کد مطلب : ۲۷۱۹
گفتاري بر نقد احوال بازار کالاهای مذهبی ايران
چند دانه سهم ماست؟
خيمه، ايمان، رونق بازار اهل دل است و اهل ايمان، هر آنچه که آنها را به یاد محبوب اندازد، خوش دارند و متاع و کالايی را که اسم و رسم و عطر و بوی محبت او را داشته باشد، خريدارند؛ گرچه به قيمت جان گرامی.
چنان که از اخبار و ماندگارهای مذهبی قرون گذشته برمیآيد، از همان صدر اسلام، گروهی ساخت و فروش کالاهايی را که در خدمت اعتقاد مسلمانان بود، پيشه خود کردند و در گذر زمان، اين کسب و کار، رونق روزافزونی گرفت.
بافهها و زنجيرهای زخرف که پیش از اين کاربردش برای مستور کردن پستوها و آویختن به جای پرده بود، ريزتر و ظريفتر شدند تا سر به هم آورند و حلقههای کوچک صد و چند دانه را برای آسان کردن به خاطر سپردن شماره ذکرها به وجود آورند.
ابريقها و کوزهها، صاحب دسته و گلوگاهی شدند تا مسلمانان را وسيله طهارت باشند و حوضها و خزينهها، گنجایش بيشتری برای انباشت آب پيدا کردند تا شائبه ناپاکیها را برطرف کنند.
اگر پيش از آن، نوشتهها و بيعنامهها و میثاقهای مکتوب و اشعار را يا در دل صندوقچهها محفوظ میداشتند يا آویخته بر گذرها و منظور نظر رهگذران، در ايام رسالت پیامبر(ص) و بعد از آن، گرامی داشتن مصحف شريف، آنها را ناگزير از مجلدسازی و صحافی کرد.
از آن زمان تا امروز، ساخت کالاهای مذهبی و تمام حرفههايی که کاربرد اعتقادی و دينی داشتهاند، چنان رونقی داشته است که در روزگار ما، تعداد زيادی از کشورها حتی غير اسلامی، در بازار توليد و عرضه آن اشتغال دارند.
صحبت در این باره و لزوم پرداخت به این مقوله، زمانی جدیتر میشود که فراوانی عرضه و تقاضای این محصولات و نرخ بیکاری در جامعه را هم در نظر بگیریم؛ نگاه همزمان به حجم بالای تولید و فروش این کالاها از سویی و نیاز جامعه ما به آمار بالای جمعیت جوان به ایجاد اشتغال از سوی دیگر، گفتوگو در این مورد را بسیار خواندنی میکند. بخوانید:
روزگاری صادر میکردیم؛ حالا وارد کنندهایم
از سوغاتیهای محبوب زائران اماکن مذهبی و از اجناس مطلوب بازارهايی که در آنها تحفه و مستورههای شهرهای مذهبی و مقدس فروخته میشود، انگشتری است. چیزی که حمل آن، راحت و با وجود اندازه کوچکی که دارد، پربهاست.
مهمتر از اينها، فضيلت در انگشت داشتن انگشترهایی که نگين آنها عقيق، دُرّ نجف، ياقوت، کهربا، حديد و ... است، باعث مقبوليت آنها بين مسلمانان شده است.
تقریباً هيچ بازاری را در هیچ شهر و کشور اسلامی نمیتوان یافت که در قسمتی از آن، معامله سنگهای با فضیلت رايج نباشد.
«علی اکبر صدقيان»، مهر و انگشترسازی که تا همين ده سال پیش، مغازهای برای خرید و فروش انگشترهای نقره با نگینهای مختلف در شهرری داشته و امروز، کهولت سن و از کار افتادگی؛ او را خانهنشين کرده است، میگوید: «انگشترهای نقرهی ایرانی، در همه جای دنیا مشتری خودش را داشت. دلیل آن هم این بود که نگینهایی مثل فیروزه و سنگ چوپان در کشور ما فراوان است و فیروزه نيشابور، مرغوبترين فيروزه دنياست.»
ذوق و سليقه انگشترسازان ما باعث شده بود که قلمزنیهای ظريف و ميناکاری زيبای آنها، در همه جا معروف و مشهور باشد؛ تا جايی که نگينهايی مثل سنگ عقيق يمن را هم میخريديم و بعد از سوار کردن روی رکابهای نقرهای که در اين جا ساخته میشد، دوباره با قيمت خوبی به مشتریهای کشورهای همسايه میفروختيم.
کسانی که گذرشان به کشورهای اسلامی میافتاد، يا زائران خانه خدا در مکه مکرمه، وقتی میخواستند انگشتری عقيق يمني بخرند، اول سراغ انگشترهايی میرفتند که نگینش روی رکاب ساخت اصفهان يا مشهد سوار بود. اصطلاح انگشتریهای يمنی ایرانی، هنوز هم متداول است.
از اینها گذشته، در داخل کشور هم چون معمولاً این نوع سنگها کاربرد دیگری نداشتند و فقط برای ساخت زیورآلات از آنها استفاده میشد، تعدادشان کم که نمیشد هیچ، زیاد هم میشد؛ چون هرساله حاجیها با خود سنگ و نگین میآوردند و سنگ بازها در محلهای خبر داشتند که چند نفر انگشتری زبرجد به دست میکنند.»
صادقیان در ادامه توضیح میدهد که طمع تاجران بعضی ازکشورها، سبب هروج و مرج در بازار و در نتیجه رواج بدلیجات و تقلب و تخلف در این کار شد.
در حال حاضر، بازار سنگهای زینتی و مذهبی، به کلی آشفته است؛ فیروزههایی با نام فیروزه مصری، آلمانی و آمریکایی وجود دارد که نشانههای فیروزه اصل در آنها دیده نمیشود؛ یعنی در مجاورت با بعضی از مواد، تغییر رنگی در آنها به وجود نمیآید.
شیشههای رنگی با نام عقیق هندی، دست به دست در بازار میچرخد که نه عقیق است و نه ارتباطی با هندوستان دارد؛ بدتر از همه اینها، رواج بدلیجات و بدل فروشی درسالهای اخیر است.
زيورآلات مصنوعی و انگشتریهایی با نگینهای رنگی که شباهتی هم به مثلا فیروزه یا کهربا دارند و به جای نقره و فلزات با ارزش، یک آلیاژ براق به نام تجارتی تیتانیوم در آنها به کار رفته است؛ به کلی بازار، ساخت زیور آلات را حتی در داخل کشور هم از دست ما خارج کرده است.
متاسفانه وقتی نام کشورهای سازنده را میشنویم، متوجه میشویم که دیگر بازار انگشرت نه تنها در دست ایرانیها نیست، بلکه تولید آن از دست کشورهای اسلامی هم خارج شده است.
این در حالی است که تاجران جواهر در دنيا، هم چنان نگينهای مرغوب و اصل را از واسطههایشان در کشورهای اسلامی خريداری میکنند.
عطردلانگیز پارافین
به جز انگشتر و زيورآلات و تحفه و سوغات، عطريات هم به اندازه فضیلت و محبوبیتشان، بازاری دارند آشفته.
بازار فروش سوغاتی شهرهای مقدس، همه جا در تصرف شيشههای کدر و گاه ترک خوردهای است که مخلوطی از پارافين و اسانسهای نه چندان خوشبو در رنگهای آبی، قرمز، زرد، نارنجی و سبز را با سرنگ در آنها جا دادهاند.
حتی برای محکمکاری و اين که مشتری مطمئن شود اين به اصطلاح عطر از جنس همان عطری است که فرّار است و میپرد، شيشهها را با زرپوشهای پلاستيکی پوشاندهاند.
این عطرها، نسبت به مرغوبیت شیشه و رنگ عطر داخلشان، در انواع درجه یک و دو از هفت تومان و 12تومان تا 35 تومان و 80 تومان، به شکل یکجا و سری فروشی به فروش میرسد.
مغازههای تک فروشی وقتی اين شیشهها را همراه مهر و تسبیح در جانماز و همراه زرشک و هل در سبد سوغات میگذارند، چیزی حدود 100 الی 150 تومان برای جانمازهای سبک و سبدهای ارزان قیمت و 250 تومان تا 500 تومان برای جانمازهای مفصل و سبدهای گران قیمت، عایدی دارند.
«عبدالصمد بحرینی» فروشنده عطر و اسانس در بازار کویتیهای تهران میگوید:« عطرهای طبیعی و واقعی مانند مشک، عنبر، عطر گل سنجد، عطریاس و در کل عطرهای گرانقیمتی که در اصطلاح بازار به آنها عطرهای مثقالی گفته میشود، بیشتر، مایع و حالتی شبیه روغن مایع دارند، یعنی چرب هستند؛ البته اثر لک آنها، به همان اندازه ماندگار نیست و بیرنگ است.
عطرهايی که در اصطلاح عامه به آنها عطر «شاه عبدالعظیمی» گفته میشود؛ مایعات پارافینی و چربی هستند که کمی مواد خوشبو کننده به آنها اضافه شده است.
تولید کنندگان این عطرها، شیشههایی کوچکی که حباب داخل آنها با چند سی سی پر میشود، سفارش میدهند و با پرکردن کمی پارافین خوشبو در این شیشهها، سود کلانی به جیب میزنند.
این کار که در داخل کشور انجام میشود و خارجیها هیچ نقشی در آن ندارند در عمل بازار عطریات داخل را به تعطیلی کشانده و به همان نسبت موجب رونق عطر و اسانس و ادکلن خارجی شده است، تا جایی که تولید کنندگان عطریات خارجی، با در نظر گرفتن ذائقهها و سلیقهها، بازار را تحت سلطه خود درآوردهاند؛ جالب این که این محصولات، با کیفیتی بسیار پایینتر از عطریات بومی عرضه میشوند.
از طرفی، هر ساله خارجیها مقداری گل از شهرهای محلات و خوی برای استحصال عطرهای اصلی و مادر خریداری میکنند و ترکیبی از آنها به اضافه حلالهای شیمیایی و الکل و همچنین مواد غلظت دهنده برای شباهت بیشتر با عطر طبیعی، برای فروش وارد بازار ما میشود؛ عطر گل سرخ با نام «تی زر»، عطر یاس با نام «کریستین» و عطر گل سنجد و عطرهای دیگر با نامهای خارجی دیگر.
سوزنهای ما را شکستهاند
پايين باب همایون درست روبهروی اولين ورودیهای بازار بزرگ تهران، چند مغازه فروش جانماز و سجاده و دوخت پرچمهای مذهبی، همرديف هستند.
اين مغازهها هم به فروش جانماز و تسبیح و مهر و قبله نما مشغولند، هم پشت ویترین مغازهها چرخ گذاشتهاند برای دوختن پرچم و حاشیه آنها، اینجا هم، پای محصولات خارجی و اجناس کشورهای غیر اسلامی باز شده است؛ این اجناس چیزی نیستند جز تسبيح، پارچههای جانمازی و پرچمی.
يکی از دوزندگان پرچم میگويد: «در گذشته هم، واردات پارچههای ضخيم برای هيأتها معمول بوده، اما نه تا اين حد. اگر کل پارچه خارجی بازار 30 درصد بود، الان فقط پارچههای چينی، 90 درصد بازار را پر کردهاند. کيفيت نامطلوب اين پارچهها به حدی است که گرههای آن، سوزن چرخ دوزندهها را میشکند.»
اين حرفها، در مورد ساير اجناس این بازار هم گفته میشود؛ تسبيح چينی، قطبنمای هنگکنگی و ...
سهم ما در اين بازار چه قدر است؟
نوشته: امير جلالالدين مظلومی
به گزارش چنان که از اخبار و ماندگارهای مذهبی قرون گذشته برمیآيد، از همان صدر اسلام، گروهی ساخت و فروش کالاهايی را که در خدمت اعتقاد مسلمانان بود، پيشه خود کردند و در گذر زمان، اين کسب و کار، رونق روزافزونی گرفت.
بافهها و زنجيرهای زخرف که پیش از اين کاربردش برای مستور کردن پستوها و آویختن به جای پرده بود، ريزتر و ظريفتر شدند تا سر به هم آورند و حلقههای کوچک صد و چند دانه را برای آسان کردن به خاطر سپردن شماره ذکرها به وجود آورند.
ابريقها و کوزهها، صاحب دسته و گلوگاهی شدند تا مسلمانان را وسيله طهارت باشند و حوضها و خزينهها، گنجایش بيشتری برای انباشت آب پيدا کردند تا شائبه ناپاکیها را برطرف کنند.
اگر پيش از آن، نوشتهها و بيعنامهها و میثاقهای مکتوب و اشعار را يا در دل صندوقچهها محفوظ میداشتند يا آویخته بر گذرها و منظور نظر رهگذران، در ايام رسالت پیامبر(ص) و بعد از آن، گرامی داشتن مصحف شريف، آنها را ناگزير از مجلدسازی و صحافی کرد.
از آن زمان تا امروز، ساخت کالاهای مذهبی و تمام حرفههايی که کاربرد اعتقادی و دينی داشتهاند، چنان رونقی داشته است که در روزگار ما، تعداد زيادی از کشورها حتی غير اسلامی، در بازار توليد و عرضه آن اشتغال دارند.
صحبت در این باره و لزوم پرداخت به این مقوله، زمانی جدیتر میشود که فراوانی عرضه و تقاضای این محصولات و نرخ بیکاری در جامعه را هم در نظر بگیریم؛ نگاه همزمان به حجم بالای تولید و فروش این کالاها از سویی و نیاز جامعه ما به آمار بالای جمعیت جوان به ایجاد اشتغال از سوی دیگر، گفتوگو در این مورد را بسیار خواندنی میکند. بخوانید:
روزگاری صادر میکردیم؛ حالا وارد کنندهایم
از سوغاتیهای محبوب زائران اماکن مذهبی و از اجناس مطلوب بازارهايی که در آنها تحفه و مستورههای شهرهای مذهبی و مقدس فروخته میشود، انگشتری است. چیزی که حمل آن، راحت و با وجود اندازه کوچکی که دارد، پربهاست.
مهمتر از اينها، فضيلت در انگشت داشتن انگشترهایی که نگين آنها عقيق، دُرّ نجف، ياقوت، کهربا، حديد و ... است، باعث مقبوليت آنها بين مسلمانان شده است.
تقریباً هيچ بازاری را در هیچ شهر و کشور اسلامی نمیتوان یافت که در قسمتی از آن، معامله سنگهای با فضیلت رايج نباشد.
«علی اکبر صدقيان»، مهر و انگشترسازی که تا همين ده سال پیش، مغازهای برای خرید و فروش انگشترهای نقره با نگینهای مختلف در شهرری داشته و امروز، کهولت سن و از کار افتادگی؛ او را خانهنشين کرده است، میگوید: «انگشترهای نقرهی ایرانی، در همه جای دنیا مشتری خودش را داشت. دلیل آن هم این بود که نگینهایی مثل فیروزه و سنگ چوپان در کشور ما فراوان است و فیروزه نيشابور، مرغوبترين فيروزه دنياست.»
ذوق و سليقه انگشترسازان ما باعث شده بود که قلمزنیهای ظريف و ميناکاری زيبای آنها، در همه جا معروف و مشهور باشد؛ تا جايی که نگينهايی مثل سنگ عقيق يمن را هم میخريديم و بعد از سوار کردن روی رکابهای نقرهای که در اين جا ساخته میشد، دوباره با قيمت خوبی به مشتریهای کشورهای همسايه میفروختيم.
کسانی که گذرشان به کشورهای اسلامی میافتاد، يا زائران خانه خدا در مکه مکرمه، وقتی میخواستند انگشتری عقيق يمني بخرند، اول سراغ انگشترهايی میرفتند که نگینش روی رکاب ساخت اصفهان يا مشهد سوار بود. اصطلاح انگشتریهای يمنی ایرانی، هنوز هم متداول است.
از اینها گذشته، در داخل کشور هم چون معمولاً این نوع سنگها کاربرد دیگری نداشتند و فقط برای ساخت زیورآلات از آنها استفاده میشد، تعدادشان کم که نمیشد هیچ، زیاد هم میشد؛ چون هرساله حاجیها با خود سنگ و نگین میآوردند و سنگ بازها در محلهای خبر داشتند که چند نفر انگشتری زبرجد به دست میکنند.»
صادقیان در ادامه توضیح میدهد که طمع تاجران بعضی ازکشورها، سبب هروج و مرج در بازار و در نتیجه رواج بدلیجات و تقلب و تخلف در این کار شد.
در حال حاضر، بازار سنگهای زینتی و مذهبی، به کلی آشفته است؛ فیروزههایی با نام فیروزه مصری، آلمانی و آمریکایی وجود دارد که نشانههای فیروزه اصل در آنها دیده نمیشود؛ یعنی در مجاورت با بعضی از مواد، تغییر رنگی در آنها به وجود نمیآید.
شیشههای رنگی با نام عقیق هندی، دست به دست در بازار میچرخد که نه عقیق است و نه ارتباطی با هندوستان دارد؛ بدتر از همه اینها، رواج بدلیجات و بدل فروشی درسالهای اخیر است.
زيورآلات مصنوعی و انگشتریهایی با نگینهای رنگی که شباهتی هم به مثلا فیروزه یا کهربا دارند و به جای نقره و فلزات با ارزش، یک آلیاژ براق به نام تجارتی تیتانیوم در آنها به کار رفته است؛ به کلی بازار، ساخت زیور آلات را حتی در داخل کشور هم از دست ما خارج کرده است.
متاسفانه وقتی نام کشورهای سازنده را میشنویم، متوجه میشویم که دیگر بازار انگشرت نه تنها در دست ایرانیها نیست، بلکه تولید آن از دست کشورهای اسلامی هم خارج شده است.
این در حالی است که تاجران جواهر در دنيا، هم چنان نگينهای مرغوب و اصل را از واسطههایشان در کشورهای اسلامی خريداری میکنند.
عطردلانگیز پارافین
به جز انگشتر و زيورآلات و تحفه و سوغات، عطريات هم به اندازه فضیلت و محبوبیتشان، بازاری دارند آشفته.
بازار فروش سوغاتی شهرهای مقدس، همه جا در تصرف شيشههای کدر و گاه ترک خوردهای است که مخلوطی از پارافين و اسانسهای نه چندان خوشبو در رنگهای آبی، قرمز، زرد، نارنجی و سبز را با سرنگ در آنها جا دادهاند.
حتی برای محکمکاری و اين که مشتری مطمئن شود اين به اصطلاح عطر از جنس همان عطری است که فرّار است و میپرد، شيشهها را با زرپوشهای پلاستيکی پوشاندهاند.
این عطرها، نسبت به مرغوبیت شیشه و رنگ عطر داخلشان، در انواع درجه یک و دو از هفت تومان و 12تومان تا 35 تومان و 80 تومان، به شکل یکجا و سری فروشی به فروش میرسد.
مغازههای تک فروشی وقتی اين شیشهها را همراه مهر و تسبیح در جانماز و همراه زرشک و هل در سبد سوغات میگذارند، چیزی حدود 100 الی 150 تومان برای جانمازهای سبک و سبدهای ارزان قیمت و 250 تومان تا 500 تومان برای جانمازهای مفصل و سبدهای گران قیمت، عایدی دارند.
«عبدالصمد بحرینی» فروشنده عطر و اسانس در بازار کویتیهای تهران میگوید:« عطرهای طبیعی و واقعی مانند مشک، عنبر، عطر گل سنجد، عطریاس و در کل عطرهای گرانقیمتی که در اصطلاح بازار به آنها عطرهای مثقالی گفته میشود، بیشتر، مایع و حالتی شبیه روغن مایع دارند، یعنی چرب هستند؛ البته اثر لک آنها، به همان اندازه ماندگار نیست و بیرنگ است.
عطرهايی که در اصطلاح عامه به آنها عطر «شاه عبدالعظیمی» گفته میشود؛ مایعات پارافینی و چربی هستند که کمی مواد خوشبو کننده به آنها اضافه شده است.
تولید کنندگان این عطرها، شیشههایی کوچکی که حباب داخل آنها با چند سی سی پر میشود، سفارش میدهند و با پرکردن کمی پارافین خوشبو در این شیشهها، سود کلانی به جیب میزنند.
این کار که در داخل کشور انجام میشود و خارجیها هیچ نقشی در آن ندارند در عمل بازار عطریات داخل را به تعطیلی کشانده و به همان نسبت موجب رونق عطر و اسانس و ادکلن خارجی شده است، تا جایی که تولید کنندگان عطریات خارجی، با در نظر گرفتن ذائقهها و سلیقهها، بازار را تحت سلطه خود درآوردهاند؛ جالب این که این محصولات، با کیفیتی بسیار پایینتر از عطریات بومی عرضه میشوند.
از طرفی، هر ساله خارجیها مقداری گل از شهرهای محلات و خوی برای استحصال عطرهای اصلی و مادر خریداری میکنند و ترکیبی از آنها به اضافه حلالهای شیمیایی و الکل و همچنین مواد غلظت دهنده برای شباهت بیشتر با عطر طبیعی، برای فروش وارد بازار ما میشود؛ عطر گل سرخ با نام «تی زر»، عطر یاس با نام «کریستین» و عطر گل سنجد و عطرهای دیگر با نامهای خارجی دیگر.
سوزنهای ما را شکستهاند
پايين باب همایون درست روبهروی اولين ورودیهای بازار بزرگ تهران، چند مغازه فروش جانماز و سجاده و دوخت پرچمهای مذهبی، همرديف هستند.
اين مغازهها هم به فروش جانماز و تسبیح و مهر و قبله نما مشغولند، هم پشت ویترین مغازهها چرخ گذاشتهاند برای دوختن پرچم و حاشیه آنها، اینجا هم، پای محصولات خارجی و اجناس کشورهای غیر اسلامی باز شده است؛ این اجناس چیزی نیستند جز تسبيح، پارچههای جانمازی و پرچمی.
يکی از دوزندگان پرچم میگويد: «در گذشته هم، واردات پارچههای ضخيم برای هيأتها معمول بوده، اما نه تا اين حد. اگر کل پارچه خارجی بازار 30 درصد بود، الان فقط پارچههای چينی، 90 درصد بازار را پر کردهاند. کيفيت نامطلوب اين پارچهها به حدی است که گرههای آن، سوزن چرخ دوزندهها را میشکند.»
اين حرفها، در مورد ساير اجناس این بازار هم گفته میشود؛ تسبيح چينی، قطبنمای هنگکنگی و ...
سهم ما در اين بازار چه قدر است؟
نوشته: امير جلالالدين مظلومی