آیت اله ابوعبدالله زنجاني
شرح حال و آثار
خبرگزاری حوزه , 1 دی 1397 ساعت 21:16
كتاب گرانبار «شرح زندگي روحي حسين بن علي (ع)» كه عوامل پيدايش واقعه تاريخي عاشورا و اسرار نهان آن و عظمت نفس نفيس حسين بن علي (ع) را با شيوه اي مطلوب و امروزين و با طرزي نغز و فلسفي، مورد بحث و بررسي قرار داده، از آثار ایشان است.
ابوعبدالله زنجاني، فرزند شيخ الاسلام ميرزا نصرالله يكي ازپيشوايان روحاني شهر زنجان در جمادي الثاني سال 1309 ه . ق 1891م در زنجان، چشم به جهان گشود. وي در دامان پدر كه درهاله اي از علم و فضيلت و ادب بود پرورش يافته و بعد از رسيدن به سن جواني، در زادگاهش به حوزه علميه پيوست. علوم ادبي و مبادي فقه و اصول را در نزد علماي زنجان آموخت و سپس به حوزه درسي فيلسوف و حكيم الهي زنجان ميرزا ابراهيم فلكي - كه از شاگردان فيلسوف شهير ميرزا ابوالحسن جلوه بود - در آمد و فلسفه، كلام ورياضيات را از وي آموخته و به سال 1329 به تهران سفر كرد. چنانكه
برهه اي از زمان، در مدرسه فرانسوي «سنلوئي» در تهران به تحصيل پرداخت و در ذي حجه سال 1330 پس از بازگشت به زنجان، به همراه برادرش ميرزا فضل الله شيخ الاسلام زنجاني، آهنگ نجف كردو در آنجا نزد مجتهدان نامدار، علوم عالي را كسب كرد.
وي در نجف به همراه برادرش به درس سيد محمد كاظم يزدي وشيخ الشريعه اصفهاني حاضر شد و بهره اي بسزا بر گرفت و هنگام درنگ در آن خطه پاك، به مجلس درس آية الله آقا سيد ابوالحسن اصفهاني و شيخ ضياء الدين عراقي و شيخ ميرزا حسين نائيني و جزآنان نيز در آمد و تا سال 1338 يا 39 در نجف بوده و به درجه اجتهادنائل گرديد.
بخشی از اجازات ايشان بدين شرح است:
اجازه روايت از علامه سيد حسن صدر كاظمي و علامه سيدمحمود شكري الآلوسي بغدادي صاحب «بلوغ الارب» كه از علماي اهل سنت است و سيد محمد بدرالدين بن يوسف المغربي محدث دمشق.
و اجازه اجتهاد از سيد ابوالحسن اصفهاني، هبة الدين حسيني شهرستاني، علامه سيد محمد فيروزآبادي و علامه شيخ الشريعه اصفهاني و علامه شيخ عبدالكريم حائري.
ابوعبدالله در اواخر سال 1338ه.ق به زادگاه خود، زنجان بازگشت و به تاليف و نشر كتب و تبليغ افكار اسلامي پرداخت وپس از توقفي كوتاه در آن شهر به برخي شهرهاي مهم ايران رهسپار شد. سپس زيارت خانه خدا را از بهر حج گزاردن بجد منظور نظر قرارداد و در سوريه، فلسطين، عراق به سياحت پرداخت و از قدس وقاهره و بغداد ديدن كرد و در آنها بانخبگان بسياري از عالمان و اديبان و انديشه وران ديدار داشت و از ديدار ايشان خرسند و كامياب شد.
در اين سفر كه يك سال به درازا كشيد، به سال 1344ه.ق توانست برخي از آثار خود كه به زبان عربي در سالهاي بين پايان تحصيلات عالي در حوزه نجف و آغاز اين سفر طولاني به قلم آورده بود، به طبع بسپارد. بعد از اين به زنجان بازگشت وبه تدريس فقه وفلسفه و تفسير و نشر مقالات علمي و ديني در مجلات عربي وفارسي پرداخت. چنانكه در اوائل 1354ه به سفر سياحتي ديگري به قاهره دست يازيد كه پس از ورود، از طرف اساتيد بزرگ دانشگاه الازهر و دانشگاه مصر و از جانب فضلا و ادباي آن سامان، مورداستقبال گرم قرار گرفت. در اين سفر بود كه كنفرانس ارزنده خود را به زبان تازي، به عنوان «دواء المسلمين في الرجوع الي القرآن» در «دار الهداية الاسلامية» ايراد كرد كه سخت از آن استقبال شد و درشماره 448 نشريه مصري «الفتح» نشر گرديد، و نيز در اين سفر باعلماي دانشگاه الازهر درباره وحدت اسلامي و اتحاد مسلمانان تبادل نظر كرد و از جمله كساني كه با ايشان ديدار كرد، يكي علامه فقيد مصطفي مراغي رئيس دانشگاه الازهر و ديگر شادروان دكترعبدالرحمن شهبندر و سوم علامه عبدالوهاب عزام بودند.
ابوعبدالله پس از اتمام سفر به ايران بازگشت و در دانشگاه تهران- دانشكده علوم معقول و منقول - به تدريس علم تفسير و اخلاق وتاريخ مشغول شد و سپس يك سال در دانشسراي عالي تدريس كرد.
زنجاني در برخي كانونها و انجمنهاي علمي و ادبي در ايران وكشورهاي عربي عضو بود. از جمله در فرهنگستان علمي عربي دمشق كه در محرم سال 1347ق صورت گرفت.
علامه زنجاني را آثاري است كه پاره اي چاپ و پاره اي ديگرهمچنان دست نويس اند. از جمله آنها چنين است:
1 . «تاريخ القرآن» كه در دومين سفر به قاهره به گونه اي آبرومندچاپ شده است. اين عبارت عربي را روي جلد آن نگاشته اند: «كتاب وجيز يبحث عن سيرة النبي الاكرم والقرآن الكريم والادوار التي مرت به من كتابته وجمعه وترتيبه وترجمته الي سائر اللغات...»
خود زنجاني درباره اين كتاب نوشته است:
«اين مختصر پايه و مقدمه جزئي از مقدمه تفسيري است كه قصدتاليف آن را به اسلوب تحليل و عقل و روش تجزيه منطقي دارد...»
چنانكه زنجاني اشاره دارد ايشان در صدد نگاشتن تفسيري بوده كه ظاهرا اجل فرصت نداد تا اين قصد را عينيت ببخشد. كتاب «تاريخ القرآن» در ميان علماي اهل سنت تاثيري بسزا داشته و مورد اهتمام عالمان و روشنفكران آنان قرار گرفته است. دكتر احمد امين نگارنده كتاب «فجر الاسلام» آن را گامي در راه وحدت اسلامي به شمار آورده و كميته ترجمه دائرة المعارف اسلام به شدت از آن استقبال كرده و به زبان انگليسي براي اطلاع عالمان ديار غرب شناسانده است.
اين كتاب به قلم ابوالقاسم سحاب در تاريخ 4 مرداد 1317ترجمه شده است.
2 . اصول القرآن الاجتماعيه، (عربي، خطي) .
3 . كتاب الافكار - عربي، خطي - كتابي است فلسفي كه عقيده اسلامي را از جنبه عقل و قرآن روشن مي سازد.
4 . كتاب «دين فطرت» فارسي - خطي.
5 . كتاب «شرح بقاء النفس بعد فناء الجسد» (عربي) كه شرح مبسوطي است و در سال 1340ه . ق با شيوه اي امروزين به انجام رسيده، و اصل آن از آثار فيلسوف و متكلم برجسته، خواجه نصيرالدين طوسي است كه در موضوع مهم «بقاء النفس بعد فناءالجسد» نگارش يافته است. اين كتاب در قاهره و در تهران به سال 1415ه/ 1995م به زيور طبع آراسته شده. چاپ اول ترجمه فارسي آن در آبان ماه 1325ش و به قلم دكتر زين الدين كيائي انجام يافته و درتاريخ 1373ش توسط شركت سهامي انتشار تجديد چاپ شده است.
6 . رساله اي در قاعده فلسفي «الواحد لا يصدر عنه الا الواحد» كه استادش شيخ الشريعه در سال 1337ه با ستايش مؤلف، تقريظي برآن نگاشته و استدراكاتي را اضافه كرده است. (خطي)
7 . «الفيلسوف الفارسي الكبير صدرالدين الشيرازي حياته و اهم اصول فلسفته» كه به زبان عربي است و در دمشق در چاپخانه المفيدطبع شده و در سال 1392 چاپ چهارم كتاب، توسط كتابخانه صدرتهران به پايان رسيد. اين نوشتار تزي است كه به مناسبت عضويت مؤلف در فرهنگستان علمي عربي دمشق به قلم آمده، برخي ازمباحث آن در ماهنامه فرهنگستان علمي دمشق و در مجله «الزهواء» مصري و «لغة العرب» بغدادي به زبان تازي طبع و انتشار يافته است.كتاب به وسيله ابن يوسف شيرازي به فارسي ترجمه شده و بخشي ازآن در روزنامه «ايران آزاد» به طبع رسيده است. مجله فارسي زبان «ارمغان» از كتاب مذكور يادي كرده است.
8 . ترجمه و گزينش جستار فيلسوف انگليسي توماس كارلايل درباره پيامبر معظم از كتاب قهرمانانش كه در تبريز به چاپ رسيده است. (زبان اصلي در اين ترجمه عربي است) .
9 . رساله «طهارت اهل كتاب» به زبان عربي كه در بغداد به سال 1345ه چاپ گرديد. اين رساله در ميان گروههاي متعصب در عراق وايران جنجال به پا كرد و چون نويسنده با ادله محكم رايي كه قائل به طهارت اهل كتاب است را ترجيح داده بود و رايي كه قائل به نجاست ايشان است را نقض مي كرد، بسياري آن را نقد و در رد آن، رساله هايي نگاشتند كه در آن زمان نشر يافت.
10 . «التصوف في التاريخ» كتابي است در وحدت وجود و روندآن در مكتبهاي عرفاني از دورترين ايام تا به امروز كه خطي است وبرخي از فصول آن در شماره هايي از مجله «الاخا» نشر يافته است.
11 . كتاب گرانبار «شرح زندگي روحي حسين بن علي (ع)» كه عوامل پيدايش واقعه تاريخي عاشورا و اسرار نهان آن و عظمت نفس نفيس حسين بن علي (ع) را با شيوه اي مطلوب و امروزين و با طرزي نغز و فلسفي، مورد بحث و بررسي قرار داده و به زبان پارسي به رشته تحرير در آورده است. كتاب در سال 1317ه . ش/ 1357ه . ق باپي نوشتهاي واعظ چرندابي در تبريز به چاپ رسيده است.
12 . رساله «لزوم حجاب» كه پاسخ پرسشي است كه از آمريكا به وي آمده بود و به زبان فارسي چاپ گرديده است.
13 . الاسلام والاوربيون (عربي - خطي) .
14 . الوحي (عربي - خطي) .
15 . فرهنگ ايران پيش از اسلام.
16 . ترجمه «وصيت ارسطو به اسكندر» كه از عربي به فارسي ترجمه كرده است.
17 . كتاب «في التصويب» كه آخرين تاليف ايشان است.
مضاف بر اينها زنجاني داراي پژوهشهاي گرانبهايي است كه هراز چندي بر صفحات مختلف مجله هاي عربي و فارسي نشر گرديده و كنفرانسهاي فراواني كه در انجمنهاي علمي و كانونهاي ادبي القامي نمود كه برخي از آنها به صورت كتابچه هايي جداگانه نشر يافته اند.
علامه زنجاني، زبانهاي عربي، فارسي و تركي را با قواعد، به نيكي مي دانست و با زبان فرانسه آشنايي داشت. وي بسيار خوش اخلاق، با حوصله و نيك نهاد و دورانديش و هشيار و غيور بر اسلام ومسلمانان و دلسوز به حال آنان براي ارتقاي سطح فكري و معيشتي بود تا در رديف ملتهاي متمدن اين عصر درآيند.
ابوعبدالله زنجاني سرانجام در روز پنجشنبه 7 جمادي الثاني 1360ه .ق موافق 12 تير 1320ه .ش به سبب كسالت قلبي، رحلت نموده و پيكرش پس از وفات به نجف اشرف انتقال يافت و در آرامگاه خانوادگي وي، بنابر وصيتش به خاك سپرده شد.
وي شش فرزند از خود به يادگار گذاشت، پنج پسر و يك دختركه در پروردن آنان عنايتي خاص مبذول داشت.
از ابوعبدالله زنجاني، كتابخانه پر ارجي بر جاي مانده كه حاوي نزديك به هزار و پانصد جلد از كتابهاي خطي و چاپي است. ابوعبدالله را عده اي از عالمان و نويسندگان ستوده اند كه به بخشي ازآنها اشاره مي شود:
1 . آية الله محسن امين صاحب كتاب «اعيان الشيعه»: «وي (علامه زنجاني) عالم، فاضل و مؤلف بود.»
2 . آقا بزرگ تهراني صاحب كتاب «الذريعه»: «شيخ ميرزا ابوعبدالله زنجاني، عالم، فاضل و مصنف بود.»
3 . حجة الاسلام مدرس تبريزي صاحب «ريحانة الادب»: «حاج ميرزا ابوعبدالله زنجاني از علماي قرن حاضر... مي باشد.»
4 . اعضاي كميته ترجمه دائرة المعارف اسلام: «مؤلف اين كتاب (علامه زنجاني) محتاج معرفي نيست، معظم له يكي از مشاهيرفضلاي عالي مقدار و از بزرگان مجتهدين عصر حاضر و تاليف او «تاريخ قرآن» كمك بزرگي به معلومات عصر حاضر كرده است.»
5 . استاد «استاس ماري الكرملي» صاحب امتياز مجله «لغة العرب» سال هشتم، ج دهم، ص 791 گفته است: «دوست علامه وبزرگوار و مجتهد نامدار، ابوعبدالله زنجاني، از اعلام انگشت نماي ايران است.»
6 . در كتاب شرح حال رجال ايران، نگارش مهدي بامداد،جلد5، ص 17 چنين آمده: «حاج ميرزا ابوعبدالله زنجاني ... از افاضل قرن اخير بوده و تاليفاتي از خود باقي گذاشته است.»
7 . دكتر احمد امين صاحب «فجر الاسلام» در مقدمه كتاب «تاريخ قرآن» درباره ابوعبدالله زنجاني چنين گفته است: «استادابي عبدالله زنجاني از عالمان برجسته شيعه و مجتهدان آنان است. ازجوان بختي بود كه با استاد ابوعبدالله زنجاني در زمان زيارتش به مصردر سال 1935م آشنا شدم... از اين روپيوند بين ما استوار گرديد ... اورا فراخ دانش، ژرف انديش، و بسيار آگاه به فلسفه اسلامي و شيوه ها و مراحل آن يافتم و با روحي وارسته و خويي نرم، چيزي كه وي را نزدمن محبوب مي ساخت.»
1) اقتباس و تلخيص از: كيهان انديشه، شماره 61، مرداد و شهريور 1374ش.2) مجلة مجمع اللغة العربية بدمشق (مجلة المجمع العلمي العربي سابقا) ، ج 1، مجلد 62،ص 163.3) ر. ك: ترجمه فارسي «تاريخ القرآن» .
کد مطلب: 34411
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/article/34411/آیت-اله-ابوعبدالله-زنجاني