کد مطلب : ۲۵۰۳۹
جوان کربلا به روایت شاعران جوان
هشتمین جایزه ادبی حضرت علی اکبر(ع) از جمعه شب هشتم خردادماه در شهرستان مرودشت آغاز شد و به مدت دو شب میزبان شاعران جوان بود. حدود ۴۰ تن از شاعران و محبان ائمه اطهار علیهم السلام در این کنگره ادبی شرکت و سروده های خود را درباره معصومین علیهم السلام قرائت کردند.
در شب اول برگزاری این جایزه ادبی، چهار تن از شاعران جوان، سرودههای خود را در وصف حضرت علی اکبر(ع) خواندند که با استقبال ویژه حاضران در مراسم همراه شد. در ادامه گزیدهای از اشعار این شاعران جوان را مرور میکنیم؛
بوی مدینه/ پیمان طالبی
در حیرت است و محو تماشا پیامبر
گویا جوان شده ست یکی با پیامبر
میدان لبالب از صلوات است، گوئیا
زائیده است حضرت لیلا، پیامبر
قرآن به زلف دارد و در دست ذوالفقار
این شیرمرد کیست؟ علی یا پیامبر؟
الله اکبر...این نغمات از لسان اوست
یا اینکه گفته است اذان را پیامبر؟
با دیدنش عدو به ندا گفت: «بین ما
جنگی نبود و نیست دمی با پیامبر
اصلا مصاف هاشمیان نابرابر است
حالی علی و حمزه و حالا پیامبر؟
آیینه است اکبر و حاجت به تیغ نیست
سنگش زنید لشکریان! تا پیامبر...
این گونه تکه تکه شود تا که بشنوید
وااکبرا و واعلیا، واپیامبر!»
افتاده است روی تن خشک کربلا
اربا˝ علیِ اکبر و اربا پیامبر!
بوی مدینه کرببلا را گرفته است
خوش آمدید حضرت زهرا! پیامبر!
روح محمد(ص)/محسن رضوانی
رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز اُخرا
کــَــأنّ المصطفی قــد عــادَ یـولَــد مــــــرّةً أخــــری
یـقـین روح مـحمـد رفـته در جــسم علی اکبـر
اگــر مــا مــی پذیـــرفـتـیـم مفـــهـوم تناسخ را
پدر دست دعا برداشته بـــر جــانب ایــــزد
که اللهم بارکــنی بـه واجعله لــی ذُخــــرا
اگر می بود بحر ساوه، می خشکید بهر او
که در قنداقه اش دارد دو صد خورشید فرخ را
هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون
همینــکه زادۀ لیــلا هــــویـــدا مـــی کـــند رخ را
ســــپاه شـمرِکافرکیش، مـــات جلوه ی حُسنش
ســـوار اسب خود، وقتی نـمـایـان می کند رخ را
به جُرم چهره اش شد کشته یا آوازه اسمش؟
نمی فهمیم علت را ... نمی یابیم پاسخ را
عـــطش، آتــش شد اما با لب بـابـا گلستان شد
چـــنانـکه آتــش نمــــرود، ابــــــــراهیم تــارخ را
از زبان کعبه/ مجتبی خرسندی
از پیمبر یا خدا درباره ی حیدر بپرس
یعنی ازگوهرشناسان قیمت گوهر بپرس
گل به خوبی می شناسدباغبان خویش را
وصف ساقی نجف را از می کوثر بپرس
نه!نخواهد بست دستان خدارا هیچ کس
شرح این مصراع را از مادر حیدر بپرس
معنی مرد خدارا نیمه شب از نخل ها
معنی شیر خدا را روز از لشکر بپرس
درشناسایی حق تعریف دشمن افضل است
قدرت بازوش را از لشکر کافر بپرس
هیچ دیواری نشد سد مسیر مرتضی
از شکاف کعبه و دروازه ی خیبر بپرس
نه !فرار از جنگ هرگز درمرام شیر نیست
قصه را از بدر یا احزاب یا خیبر بپرس
در دل تاریخ آوای((سلونی))زنده است
مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس
گاه برترمی شودیک نوکر ازصد پادشاه
این تناقض علتی دارد که از قنبر بپرس
لذت طعم شراب و لذت بوی گلاب
این ازانگورنجف , آن ازگل قمصر بپرس
درجهنم با علی یا در بهشت بی علی؟
شوق آتش را از ابراهیم پیغمبر بپرس
عشق فرزندان به باباقابل توصیف نیست
از علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر بپرس
جمع خواهدشد محمدباعلی دریک بدن؟
ما نمی فهمیم این را از علی اکبر بپرس
نذر آقا علي اكبر(ع)/ آرش پورعلی زاده
آتش انداخت آخرِ مجلس هرکسی اسم دلبر آورده
بِنِشین تازه اولِ کار است روضهخوان رفته ساغر آورده
هرکه مجنون تر است بسم الله هرکسی بهتر است بسم الله
پسرِ ماهپارهی لیلی پدرِ عشق را درآورده
به کلاغان کوفه بنویسید سروهامان زیادتر شدهاند
به تبردارها خبر بدهید باغِ بالا صنوبر آورده
اینکه افتادهاست هابیل است نینوا نیست این خودِ نیل است
باید ایمان بیاوری به حسین(ع) که دوباره پیمبر آورده
گاه مرغِ هواپرست شدیم گاه ماهی شدیم و مست شدیم
سرِ بر روی نیزه قرآنخوان، دلِ در خون شناور آورده
بعد تو خاک بر سرِ دنیا بعد تو خاک بر سرِ دنیا
بعد تو خاک بر سرِ دنیا که سرِ نیزهها سر آورده
در شب اول برگزاری این جایزه ادبی، چهار تن از شاعران جوان، سرودههای خود را در وصف حضرت علی اکبر(ع) خواندند که با استقبال ویژه حاضران در مراسم همراه شد. در ادامه گزیدهای از اشعار این شاعران جوان را مرور میکنیم؛
بوی مدینه/ پیمان طالبی
در حیرت است و محو تماشا پیامبر
گویا جوان شده ست یکی با پیامبر
میدان لبالب از صلوات است، گوئیا
زائیده است حضرت لیلا، پیامبر
قرآن به زلف دارد و در دست ذوالفقار
این شیرمرد کیست؟ علی یا پیامبر؟
الله اکبر...این نغمات از لسان اوست
یا اینکه گفته است اذان را پیامبر؟
با دیدنش عدو به ندا گفت: «بین ما
جنگی نبود و نیست دمی با پیامبر
اصلا مصاف هاشمیان نابرابر است
حالی علی و حمزه و حالا پیامبر؟
آیینه است اکبر و حاجت به تیغ نیست
سنگش زنید لشکریان! تا پیامبر...
این گونه تکه تکه شود تا که بشنوید
وااکبرا و واعلیا، واپیامبر!»
افتاده است روی تن خشک کربلا
اربا˝ علیِ اکبر و اربا پیامبر!
بوی مدینه کرببلا را گرفته است
خوش آمدید حضرت زهرا! پیامبر!
روح محمد(ص)/محسن رضوانی
رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز اُخرا
کــَــأنّ المصطفی قــد عــادَ یـولَــد مــــــرّةً أخــــری
یـقـین روح مـحمـد رفـته در جــسم علی اکبـر
اگــر مــا مــی پذیـــرفـتـیـم مفـــهـوم تناسخ را
پدر دست دعا برداشته بـــر جــانب ایــــزد
که اللهم بارکــنی بـه واجعله لــی ذُخــــرا
اگر می بود بحر ساوه، می خشکید بهر او
که در قنداقه اش دارد دو صد خورشید فرخ را
هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون
همینــکه زادۀ لیــلا هــــویـــدا مـــی کـــند رخ را
ســــپاه شـمرِکافرکیش، مـــات جلوه ی حُسنش
ســـوار اسب خود، وقتی نـمـایـان می کند رخ را
به جُرم چهره اش شد کشته یا آوازه اسمش؟
نمی فهمیم علت را ... نمی یابیم پاسخ را
عـــطش، آتــش شد اما با لب بـابـا گلستان شد
چـــنانـکه آتــش نمــــرود، ابــــــــراهیم تــارخ را
از زبان کعبه/ مجتبی خرسندی
از پیمبر یا خدا درباره ی حیدر بپرس
یعنی ازگوهرشناسان قیمت گوهر بپرس
گل به خوبی می شناسدباغبان خویش را
وصف ساقی نجف را از می کوثر بپرس
نه!نخواهد بست دستان خدارا هیچ کس
شرح این مصراع را از مادر حیدر بپرس
معنی مرد خدارا نیمه شب از نخل ها
معنی شیر خدا را روز از لشکر بپرس
درشناسایی حق تعریف دشمن افضل است
قدرت بازوش را از لشکر کافر بپرس
هیچ دیواری نشد سد مسیر مرتضی
از شکاف کعبه و دروازه ی خیبر بپرس
نه !فرار از جنگ هرگز درمرام شیر نیست
قصه را از بدر یا احزاب یا خیبر بپرس
در دل تاریخ آوای((سلونی))زنده است
مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس
گاه برترمی شودیک نوکر ازصد پادشاه
این تناقض علتی دارد که از قنبر بپرس
لذت طعم شراب و لذت بوی گلاب
این ازانگورنجف , آن ازگل قمصر بپرس
درجهنم با علی یا در بهشت بی علی؟
شوق آتش را از ابراهیم پیغمبر بپرس
عشق فرزندان به باباقابل توصیف نیست
از علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر بپرس
جمع خواهدشد محمدباعلی دریک بدن؟
ما نمی فهمیم این را از علی اکبر بپرس
نذر آقا علي اكبر(ع)/ آرش پورعلی زاده
آتش انداخت آخرِ مجلس هرکسی اسم دلبر آورده
بِنِشین تازه اولِ کار است روضهخوان رفته ساغر آورده
هرکه مجنون تر است بسم الله هرکسی بهتر است بسم الله
پسرِ ماهپارهی لیلی پدرِ عشق را درآورده
به کلاغان کوفه بنویسید سروهامان زیادتر شدهاند
به تبردارها خبر بدهید باغِ بالا صنوبر آورده
اینکه افتادهاست هابیل است نینوا نیست این خودِ نیل است
باید ایمان بیاوری به حسین(ع) که دوباره پیمبر آورده
گاه مرغِ هواپرست شدیم گاه ماهی شدیم و مست شدیم
سرِ بر روی نیزه قرآنخوان، دلِ در خون شناور آورده
بعد تو خاک بر سرِ دنیا بعد تو خاک بر سرِ دنیا
بعد تو خاک بر سرِ دنیا که سرِ نیزهها سر آورده
مرجع : مهر