کد مطلب : ۳۴۴۰۷
استاد بهاءالدین خرمشاهی
همه عشقم به ادبیات فارسی و علوم قرآنی و علوم اسلامی معطوف بوده و هست.» بها الدین خرمشاهی ، نکته یاب و باریک بین است، کوشا و کوشنده و جستجوگر است.آثارش سرشار از تنوع است لطف بیان دارد و زبانش جذاب و شیرین و دلنشین است. پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی است، شاعر و مترجم و مصحح و منتقد و ویراستار و دایرهٔ المعارف نویس است. و هر چند یکبار خود را «مؤلف و مترجمی پراکنده کار» نامیده، اما متفنن نیست. بی شک در دو حوزه تخصصی قرآن پژوهی و حافظ پژوهی کم نظیر است.
پدرش اولین معلم علم و ادب و شیوه زندگانی اوست. و اگر عربیتی آموخته باشد از فضل پدر بوده است. درباره اش می گوید: «اولین معلم قرآنی و عربی من پدرم بود. گاهی در ایام تحصیل در دانشگاه بین من و پدرم نامه های عربی رد و بدل می شد که ایشان از این کار بسیار به وجد می آمدند. هر چند که عربی هر دوی ما عجمی بود.» خرمشاهی در سال ۱۳۴۲ ایام دبیرستان را به پایان می رساند و با شرکت در اولین دوره کنکور رد می شود. چرا؟ می گوید: «من می بایست امتحان ادبی می دادم در حالی که دانش آموز رشته طبیعی بودم. اما با خواندن کتابهای ادبی در سال بعد موفق شدم در دانشگاه تهران و دانشگاه شیراز، در رشته ادبیات فارسی قبول شوم. در ضمن در حد فاصل ردی اول و قبولی دوم یک سال فاصله زمانی وجود داشت که من در همان خلال به دانشگاه ملی (آن روزگار) که در همان سال تأسیس شده بود رفتم (۱۳۴۲). وجه تسمیه ملی برای این دانشگاه بیشتر به علت پرداخت شهریه اش بود. لاجرم پدرم از یکی از نزدیکان وام گرفت تا من بتوانم وارد دانشکده پزشکی شوم و شهریه سنگین ۵ هزار تومانی اش را پرداخت نمایم.
اما این رشته دانشگاهی برای من چندان دوامی نداشت چرا که من دلی درگیر ادبیات و سری در سودای عربیت داشتم و لاجرم از رشته پزشکی انصراف داده و سال بعد با قبولی در کنکور وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شدم.» او در دانشگاه تهران، نزد اساتیدی چون دکتر پرویز ناتل خانلری، دکتر ذبیح الله صفا، دکتر فره وشی، استاد پورداوود، استاد عبدالحمید بدیع الزمانی کردستانی، دکتر سید صادق گوهرین، دکتر مهدی محقق، دکتر سید جعفر شهیدی و... تلمذ می کند. با این همه خودش دکتر عبدالحمید بدیع الزمانی را دومین معلم قرآنی خود می داند و می گوید: «هر هفته در محضر و کلاس او سؤالاتی که در حین قرائت قرآن برایم موضوعیت می یافت مطرح می کردم.»
بهاءالدین خرمشاهی در سال ۱۳۴۷ از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فارغ التحصیل می شود و پس از گرفتن لیسانس ادبیات، رشته کتابداری را انتخاب می کند و پس از آن به انجمن حکمت و فلسفه می رود. از مهمترین علایق زندگی بهاءالدین خرمشاهی قرآن است و قرآن پژوهی. درباره اش می گوید «اصلاً بدین صورت نیست که هر کسی تحصیلکرده باشد بتواند قرآن را بفهمد و گاهی حتی از عهده روخوانی قرآن نیز برنمی آیند تا چه رسد به فهم عبارات و تفسیر قرآن، که در حقیقت این روند روخوانی و فهم عبارات و تفسیر مستلزم یک عمر جهد و ممارست و عشق و علاقه است که عمری پنجاه ساله می طلبد تا شخص از عهده آن برآید. بنده شاید به تقریب حدود چهل سال از عمرم را صرف این کار کرده ام و فعالیتهای مستمری در حوزه قرآن پژوهی و حافظ پژوهی نمودم و با یک نگاه اجمالی در می یابم که حتی همین مدت طولانی نیز هنوز چندان کافی نیست و عمر بیشتری می طلبد تا به فهم دقایق و رموزات قرآن و حافظ، توأمان، پی ببریم. و با آن که ده کتاب قرآنی و پانصد مقاله قرآن پژوهانه نوشته ام هنوز فکر می کنم که از آن آب و گل اولیه بیرون نیامده ام. از خداوند بزرگ مسألت دارم تا ما قرآن را مهجور نگیریم. چرا که مهجور گرفتن قرآن چنین نیست که ما قرآن را نخوانیم یا که کم بخوانیم، بلکه مهجوریت قرآن زمانی آغاز می شود که به مفاد قرآن توجه نکنیم و در آن تدبر ننماییم.»
اگر اولین عشق خرمشاهی قرآن است، دومین عشق او دیوان حافظ است. درباره حافظ می گوید: «من در نه سالگی با دیوان حافظ و شعر فارسی، توأمان آشنا شدم و تکان شدیدی در درونم احساس کردم و اصلاً فکر نمی کردم که موسیقی بتواند در کلام هم موج بزند و تا این اندازه بتوان در عرصه کلام زیبایی آفرینی کرد.» امروزه بیشتر نقد و نقادیهای او درباره قرآن و علوم قرآنی و البته حافظ پژوهی است. حافظ پژوهی حوزه تخصصی کار پژوهشی خرمشاهی است. آثار حافظانه او همواره با اقبال عام و استقبال خوانندگان اهل نظر مواجه بوده است. نخستین کار خرمشاهی درباره حافظ نقد مفصل و جانانه او بود بر «حافظ شاملو» که نمونه درخشانی است از تتبع و تحقیق و نقد بنیان افکن. خرمشاهی تاکنون بیش از دوازده کتاب درباره حافظ نوشته که در آن میان کتاب «حافظ نامه» که شرح الفاظ و اعلام و مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ است، بیش از همه شهرت دارد. با این همه در میان این آثار دهگانه، کتاب «ذهن و زبان حافظ» که در ضمن نخستین اثر مستقل تألیف او درباره حافظ است، لطف و گیرایی دیگری دارد. این کتاب نگاه و نگرشی تازه بر حافظ می افکند و با جرأت و جسارت نظرات بدیع و ناگفته ای را طرح می کند که در پرتو آن اندیشه حافظ و شعر او تابناکتر می شود. کتاب «ذهن و زبان حافظ» از روی همدلی و با آرزوی همدلی با حافظ نوشته شده است.
به گفته خود خرمشاهی: حافظ حافظه ماست و در ذهن و زبان همه فارسی زبانان تا همیشه ای که زبان فارسی و فرهنگ ایرانی پایدار است، حضور دارد. در همین کتاب است که خرمشاهی برای نخستین بار «پاشانی» غزلیات حافظ را نشان می دهد و ساختار غزلیات حافظ را متأثر از ساختمان سوره ها و آیات قرآن می داند که به ظاهر ناپیوسته اند و انسجام ندارند، اما در پس این ناپیوستگی ظاهری، سبک و اسلوبی هنرمندانه نهفته است که در آن زیبایی و زندگی، صرافت طبع و فیضان روح موج می زند و به آن همواره تنوع و تازگی می بخشد. باز در همین کتاب است که از گناه و میل حافظ به گناه سخن می رود و به حیات طربناک.
حوزه تخصصی مهم دیگر خرمشاهی که سالهای اخیر یکسره ذهن و زبان و دست و قلم او را به خدمت گرفته، قرآن پژوهی است. خرمشاهی بی تردید در حوزه شناخت قرآن و علوم قرآنی صاحبنظری کم نظیر است و پیگیرانه سالهاست که در این باره کتاب و مقاله می نویسد. شاهکار او در زمینه قرآن پژوهی البته ترجمه قرآن مجید است که در نهایت دقت و صحت و با زبانی شیوا و رسا کاملاً مفهوم و بی آنکه به تکلف و تصنع بگذرد، به فارسی درآمده است. اهمیت مهم دیگر این ترجمه افزودن ۴ هزار فقره یادداشت در ذیل صفحات ترجمه و واژه نامه ای با ۱۲ هزار لغت است که فایده آن را عام کرده است. آثار دیگر قرآن پژوهی خرمشاهی همه خواندنی و آموزنده است و به واقع طراوتی به جهان «قرآن پژوهی» بخشیده است. کوشایی خرمشاهی امر نقد ترجمه های قرآن دیگران و ویرایش و پیرایش آنها نیز بحق ستودنی است. حوزه سوم کار تخصصی خرمشاهی «واژه پژوهی» است. حوزه زبان و لغت. زبان آگاهی آثار او یکی از مهمترین عوامل اقبال عام و خاص به نوشته هایش است. زبانی شیرین و شیوا با چاشنی ای از طنز و طنازی که همچون زمزمه جویباری زلال بر دل می نشیند. در این زمینه مهمترین کار او فرهنگ مفصل شش جلدی انگلیسی - فارسی با عنوان فرهنگ دانشنامه كارا است كه در پنج جلد منتشر شده است.