نقد محتوایی نمایش «غبار»؛
نقلی قابل قبول از روایتی آشنا در حوزه نمایش دینی/ ندامت؛ تم اصلی نمایش «غبار»
ایکنا , 23 اسفند 1393 ساعت 10:44
سیر روایی نمایش «غبار» با وجود شخصیتپردازی متوسطی که دارد، پیشبرنده و پویاست و ذهن مخاطب را با خود درگیر میکند؛ هر چند که با روایتهای تکراری تاریخ اسلام در برخی صحنهها مواجه هستیم، اما قالب و فضایی که کارگردان برای محتوای موجود در هر کدام طراحی کرده، قابل قبول است.
ارتباط مفهومی و مضمونی میان یک اتفاق به ظاهر امروزی با مجموعهای از وقایع مستند تاریخی، بستر روایت و پیشبرنده داستان نمایش «غبار» است؛ اینکه میرزاسلطانعلی غدیرانی گرتهبرداری از شخصیت حقیقی است که معمولاً حدس و گمانهایی پیرامون آن وجود دارد مهم نیست، چیزی که اهمیت دارد این است که مابه ازای چنین شخصیتی را میتوان به وفور در اطراف و اکناف خود یافت. شخصیت اصلی نمایش «غبار» از نظر وجوه اعتقادی و تدینی و ایمانی که در وجود او نهادینه شده است به چالش کشیده میشود، نقطه ضعفی که براساس رسم رایج خلق درام و نمایش، منجر به تباهی و نابودی شخص شده و برمبنای اصول کلاسیک تئاتری منجر به خلق تراژدی میشود. هر چند که در اغلب نمایشهای معاصر و مدرن ایران و جهان دیگر مرگ و سرنوشت دردناکی که انتظار شخصیت اصلی نمایش را میکشد محتوم نیست و بنا به قولی باید اعتقاد به این داشت که دیگر مرگ تراژدی فرا رسیده است. به نظر میرسد که نمایشنامهنویس «غبار» در هجمه نیروهای قهری که شخصیت اصلی را به چالش میکشند و از طریق برانگیختن وسوسههای شیطانی در نهاد وی قصد دارد به مطامع و خواسته خود برسد و الگوبرداری مناسبی از یک کهنالگوی نمایشی کرده باشد. منظور نمایش «مکبث» اثر شاهکار هنرمند شهیر انگلیسی ویلیام شکسپیر است؛ مکبث که عمری را در خدمت شاه دانکن، پادشاه اسکاتلند بوده و زیر پرچم وی به سلحشوری و جنگاوری شهره است به ناگاه در پی هجمه اغواگرانه چند جادوگر کمر به قتل شاه دانکن میبندد تا به جای وی به جهت شایستگی که در خود احساس میکند بر تخت فرمانروایی جلوس کند. صرفنظر از فرجام مکبث که خلق تراژدی با مرگ اوست، میتوان حداقل آغاز روایت داستان نمایش «غبار» را نیز بسیار نزدیک و شبیه به نمایش «مکبث» دانست؛ جماعتی مأمور از سوی قائد جریان تکفیری که دیار غدیران را با هجمه نظامی خود تهدید کردهاند، اما هیچ گاه قادر به شکستن مقاومت مردمی این سرزمین نیستند، مأموریت شبیه به جادوگران نمایش «مکبث» را به کار میبندند تا شخصی به نام میرزاسلطانعلی غدیرانی که وی را مسبب این مقاومت مردمی میدانند و او نیز خود را مرید مولای خود (پیربابا) میداند و با وسوسه به دست گرفتن زمام امور سرزمین غدیران، از وظیفه و رسالت اصلی خود غفلت میکند.با این فرض که معمولاً موقعیتهای نمایشی مواردی معدود هستند که تنها با تغییر در نوع روایت در همه آثار نمایشی تکرار میشوند، باید گفت که نمایش «غبار» با انتخاب چنین مدخلی برای ورود به جریان اصلی روایت خود، ظرفیت مناسب نمایشی را برای به کار انداختن به اصطلاح موتور حرکتی خود تا پایان ایجاد کرده است.جاهطلبی و قدرتطلبی تم اصلی نمایشی همچون «مکبث» است، چیزی که در نمایش «غبار» نیز شاهد آن هستیم. در هر دوی این روایات نمایشی غلبه وسوسههای شیطانی بر عقل سلیم و مصلحتاندیش را به وضوح میتوان دید با این تفاوت که در «مکبث» شخصیت تا سر حد نابودی و فنا به پیش میرود، اما در «غبار» شخصیت در کورانی از حوادث غالباً تلخ و آزاردهنده، به حقیقت وجودی خود پی برده و بازگشتی ظفرمندانه دارد، پس شاید بتوان تم این نمایش را توبه و ندامت نامید.اما نمایشنامهنویس و به تبع آن کارگردان «غبار» به روایت صحنههایی در آن چیزی که در نقد ساختاری از آن به سیکل چرخشی تعبیر شد برای بازگشت میرزا به راه صواب و فلاح اقدام کردهاند، روایتی آشنا از سرنوشت انسانهایی در تاریخ اسلام که به قول خودشان آینه تمامنمای شخصیت نمایش هستند و در کابوس او داخل شده است تا مگر او را متنبه کرده و موجب شوند او خود را از وسوسههای شیطانی برهاند. به نظر میرسد ویژگی و امتیاز موجود در خلق این صحنهها بیشتر مدیون کارگردانی و اجرای هنری آنها باشد؛ چنانکه در اغلب این صحنهها شاهد خلق فضایی رؤیاگونه و دور از واقع هستیم، وگرنه اطلاعاتی که در آنها به مخاطب داده میشود چیزی بیشتر از آن حدی که به دفعات آن را شنیده و یا خواندهایم، نیست.همچنان باید به این موضوع تأکید کرد که آغاز مواجهه میرزاسلطانعلی غدیرانی با شخصیتهای تاریخی که باید در جریان حال و اوضاع آنها قرار گیرد تا از نظر روحی پالایش شده و به وضعیت سابق خود در عالم واقع بازگردد. از نظر موقعیت زمانی دارای ظرفیت مناسبی نبود؛ پس از اینکه گروهی او را تحریک میکنند که با عدم تمکین از مرشد و مولای خود (پیربابا) سعی در تصاحب مقام رهبری غدیران را داشته باشد، هیچ عملی و واکنشی که نشان از این داشته باشد که او درصدد تقویت روحیه خباثت در خود باشد را نمیبینیم؛ در حالی که به جای صحنه کسالتبار گفتوگوی او با پسرش که تنها جایی است که مظاهری از سیطره روحیات شیطانی را در چهره او میبینیم میتوانیم در صحنه و یا صحنههایی کنشمند شاهد بروز شرارتی از جانب او باشیم که به این واسطه سلسله رویدادهای تاریخی که باید او با آنها مواجهه شود توجیه منطقیتری پیدا کند. محتوای روایت نمایش «غبار» موضوع تازهای حداقل در آثار نمایشی با مضمون دینی نیست. مردی متدین دچار لغزشی میشود و چون خالق چنین شخصیتی دلبسته اوست باید او را از این ورطه نجات دهد؛ تنها تفاوتی که «غبار» با سایر آثار نمایشی مشابه دارد در این است که سیر تحول شخصیتی آن به جای آنکه به واسطه حادثهای به کما رفته باشد و توسط هاتف و یا فرشته مرگ در جریان کارهای نیک و بد خود قرار گرفته باشد و بعد با این قول که سعی در اصلاح آنها دارد به دنیا بازگشت میکند. شخصیت «غبار» در کابوسی با همه این مقاطع روبرو میشود.در پایان باید گفت که نمایش «غبار» جزء نمونههای قابل قبول آثار تئاتری با موضوع دینی و ارزشی است، اثری که قصد دارد از نمایش صرف برخی رویدادها که معمول آثار دینی است فاصله بگیرد و با خلق درام سعی در درگیر کردن ذهن و اندیشه مخاطب با خود داشته باشد، با وجود اینکه کارگردانی غالب بر متن نمایشی غبار است، اما تلاش نمایشنامهنویس این اثر نمایشی نیز در تطبیق برخی وقایع تاریخی با مصادیق معاصر که جامعه کنونی نیز به آن مبتلاست قابل ستایش است.
کد مطلب: 23711