسعد بختيارى، به كوشش ايرج افشار، تهران، اساطير، ص 242 - 241.
23. ايران افسانه و واقعيت، مريت هاكس، ترجمه محمد حسين نظرى نژاد، محمد تقى اكبرى و احمد غايى، ص 191 - 189 (ضمناً اين گزارش مربوط به سال 1311 ه.ش است).
24. واقعه كشف حجاب، ص 200، خشونت و فرهنگ، ص 16.
25. بغض پنهان، جام جم، شماره 822.
26. خشونت و فرهنگ، ص 26 و 128.
27. درخت جواهر، محمد ابراهيم باستانى پاريزى، ص 216 و 215 و نيز از سير تا پياز، همان مؤلف، ص 553 و 476.
قسمت اول اين مقاله را نمايشهاى غمانگيز
فردريك ريچاردز در شمار سياحانى است كه با داشتن مهارت فراوان در فن نقاشى و ذوق نويسندگى و شاعرى مشاهدات خود را با بيانى لطيف و دقيق در كتابى تحت عنوان يك مسافر ايرانى شرح مىدهد.
او مىنويسد: «در ماه محرم، عزادارى در يزد با چنان شور و حرارتى برگزار مىشود كه بعضى اوقات به يك اضطراب و التهاب مذهبى مبدّل مىگردد، در ميدان يزد كه مقابل مدخل اصلى بازار واقع شده، چوب بست بزرگى تعبيه گرديده كه نماينده يك نوع تابوتى است به نام نخل كه هر سال آن را با شال و آينه مىپوشانند.
اين دستگاه عجيب و غريب به وسيله صدها تن مرد، دور ميدان حمل مىشود، اين مردان در زير نخل اجتماع مىكنند تا ثواب حركت دادن آن نصيبشان شود. در طى مراسم محرم در ايران، سلسلهاى از نمايشهاى غمانگيز در كوچه و خيابان به اجرا در مىآيد كه همه آنها با خاطره مصيبت بزرگى كه در دهم محرم يا عاشورا اتفاق افتاده، پايان مىپذيرد.
در روز عاشورا صحنههاى زيادى به معرض نمايش گذاشته مىشود حركت كاروان كوچك از مكّه و ورود آنها به كربلاو جنگيدن آنها و سرانجام شهادت و اسارت زنها و كودكان امام حسين(ع) توسط هنرپيشگان در نهايت اخلاص نشان داده مىشود.
قبل از اين مراسم نوحه مىخوانند و عدّهاى به زنجير زدن و سينه زنى مشغولند. البته در شهر يزد كمتر تعزيه برگزار مىشود اما احساسات مذهبى مردمان اين ديار جدىتر از اغلب شهرهاى ايران است. مجالس وعظ و روضه خوانى احساسات مذهبى مردم را تحريك مىكند و موجب مىشود كه آنها در حالت هيجان و از خودبيخود شدن زنجير بزنند.»(1)
اوژن اوبن كه در در سال 1285 هجرى به ايران آمده است در سفر نامهاش مىنويسد:
«عاشورا بزرگترين روز ماتم و عزادارى است، از صبح زود دستهها در چهارگوشه شهر تشكيل شده و به سوى بازار سرازير مىشوند پيش از تجمع در سبزه ميدان، ابتدا همه آنها طبق سنت مرسوم به امامزاده زيد تهران سرى مىزنند.
انبوه جمعيت، سراسر ميدان، پشت بامها و بالاى ديوارهاى خانههاى مجاور را از سپيده صبح اشغال كردهاند، دستهها از راستهها و راهروهاى مختلف بازار به اين ميدان روى مىآورند هر دسته با علامت مخصوص در حركت است.
پنجه حضرت عباس(ع)، پرچمهاى سبز و سياهى كه به هم گره خوردهاند يا علمها و كتلهايى كه بر بالاى آنها پرهها و تيغههاى فلزى نصب كردهاند احتمالاً نهادهاى تشيع به شمار مىروند، اسبان سياه پوش نشانهاى از اسبان حسين، فرزندان و برادرانش و اسبى خون آلود با كبوترى بر پشت آن كه يادآور صحنهاى از شهادت امام سوم است.
سينه زنها با آهنگى موزون بر سينه مىزنند به طورى كه جاى ضربان سرخ مىشود، عدهاى زنجير مىزنند و گروهى بر سرهاى خود گل ماليدهاند. شعارها همراه با نوحه خوان تكرار مىگردد. شيعيان تنها به شنيدن مرثيه قانع نيستند و علاقه شديدى دارند تا با اجراى نمايشهاى صحنه هايى از مصائب رهبران مذهبى را مجسّم و خوب درك و لمس كنند.»(2)
نوحههاى سوزناك
دكتر ويلز كه در زمان ناصرالدين شاه قاجار در شيراز بسر مىبرده خاطرنشان مىنمايد: «در سراسر محرم اغلب شيعيان به احترام امام حسين(ع) در تمامى برنامههاى عزادارى و سينه زنى شركت مىكردند و لباس اكثريت آنان سياه بود.
غالب مردم حتى چند روز از آغاز محرم ملبس به اين جامه مىگردند و تا هفتهها بعد از خاتمه محرم همچنان سياهپوش هستند.قبل از شروع تعزيه فردى روحانى بالاى منبرى كه در كنار صحنه رو به جمعيت قرار داده شده بود رفت و شروع به موعظه و شرح مصيبت حسينى و دليل مقاومت امام مسلمين و قيام او بر عليه ستمگر زمان نمود.
صدايش كاملاً رسا و جملاتش مؤثر، قاطع و گرم و اثر گذار بود. به محض ذكر نام حسين، ناگهان فرياد حاضران بلند شد و سينه زنان، ماتم سرايى مىكردند. صداى «حسين جان حسين جان» صادقانه و توأم با ناله و اشك آنان ولوله شگفتى ايجاد كرد.
در اين ميان نوحهخوانى با تجربه كه صداى گيرايى داشت به بالاى چهارپايهاى رفت و شروع به مرثيه سرايى نمود، سينه زنان عاشق حسين(ع) هم ضمن حلقه زدن به دورش، هم آهنگ و همراه با تكان دادن دست راست او، شروع به نواختن ضربه هايى محكم بر سينه هاى عريان خود كردند، با وجود سرخ شدن سينهها ذوق زده همچنان مشغول عزادارى بودند.
صحنه آن چنان منقلب كننده و هيجانانگيز گشت كه حتى اروپائيان حاضر در مجلس هم عنان اختيار از دست دادند و تحت تأثير اين همه خلوص و آشفتگى، افسرده خاطر شدند پس از آن تعزيه آغاز شد، همه صحنهها مهيّج و منعكس كننده ظلمى بىنظير از سوى ظالم و مقاومتى تحسين برانگيز از طرف امام مظلوم بود.»(3)
صحنههاى سوگوارى چنان در اين ايام تأثير دارد كه وقتى سون هدين هلندى براى تحقيق در كويرهاى مركزى ايران، به اين سرزمين مىآيد و متوجه مىشود در طبس عزادارى است، مشتاق مشاهده آن مىگردد، و گزارشى از اين مراسم در كتاب خود، كويرهاى ايران، مىآورد: «دو روز جلوتر از بزرگترين روز مذهبى شيعيان يعنى ماه محرم وارد طبس شدم.
دهه اول اين ماه به امام حسين(ع) اختصاص دارد، هيچ روزى از سال همچو عاشورا احساسات شيعيان را به اين اندازه تحريك نمىكند. ياد حسين در تمام شهرهاى ايران با نوحهها و نالههاى بلند و اشكهاى گرم زنده مىشود و مردم به خاطر مرگ شهيد بزرگ و شكست ظاهرى خاندان على گريه مىكنند.
دلاورىهاى حسين مورد تقدير قرار مىگيرد و از دشمنش يزيد به نفرت و به بدى ياد مىشود. تمام ماجراى اين بخش از تاريخ شيعيان با شبيه خوانى، روى صحنه مىآيد.»(4)
عزادارى چنان با حيات معنوى و اجتماعى مردم آميخته است كه هیچگونه حادثهاى نمىتواند مانع برگزارى آن شود، در سال 1310 ه.ق كه مرض وبا در ايران و تهران تعداد زيادى از مردم را تلف نمود به رغم بروز اين بيمارى مهلك مردم تهران كه در شهر مانده و به شميرانات رفته بودند، و حتى كسانى كه به مناطق خارج از تهران گريخته بودند با وجود از دست دادن عزيزان و بستگان خود و بيم ابتلاء به وبا، در ايام محرم به سوگوارى پرداختند.
عين السلطنه مىنويسد: «همه چيز گران است، هيچ چيز پيدا نمىشود و اگر هم پيدا شود خيلى گران مىباشد، روضه خوانى و خيرات به حدى در تهران و شميرانات زياد شده كه چه نويسم، آش زين العابدين در تمام كوچهها و گذرها طبخ مىشود.
دسته جات سينه زن متصل درگردشند اين در حالى است كه در تبريز 8000 نفر و در تهران 20000 نفر بر اثر بيمارى وبا جان باخته بودند و در آن زمان جمعيت تهران زياد نبود و اين ميزان درصد مهمى از سكنه آن را تشكيل مىداد.
در سال بعد با وجود خطر وبا، مجالس عزادارى با شكوه هرچه تمامتر برگزار گرديد و به علاوه فرنگى مآبى بيمارى ديگرى بود كه موريانه وار مىخواست در ايمان و باورهاى مردم رسوخ كند و آنها را از سنتهاى مذهبى جدا كند.»(5)
اعتماد السلطنه ذيل وقايع محرم 1312 ه.ق به رواج فرنگى بازى و تأثير سوء آن بر عزادارى محرم اشاره مىكند: «مجالس روضه خوانى را كم ديدم، تكايايى بسته بودند بى رونق و بى اسباب و جمعيت در كوچهها كم ديده مىشدند.
روى هم رفته فرنگى بازى عقايد را سست كرده و نمىدانم اين از براى ملت و دولت ايران خوب است يا بد. با وجود تلاش غرب گرايان در محرم 1312 ه.ق نيز مراسم محرم با شكوه و توأم با هيجان مردم برگزار شد.
جمعه دوم محرم 1312ه.ق مسجد شيخ عبدالحسين كه چند سال تجار ترك آنجا مفصلاً روضه خوانى مىكنند باز به همان تفصيل برپا بود. امسال با اين گرما روضه خوانى از سال گذشته بيشتر است.»(6)
در دوران حكومت مظفرالدين شاه نيز عزادارى محرم با همان هيجان قبلى برگزار مىگرديد و در سال 1316 ه. ق مجالس روضه خوانى بيشتر شده بود: «از هر كوچه بگذرى اقلاً چهار پنج چادر زدهاند در گذرها و سقاخانهها و مسجد كه الى ماشاءاللّه، دسته امسال زياد است امّا حكم شده از محله خود به جاى ديگر نروند، تمام دستههاى سينه زن امسال در حال حركت بود.»(7)
«در اين سال افرادى روشنفكرنما و متمايل به غرب و نيز فرقههاى ضاله به شدت مشغول فعاليتهاى تبليغى بودند تا مردم را از شعائر مذهبى و خصوص عزادارى عاشورا جدا كنند.
امّا در صفر سال 1320 ه.ق با آن كه نان در خراسان و تهران كمياب شد و تهيه آن بسيار گران بود، عزادارى برپا شد، محرم سال 1321 ه.ق نيز به همين منوال گذشت. محرم سال 1323 ه.ق مصادف با نوروز بود. در اين سال مردم عيد نگرفتند ومراسم عزادارى باشكوه ويژهاى برگزار شد.»(8)
نفرت عزاداران از ستمگران معاصر خود
اين گونه نبود كه تظاهرات عزادارى در فعاليتهاى سياسى و قيامهاى مردم بر عليه استبداد كارآيى نداشته باشد، در ماجراى قيام تنباكو وقتى تصميم مىگيرند ميرزاى آشتيانى را تبعيد كنند، در منزل اين فقيه مبارز عدهاى از مردم اجتماع نمودند.
بامداد روز دوشنبه 14 دى 1270 ه.ش بود، در بيت مزبور مراسم روضهخوانى و سوگوارى برپا بود، جمعيت بيشترى به سوى خانه ميرزاى آشتيانى در حال حركت بودند در حالى كه عدهاى از آنان پارچه سفيدى را از وسط پاره كرده و به عنوان كفن به گردن انداخته و نگرانى خود را از تصميم ناصرالدين شاه مبنى بر تبعيد مجتهدى مسلّم اعلام مىكردند.
حوالى ظهر وقتى جمعيت رو به كثرت رفت، زنها جلو و مردان دنبال آنان به سوى قصر سلطنتى چون سيلى خروشان روان شدند، بانوان با روبنده سفيد و پيچه و چاقچور اغلب روى سر خود لجن ماليده و شيون مىكردند و ذكر يا حسين را با صداى بلند فرياد مىكردند، مردان نيز در فواصل در حالى كه زنان سكوت مىنمودند فرياد مىكشيدند يا على يا حسين و بى اختيار اشك مىريختند و گريه مىكردند.
فرياد اعتراضآميز مردم كه با ذكر يا حسين معطر مىگرديد به همراه ناله و شيون تظاهر كنندگان، كامران ميرزا نايب السلطنه را در موجى از هراس و نگرانى فرو برد، چهرهاش به زردى گرائيد و با صداى گرفته و لرزان خطاب به معترضين گفت: هيچ يك از علما را اجازه نمىدهيم بيرون بروند، خاطرتان جمع باشد، اين همه فرياد و فغان نكنيد ولى چون مشاهده كرد كسى به گفتارش ترتيب اثر نمىدهد و بيم ضرب و شتم مىرود به داخل ارك سلطنتى گريخت.
جمعيت به راهپيمايى خود ادامه داده و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده مىگرديد و بدون استثناء همگى از زن و مرد فرياد مىزدند «يا على»، «يا حسين»، «واشريعتا وااسلاما» خروش و خشم مردم كه ذكر يا حسين بر آن قداست مىبخشيد كاخ سلطنتى را به تزلزل درآورد.
برخى از افراد وابسته به دربار از شدت خوف غش نموده و بيهوش شدند. كامران ميرزا دستور داد توپهاى ته پر كروپ را بيرون آورده، در اطراف عمارات سلطنتى نصب نمايند، در كاخ گلستان شاه بدون آن كه سخنى بگويد، آشفته و عصبانى به نظر مىرسيد. اگرچه در اين ماجرا، دستور شليك اسلحه به سوى مردم داده شده و عدّهاى را به خاك و خون كشيدند ولى مقاومت مردم با تأثيرپذيرى از فرهنگ عاشورا به رهبرى علماء به پيروزى رسيد و امتياز تنباكو لغو گرديد.(9)
سوگوارى و قيام مشروطه
نهضت مشروطيت نيز متأثر از عزادارىهاى محرم مىباشد، قيام مزبور، به رهبرى علماى دينى و به منظور مبارزه با استبداد و اجراى قوانين اسلام، صورت گرفت. البته به دليل نفوذ عناصر بيگانه و برخى شيفتگان فرهنگ غربى اين حركت از مسير اصلى خود جدا گشت امّا نمىتوان اين واقعيت را انكار كرد كه اوج قيام مشروطه از مساجد، مجالس روضه خوانى، و هيأتهاى عزادارى آغاز گرديد.
در روز سوم محرم سال 1323 ه.ق در منزل آية اللّه بهبهانى روضه خوانى برپا بود، در عاشوراى همين سال عوامل حكومتى راه اندازى دستههاى سوگوارى را منع كردند امّا مؤثر واقع نشد و مردم ترتيب اثر ندادند.
در محرم سال 1324 ه.ق علما در صحن بارگاه حضرت عبدالعظيم حسنى تحصن كردند و از شاه خواستار برقرارى حكومت قانون گشتند كه با موافقت وى روبرو گرديد. در هفدهم محرم در تكيه خونگاه، در مجلس روضه سيد محمد طباطبايى، شريف الواعظين قمى از غربت اسلام و تلاش علما براى نصرت دين سخن گفت.
سال بعد نيز در حالى آغاز گرديد كه مردم مشغول عزادارى بودند و مسايل مشروطه هم به نحوى جدّىتر مطرح گشت، عدّهاى از خطباى معروف در مجالس روضه خوانى درباره ترغيب مردم به اجراى عدالت و حفظ قانون سخنرانى كردند.
در آغاز محرم همين سال (1325 ه.ق) در تبريز در دستههاى سينه زنى هيجانى بوجود آمد و طى آن بر اثر تيراندازى كارگزاران حكومتى پنج نفر كشته شدند شدت تأثيرگذارى روضهها بر قيام مردم بدان حد رسيد كه در پنجم محرم اين سال اعضاى انجمن مخفى مأمور گرديدند به مجالس روضه خوانى بروند و سخنان مخالفين را گوش كرده، گزارش آن را به انجمن مزبور ارائه كنند.
روز هشتم محرم ادارات به دليل انجام مراسم عزادارى تعطيل گرديد. در سال 1326 ه.ق حركت دستههاى عزادارى قابل توجه بود، عينالسلطنه گزارش نموده است: «پنج شنبه ده محرم 1326 ه.ق در مسجد شيخ عبدالحسين جا نبود، تمام بازار انبوه از زن و مرد بود، دستههاى سينه زن متصل مىآمدند.»
در 27 جمادى الثانى 1327 ه.ق تهران به دست مشروطه خواهان تسخير شد و محرم سال 1328 ه.ق موقعى فرا رسيد كه اين شهر در اختيار مشروطه خواهان بود، بنا به گزارش مورخان، در اين ايام برخى افراد به ظاهر ملّى گرا در صدد بودند از ابهت و شكوه مجالس عزادارى بكاهند اما موفق نشدند و در شنبه دهم محرم 1328 ه.ق در مجلس شوراى ملى روضه خوانى برقرار شد.
دستجات سينه زن و عزادار نيز در حال حركت بودند، عزيزالسلطان درباره روز بعد، نوشته است: «عصرى يك ساعت به غروب مانده پياده به مجلس رفتم، روضه بود امّا جمعيت موج مىزد، راه بند بود، دسته سينه زن هم مىآمد و مىرفت.
توى عمارت و گالرى از جمعيت مملو گشته بود و در بالاخانه در اغلب اتاقها روضه مىخوانند، در محرم سال 1329 ه.ق در منزل سيد احمد و سيد محمد طباطبايى و مجلس شوراى ملى مراسم ماتم دارى برپا بود.»
در سال 1330 ه.ق نيز اين مراسم با شكوه خاصى منعقد مىشد اما در عاشوراى اين سال در تبريز قواى متجاوز روس ثقةالاسلام تبريزى و چند نفر ديگر از مبارزان را به شهادت رسانيدند.(10) گزارشهاى متعددى از رونق مراسم عزادارى در سالهاى 1331 تا 1338 ه.ق حكايت دارند.
احمد كسروى با وجود نفرت از آداب و رسوم شيعيان از مراسم روضه خوانى تبريز سخن گفته است: «ذيحجه سال 1337 ه.ق به دليل انعقاد قرار داد وثوق الدوله نخست وزير وقت با انگلستان علما از مردم خواستند كه مساجد را سياهپوش كنند و عموم مردم را عليه اين حركت استعمارى ترغيب كنند.
جمعى از وعاظ نيز در مجالس روضه خوانى عليه قرارداد ننگين مزبور سخنرانى كردند، بنابراين عزادارىهاى محرم در روند انقلاب مشروطه، پيروزى مردم بر استبداد و تداوم اين نهضت نقش اساسى و محورى داشته است.»(11)
مبارزه علما با خرافات و آفات عزادارى
رسوخ فرهنگ پادشاهان به عزادارىها و متون نوحهها و نمايشهاى مذهبى تعزيه و نيز آميخته شدن خرافات و برخى مطالب وهن آلود موجب گرديد تا علماى شيعه ضمن حمايت از سوگوارى سنتى و نقش آن در استحكام ارزشهاى شيعه در قلوب مؤمنان، به انتقاد از برخى از آداب و رسوم عزادارى بپردازند.
ميرزا حسين نورى معروف به محدث نورى(1320 - 1254 ه.ق) براى مبارزه با برخى از اين عوام زدگىها و آفتهاى ناگوار كتاب پر ارج لؤلؤ و مرجان رادر سال 1319 ه.ق تأليف كرد و چون رودى با صفا و اخلاص خروشيد و فرياد زد و برآشفت و در برابر تحريفگران ايستاد.
او خاطرنشان ساخت: «نبايد براى گريانيدن مردم به دايره عصيان و امور ناروا پاگذارد و در روضهها و نوحهها مطالبى غير واقع و كذب مطرح كرد، اخلاص و صدق شرط اصلى كسى است كه مىخواهد مردم را از مصايب اباعبداللّه و ساير ائمه باخبر سازد و اشك آنان را جارى نمايد.»(12)
شخصيت ديگرى كه در اين عصر از وجود خرافات و مطالب وهن آلود در عزادارى ناراحت بود، مرحوم ميرزا محمد حسين نائينى (1350 - 1277 ه.ش) مىباشد. او كه مبارزه با استبداد را در مكتب امام حسين(ع) آموخته بود، در كنار آخوند خراسانى براى برپايى و اجراى قوانين الهى، پاسدارى از سنتهاى الهى و رعايت حرمت مردم به حمايت از مشروطه برخاست.
او هنگامى كه اشغالگران بخش وسيعى از خاك عراق را تصرف كرده بودند، وارد صحنه گرديد و عليه استعمارگران حكم جهاد داد و حتى دولت دست نشانده انگليس در عراق را نپذيرفت.(13)
آية اللّه نائينى در پاسخ استفتايى راجع به عزادارى، چنين نوشته است: «بديهى است كه بيرون آوردن هيأت عزا و سوگوارى براى اباعبداللّه الحسين(ع) در دهه عاشورا و غير آن در راهها و خيابانها به نحوى كه معمول است از آشكارترين مصاديق عزاى سالار شهيدان مظلوم كربلاست كه رجحان آن بر هر مسلمانى روشن است.
و آسانترين راه براى تبليغ هدف بزرگ امام حسين(ع) (ترويج قرآن و دين مبين اسلام) براى هر دور و نزديكى است لكن بايد اين شعائر بزرگ از هرگونه محرمات مانند آوازه خوانى و استعمال آلات لهو و لعب و نزاع براى جلو و عقب رفتن بين دو هيأت عزا يا دو محله، خالى باشد.
بايد در هيآت عزا محرمات شرعى رعايت گردد.»(14)
بنابراين دليل مخالفت علماء با عزادارى اين بوده است كه مبادا در اين مراسم، از فرهنگ عاشورا فاصله گرفته شود و سوگوارىها با امور خلاف شرع و عقل مخلوط نگردد تا درسى از مبارزه و فداكارى و نمونهاى درست براى امر به معروف و نهى از منكر باشد.
رضاخان و ماتم دارىهاى محرم
هنگامى كه رضاخان به قدرت سياسى نرسيده بود، خود را مسلمان متعصب معرفى مىكرد چون مىدانست مذهب در فرهنگ ايرانيان، ريشهاى عميق و گسترده دارد و اگر برخلاف آن گام بردارد موفق نخواهد بود بنابراين براى جلب توجه مردم و روحانيون به زيارت عتبات مىرفت و در دستههاى عزادارى محرم شركت مىكرد و مجالس روضه خوانى ترتيب مىداد.
او طى سالهاى 1299 تا 1304 ه.ش كه دوران انتقال قدرت بود، چهرهاى مذهبى به خود گرفت و حتى در محل استقرار نيروهاى قزاق مراسم عزادارى به راه مىانداخت.(15)
سليمان بهبودى كه ساليان متمادى در دربار پهلوى خدمت كرده و از چاكران مورد اعتماد رضاخان بوده است مىنويسد: «دسته كه راه مىافتاد معمولاً افراد رسته پياده در جلو به طور دسته جمعى در حركت بودند حضرت اشرف (رضاخان) و ساير درجهداران جلوى دسته قزاقان بودند. و شخص معينى كه در دامن خود كاه داشت به طور پراكنده بر سر ديگران مىپاشيد و موزيك عزا هم بود در يكى از روزها سينه زنهاى قزاق اين نوحه را مىخواندند؛
اگر در كربلا قزاق بودى
حسين بىياور و تنها نبودى
در بين تماشاچيان گروهى از اهالى رشت بودند كه در زمان قيام كوچك خان در زد و خورد قزاقها با قواى وى، مورد چپاول و غارت قرار گرفتند كه در جواب نوحه خوانى قزاقها اين نوحه را ساختند و گفتند:
اگر در كربلا قزاق بودى
چادر از سر زينب مىربودى»(16)
حسن اعظام قدسى كه خود شاهد شركت رضاخان در مراسم سوگوارى بوده است، مىنويسد: «سردار سپه روز دهم محرم، عاشورا را به همراه دسته قزاق با يك هيأت از صاحب منصبان در جلو و افراد با بيرق و كتل با نظم و تشكيلات مخصوص از قزاقخانه حركت مىداد.
اين دسته از ميدان توپخانه و خيابان ناصريه به بازار مىآمد. صاحب منصبان در جلو و در جلوى آنها سردار سپه با يقه باز و روى سرش كاه بود و حركت مىكرد، غالب آنها بر سر خود گل ماليده بودند.»(17)
عين السلطنه سالور مىنويسد: «يك دسته نظامى با صاحب منصب زياد كه جلو آنها سردار سپه حركت مىكرد، سرو پاى برهنه در بازار ديده مىشد.»(18)
امام خمينى ره مىفرمايد: «من از همان زمان از كودتاى رضاخان تا امروز شاهد همه مسايل بودهام، رضاخان آمد و ابتدا با چاپلوسى و اظهار ديانت و سينه زدن و روضه به پا كردن و از اين تكيه به آن تكيه رفتن در ماه محرم مردم را اغفال كرد.»(19)
امام در جاى ديگر متذكر مىگردند «...از باب اين كه قضيه سيدالشهدا سلام اللّه عليه خيلى اهميت دارد روى آن نقطه خيلى پافشارى كرد، خودش روضه مىگرفت و در تكايايى كه روضهها بودند پاى برهنه مىگفتند مىرود آنجاها، تكايا مىرود و مردم را گول مىزد به همين حربه كه مردم به آن توجه داشتند كه اين را مىخواستند لكن او بر ضد مردم مىخواست درست كند.»(20).
و در ديدار با دانشجويان مىفرمايند: «رضاخان بعد از اين كه كودتا كرد و آمد تهران را گرفت، به صورت يك آدم مقدّس اسلامى خدمتگزار ملت درآمد.
حتى در جلسه هايى كه در محرم انجام مىگرفت در تكيههاى زيادى كه در تهران بود، آن وقت مىگفتند او مىرود و شركت مىكند و در دسته جاتى كه از نظامىها در تهران بيرون مىآمد من خود ديدهام و مجلس روضهاى كه از طرف رضاخان با شركت خودش تأسيس مىشد من يكيش را خودم ديدهام. اين بود تا وقتى كه حكومتش مستقر شد اغفال كرد ملت را تا اين كه جاى پايش محكم شد.»(21)
طبيعى است وقتى عامه مردم چنين واقعهاى را از وزير جنگ مشاهده كنند، او را به عنوان شخصى مذهبى و پاى بند به شعائر شيعه و ملتزم به سوگوارى مىشناسند و اين موضوع براى افراد خوش باور به نوعى تأييدپذير بود.
امّا رفته رفته رضاخان سياست خود را در مخالفت با آيينهاى مذهبى به اجرا گذاشت و در محرم سال 1310 ه.ش در هنگامى كه دسته راه انداختن، سينه زنى و زنجيرزنى در پارهاى از مناطق كشور ممنوع شده بود، رضاخان به نقل از سردار اسعد كه خود شاهد ماجرا بوده، در تكيه دولت حضور يافت و آنجا روضه سادهاى خوانده شد امّا به همين روضه مختصر ايراد داشت.(22)
به رغم اين تنگناها و فشارها مردم با هيجان زايد الوصفى مراسم عزادارى را برگزار مىنمايند.
خانم مريت هاكس در خاطرات سفر به ايران مىنويسد: «در اين ده روز مجالس بسيارى برگزار مىشود كه مؤمنان براى شنيدن سرگذشت حزنانگيز امام حسين اجتماع مىكنند و حاضران در مجلس نوحه سرايى مىكنند و مىگريند و هر روز شيفتهتر و هيجان زدهتر مىشوند، هر شب سر و صدا افزايش مىيابد و گريه و زارى تا آخرين ساعات شب ادامه دارد، هرچند (عزادارى) را ممنوع كردهاند.»(23)
سختگيرى رژيم رضاخان نسبت به سوگوارىهاى محرم شدت بيشتر مىيافت و بر اساس بخشنامه محرمانه وزارت داخله در 28 اسفند 1314، در ايام سوگوارى محرم و صفر راه انداختن دستهها ممنوع شد.(24)
فشارها به حدى رسيد كه حتى در حوزههاى علميه و مجالس ترحيم از ذكر مصائب اباعبداللّه ممانعت به عمل آمد.(25)
در دستورالعملهاى بعدى بستن دستمال يا روسرى براى شركت در مجالس روضه خوانى ممنوع گرديد و در سال 1316 ه.ش طى اطلاعيه محرمانه وزارت داخله، روضه خوانى ممنوع شد. اعلام گرديد جلوگيرى از روضه خوانى و خارج كردن مردم از خرافات و آشنا نمودن مردم به تمدن امروز وظيفه اساسى دولت در مسايل داخلى است.(26)
با اين وجود شيعيان مشتاق در سياهترين شرايط و تحت شديدترين فشارها در داخل زيرزمينها و هنگام نيمه شب و سحرگاهان براى امام حسين(ع) و يارانش مراسم ماتم برپا مىكردند.
يك بار ملك الشعراى بهار به شوكة الملك اميرقائنات گفته بود: «شكر خدا كه شهر ما ديگر آب لوله كشى هم دارد، برق، مدرسه و راه هم دارد، ديگر مردم چه مىخواهند كه در مواقعى شكوه دارند و به اين طرف و آن طرف شكايت خود را منعكس مىكنند.
شوكةالملك در همان روزهايى كه روضه خوانى و سوگوارى ممنوع بود، به بهار چنين پاسخ داد: «آقا اينها برق نمىخواهند، محرم مىخواهند، اينها مدرسه نمى خواهند، اينها عاشورا مىخواهند، كربلا را به اينها بدهيد، همه چيز به آنها دادهايد.(27)
آرى رضاخان وقتى صاحب قدرت شد، به مردم نشان داد كه تمام آن ظاهر سازىهاى قبلى چيزى جز فريب و نيرنگ نبوده است و سياست مذهب زدايى را به اجرا درآورد.
پىنوشتها:
1. اقتباس از سفرنامه فرد ريچاردز، ترجمه مهين دخت صبا، ص 242 - 235.
2. ايران امروز، اوژن اوبن، ترجمه على اصغر سعيدى، ص 188 - 187.
3. سفرنامه دكتر ويلز، ترجمه غلامحسين گراگزلو، ص 326.
4. كويرهاى ايران، سون هدين، ترجمه پرويز رجبى، فصل 38.
5. روزنامه خاطرات عين السلطنه، قهرمان ميرزا سالور، به كوشش مسعود سالور و ايرج افشار، تهران اساطير، 1374، ج اول، ص 971 و 594 .
6. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 971.
7. خاطرات عين السلطنه، ج 2، ص 125.
8. يادداشتهاى ملك المورخين، ص 23 و 24؛ روزنامه خاطرات عزيز السلطان، به كوشش محسن ميرزايى، تهران، زوّار، 1376، ج اول، ص 614 - 613.
9. تحريم تنباكو، ابراهيم تيمورى، ص 161 - 157؛ تحريم تنباكو، محمد رضا زنجانى، ص 187 - 185.
10. روزنامه خاطرات عين السلطنه سالور، ج 2، ص 1165 و 1171 ؛ ج سوم، ص 2273، ج 81، ص 2280؛ روزنامه خاطرات عزيزالسلطان، ج سوم، ص 1677، 1740، 1966، 2183، شيعهگرى، احمد كسروى، ص 34 و 56.
11. تعزيه دارى و شبيه خوانى از زمان ديلميان تا امروز، محيط طباطبايى، روزنامه اطلاعات، شماره 14906، از مرثيه تا تعزيه از نگارنده، ص 92 ؛ كندوكاوى در تعزيه و تعزيه خوانى از نگارنده، ص 64.
12. نك: لؤلؤو مرجان، محدث نورى.
13. گلشن ابرار، ج دوم، ص 551.
14. البكاء الحسينى، سيد حسين طباطبايى، ص 482 و 483.
15. تحولات سياسى و اجتماعى ايران در دوران پهلوى، دكتر عليرضا امينى، ص 34 و 35.
16. خاطرات سليمان بهبودى به اهتمام غلامحسين ميرزاصالح، تهران، طرح نو، ص 11، تاريخ بيست ساله ايران، حسين مكّى، ج دوم، ص 126 و 127.
17. زندگانى من، حسن اعظام قدسى، ج دوم، ص 52.
18. روزنامه خاطرات عين السلطنه سالور، ج 8، ص 6507 و 6506.
19. تبيان، دفتر بيستم (تاريخ معاصر از ديدگاه امام خمينى (ره)) ص 81.
20. همان، ص 82 - 81.
21. همان، ص 82.
22. خاطرات سردار اسعد بختيارى، به كوشش ايرج افشار، تهران، اساطير، ص 242 - 241.
23. ايران افسانه و واقعيت، مريت هاكس، ترجمه محمد حسين نظرى نژاد، محمد تقى اكبرى و احمد غايى، ص 191 - 189 (ضمناً اين گزارش مربوط به سال 1311 ه.ش است).
24. واقعه كشف حجاب، ص 200، خشونت و فرهنگ، ص 16.
25. بغض پنهان، جام جم، شماره 822.
26. خشونت و فرهنگ، ص 26 و 128.
27. درخت جواهر، محمد ابراهيم باستانى پاريزى، ص 216 و 215 و نيز از سير تا پياز، همان مؤلف، ص 553 و 476.