سینمای کشورهای مسلمان تا به امروز نتوانسته کاری تولید کند که پس از ۳۸ سال از تولید فیلم «الرساله»، بتوان از آن به عنوان کاری ماندگار در این حوزه نام برد. حال باید دید که فیلم «محمد(ص)» میتواند جریانساز باشد؟
«الرساله» عنوان فیلمی به کارگردانی و تهیه کنندگی مصطفی عقاد بود. این که روایتگر زندگی حضرت رسول بود و در سال ۱۹۷۶ ساخته شد، اما هنوز هم پس از گذشت ۳۸ سال این کار، اثری دیدنی محسوب میشود که نمیتوان آن را فراموش کرد. برای همین اکثر کشورهای مسلمان در عید مبعث یا تولد حضرت محمد(ص) این فیلم را پخش میکنند. نکته جالب درباره این فیلم آن است که به دلیل نبود بودجه این کار تا آستانه تعطیلی پیش رفت، اما در نهایت با حمایت معمر قذافی کار تولید شد. این کار توانست در سال ۱۹۷۷ کاندیدای اسکار شود، هر چند به دلیل سیاستهای ضداسلامی هالیوود بسیاری از بخشهای این فیلم در آن سال دیده نشد.
نکته اصلی این گزارش به این فیلم بر نمیگردد، بلکه میخواهیم ارزیابی کنیم که چگونه پس از گذشت ۳۸ سال هنوز ما باید از فیلم عقاد به عنوان کاری شاخص درباره پیامبر اعظم نام ببریم؛ چگونه است که هیچ کشور مسلمانی تا به امروز سرمایهگذاری لازم را برای تولید فیلمی با محوریت پیامبر رحمت انجام نداده است، البته از سینمای آمریکا انتظار چندانی نداریم، چون اکثر شرکتهای فیلمسازی آنجا توسط صهیونیستها اداره میشود، بنابراین نمیتوان انتظار داشت که در آن فضا کاری تولید شود.
مطلب اصلی در این زمینه آنجاست که چرا سینمای ما نتوانسته در این حوزه عملکرد مثبتی داشته باشد، آیا حساسیتهای رایج در این حوزه دلیل این اقدام بوده یا اینکه بودجهای که برای تولید این دست آثار نیاز است دلیلی بوده که در این حوزه کاری تولید نشود؟ تمامی این سؤالات و بدون پاسخ ماندن آن باعث شده که ما در این حوزه، کاری نداشته باشیم. این افسوسها از چند سال پیش جای خود را به امید داد، چون شنیده شد که مجید مجیدی، کارگردان بزرگ کشورمان درصدد ساخت فیلمی با این محوریت است، فیلمی که در پشت دوربین آن بزرگان سینمای جهان حضور داشتند.
اعتراض دانشگاه الازهر به فیلم حضرت محمد(ص)درباره این فیلم که هنوز اکران عمومی آن آغاز نشده، نقدهای مختلفی وجود دارد، حتی دانشگاه الازهر مصر نیز نسبت به این کار اعتراض داشته است، اما مسئله اصلی اینجاست که همه این فیلم را با کار مرحوم مصطفی عقاد مقایسه میکنند، اما نظر شخصی نگارنده این است که این فکار در بخش فنی دارای تواناییهای خاص خود است، هر چند موسیقی آن به هیچ وجه راضی کننده نیست، اما در بحث فیلمنامه و گیرایی قصه، کار نتوانسته انتظارات را برآورده کند. هر چند امیدوارم این فیلم تجربهای باشد که مجیدی برای قسمت بعد کار بتواند بسیاری از نقدها را مدنظر قرار دهد تا کاری بهتر خلق شود به ویژه این که در دو قسمت بعد قرار است جوانی و رسالت حضرت رسول(ص) ترسیم شود. به هر حال برای اینکه بتوانیم ارزیابی دقیقتری نسبت به این فیلم داشته باشیم، در ابتدا به اظهارات مجید مجیدی کارگردان این فیلم خواهیم پرداخت و در ادامه نقد دو نفر از منتقدان سینمایی را خواهیم آورد.
مجید مجیدی، کارگردان این فیلم سینمایی درباره فیلمنامه فیلم «محمد (ص)» اظهار کرد: تمام تلاشمان این بود که مقطعی از زندگی حضرت محمد (ص) را به تصویر بکشیم که هیچ گونه اختلافی بین گروههای مختلف اسلامی درباره آن نباشد و همچنین وفاقی هم به وجود آورد. البته تاکنون قرائتهای مختلفی روایت شده که نسبتی با اسلام ندارد، بنابرین ما تلاشمان این است که قرائت درستی داشته باشیم که وحدتآمیز باشد و ضرورت به وجود آمدن اسلام و علت آن را قرائت کنیم.
این فیلمساز درباره واکنشهایی که در خارج از ایران به فیلم «محمد رسولالله(ص)» شده، گفت: خوب است چنین نگرانیها و حساسیتهایی در همه زمینهها باشد. در جاهایی به ساحت مقدس حضرت بیاحترامی میشود، اما واکنش درست نشان داده نمیشود، همچنین به تمام کسانی که در دانشگاه الازهر هستند، میگویم ابتدا فیلم را ببیند، سپس صحبت کنید.
وی ادامه داد: «محمد رسولالله(ص)» تنها یک فیلم نیست، بلکه شروع یک جریان فرهنگی درست است تا قرائت درستی از اسلام داشته باشیم. با این توضیح ما این شهرک را با یک چشمانداز ۳۰ ساله ساختهایم و از حضور همه کشورها برای ساخت فیلم در خصوص اسلام استقبال میکنیم تا آن قرائت درست را به دنیا نشان دهیم.
احترام شیعیان به حضرت رسول قابل توصیف نیستاین فیلمساز تاکید کرد: این فیلم دومین اثر است که درباره پیامبر (ص) ساخته میشود. نمیدانم این دوستانی که درباره فیلم جوسازی میکنند، از چه جهت باید نگران باشند. همانقدر که اهل تسنن به وجود حضرت احترام میگذارند، احترام شیعیان به مراتب بیشتر است، پس چرا باید نگرانی داشته باشند و مرتب از دور تخطئه کنند و قبل از اینکه فیلم را دیده باشند نقدهای غیرمنصفانهای داشته باشند؟!
وی درباره توجه رهبر معظم انقلاب به این فیلم چنین اظهار نظر کرد: یکی از توفیقاتی که در این پروژه داشتیم، حُسن اعتماد مراجع تقلید خصوصاً مقام معظم رهبری بود. توفیق داشتیم خدمت حضرات آیات سیستانی، وحید خراسانی، جوادی آملی، مکارم شیرازی و مقام معظم رهبری رسیدیم و وقتی توضیحات لازم را در خصوص فیلم میدادند، حسن اعتمادی که شد یکی از بزرگترین الطاف بود. همچنین با علمای اهل تسنن در کشورهایی چون ترکیه، الجزایر و سوریه ملاقات داشتیم.
جدا از اظهارات مجیدی، کارگردان فیلم «حضرت محمد(ص)»، نقدهایی نیز در قبال این کار مطرح شد که تندترین آن مربوط به نقد مسعود فراستی میشود که در ادامه بدون دخل تصرفی آورده میشود. «فیلم تازه مجید مجیدی «محمد رسولالله(ص)» فیلم بد، مغشوش و مخدوشی است و بسیار گنگ؛ و در نتیجه بی اثر. کاش چنین نبود – که متاسفانه هست – و با فیلم خوب ، محکم و گویایی طرف بودیم و موثر. فیلمی که تصویر درستی – هر چقدر کوچک – از پیامبر اسلام میداد، نه تصویری این چنین مخدوش. به خصوص در وضعیت بلبشوی امروز جهان. وضعیتی که مسلمانان در شرق وغرب جهان بیش از پیش مظلوم هستند و تحت فشار و هجمه و اتهام – اول از سوی تروریسم کور، وحشی و ماقبل تمدن داعش که به جای آن که علیه امپریالیسم و ستمگران باشد، بیشترین کمک – ایدئولوژیک، سیاسی و حتی فرهنگی – را به آنها میکند. و دوم از سوی ضدتروریستنماهای فکل کراواتی متمدن غربی که ظاهراً طرفدار آزادی بیان هستند؛ اما آزادی بیانی محدود و بیخطر برای ملت خود و آزادی نامحدود برای توهین به مقدسات مسلمانان – فعلاً با روزنامه آنارشیست شارلی ابدو و بعداً با … – و این آزادیخواهی باسمهای را چماق میکنند علیه کشورهای جنوبی – به خصوص مسلمانان و نه علیه تروریستها.
در چنین شرایطی – تحریمهای غرب علیه ما – واقعاً به فیلمی نیاز داشتیم که از یک طرف چهره غیر بنیادگرایی از مسلمانان ارائه دهد – چهرهای رحمانی – و از سوی دیگر چهرهای محکم که روی اصول سازش نمیکند و نه چهرهای سازشکار و بیاصول در مقابل زورگویان و سلطهطلبان؛ نه چهرهای خنثی.
فیم مجیدی، کاری خنثی استفیلم مجیدی، اما فیلمی خنثی است. خنثی حتی در بحث تحریمها، که بحث امروز هم هست. فیلم، چیزی جدی از تحریم سنگین چندین ساله علیه مسلمین زمان حضرت رسول(ص) در فیلم نشان نمیدهد. سخرانی ابوسفیان هم که چندان جدی نیست.
اگر قرار است از تحریم جدی غرب علیه ایران بگوییم و از وضعیت ناشی از آن برای مردم، چرا فیلمی با داستان امروزی نمیسازیم؟ اگر زمان پیامبر، چنین تحریمهایی بود، سران طرفدار حضرت رسول چگونه برخورد کردند؟ آیا خود و همه را دعوت به قناعت نکردند؟ نه این که دولتیان فقط شعار بدهند و مردم را به قناعت دعوت کنند و خود فارغ از «اقتصاد مقاومتی» زیست کنند؟
فیلم مجیدی نه سختی را مینمایاند و نه مقاومت مسلمین – سران و مردم – را. چرا برای این بحث این گونه از پیامبر خرج میکنید؟ اصلاً مگر میشود طرفدار قناعت بود – در زمان تحریمها – اما صد و اندی میلیارد هزینه یک فیلم کرد؟ آنهم چنین فیلم ابتری؟ و تازه قسمت دوم و سوم این سریال نامنسجم و بیهویت را نیز ادامه داد. قطعاً با هزینهای هنگفتتر. نمیشد این فیلم به این «مهمی» را ارزانتر – و اثرگذارتر – ساخت با عوامل خودی؟
عوامل خارجی با دستمزدهای سنگین در فیلم چه کردهاند که ما نمیتوانستیم؟ فیلمبردار اسکاری که یک کرین درست ندارد و کریناش چندین جا لق میزند. اما شاید به جای ما، جای دوربین تعیین کرده و زاویه دوربین؟ و حتی دکوپاژ؛ جا و زاویه دوربیناش مسیحی – یا غربی – نیست؟ ما چکاره فیلم بودیم، دستیار فیلمبردار یا کارگردان؟ کارگردانی که نه بازی خوب میگیرد، نه محیط و فضایی دراماتیک میسازد در فیلم چکاره است؟ – رئیس مدرسه عالی هنر؟- کاتها را چه کسی داده؟ و میزانسنها را؟ راستی کدام میزانسن؟ به یاد بیاورید صحنه «ایمان آوردن» ساموئل بدمن را، که از حمله راهزنها به کمک پیامبر جان سالم به در برده، با دیدن ماهیها شگفت زده میشود. به این شگفتزدگی میگویند: ایمان؟ راستی آیا ایمان آوردهای در فیلم میبینیم؟ و مهمتر، خدا در فیلم کجاست؟ – در «بچههای آسمان» و حتی «رنگ خدا» بود.
دوستانی که از فیلم خوششان آمده، از نور پاشی آقای فیلمبردار/ کارگردان شگفتزده شدهاند؟ نور دیدهاند؟ یا از ایمان نداشته فیلم خوشحال شدهاند؟ یا مرعوب نام فیلم شده و خرده قصههایی که کاملاش را میدانند. کسانی که روایتها را نمیشناسند – مثلاً خارجیها – از فیلم چه دریافت میکنند؟ نورپاشی؟ «چگونه» بماند.
این تصویر اولترا نورانی از پیامبر فیلم مجیدی، که هیچ «آن» انسانی ندارد، درکی انحرافی – یهودی، مسیحی – از تاریخ ادیان است، باب طبع هالیوود دیروز در فیلمهای به اصطلاح دینیشان. حضرت خاتم در این فیلم از لحظه تولد نورانی است، و گهوارهاش نیز. تاکید دوربین نیز نوید ظهور پیامبر میدهد، حال آن که پیامبر اسلام، در چهل سالگی مبعوث شده، نه از لحظه تولد. آخرین تصویر از پیامبر را در فیلم بیاد بیاورید؛ پیامبر در ۱۴ سالگی بر لبه صخرهای ایستاده و دوربین با زاویه لوانگل، او را لانگشات در آسمان میگیرد. سراسر تصویر نورانی است. این نما، یک نمای کامل هالیوودی نیست؟
این نورهای زرد به صورتها – اطرافیان حضرت – و رنگ شیک کرم لباسها و این نوع کادربندی نقاشیوار، از فرهنگ مسلمانان نیامده، متعلق به دورهای از نقاشی کلاسیک دوره رنسانس غربی است. در ضمن در نقاشیهای کهن غربی هالهای از نور دور سر حضرت مسیح دیده میشود.
«الرساله» فیلمی بهتر در مقایسه با کار مجیدیاین نور پاشیدن به صورت پیامبران و ائمه، و دیدن نور توسط همه – چه ایمانآورندگان و چه منکران – اپیدمی جدی فیلمها و سریالهای «دینی» – تاریخی ماست، که دامنگیر همه – ما و هالیوود – است. چگونه میشود کسانی که نوری در دلشان نیست، همچون کسانی که ایمان آوردهاند، نور ببینند؟ این نقض غرض نیست؟
فیلم الرساله مصطفی عقاد که فیلم متوسط، کمخرج و بسیار بهتری از فیلم مجیدی است – و همچنان میشود آن را دید –، در این بحث، معقولتر رفتار کرده. بدون آن که نورپاشی کند، بدون آن که تصویری از حضرت نشان دهد، از اور شولدر استفاده کرده و از پی او وی.
فیلم، نه تنها پیامبر نمیسازد – از تصویر و از صدای بد نیمه دخترانهای که مجیدی استفاده کرده هم بگذریم – بلکه اصلاً شخصیتپردازی ندارد. آدمها بیشتر ماکت هستند و بعضی مجسمه؛ با گریم سنگین، لباس و نام تاریخی. هیچ کدام حسی انسانی ندارد – مگر دو زن که احساسات(نه حس) رقیقه بر میانگیزند – که منتقل کنند. از همین جاست که بازیها هم به شدت کلیشهای شده. زبان و ادبیات آدمها نیز فاقد هویت تاریخی هستند.
آدم بدهای فیلم نیز شوخی هستند و تعقیب کردنهایشان خطری و تعلیقی ایجاد نمیکند. مهمترین آنها ساموئل است؛ دسیسهگری که «ایمان» میآورد. چگونه؟ در آن صحنه معروف ماهیها. براستی این مردم بعد از واقعه چه میکنند، با این ماهیها؟ کات به روایت دیگر. تمام فیلم همین گونه کات میشود. صحنه حمله ابرهه را بیاد بیاورید. و اسپشیال افکت شگفتانگیزش(!) که از کار در نیامده و باوری نمیسازد و حسی. همچنان گنگ میماند. مستقل از ناتمام ماندن قصه و جای آن در اثر.
حاصل این همه ادعا، هیاهو و این همه جوسازی، این همه عوامل مثلاً حرفهای در سطح جهان، شده فیلم کلاژی، بیمنطق و شلخته از خرده روایتهای تاریخی صدر اسلام، که به درستی برخی از این روایتها نیز میتوان شک کرد. با جمله «برداشت آزاد» و «خیالانگیز» فیلمساز نیز چیزی حل نمیشود، اگر بدتر نشود. این نوع روایت کلاژی و شعاری – نصفه نیمه و تکه پاره – خیالانگیز که نیست هیچ، زیبایی و اثرگذاری تاریخ را هم خدشهدار میکند. روی هیچ واقعهای تمرکزی نیست و این یعنی هیچ. در نتیجه هیچ مفهومی ساخته نمیشود.
فیلم نه تاریخ میگوید – به طور جدی و امین – نه جغرافیا دارد و ارتباطهای جغرافیایی. مکه و جغرافیای دور وبرش، غیر از ماکت چیست؟ سیاهی لشگرها چه میکنند؟ و حرکات کرین و تراولینگ سرگردان دوربین در این مکانها هم نمیتواند اتمسفری بسازد. نکند موسیقی کلیسایی قرلر است که میخواهد فضای اسلامی بسازد؟
فیلم، ظاهراً خوش آب و رنگ است و تکنیک دارد؛ اما نه چندان جدی. فیلم «رستاخیز» درویش قطعاً تکنیک بهتری دارد. بحث فرم در این جا بیربط است و در نتیجه بحث محتوا. فیلمبردار اسکاری، تدوین – بد – و موسیقی غربی و عربی، طراحی صحنه و لباس و دکور و تدارکات و حمل و نقل – با فیلمنامهای بسیار ضعیف و پرحفره – نمیدهد یک فیلم خوب و با حس و حال.
فیلم خوب را انسانهای باورمند و کاربلد مینویسند و میسازند. و از همه عوامل و تکنیک نیز در خدمت اثر سود میجویند. کارگردانی مجیدی نسبت به «بچههای آسمان» و حتی «رنگ خدا»، جلو که نیامده هیچ؛ عقب هم رفته؛ هر چند این همه تکنیک اضافه شده. بیگ پروداکشن نه کار مجیدی است نه به درد سینمای ما میخورد. کافی است به تجربهای مشابهمان رجوع کنیم.
امیدوارم قسمت دوم و سوم فیلم، به همین سیاق نباشد و این همه گران و ابتر. خدا رحم کند.»
نقد دوم در این گزارش مربوط به نقد جبار آذین منتقد سینما میشود. وی درباره این کار گفته است: با توجه به تبلیغاتی که از ابتدای ساخت این کار پیش آمد انتظار تمام علاقهمندان این بود که کاری را شاهد باشیم که در آن زیباییهای شخصیت حضرت رسول(ص) به بهترین شکل ممکن تصویر شده باشد، اما آنچه که به نمایش درآمد نتوانست آن گونه که باید، انتظارات را برآورده کند، حتی باید گفت که این تاثیرگذاری به اندازه فیلم «الرساله» ساخته مصطفی عقاد نبود.
فیلم «محمد(ص)» پاسخگوی شبهات نیستوی افزود: افسوس اصلی من از بابت این فیلم سینمایی آن است که این فیلم قادر بود پاسخی مناسب برای مغرضانی باشد که سعی دارند چهره اسلام و حضرت رسول(ص) را خشن جلوه دهند. برای همین تاریخ را تحریف میکنند و دروغهایی را به حضرت رسول(ص) نسبت میدهند. این کار میتوانست به خوبی پاسخی برای این دست آثار باشد، اما با تمام این مسائل باید گفت که فیلم «محمد(ص)» با وجود اینکه شاهکار نیست، اما یک اثر تماشاگرپسند محسوب میشود.
این منتقد سینمایی درباره نقدهایی که به این فیلم میشود، گفت: نقدهایی که این روزها از این فیلم میشود بیشتر بر پایه اهداف سیاسی بیان میشود، چون هجمهای که از سوی برخی دوستان مطرح میشود پایه و اساس درستی ندارد و بیشتر برگرفته از منافع سیاسی است. دلیل این گفته نیز آن است که نقد سازنده باید با تأمل بیان شود، نه اینکه با تکیه بر مسائل شخصی و حسادتهای حرفهای یک فیلم کوبیده شود.
وی درباره عوامل بینالمللی این فیلم سینمایی عنوان کرد: این فیلم توانسته با تکیه بر عوامل خارجی به یک تأمل خوب با سینمای جهان دست پیدا کند، حتی باید گفت در این فیلم سینمایی، استانداردهای جدیدی برای سینمای کشورمان به وجود آمده است. اما در کنار داشتههای منفی این کار باید بگویم که فیلمنامه این کار همانند بخشهای فنی آن از کیفیت لازم بری است و ارتباط منطقی و دراماتیک در آن به چشم نمیخورد.
آذین ادامه داد: موسیقی این فیلم سینمایی هم از دیگر موضوعاتی است که باید به آن توجه ویژه داشت. موسیقی این کار را اگر بخواهیم با فیلم «الرساله» مقایسه کنیم کاملاً متوجه منظور خواهیم شد، زیرا موسیقی آن کار به شدت در اثر جاری بود، حتی پس از سالها این موسیقی برای هر مسلمانی دوست داشتنی است، اما این ویژگی برای موسیقی فیلم «محمد(ص)» ساخته مجیدی وجود ندارد.
این کارشناس در پایان گفت: با توجه به داشتههای فنی این فیلم سینمایی و داشتههای فنی کارگردان آن، همان گونه که پیشتر گفته شد در حد انتظارات نیست؛ اتفاقی که امید داریم در قسمتهای بعد جبران شود و شاهد کارهای بهتری در سینما باشیم.
در انتهای این گزارش باید گفت که نقد این فیلم نباید به گونهای باشد که دیگر فیلمسازی جرئت نکند که به این حوزه ورود کند، زیرا ما نیاز داریم در این حوزه فعال باشیم، پس اگر میخواهیم از بخشهای فنی نقد کنیم باید نگاه تشویقی را هم مد نظر قرار دهیم تا در ادامه تولیدات مورد نظر در سینما بیشتر مورد توجه قرار گیرند و تولید شوند.