نشست ششم شعر هیئت : سیر تحول و تطور شعر آیینی و هیئت
23 مهر 1392 ساعت 17:10
ششمین نشست از سلسله نشستهای تخصصی شعر هیئت،با ارائه مقاله سیر تحول و تطور شعر آیینی و هیئت توسط دکتر محمدرضا سنگری در تاریخ 23 مهرماه به همت بنیاد دعبل خزاعی برگزار شد.
سیر تحول و تطور در شعر هیئت
محمدرضا سنگری
مقدّمه
تعیین دقیق و مستند شعر هیئت- بنا بر تعریف امروزین هیئت- بسیار دشوار است، سوگواریهای جمعی که بعد از وقوع عاشورا، در کوفه و شام و بهویژه در مدینه برگزار شد، نخستین تصویر از هیئت را به ذهن متبادر میکند، در این مجالس محور اصلی سوگواری بوده است اما نمیتوان این محافل و مجالس را "هیئت"، و اشعارش که آن روزگاران – به زبان عربی- بر جای مانده "شعر هیئت" نامید.
همانگونه که پیشتر در تعریف شعر هیئت آمده بود، شعری است که "در نوعی تشکل مذهبی بر محور عزاداری بر سیدالشهداء و ائمه در محلی معین عرضه میشود."
بنا بر قرائن تاریخی نخستین گروهی که در ایران برای حادثهی کربلا، تجمع و اعتراض و سوگواری برپا کردند مردم سیستان بودند در تاریخ سیستان آمده است: (( چون این خبر[حادثهی کربلا] به سیستان آمد مردمان سیستان گفتند نه نیکو طریقتی برگرفت یزید که با فرزندان رسول چنین کردند، پارهای شورش اندر گرفتند ))
اندکی پس از این در ری اعتراضها و سوگواریها آغاز شد که طبری در تاریخ خود و ابن اثیر در کامل بدان اشاره کردهاند.
نمیتوان تصوّر کرد که این سوگواریها بیبهره از "شعر" باشد بهویژه آنکه "شعر" در گذشته رسانهی غالب و حاکم بر جامعهها و مرسومترین "هنر" و شاخصترین تکیهگاه طرح اندیشهها، عواطف و احساسات و آرمانها بوده است.
بارزترین دورهای که در آن حرکت در شکل امروزی "هیئتها" اتفاق افتاده است در سال ۳۵۲ قمری یعنی میانهی قرن چهارم است که آل بویه پس از آشنایی با مراسم عزاداری در سرزمین دیلم دستور دادند در تمام سرزمینهایی که در قلمرو حکومت آنها بود مراسم سوگواری برپا کنند. در کتاب الکامل فیالتاریخ ابی اثیر آمده است: "در دهم محرم سال جاری [سال۳۵۲ هجری] مفرالدوله به مردم دستور داد که دکانها و اماکن کسب را ببندند و تعطیل کنند و سوگواری نمایند و قباهای سیاه مخصوص عزا بپوشند و زنان نیز موی خود را پریشان و گونهها را سیاه کنند و جامهها را چاک بزنند و در شهر بگردند و بگریند و بر سر و رو و سینه بزنند و ندبه حسینبنعلی رضیالله عنهما را بخوانند. مردم همه، آنکار را کردند و سنیان ممانعت نکردند زیرا یارای منع نداشتند که عده شیعیان فزونتر و سلطان هم همراه آنها بود. "
در این دوره و دوره سلجوقیان بنا به گزارش الکامل فیالتاریخ ابن اثیر، تاریخ طبری، احسنالقصص ابن کثیر، طبقات کبیره ابنسعد و دیگر منابع که به تصریح و تلویح به سوگواری عاشورا در میان مردم پرداختهاند معلوم میشود "شعر" نیز در این محافل و مجالس و حرکتها که بسیار شبیه هیئتهای امروزی بوده رواج داشته است.
در قرن پنجم و ششم، مقتلنگاری و مقتلخوانی برای طرح مصائب عاشورا باب میشود هرچند مقتلنگاری سنتی دیرینه در تاریخ اسلام است اما مقاتل نگارش یافته در ایران، عمدتاً از این ویژگی برخوردارند که جز گرایش به سوگ و بیان تأثر برانگیز حوادث، از عنصر شعر نیز بهرهگیری کنند. مقتلالحسین ابوالمؤید موفقبن احمد خوارزمی(م ۵۶۸ ق) از مقاتل شاخص قرن ششم است که در روزگار خود تحت تاثیر استاد خوارزمی یعنی زمحشری نگاشته شد. خوارزمی کتاب دیگر نیز با عنوان نورالائمه داشته – احتمال اینکه همان مقتل خوارزمی باشد هست – که کمالالدین حسینبن علی واعظ کاشفی(م ۹۱۰) در کتاب مشهورش، روضـﺔالشهدا، بارها اشاره کرده که از آن استفاده کرده است. "شاید این کتاب خوارزمی مقتلی به زبان فارسی بوده است که واعظ کاشفی از آن بهره گرفته است ."
در قرون بعد مقتلهای منظوم – منثور و سپس مقتلهای منظوم فراوان نگاشته میشود که در مجالس خوانده میشده است.
بهنظر میرسد در قرن چهارم، محافل و مجالسی که در آنها "مقتل" خوانده میشده و "شعر" برای سوگواری و مرثیهی عاشورا و کربلا عرضه میشده رایج بوده است این نکات را با درنگی در شعر مشهور کسایی مروزی (م ۳۹۴)، شاعر قرن چهارم میتوان یافت.
در این سروده چند دلیل زیر گواه رایج بودن "شعر هیئت" بوده است.
۱- شاعر خود میگوید که از مدح و غزل دست شسته و "مقتل" تقاضا میکند.
۲- وزن و زبان روان و ساده شعر گویای مناسب مجلس و محفل است.
۳- ساخت و بافت مرثیهای شعر حاکی از کاربرد آن در مجلس و محفل است
پس با قرائن تاریخی – برگزاری محافل و مجالس و به قرائن متنی – این سروده را میتوان از نخستین نمونههای شعر هیئت دانست.
متن سروده چنین است:
باد صبا درآمد، فردوس گشت صحرا
آراست بوستان را نیسان به فرش دیبا
بیزارم از پیاله وز ارغوان و لاله
ما و خروش و ناله گنجی گرفته مأوا
دست از جهان بشویم عزّ و شرفت نجویم
مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را
مقتول کربلا را تازه کنم توّلا
آن میر سر بریده، در خاکو خون تپیده
از آب ناچشیده، گشته امیر غوغا
اما سرودهای که گواه برگزاری مراسم عزاداری در قرون پنجم و ششم و هفتم آن هم در سرزمین حلت یعنی قلمرو حکومتی گذشتهی بنیامیه دارد، داستانی است که مولانا جلالالدین در دفتر ششم مثنوی ذکر میکند در این داستان میگوید کسی وارد حلب شد و اتفاقاً ایام، ایام محرم و روز عاشورا بود و شهر حلب را اینگونه دید:
روز عاشورا همه اهل حلب
بابانطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم
ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحح کنند اندر بکا
شیعه، عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلمها و امتحان
کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعرههاشان میرود در ویل و وشت
پر همی گردد همه صحرا و دشت
از این سروده میشود فهمید که در قرن ششم و هفتم در روز عاشورا
۱- از صبح تا شب مراسم سوگواری و مرثیهخوانی بوده است.
۲- گرد همآیی و تجمع برای ماتم و مرثیه دایر بوده است.
۳- مردم نوحه میخواندند و همزمان گریه میکردند.
۴- در این جمع آمدن و محافل و مجالس ذکر مصائب و مظلومیت و رنجهای اهل بیت مطرح میشده است.
۵- شیعیان این تجمعها و مرثیهخوانی را دایر میکردند.
۶- از ناله و فریاد و شیون مردم همهجا پر میشد.
۷- جنایات یزید و شمر را بر میشمردند و ناله میکردند.
همه این ویژگیها، موقعیت و فضایی شبیه "هیئت" بوده است و نمیتوان تصور کرد در این مراسم شعر ویژه مناسب حال مرثیه و نوحه خوانده نشده باشد.
با این مقدمات سابقه شعر هیئت به قرون چهارم تا پنجم هجری میرسد.
بررسی سیر تحوّل شعر هیئت از منظر درونمایه
بر مبنای آنچه گفته شد اگر سرودههای شاعرانی چون کسایی مروزی در قرن چهارم و سیف فرغانی شاعر قرن هفتم و هشتم را نمونهی نخستین سرودههای هیئت بدانیم – با اندکی تسامح – شعر هیئت از منظر درونمایه از آن روزگار به امروز چنین سیر و تحول و تطوری داشته است.
الف: سوگ و مرثیه؛ مظلومستایی و ظالمستیزی
این گونه مرثیهها که از نظرگاه ارزش شعری و استحکام و انسجام جزء سرودههای برجستهی تاریخ ادبی محسوب میشوند چند ویژگی دارند:
۱- زبان نرم، ساده و روان و قابل فهم برای همگان: بر خلاف شعر اشرافی درباری که مغلق و پیچیده و غامض است.
ای قوم در این عزا بگریید
برکشتهی کربلا بگریید
۲- طرح مصائب و رنجها و ستم رفته بر اهل بیت
۳- دعوت به گریه و اشک و سرشک باری
۴- لعن و نفرین بر ظالمان و ابراز برائت از آنان
۵- دعوت جمعی به سوگواری
آنچه از این سروده بر میآید،وجود مجالسی است که در آنها یکی نوحه میخواند و دیگران دم میگرفتند و با او همدم میشدند. از سرودهی سیف فرغانی تا حًدی میتوان این نکته را استنباط کرد.
در گریه سخن نکو نیاید
من میگویم، شما بگریید
در گریه به صد زبان بنالید
در پرده به صد نوا بگریید
سرودهها عمدتاً در قالب قصیده و بر خلاف قصاید متداول فارسی کوتاه هستند. این مراثی تا حدود قرن نهم و دهم با همان سبک و شیوه تداوم مییابد. گاه نیز قالبهایی چون مثنوی بهکار گرفته میشود اما به سبب اینکه قصیده قالب و ظرف توصیف و مدح و مرثیه است همچنان غلبه با این قالب است.
در قرن دهم هجری به سبب رواج مذهب تشیع و حکومت سلسلهی صفوی، مدیحهها و مرثیههای اهل بیت رونق و رواج مییابد و عنصر بسیار مهم تقابل با دولت قدرتمند عثمانی این انگیزه را تقویت و گسترش میبخشد و مرثیهسرایی را وارد مرحلهی جدیدی میسازد.
ب- سوگ و مرثیه،ساختارهای نو، تحریف و اسطوره
شعر دروه صفوی در حوزه سوگ و نیز مدیحه، چند ویژگی مییابد که آن را با دورههای گذشته متفاوت میسازد.
۱- وفور و فراوانی شاعران شعر مذهبی:
نهتنها شاعران برجسته این دوره مانند محتشم کاشانی، وحشی بافقی، فضولی بغدادی، اهلی شیرازی، بابافغانی شیرازی، فیاض لاهیجی، نظیری نیشابوری، واعظ قزوینی که صدها شاعر در پایتخت و دیگر مناطق کشور به مرثیهسرایی و مدیحهگویی اهلبیت اهتمام میورزند. مجالس وعظ و روضهخوانی که در آنها ذکر مصائب اهلبیت میشود نیاز به "شعر" مییابند و به همین سبب اشعار ویچهی مراثی و مدیحه فراوان در دسترس قرار میگیرد.
۲- وفور جعل، تحریف و اغراق و مبالغه
در این دوره در منظومهها، در قصاید و در آثار منثور، طرح کرامات و خوارق عادات باب میشود. کتب مقتلی که در دوره صفویه نگاشته شدهاند آنقدر دچار غلو و تحریف شدهاند که صاحبنظران و تاریخنگاران و پژوهشگران به عمدهی مطالب این دوره با دید تردید مینگرند. نمونه بارز این آثار روضـﺔالشهدای کمالالدین حسینبن علی واعظ کاشفی(م۹۱۰) هجری است.
۳- در آمیختن شعر و نثر
شعر هیئت در این دوره معنای خویش را مییابد. اما شعر هیئت در ضمن متنی متجلی میشود که در مجالس خوانده میشود. برای تبیین دقیقتر این نکته باید به اثر تاثیرگذار این دوره یعنی همان روضـﺔالشهداء اشاره شود که بعدها نام روضه از همین کتاب بر محافل ویژه ذکر مناقب و مصائب اهلبیت، بهویژه اباعبدالهالحسین اطلاق شد.
کتاب روضـﺔالشهداء مصائب و بلایای انبیا را از آدم تا خاتم و پساز آن ائمه اطهار بیان میکند. چهار باب این کتاب(از باب هفتم تا دهم) دربارهی حادثه عاشورا، امام حسین و خانواده و اصحاب اوست. این کتاب در سال ۹۰۷ قمری نگاشته شده است. اشعار در ضمن بیان حوادث، فراوان دارد این دو بیت مشهور از این کتاب است که برخی به غلط انگاشتهاند که از حافظ است:
آنکه در این بزم مقرّبتر است
جام بلا بیشترش میدهند
وآنکه ز دلبر نظر خاص یافت
داغ عنا بر جگرش مینهند
این کتاب، سرشار از روایات غیر مشهور، داستانهای مجعول و مسائل نامعتبر است و به قول یکی از پژوهشگران و مورخان معاصر "کتاب تاریخی نیست، بلکه اثری ادبی و رمان تاریخی است "
روضـﺔالشهداء تاثیری ژرف در ادبیات منثور و منظوم عاشورایی بهویژه مجالس و محافل مذهبی داشته است و چند قرن متن مکتوبی بوده که خوانده میشده و صدها نویسنده را به اقتضا و تقلید کشانده به گونهای که در زبانهای ترکی، اردو، هندی و عربی به تقلید از آن برخاستهاند. صدها مقتل در زبان فارسی به تقلید و اقتضای آن نگاشته شد و هنوز که میتوان تاثیر ژرف آن را پیدا و پنهان در امروز نیز دنبال کرد.
ترجمهی رجزهای کربلا به فارسی در این اثر، نهتنها در هیآت مذهبی تاثیر گذاشت که به فضای تغزیهها نیز راه یافت و آنها را متاثر ساخت.
آمیختگی شعر و نثر و تاثیر اشعار روضـﺔالشهداء مقولهای است که نیازمند پژوهش مستقل است.
۴- ساختارهای روایی
آنچه در دوره صفوی، سرودههای سوگ و مرثیههای عاشورایی به زبان روایی نزدیک میشوند وقایع گاه در شکل مثنوی و گاه قصیده بهطور کامل مطرح میشوند و چون روایت وقایع با جزئیات نیازمند بسط و توصیف بود گاه شعر دراز دامن میشد. نمیتوان از تاثیر تعزیه و مجالس سوگ در این گسترش شکل روایی گذشت. در دورههای بعد نیز این ویژگی امتداد و استمرار مییابد.
۵- حضور قالبهای دیگر شعری بهویژه ترکیببند.
اگر در دورههای پیشین قصیده، محل طرح مرثیه و سوگ بود در این دوره قالب ترکیببند رواج مییابد که ترکیببند مشهور و شکوهمند و مانای محتشم کاشانی پرچمی است که بر بام این قالب هماره در اهتزاز است. بعدها دهها ترکیببند زیبای دیگر طلوع و ظهور کرد که ترکیببند صباحی بیدگلی را از بهترین آنها باید دانست.
کاملاً معلوم است که این ترکیببندها درهیات آن روزگار خوانده میشد و همانگونه که میدانیم حتی در شکل کتیبهها زینت مجالس و محافل گردید که هنوز این سنت ساری و جاری است. شگفت آن است که وزن ترکیببندنها وقتی سرودههای بعد عمدتاً به همان وزن ترکیببند محتشم شد و گویی همین موسیقی و وزن ذهن و روح شاعران این دوره را مسخر کرده و به محافل راه یافته است.
برای نمونه سرودههای زیر از شاعران همدوره یا کمی پس از محتشم این ویژگی را نشان میدهد. فیاض لاهیجی حدود چهل سال پس از محتشم این سروده را عرضه میکند که درمحافل خوانده میشود.
عالم تمام نوحهکنان از برای کیست؟
دوران سیاهپوش چنین در عزای کیست؟
نیلی چراست خیمه نُه توی آسمان؟
جیب افق دریده ز دست جفای کیست؟
سرتاسر سپهر پر از دود و ماتم است
آخر خبر کنید که اینها برای کیست؟
گویا مصیبت همه دلهای مبتلاست
یعنی عزای شاه شهیدان کربلاست
با اندکی درنگ میبینیم پرشهای آغازین شعر و نوعی تجاهلالعارف واژگان چئن نیلی، جیب افق، گویا (تجاهلالعارف بعدی)، دود ماتم همه و همه تحت تاثیر ترکیببند محتشم کاشانیاند.
به درستی معلموم نیست این ترکیببند وحشی بافقی(م۹۹۱) که پنج سال زودتر از محتشم درگذشته است آیا تحت تاثیر محتشم بوده است یا نه؟ اما فضا، واژگان، وزن و بهویژه قالب ترکیببند بودن این اخذ و الهام را به ذهن متبادر میکند.
روزی است این حادثه کوس بلا زده است
کوس بلا به معرکهی کربلا زده است
روزی است این که دست ستم، تیشة جفا
بر پای گلبن چمن مصطفا زده است
روزی است این که کشتهی بیداد کربلا
زانوی داد در حرم کبریا زده است
روزی است این که خشک شد از تاب تشنگی
این چشمهای که خنده به آب بقا زده است
امروز آن عزاست که چرخ کبود پوش
بر نیل جامه خاصه پی این عزا زده است
امروز ماتمی است که زهرا گشاده موی
بر سر زده ز حسرت و واحسرتا زده است
یعنی محرم آمد و روز ندامت است
روز ندامت چه، که روز قیامت است
دهها شاعر دیگر در این روزگار مانند نظیری نیشابوری، فضولی بغدادی، واعظ قزوینی و اندکی بعد صائب تبریزی با همین سبک و سیاق سرودههایی عرضه میکنند که مورد استفاده در مجالس و هیآت آن روزگار است.
۶- طرح اسطوره به جای اُسوه
شعر عاشورایی این دوره، پیش از تلاش برای معرفی عاشورا و شهدای کربلا بهعنوان اُسوه و سرمشق، چهرههای اسطورهای و حادثههایی اسطورهگونه را رقم میزند. غلو و مبالغه و تحریف، فضای سرودهها و و محافل و مجالس را پر میکند.
گریاندن به هر قیمتی و به هر شکل ممکن این مسائل را تشدید میکند. یکی از ابزار گریاندن بهقول مولف قصصالعلماء "تعبیه" است. وی به نقل از تویسنده کتاب مجالسالمتقین مینویسد: "تعبیه از مخترعات صفویه است و مذهب تشیع درممالک ایران از ضرب شمشیر سلاطین صفویه شد و ذاکرین را مامور به انشای مصیبت حضرت سیدالشهدا نمودند. مردم چندان گریه نمیکردند زیرا هنوز درمذهب راسخالاعتقاد نبودند پس تعبیه را اختراع نمودند که شاید مردم از مشاهده مصائب حضرت سیدالشهدا متالم و موجب رقَت قلب شود. "
تعبیه، چاشنیهای نمایشی، صحنهسازیها و توسل به ابزار و فضاسازیها برای گریاندن بودن است. بعدها همراهی و "همدمی" مردم نیز جزئی از برنامهها میشود. گزارشهایی که از دورهی صفویه در دست است نشان میدهد که شعر "مرثیه" در این روزگار در هیآت و دستههای سوگوار با تکرار جملاتی همراه بوده است. ویلیام فرانکلین افسر انگلیسی که در قرن دوازدهم و دورهی زندیه در ایران بوده است مینویسد: "از روز اول محرم آخوندها و پیشنمازها به منبر میروند و به ذکر "واقعه" میپردازند و به شرح زندگی و اعمال حضرت علی(ع) و پسرانش حسن(ع) و حسین() پرداخته و مصیبت وارده بر امام حسین را بازگو میکنند. عزاداری با صدای موقر و آرام و محزونی شروع میشود و حقیقتاً روی انسان تاثیر عمیقی میگذارد و این زبان شیرین و رسای فارسی است که میتواند از عهدهی انجام چنین کاری بر بیاید. بین دو نوحهخوانی، مردم با دستهای خود محکم به سینههاشان میکوبند و در عین حال گریه میکنند و جملاتی نظیر "وای حسین" و "حیف از حسین" را ادا میکنند. قسمتهایی از واقعه نیز به "شعر" است که با آهنگ محزونی خوانده میشود. این گزارش و گزارشهای دیگری که از تبریز، اردبیل و اصفهان در عصر صفویه و زندیه داده شده است گواه آن است که در هیآت آن عصر، چه در دستههایی که حرکت میکردند و چه در مجالسی که برگزار میشد "شعر" بهشکل "واقعهگویی" و "مرثیه" همراه با دم دادن و همراهی شرکتکنندگان بوده است. در این اشعار اغراق و غلو درباره تعداد سپاه دشمن، تعداد کشتهشدگان به دست امام حسین و ابوالفضالعباس و دیگر یاران امام حسین، ذکرا غرابت و عجائب و کرامات و وقایع باور نکردنی غیر عقلانی، رواج مییابد که اوج این غلو و اغراق و تحریفات را در دورهی قاجاریه میتوان یافت.
هیئتهای عزاداری، جز اشعار غلوآمیز و پر از تحریف، حرکات و رفتارهای دیگری را نیز در سوگواری وارد میکنند که سنگ زدن و قمه زدن و شمایل گردانی از آن جمله است.
در این سرودهها، چهرهی اباعبدالله یارانش در هیئت "اُسوه" مطرح نمیشود بلکه درهالهای از اسطوره و افسانه و داستانهای خیالی و ساختگی گم میشود. دهها داستان جعلی که با اندکی درنگ ساختگی بودن آنها روشن میشود در سرودههای این دوره دیده میشود که عروسی حضرت قاسم در کربلا، شیری که فضه میآورد و داستان پرندهای که از کربلا به مدینه میرود از آن جمله است. در کتاب حماسه حسینی شهید مطهری و پیش از آن لولو و مرجان نوری و کبریت احمر بیرجندی و قصصالعلماء تنکابنی به بخشی از این اسطورهسازیها و تحریفها اشاره شده است. گاه چنان اسطورهسازی و غلو صورت میگیرد که سازندگان محکوم به دلایل و توجیهات عجیب و غریبی میشوند مثلاً وقتی میزان کشتهشدگان به دست امام حسین در یک روز باور ناپذیر میشود میگویند آن روز خداوند خورشید را در وسط آسمان نگه داشت و روز عاشورا ۷۲ ساعت شد!!
۷- اتّهام دهر و تخطئه روزگار
از دوره صفویه و پس از آن در دورههای بعد بهویژه عصر صفویه در سرودهها، نوعی نگای "جبری" دیده میشود و حواله به قضا و قدر و دهر و روزگار در موضوعات و مضامین شعری بهویژه عاشورایی باب میشود.
در ترکیببند محتشم کاشانی آمده است
ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای
وز کین چهها در این ستمآباد کردهای
بر طعنت این بس است که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای
کام یزید دادهای از کشتن حسین
بنگر کهرا به قتل دلشاد کردهای
بهر خسی که بار درخت شقاوت است
در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای
با دشمنان دین نتوان کرد آنچه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای
تا چرخ سفله بود خطایی چنین نکرد
بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد
می بینیم که "چرخ" بیدادگر و سفله و امدادگر و شریک جرم یزید و متهم در قتل عام و دلشاد کردن یزید و بیدادگران بوده است.
فتحعلیشاه قاجار نیز در سرودههای خود که به شکل نوحه و مرثیه خوانده میشده میگوید:
خاکم به سر که از ستم روزگار گشت
غلتان به خاک معرکهی کربلا حسین
و در این سرودهی صائب که "آسمان" مسبب عاشوراست و "چرخ ستم شمار" حادثه عاشورا را رقم زده است.
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجهی بحار
لعل حسین را کند از مهر خشک لب
تیغ یزید را کند از کینه آبدار ...
روزی که پا به دایرهی کربلا نهاد
بشنو چهها کشید ز چرخ ستمشمار
۸- سرودههای شاهان
توجه شاهان به مراسم سوگواری و حضور در مجالس و محافل که از عصر صفویه آغاز میشود و در دوره زندیه و قاجار به اوج میرسد، باعث میشود که شاهانی که اندک ذوقی دارند اشعاری بسرایند و اشعار آنان در هیئتها و مجالس و محافل خوانده شود. بعضی سلاطین ازجمله فتحعلیشاه قاجار در شبهای جمعه ماه مبارک رمضان و محرم و صفر روضهخوانی داشت و خود در مجلس بهشدت میگریست.
یکی از اشعاری فتحعلیشاه سروده و سخت تحت تاثیر محتشم کاشانی بوده این سروده است که در محافل آن روزگار خوانده میشد.
بفشرد پای در ره صبر و رضا حسین
با حق نموده وعده خود را وفا حسین
بادا فدای خاک رهش صدهزار جان
چون کرد جان به اُمت عاصی فدا حسین
در روزگار زینت آغوش مصطفی
در روز حشر پیش رو اوصیا حسین
خاکم بهسر که از ستم روزگار گشت
غلتان به خاک معرکی کربلا حسین
فریاد از آن دمی که به صحرای کربلا
شد بر بلای دشمن دین مبتلا حسین
آه از دمی که شکوه کند پیش دادگر
در روز رستخیز سر از تن جدا حسین
نزد شفیع روز جزا از جفای شمر
آمد به شکوه همره خیرالنسا حسین
"خاقان" در این معامله خاکم بهسر شود
چون دادخواه روز جزا دادگر شود
و ناصرالدینشاه قاجار، پس از سفر به کربلا و زیارت مزار حسین این شعر را سرود
خرم دلی که منبع انهار کوثر است
کوثر کجا ز دیدة پر اشک بهتر است
نام حسین و کرببلا هر دو دلرباست
نام علی اکبر از آن دلرباتر است
رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید
دیدم که تربت شهدا مشک و عنبر است
رفتم ز کربلا به سر تربت علی
دیدم که بارگاه علی عرش، اکبر است
"ناصر" چو بر نجف رسید با گریه گفت
هر صبح و شام چشم اُمیدم بدین در است
۹- وفور واژگان سلطنتی و شاهانه
در شعر هیئت – و در شکل گستردهتر شعر عاشورایی – دوره صفویه و قاجار و حتی تا سالهای قبل از انقلاب عناوینی چون شاه، شاهزاده، سلطان، امیر، شهنشاه، خسرو و ... در شعر و نوحه کاربرد فراوان دارد. در دورهی قاجار منظومههای عاشورایی چون آتشکدهی نَیر از میرزا محمدتقی تبریزی مشهور به حجـﺔالاسلام و متخلص به نَیر، گنجینه اسرار عمان سامانی زبدﺓالاسرار صفیعلی شاه، عنوان شاه و شاهزاده را فراوان در خویش دارند.
محتشم کاشانی در مثنوی عاشورایی خود میگوید:
عزای شاه مظلومان حسین است
که ذاتش عین نور و نور عین است
و صفیعلی شاه اصفهانی (م۱۳۱۶ق) در زبدﺓالاسرار که به زبان و بیان صوفیانه و عارفانه به کربلا پرداخته میگوید:
چون که بحر لایزالی کرد موج
کار عشق لاابالی یافت اوج
شاه عشق آن مالکالملک فقط
کرد در میدان قیام اندر وسط
و عمان سامانی در گنجینه اسرار هنگام وداع امام حسین با حضرت زینب برای رفتن به میدان میگوید:
گفت زینب در جوان آن شاه را
کای فروزان کرده مهر و ماه را
تا کنیم این را را مستانه طی
هر دو از یک جام خوردستیم می
۱۰- شعر و نوحهی شاعران اهل تسنن
در این روزگار، در مناطق سنینشین نیز مراسم سوگواری و عزاداری دایر و رایج میشود و حتی شاعران اهل تسنن نهتنها در این مراسم شرکت میکنند که به گفتن نوحه و شعر ویژهی مراسم میپردازند که شاعرانی چون عبدالله سنندجی، جوهری سنندجی، ملا پریشان و شیخرضا طباطبایی از آن جملهاند. این شاعران هم به فارسی و هم کردی، مرثیههای قابل توجهی دارند. شیخرضا طباطبائی (متولد ۱۲۵۲هجری) میگوید:
در ماتم آل علی، خون همچو دریا میرود
تیغ است و بر سر میزند، دست است و بالا میرود
از عشق آل بوالحسن، آن تیغزن، وان سینهزن
داد و فغان مرد و زن تا عرش اعلا میرود
پیراهن شمع خدا، یعنی حسین و مجتبی
جانها همی گردد فدا، سرها به یغما میرود
کوتاه کن انکار را، بدعت مگو این کار را
این سوگ آل حیدر است، این خون نه بیجا میرود
روی زمین پر همهمه، در دست جانبازان قمه
خون از بر دوش همه، از فرق تا پا میرود
من چون مثالم این زمان، زار و ضعیف و ناتوان
کاین برق آه عاشقان، از سنگ خارا میرود
از ابنسعد بیوفا، شاهی شوم پر جفا
بر آل بیت مصطفی، چندین تعدی میرود
بغداد گردد لالهگون، در روز عاشورا به خون
از کاظمین آن سیل خون، تا طاق کسرا میرود
وز طاق کسرا سرنگون، ریزد بهپای بیستون
وز بیستون آید برون، سوی بخارا میرود
خون سیاوش شد هبا، در ماتم آل عبا
تا دامن روز جزا تا جیب عقبا میرود
من سنیام نامم رضا، کلب امام مرتضی
درویش عبدالقادرم، راهم به مولا میرود
۱۱- اشعار و نوحههای بلند
در محافل و مجالس و هیآت عصر صفویه و قاجار، خواندن سرودهای بلند و طولانی از افتخارات و تواناییهای مداح و ذاکر حکایت داشت. مقتلخوانی، گاه خود را در قالب شعر نشان میداد و گاه بخشی از مقتل تبدیل به قصیده، یا مثنوی یا بحر طویل میشد که خواندن آن بیش از یک ساعت بهطول میانجامید و روضهخوان با هنرنمایی تمان آن را اجرا میکرد.
برای نمونه در کتاب روضضـﺔالشدا، داستانی دربارهی کنیزکی شیرین نام که با شهربانو همسر امام حسین بود، و بعدها به همسری امام حسین درآمده و در سفر اسارت بهشام او را همراهی کرده نقل شده است این داستان و "افسانه را مو به مو ملامحمد فضولی شاعر پرآوازهی آذربایجان در سدهی دهم هجری به ترکی ترجمه کرده است که بارها چاپ و منتشر شده است و در چندین مجموعه شعر هم دیده شده است که این افسانه را با شاخ و برگهای زیادی که به آن بستهاند به نظم کشیدهاند که در میان نوحهخوانان متداول و مرسوم است تا آنجا که خواندن آن، یک ساعت و نیم طول میکشد که برخی از نوحهخوانان خواند و در یک نوار یک ساعتو نیمی توزیع شده است."
مراثی دورههای قاجار بهسبب دو تاثیر ویژه بلند و طولانیاند:
۱- سنت قصیدهسرایی که جولانگاه قدرتنمایی شاعر و بسط و گسترش به سبب توصیفات پیوسته است.
۲- تاثیرپذیری از کتب مقتل و بیان و روایات حوادث که بهطور طبیعی، قصیده را بلند و مطول میسازد.
قالبهای دیگر مانند مثنوی، مستزاد و بحر طویل از این ویژگی مستثنی نیستند.
۱۲- گسترش نوحهسرایی و نوحهخوانی
نوحه، مویه و مرثیه و سوگ است با شعری که با قالبهای سنتی و کلاسیک پیوند دارد اما آزادی عمل و حتی عدم تساوی مصراعها در آن فراوان است.
"خاستگاه یا دست کم گسترش نوحه و نوحهخوانی را باید در دوره صفویه (۹۰۷-۱۱۴۸ق) دانست. اما تا پیش از دوره قاجاریه (۱۱۹۲-۱۳۴۴ق) دیوان اشعاری که شامل نوحههای جدی هم باشد یافت نمیشود. البته در حدیقـﺔالحقیقه سنایی غزنوی (۵۳۵ق) بیتی در هجو شاعری بهنام حکیم طالعی آمده که نشان میدهد نوحهسرایی دست کم در سدهی ششم هجری رواج داشته است.
شده سروی نصیب از ازلش
نوحه بسیار خوشتر از غزلش
با این همه، از آنجا که در دیوان صباحی بیدگلی (۱۲۱۸ق) قصیده شبیه نوحه وجود دارد برخی آن را نخستین نوحه فارسی دانستهاند با این مطلع:
امروز، عزای شاه دین است
از ناله، سپهر چون زمین است
نخستین شاعری که بخشی از دیوانش به نوحه اختصاص یافته، یغمایی جندقی (۱۱۹۶-۱۲۷۶ق) است. نوحههای یغما در قالبها شبیه مستزاد، ترکیببند و آمیزهای از مستزاد و ترجیعبند سروده شدهاند پس از یغما باید سروش اصفهانی (۱۲۸۵-۱۲۲۸ق) یاد کرد که دو اثر ماندگار در این زمینه دارد. شصت بند که بهیاد شهیدان کربلا سروده شده است با این مطلع:
ای دیده خون ببار که ماه محرم است
نزد خدای دیدهی گریان مکرم است
محتشم کاشانی، جودی خراسانی، فدایی مازندرانی و بسیار شاعران دیگر از دوره صفویه و قاجاریه را میتوان نام برد که به نوحهسرایی میپردازند. در دورهی قاجار نوجه، بهسبب نیاز هیآت و دستههای سوگوار، رواج فراوان یافت. در برخی مناطق ایران نوحهها به زبان فارسی منطقه هر دو دیده میشود. در مناطق آذربایجان، به ترکی، در مناطق کردستان به زبان کردی و در دیگر مناطق کشور گویشهای گوناگون، نوحههای ویژهی خود را مییابند.
در کشورهای پاکستان و هند و افغانستان نیز به اردو، هندی، و دیگر زبانها نیز نوحههای فراوانانی سروده میشود.
این ویژگی به مدیحهها و مولودیهها نیز تسری مییابد و به تدریج درجشنها و مولودیهها شعر به زبان و گویش محلی سروده میشود که در روزگار ما نیز امتداد و استمرار یافته است.
منابع و پینوشتها:
۱- شعر هیئت، تعریف، ویژگیها، ابعاد و قالبها: محمدرضا سنگری، بنیاد دعبل، اردیبهشت ۱۳۹۲ ص۵
۲- تاریخ سیستان (مولف نامعلوم): به کوشش ملکالشعرای بهار، به همت محمد رمضانی، موسسه خاور، ۱۳۱۴ش، ص ۱۰۰
۳- تاریخ طبری: محمدبن جریر طبری، به کوشش ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر تهران، ۱۳۵۲، ج۷، ص ۳۰۹۱ و الکامل فیالتاریخ: ابن اثیر، دارالبیروت ۱۹۶۰م، ج۵، ص۲۱۹
۴- آل بویه بهویژه معزالدوله در سرزمین دیلم – سرزمین گیلان و مازندران – با مراسم سوگواری آشنا شد. قیام علویان در خراسان، گرگان، مازندران تا ری دامن گسترده بود و معلوم مسشود از قرن دوم تا چهارم در این سرزمینها سوگواری برای امام حسین (ع)، زیدبن علی و فرزندش یحیی برگزار میشده است. در دوران حکومت آل بویه تا پایان حکومت عضدالدوله (۳۷۲ق) مراسم سوگواری با جدیت علیرغم مشکلات و گاه رخدادهای خونین توسط شیعیان برگزار میشد.
۵- ایرانیان و عزاداری عاشورا: اصغر فروغی ابری، قم، مرکز انتشارات موسسه آموزش و پژوهش امام خمینی، ۱۳۸۶، ص۳۸
۶- سیری در مقتلنویسی و تاریخنگاری عاشورا، محسن رنجبر، معاونت امور فرهنگی، مدیریت آموزش حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حچ و زیارت، ۱۳۹۱، تهران، ص ۲۶
۷- گزیده اشعار کسایی: به انتخاب و شرح جعفر شعار، تهران، چاپ و نشر بنیاد، ۱۳۷۰، ص ۴۸
۸- مثنوی معنوی: مولانا جلالالدین بلخی، دفتر ششم، چاپخانه سپهر تهران، بیتا، ص ۱۰۸-۱۰۸۲
۹- دیوان سیف فرغانی: تصحیح دکتر ذبیحالله صفا: تهران، ۱۲۴۱ش، ص۱۷۶
۱۰- همان: ص ۱۷۶
۱۱- روضـﺔالشهداء: حسینبن علی واعظ کاشفی، تصحیح عقیقی بخشایشی، قم، نشر نوید اسلام، ۱۳۸۱ و تهران، اسلامیه، ۱۳۴۱، ص۱۹
۱۲- ملاحسین واعظ کاشفی و روضـﺔالشهداء: رسول جعفریان(مقالات تاریخی، ج۱، قم، نشرالهادی، ۱۳۷۵)، ص۳۵۴
۱۳- دیوان فیاض لاهیجی: تصحیح و تحشیه دکتر جلیل عسگرنژاد، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، ۱۳۷۲، ص۵۱۹
۱۴- دیوان وحشی بافقی: به سعی و اهتمام پروین قائمی، تهران، نشر پیمان، ۱۳۸۱، ص ۲۱۲
۱۵- قصصالعلماء: میرزا محمد تنکابنی، انتشارات علمیه اسلامیه، بیتا، ص ۳۳
۱۶- مشاهدات سفر از بنگال به ایران: ویلیام فرانکلین، ترجمه محسن جاویدان، بنیاد فرهنگ و هنر ایرانیان، تهران، ۱۳۵۸، ص ۷۲
۱۷- دیوان محتشم کاشانی: به تصحیح اکبر بهدادوند، چاپ دوم، نشر نگاه، تهران، ۱۳۸۲، ص۵۷۳
۱۸- حسینبن علی در آیینه شعر فارسی، سیدعلیرضا حجازی، فارسالحجاز، قم، ۱۳۸۲، ص ۲۵۲-۲۵۳
۱۹- دانشنامه شعر عاشورایی: مرضیه محمدزاده، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۸۳، ص ۸۲۶
۲۰- حسینبن علی در آیینهی شعر فارسی، ص ۲۵۲-۲۵۳
۲۱- شیعه در تاریخ ایران: رضا نیازمند، حکایت قلم زرین، تهران، ۱۳۸۳، ص ۲۹۷-۲۹۸
۲۲- دیوان محتشم کاشانی: ص ۵۰۹
۲۳- زبدﺓالاسرار: میرزا حسن صفیعلی شاه، انتشارات صفیعلی شاه، تهران، ۱۳۷۹، ص ۶۸
۲۴- گنجینه اسرار: عمان سامانی، به کوشش محمدعلی مجاهدی، انتشارات لاهوت، تهران، ۱۳۸۲، ص۱۳۳
۲۵- پارسیگویان کرد: صدیق صفیزاده، نشر عطایی، تهران، ۱۳۶۶، ص۷۶
۲۶- عاشورا پژوهی: محمد صحتی سردرودی، انتشارات خادمالرضا، قم، ۱۳۸۴، ص۶۹
۲۷- فرهنگنامه ادبی فارسی(۲): حسن انوشه، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، ۱۳۷۶، ص ۱۳۸۵
کد مطلب: 17547
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/article/17547/نشست-ششم-شعر-هیئت-سیر-تحول-تطور-آیینی