راه های دست یافتن به خیر دنیا و آخرت چیست؟

وارث , 1 اسفند 1394 ساعت 8:36

استاد انصاریان: توجه داشتن به مخلوق بودن، اقرار به پروردگار است. گاهی این اقرار به زبان و قلب است. یک عده ای خواب هستند، نئشه هستند و با شهوات و بدمستی ها اقرار به زبان ندارند. اگر با آنها حرف بزنیم قبول کرده و اقرار به زبان و قلب خواهند کرد. هنر می خواهد که بدانیم با چه کسی چطور حرف بزنیم


شب هفتم روضه حسینیه حضرت قاسم علیه السلام با سخنرانی استاد انصاریان و قرائت حدیث توسط حاج مهدی حیدری و مداحی حاج حسن خلج، برگزار شد.
در ادامه ی خبر متن سخنان استاد انصاریان را می خوانید:


اقرار به مخلوق بودن مساوی با اقرار به وجود خالق است

پروردگار عالم حق خالقیت، رزاقیت نسبت به انسان دارد. کسانی هم که وجود خدا را قبول ندارند از آن حقوق جدا نیستند. بالاخره منکر مخلوق بودن را ندارند، ادعا ندارند که خالق هستند، یا به خود روزی می دهند، تصرف پرورشی در وجود تکوینی خودمان داریم. یعنی ادعا ندارند پخش خون در شریانها و ضربان قلب دست خودمان است. هیچ کس چنین ادعایی نکرده و نخواهد کرد. همین که می داند قبلا نبوده و او ار به این دنیا آورده اند، این خودش ایمان به خدا است. می داند مخلوق و مملوک است و در امور طبیعی و تکوینی اراده ای ندارد، ایمان به خدا است. شاید توجه به آن نداشته باشد و بیدار نباشد. همین عنوان مخلوق بودن، به وجود آمده، یعنی به وجود آورنده داشته است.

زمانی می شود گفت عالم خدا ندارد، که بوجود نیامده باشد، یا از اول هستی داشته ام بی زمان و تا آخر هم بی زمان هستی دارم. کسی نمی تواند این را قبول کند. هیچ کسی هم این را نمی گوید و ادعای مقام ربوبیت نمی کند، چون باطل بودنش روشن است. بلاشک همه خود مخلوق بودند. اما کسانی که توحید دارند، توجه به خالق دارند، اما عده ای توجه به خالق ندارند. پس ضرورتاً و به ناچار در کنار خدا همه زندگی می کنند. اما چگونه زیست مهم است. اگر این را بفهمیم و حل کنیم، درهای رحمت دنیا و آخرت را به روی خود باز کرده ایم. بنابراین تمام افراد انسان و همه ی موجودات عالم اگر زبان اقراری داشتند، می گویند ما مخلوق هستیم.

همین توجه داشتن به مخلوق بودن، اقرار به پروردگار است. گاهی این اقرار به زبان و قلب است. یک عده ای خواب هستند، نئشه هستند و با شهوات و بدمستی ها اقرار به زبان ندارند. اگر با آنها حرف بزنیم قبول کرده و اقرار به زبان و قلب خواهند کرد. هنر می خواهد که بدانیم با چه کسی چطور حرف بزنیم.

دهری های قدیم، کمونیست های امروز

کمونیست یک مکتب خیلی قدیمی است. ریشه در حرفهای لنین، مارکس و هگل ندارد. در قدیمی ترین ادیان به یک عده ای دهری می گفتند. یعنی کسانی که هیچ اقراری، زبانی یا قلبی به پروردگار عالم نداشتند. اقرار یقینی نبوده، چون نمی توانستند درک کنند که مخلوق خدا هستند. از لجاجت و تکبر از اینکه حرف خدا را بزنند یا قلبی را به خدا نشان بدهند، فراری بودند. ضرر هم می کردند. که روسی آن کمونیسم، عربی آن دهری, ایرانی آن توده ای است. در قرآن هم اسم برده، "وَ مَا یهْلِکُنَا إِلا الدَّهْرُ ". می گویند همه چیز مادی است، امر معنوی وغیبی، قیامت و ... نداریم.

ائمه، انبیا، پیامبر ما عالمان عارف مسلک بودند. در مقابل حرف مشرکان، کمونیست ها و دهری ها، زرتشتیها، یهودیان و مسیحیان و ادعایشان از کوره در نمی رفتند و به آنان توهین نمی کردند. خدا به آنان دستور داده بود به حرفهای آنان گوش بدهند. آنها به مسجد و خانه های ائمه میرفتند. مسجد پیامبر و خانه های ائمه به روی تمام مردم باز بود، نه فقط مومنان. روش اولیای الهی است که در مقابل حرفهای مخالفین، اگرچه صد در صد مخالف حرف خدا و قرآن باشد.

سیره ائمه و انبیا در مقابل مخالفان و مشرکان

روزى جوانى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و با كمال گستاخى گفت : اى پيامبر خدا آيا به من اجازه مى دهى زنا كنم ؟
با گفتن اين سخن فرياد مردم بلند شد و از گوشه كنار به او اعتراض كردند، ولى پيامبر با كمال ملايمت و اخلاق نيك به جوان فرمود:
نزديك بيا، جوان نزديك آمد و در كنار پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نشست . پيامبر از او پرسيد: آيا دوست دارى كسى با مادر تو چنين كند؟ گفت : نه فدايت شوم .
فرمود: همينطور مردم راضى نيستند با مادرشان چنين شود. بگو ببينم آيا دوست دارى با دختر تو چنين كنند؟ گفت : نه فدايت شوم . فرمود: همينطور مردم درباره دخترانشان راضى نيستند.
بگو ببينم آيا براى خواهرت مى پسندى ؟ جوان مجددا انكار كرد (و از سوال خود پشيمان شد)
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دست بر سينه او گذاشت و در حق او دعا كرد و فرمود: (خدايا قلب او را پاك گردان و گناه او را ببخش و دامن او را از آلودگى بى عفتى حفظ كن ) از آن به بعد، زشت ترين كار در نزد اين جوان ، زنا بود.

امیرالمومنین یعنی انسانی که تمام ارزشها در او جمع بود و حتی یک عیب و نقص در او نبود. علمای علم تعریف کامل را جامع و مانع می دانند. یعنی امیرالمومنین جامع همه ی کمالات و فاقد هرگونه عیب و نقصی بود. (سیره آنها اینگونه بود که در مقابل بی احترامی آنان واکنش بد نشان نمیدادند.)

مناظره ی امام صادق(ع) با یک دهری

روزی یک شخص دهری و کمونیست قدیم نزد امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: من خدای شما را قبول ندارم. حضرت به او فرمود: شما کل کره ی زمین را دیده ای؟ آیا زیر زمین را دیده ای؟ غرب یا شرق، شمال و جنوب جهان و عالم را دیده ای؟ آیا آسمان فتم را دیده ای؟ شخص به همه ی جوابها پاسخ منفی داد. حضرت فرمود تو که هیج جای عالم را ندیده ای چطور ادعا میکنی عالم دارای خدا نیست. آن شخص گفت یقینا جهان خدا دارد.

اگر بتوانیم این افراد را هنرمندانه توجه دهیم که تو مرزوق، مخلوق، مربوب هستی. پس معلوم می شود که خالق، رازق و رب هم وجود دارد. اگر منکر مخلوق بودنش شد یعنی تو موجود ابدی و ازلی هستی. اصلا ضربه نخواهی خورد. در صورتی که این افراد تصادف میکنند، به کما میروند و میمیرند و....

اما چگونه با او زندگی کنیم؟ مجبوریم زندگی کنیم. این ارتباط قابل قطع نیست. اوست که روزی مارا میدهد و ربوبیت تکوینی به ما دارد. چگونه زندگی کنیم که جریمه نشویم.

دومین نفری که هیچ چاره ای جز زندگی با او نداریم. پدر و مادر است. شخص میتونه همسرش را طلاق دهد و زوجیت سلب شود. اما پدر بودن را نمی شود از خود سلب کرد. راهی وجود ندارد که رابطه ی پدر و مادر بودن را ۱۰۰ درصدی از کسی سلب کرد. کنار هم زندگی کردن به این معنا نیست که حتما در کنار انها و در یک خانه زندگی کنیم. بلکه پدر را از پدر بودن نمیشود انداخت و مادر را از مادر بودن نمی شود انداخت. حتی با مرگ هم این شدنی نیست.

سومین نفری که هیچ چاره ای جز زندگی با او نداریم. مردم هستند. چه مردم محل ما چه کل جهان. نیاز به معمار، دکتر، خیاط، مغازه دار و.... داریم. نمی شود گفت من نیازی به احدی نداریم. قرآن میگوید همه به همدیگر نیاز دارید. یوسف هم که باشی، وقتی در زندان است نیاز دارد به هم زندانیش بگوید، به پادشاه بگو من بی گناهم. این مخالف توحید و توسل نیست. خلاف توکل به پروردگار نیست. نمی شود در رختخواب باشی و از خدا بخواهی سلولهای سرطانی تو را خاموش کند. مثل داستان حضرت موسی، که خدا به او فرمود من مستقیم وارد کار نمی شوم. من شفا را در دارو و تشخیص بیماری و نسخه نویسی را در دست طبیب قرار دادم. من اسباب های لازم را قرار دادم خودت به دنبالش برو.

امیرالمومنین در روایت فرمودند: خدا در بسته به روی احدی ندارد. ولی شما از دری که به روی شما باز کرده بروید از دیوار بالا نروید. ببینید راه خانه ساختن رفتن به دنبال معمار و بنا و... است و منافاتی با توکل ندارد.

خوب زیستن در کنار خدا با رعایت تقوا

خدا سه راه برای رسیدن به خودش گذاشته است. یک راه به سوی خودش، یک راه از طریق والدین، یک راه از طریق مردم.

در قرآن در سوره ی مریم آیه ۱۹ این چگونه زیستن شرح داده شده. " إِن كُنتَ تَقِيًّا " یحیی در تمام عمرش از هر گناه و کاری که مورد نفرت من بود خودش را نگه داشت.(کان تقیا) شما با من میخواهید زندگی کنید، پس پاک زندگی کنید. با رشوه، زنا و دزدی در کنار من زندگی نکن که می شود زندگی در کنار شیطان.

خوب زیستن در کنار والدین با نیکی کردن به آنها

در کنار پدر و مادر چگونه باید زیست؟ "وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ "۱ با تمام وجود نسبت به پدر و مادر نیکوکار بود. ممکن است بفرمایید پدر یحیی، حضرت زکریا پیامبر بود و مادرش از اولاد حضرت ابراهیم بود. البته که باید نیکی میکرد. اما پدر و مادر من بی دین، مشرک، یهودی، لائیک و آدمهای بدی هستند. خدا در قرآن می فرماید: "و بالوالدین احسانا" یعنی باید به آنها هم نیکی کرد ولی اگر فقط گفتند خدا را پرستش نکن، هیچی نگو و برو به عبادتت برس. ولی در بقیه ی موارد رفت و آمد با والدین بی دین و.... حق نداری تلخی کنی. با یک روش پسندیده با آنها زندگی کن.

خوب زیستن در کنار مردم با تواضع و خاکساری

خدا می فرماید: احترام به مومن احترام به من است. در کنار مردم چگونه باید زیست؟ "وَلَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا"۲ آدم سرکش و متجاوز به حقوقشان نباش. با فروتنی و تواضع زندگی کن.

تقوا داشتن، نیکی به پدر و مادر، و فروتنی و خاکساری با مردم، میشود خیر دنیا و آخرت. این نوع زندگی بسیار شاد است. نسبت به مردم بزرگ منشی نکن. نرم و متواضع باشد. با شورش و عصبانیت زندگی نکنید.


کد مطلب: 29747

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/article/29747/راه-های-دست-یافتن-خیر-دنیا-آخرت-چیست

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir