کد مطلب : ۲۵۴۶
در مسير مقابله با نفوذ جهل و خرافه در مراثي و عزاداري ها( 2 )
انتظام و تعامل نه انفصال و تغافل
فرهنگ اسلامي براي نماياندن جايگاه و نقش و ارزشمندي انتظام در امور و سازماندهي برنامه ها و طرح ها به خلقت و آفرينش نظر مي گسترد و به وجود نظم شگرف در جهان هستي استناد مي جويد كه تعميم آن در همه عرصه ها و صحنه هاي حيات ضرورت مي يابد.(1)
همچنين فرهنگ اسلامي براي نشان دادن اهميت و نقش كلان و محوري نظم و سامان به ركن بزرگ «امامت و رهبري» در اسلام اشاره مي كند و فلسفه وجودي آن را انتظام بخشيدن به امور امت اسلامي معرفي مي نمايد.(2)
«نظارت كامل» بر همه امور درتمام صحنه هاي فعاليت هاي گوناگون كه از ضروريات بزرگ محسوب مي شود از جلوه هاي بارز انتظام و ساماندهي در كارها به شمار مي رود كه فرهنگ اسلامي بر اين اصل نيز در همه امور تاكيد و توصيه فراوان دارد.(3)
يكي از مشكلات موجود كه بايد براي غلبه بر جهل و جمود و خرافه به رفع آن اهتمام ورزيد فقدان انتظام و ساماندهي در عزاداري ها و محافل و دستجات سوگواري است.
در گذشته و هم امروز هيچ مديريتي براي نظم دهي و در پي آن تعامل صحيح و همه جانبه با پايگاه ها و افراد و گروه هاي مرثيه سرا و نظارت دقيق با افكار و عملكردهاي آنان وجود نداشته و ندارد و اين يكي از ضعف هاي بزرگ و زمينه ساز رشد و ترويج مطالب موهوم و خلاف واقع به شمار مي رود.
جاي تاسف شديد است كه نه تنها مديريت كارآمد و حاضر و ناظري براي تحقق اصل ضروري « انتظام و تعامل » در مراثي و سوگواري به منظور نظم و سامان گرفتن و به بيراهه نرفتن محافل و مجالس عزاداري وجود نداشته است كه در نقطه مقابل «انفعال و تغافل» حضور داشته و اين نقص و كاستي بزرگ باعث پيشرفت ويروس خرافه و جهل در پيكره مراثي و مدايح گشته است !
«انفعال» يعني تاثيرپذيري از يك فكر و فعل و رفتار و جريان و اين نوع تاثيرپذيري نه به شكل يك امر مثبت و سازنده كه به صورت امري منفي و مخرب محقق ميگردد زيرا شخص منفعل گرفتار شرم و آزرم مذموم و ناپسند وغيرضروري مي باشد و در عين حال كه فكر و فعل و رفتاري را ناصحيح مي داند و نمي خواهد بپذيرد به دليل شرم و خجلت ناشي از انفعال مي پذيرد و در برابر آن سكوت مي كند و بر آثارو نتايج نامناسب و مخربش ديده فرو مي خواباند!
طبيعي است كه اين نوع شرم و آزرم مورد توجه و توصيه تعاليم اسلام نمي باشد و از نوع شرم مذموم و ناپسند به شمار مي رود نه از نوع شرم ممدوح و پسنديده كه يكي از فضايل بزرگ اخلاقي محسوب مي شود.
وجود مشكل رنج آور «انفعال» موجب مي گردد كه افراد و گروه ها ـ چه وعاظ و روضه خوانان چه مداحان و مرثيه سرايان و چه مردم آگاه به حق و باطل در مراثي و مدايح ـ بامشاهده هر دروغ و خرافه در مرثيه و روضه اي كه توسط كسي خوانده مي شود به جاي تذكر و موعظه و نهي از منكر به «انفعال» گرفتار گردند يعني به تاثير پذيري ناخواسته و ناشي از شرم و آزرم مذموم بيفتند و بر خطا و خرافه ديده فرو خوابانند و بر زبان قفل سكوت زنند!
در مواجهه با مراثي و مدايح و عزاداري ها و در كنار مشكل بزرگ انفعال با مشكل و رنج ديگري به نام « تغافل » روبرو هستيم.
تغافل كه از پي آمدهاي سريع انفعال محسوب مي شود يعني خود را به غفلت و بي خبري زدن به گونه اي كه گويي جهلي تحقق نيافته و خرافه اي به وجود نيامده و تحريفي به مجالس عزاداري حضرت امام حسين(ع) راه نيافته است!
تغافل در مسائل «فردي» و در مواجهه با خطا و نقص و گناهي كه انسان در كسي ـ از دوستان و نزديكان و همكاران و ساير افراد ـ مشاهده مي كند امري ممدوح و پسنديده است و آموزه هاي ديني بر آن تصريح دارند وآن را موجب اصلاح خاطيان مي دانند.(4)
تغافل در مسائل اجتماعي و فرهنگي و سياسي كه با سرنوشت جامعه و كشور پيوند مي خورد بسيار خطرناك مي باشد و بايد با آن مقابله شود و از آفات و آسيب هاي آن جلوگيري به عمل آيد.
در صورت مشاهده جهل و خرافات درمراسم عزاداري حضرت امام حسين(ع) چنانچه تغافل ـ يعني خود را به غفلت و بي خبري زدن ـ صورت گيرد به نشر و ترويج خرافه و موهوم شدت مي دهد و هر چه مي گذرد تحريف و دروغ و جهل و جمود در جلوه و نمودهاي مختلف شيوع مي يابد و در نهايت همه حقايق واژگونه مي گردند و آنچه باقي مي ماند با اصل رخدادها و فضايل نهفته در نهضت مقدس عاشورا در تضاد و تعارض كامل قرار مي گيرد.
اين نوع تغافل همان امر خطرناكي است كه در فرهنگ ومعارف اسلامي موجب ضلالت و گمراهي(5) و عامل شقاوت(6) و زيانبارترين دشمنا (7) معرفي شده است.
از تحسر و تاسف هاي بزرگ و دردناك اين است كه عمل ناشايست و زيانمند «انفعال» و «تغافل» در موارد متعددي توسط برخي از وعاظ و روضه خوانان ملبس به لباس روحانيت صورت مي گيرد.
اينان با مشاهده تحريف و خرافه و دروغ در مراثي و مداحي كه توسط مرثيه سرايان و مداحان ناآگاه و فاقد تعهد و مسئوليت صورت مي گيرد از موعظه و تذكر و نهي از منكر امتناع مي ورزد و به حالت انفعال مي افتند و به دنبال آن خود را به تغافل مي زنند و به سهولت از كنار يك انحراف بزرگ عبور مي كنند!
اين دسته از وعاظ به دليل عمل نكردن به وظايف و مسئوليت هاي ديني و تبليغي خود موجب رشد فزاينده تحريف و خرافه در مدايح و مراثي مي گردند و تلاش و فعاليت آگاهانه و متعهدانه آن دسته از علما وعاظ دلسوخته و درد آشنا را كه به شدت در حال مبارزه با نفوذ خرافات و موهومات در مراثي و عزاداري ها مي باشند سخت و مشكل مي سازند و از تاثيرات و نتايج مثبت و سازنده كوشش هاي آنان جلوگيري مي كنند.
زيرا بر اساس اصل «الانسان حريص علي مامنع» در سطح جامعه و كشور حال و وضعيت بسياري از مردم را اينگونه مي بينيم و مي يابيم كه نسبت به آنچه از جهل و خرافه و هر فعل و رفتار ديگري كه منع مي شوند حريص تر مي گردند و در انجام آن ها شتاب و سرعت مي گيرند!
در چنين حالتي است كه عالمان و واعظان سخت كوش هر چه بيشتر در مسير مقابله با تحريفات و خرافات حركت نمايند كمتر به نتيجه و هدف مي رسند و اگر چه برشناخت و آگاهي هاي عمومي نسبت به حقايق و واقعيت هاي نهفته در تاريخ نهضت عاشورا مي افزايند.
لكن اين بينش آفريني در مقايسه با گسترش تحريف و بدعت و جهل وجمود در جامعه توسط افراد و گروه هاي شياد و نفع طلب و عافيت جو اندك مي باشد و اين واقعيت تلخي است كه بايد پذيرفت و باور كرد و براي رفع آن چاره انديشي نمود.
آن دسته از وعاظ و روضه خوان هايي كه در مواجهه با مراثي و روضه هاي آميخته به تحريف و خرافه به حالت انفعال مي افتند و به تغافل مي گرايند به مرور زمان و در اثر استمرار اين حالت نكوهيده و ناپسند به درد و مصيبت بزرگ ديگري مبتلا مي شوند كه «عوام زدگي» نام دارد!
اين عوام زدگي داراي بستر خاص و مراحل ويژه اي مي باشد؛ مرحله اول نفوذ جهل و خرافه توسط مرثيه سرايان و مداحان ناآگاه و فاقد مسئوليت در ميان مردم جامعه است.
مرحله دوم انفعال و تغافل برخي از وعاظ و مداحاني است كه مي توانستند به مقابله با مرثيه ها و روضه هاي آميخته با تحريف و خرافه بپردازند و چنين نكردند.
مرحله سوم آلوده شدن «عوام» به بيماري مسرعي خرافه گرايي مي باشد كه به شدت در جامعه و در ميان اقشار مختلف مردم ناآگاه شيوع مي يابد.
مرحله چهارم گرايش برخي از وعاظ و روحانيون به عوام و توجه به پسند و خوشايند آنان و عمل به خواسته هايشان در ارائه مطالب و روضه ها و عزاداري هايي است كه به تحريفات و خرافات ممزوج گرديده اند و اين آخرين مرحله تكوين عارضه و بيماري خطرناك «عوام زدگي» مي باشد.
در نقطه مقابل اين گروه از وعاظ و مداحان و مرثيه سرايان مبتلا به عوام زدگي كه همواره به پسند و خوشايند عوام الناس نظر دارند و براساس افكار ناصحيح و سلايق باطل و رفتار و اعمال آلوده به جهل و خرافه آنان عمل مي كنند وعاظ و مداحان آگاه و مسئول و كاردان و شجاع قرار دارند كه به نشر صحيح مراثي و مدايح و عزاداري ها اهتمام مي ورزند و در مسير تقابل با كاستي ها و ناراستي ها و تحريفات و خرافات نفوذ يافته در محافل و مراسم سوگواري امام حسين(ع) حركت مي كنند.
ما به شدت معتقديم كه بايد مراثي و مدايح و محافل و مراسم عزاداري امام حسين(ع) به «انتظام و تعامل» برسد و همه امور فكري و عملي آن با ايجاد نظم و سامان دقيق و تعامل مستمر و موثر با عوامل و عناصر دست اندركار تحت كنترل و نظارت درآيد و هرگونه «انفعال و تغافل» در مواجهه با اين موضوع حساس و حياتي رها گردد.
اين هدف با نصيحت و توصيه هاي فاقد پشتوانه تحقق نمي يابد بلكه بايد به سرعت از سطح انديشي ها و ظاهرگرايي ها عبور نمود و به عمل دقيق و كامل و همه جانبه پرداخت .
پيشنهاد مي كنيم سازمان و تشكيلاتي منسجم با درون مايه اي از دانش و فهم و اطلاعات وسيع از تاريخ اسلام و منابع معتبر وقايع و رخدادهايي كه مي توان مراثي و مدايح و روضه هاي صحيح را از آنها استخراج كرد و تنظيم و آماده بهره وري نمود تشكيل گردد.
اين سازمان علاوه بر داشتن طرح و برنامه براي كنكاش و بررسي به منظور دست يابي به متون معتبر و تدوين و آماده سازي آثار متقن و روشن و مطابق با واقع بايد از قدرت و توانايي لازم براي آسيب شناسي مدايح و مراثي برخوردار باشد و به اين مشكل و معضل نگاهي همه جانبه بگسترد و هيچ درنگ و غفلت و مسامحه اي را جايز و روا نداند.
مشخصه سوم اين سازمان تعامل نزديك با مراكز و محافل مختلف به منظور تحقق اصل «كنترل» و «نظارت» بر برنامه ها و تلاش هاي فكري و عملي آنها مي باشد كه تا اين امر از نزديك و با دقت و مراقبت و نظارت صورت نپذيرد به سختي مي توان پذيرفت كه كاوش ها و مطالعات علمي و طرح و برنامه ريزي هاي انجام يافته در اين موضوع به نتيجه و بازدهي لازم برسد.
ترديدي وجود ندارد كه اين پيشنهاد در صورت تحقق كامل و جامع و نه به شكل برخي از اموري كه آغازي مفيد داشته اند و در ميانه راه رها شده اند و يا تقويت و حمايت مستمر نشده اند و در نهايت بودجه اي صرف گرديده و بذرهايي افشانده شده و هيچ حاصل و ثمري به دست نيامده است مي تواند در رفع اين مشكل و مانع بزرگي كه بر سر راه ترويج نهضت سترگ و تاريخي عاشورا ايجاد شده است موثر گردد.
اين كلام گهربار به مواجهه انسان كريم و بزرگوار با شخص خاطي و گناهكار نظر دارد كه با مشاهده نقص و كاستي و معصيت در گفتار و رفتار او خويشتن را به غفلت و بي خبري مي زند و بردباري و شكيبايي مي ورزد تا به اين وسيله زمينه و فرصتي فراهم آيد براي رفع خطا و گناه.
اين روش موجب مي گردد تا خاطيان در خلوت دل بنشينند و به خودكاوي بپردازند و پس از پذيرش ضعف و كاستي به تهذيب نفس و پالايش درون اهتمام ورزند.
بديهي است كه اين تغافل و حلم و بردباري به طور مطلق و هميشه ممدوح و پسنديده نيست و چنانچه تداوم و استمرار آن بر گناه خاطيان بيفزايد ترك آن لازم است و بايد روش توصيه شده ديگري اتخاذ گردد همان گونه كه در متن معارف اسلامي آمده است كه اگر حلم و مدارا و شكيبايي انسان مجرم و خاطي اصلاح نكرد و از كژي و ناراستي باز نداشت مجازات مناسب و به موقع او را اصلاح خواهد كرد و از خطا و گناه بازخواهد داشت.
بنابراين بايد دقت كرد كه اولا تغافل در مواجهه با خطاها و گناهان فردي در مقايسه با معاصي و مفاسد اجتماعي كه امنيت جامعه را تهديد مي كنند و بايد به مقابله سريع و صريح با آنها پرداخت داراي موضوع و حوزه اي مجزا مي باشد.
ثانيا همان تغافل فردي نيز داراي حد و مرز مشخص است و مطلق و هميشگي نيست و در صورت فقدان اثر و تكرار خطا و گناه بايد ترك شود و روش ديگري اتخاذ گردد.
در نقطه مقابل گروه وعاظ و مداحان و مرثيه سرايان مبتلا به « عوام زدگي » كه همواره به پسند و خوشايند عوام الناس نظر دارند و براساس افكار ناصحيح و سلايق باطل و رفتار و اعمال آلوده به جهل و خرافه آنان عمل مي كنند وعاظ و مداحان آگاه و مسئول و كاردان و شجاع قرار دارند كه به نشر صحيح مراثي و مدايح اهتمام مي ورزند و در مسير تقابل با كاستي ها و ناراستي ها و تحريفات و خرافات نفوذ يافته در محافل و مراسم سوگواري حركت مي كنند.
پيشنهاد مي كنيم سازمان و تشكيلاتي منسجم با درون مايه اي از دانش و فهم و اطلاعات وسيع از تاريخ اسلام و منابع معتبر وقايع و رخدادهايي كه مي توان مراثي و مدايح و روضه هاي صحيح را از آنها استخراج كرد و تنظيم و آماده بهره وري نمود تشكيل گردد.
اين سازمان علاوه بر داشتن طرح و برنامه براي كنكاش و تحقيق علمي بايد از قدرت و توانايي لازم براي آسيب شناسي مدايح و مراثي برخوردار باشد.
مشخصه سوم اين سازمان تعامل نزديك با مراكز و محافل مختلف به منظور تحقق اصل «كنترل» و «نظارت» بر برنامه ها و تلاش هاي فكري و عملي آنها مي باشد.
وجود مشكل رنج آور «انفعال» موجب مي گردد كه افراد و گروه ها ـ چه وعاظ و روضه خوانان چه مداحان و مرثيه سرايان و چه مردم آگاه به حق و باطل در مراثي و مدايح ـ با مشاهده دروغ و خرافه در مرثيه و روضه اي كه توسط كسي خوانده مي شود به جاي تذكر و نهي از منكر به تاثيرپذيري ناخواسته و ناشي از شرم و آزرم مذموم بيفتند و بر خطا و خرافه ديده فرو خوابانند و بر زبان قفل سكوت زنند!
نظم و سامان در هر كار و تلاش و مديريتي «حرف اول» است و «رفتار آغازين» و «عمل بنيادين» و با اين وصف هيچ فكر و كلام و كنشي كه فاقد نظم و سامان باشد ارزش و اعتباري نخواهد داشت كه در بي نظمي و هرج ومرج و اغتشاش هيچ برنامه ريزي و فعاليت و مديريتي به مقصد و هدف نمي رسد.
پاورقي:
1 ـ نهج البلاغه خطبه 91
2 ـ همان مدرك حكمت 252
3 ـ همان مدرك نامه 53
4 ـ در رهنمودي از امير مومنان حضرت علي (ع ) آمده است : « هيچ بردباري و حلمي همچون تغافل نيست »
5 ـ غررالحكم ترجمه و تنظيم موضوعي به كوشش سيدهاشم رسولي محلاتي دفتر نشر فرهنگ اسلامي ج 2 ص 257
6 ـ همان مدرك ص 256
7 ـ همان مدرك ص 257
ساير بخش هاي اين مقاله :
بخش اول
بخش سوم
بخش چهارم
مرجع : روزنامه جمهوری اسلامی