نقد کتاب «عاشورا، ریشهها، انگیزهها، رویدادها و پیامها» در بنیاد دعبل
منابع حدیثی این کتاب ضعیف است/ ارائه تصویر روشنتری از علل وقوع کربلا
25 اسفند 1397 ساعت 11:48
روی جلد این کتاب جمله آشنای «کل یوم عاشورا» آمده و به تصور برخی که آن را حدیث میدانند، بررسیها نشان میدهد این جمله از شیخ جعفر شوشتری(ره) است.
نوزدهمین نشست
نقد کتابهای عاشورایی توسط دبیرخانه کتاب سال عاشورا در بنیاد دعبل برگزار شد.
در این نشست کتاب «عاشورا، ریشهها، انگیزهها، رویدادها و پیامها» نوشته سعید داودی و مهدی رستمنژاد که زیر نظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی چاپ و منتشر شده، با حضور محمدرضا سنگری، محمد اسفندیاری و سعید طاووسی نقد و بررسی شد.
محمدرضا سنگری عضو
هیئت علمی بنیاد دعبل در این نشست گفت: روی جلد این کتاب جمله آشنای «کل یوم عاشورا» آمده و به تصور برخی که آن را حدیث میدانند، بررسیها نشان میدهد این جمله از شیخ جعفر شوشتری(ره) است. این کتاب چندین نوبت چاپ شده و کتابی که در دست ماست، چاپ هشتم آن بوده و در سال ۹۶ در انتشارات علی بن ابیطالب(ع) در قم چاپ شده است.
وی افزود: این کتاب شامل بخشهای مختلف است و مقدمه چاپ پنجم به آن افزوده شده و بیان شده که ۱۰۰ صفحه به کتاب افزوده شده است. از جمله ارشادات یا نکاتی که شیخ احمد قدسی نسبت به کتاب داشته، زمینهای شده که ۱۰۰ صفحه افزودهتر شده و به خوانندگان عرضه شود.
سنگری با اشاره به مقدمه آیت الله العظمی مکارم شیرازی در این کتاب گفت: در این مقدمه بر این موضوع تکیه شده که نباید اشک و آه مانع روح حماسی شود که بعدها باید تحلیل شود که آیا این اتفاق در کتاب افتاده یا خیر. همچنین جمله «ان الحیاة عقیدة و جهاد» که شعار تصور شده که شعر است و شعر تبدیل شعار شده است. از وی خواستهاند که در این اثر، انگیزههای شروع و وقایع از منابع معتبر مطرح شود.
این پژوهشگر در ادامه بیان کرد: این کتاب دارای شش بخش است که بخش اول شخصیت امام حسین(ع) و فلسفه عزاداری را مطرح کرده، فصل دوم ریشههای قیام عاشورا در ۸ فصل بررسی شده، سومین بخش انگیزههای قیام عاشورا بوده که در ۳ فصل و در چهارمین بخش رویدادهای قیام عاشورا را بررسی کرده و گستردهترین بخش این کتاب است. پنجمین فصل آثار و پیامدهای قیام بوده و در فصل آخر اشعار برگزیده را آورده است. در نهایت نیز ۱۳۰ منبع را به عنوان منابع متقدم و متأخر بیان کرده است.
وی ادامه داد: شروع نگارش کتاب اربعین ۱۴۲۳ بوده و در اربعین ۱۴۲۶ به اتمام رسیده است. براساس آنچه در کتاب آمده، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، کتاب را به صورت بخش بخش میدیده و بخشهایی را میافزوده و با اشراف و زیر نظر معظم له نگارش شده است.
محمد اسفندیاری عاشورا پژوه و عضو هیئت علمی بنیاد دعبل در ادامه گفت: در این کتاب به منابع دست چندم مانند ناسخ التواریخ، معال السبطین، نفس المهموم، قصه کربلا، مقتل الحسین المقرم، درسی که حسین به انسانها آموخت، اعیان الشیعه، حیاة الامام الحسین القرشی و ... اشاره شده که نباید اشاره میشد. برخی از این منابع قابل اعتماد نیستند و استناد به آنها به هیچ وجه صحیح نیست؛ و حتی بهتر بود به بحارالانوار نیز رجوع نمیکردند، چون این کتاب نیز از منبع دیگر نقل کرده است.
وی افزود: به برخی از منابع مانند الامام و السیاسه منسوب به ابن قطیبه، احتجاج طبرسی، مقتل الحسین خوارزمی، مناقب ابن شهر آشوب و لهوف سید بن طاووس بیپروا استناد شده، در حالی که با احتیاط و دقت استناد کرد. از این رو نویسندگان به این موضوع توجهی نداشتهاند. گاهی هم به افراد و اشخاصی مانند موسیو ماربین آلمانی استناد کردهاند که جای بحث دارد، در حالی که براساس بررسیها این شخص وجود خارجی ندارد و یا سخنی از ماهاتما گاندی درباره امام حسین (ع) آمده، در حالی که براساس پژوهشها چنین موضوعی مطرح نشده است و این به گاندی نسبت داده شده است.
اسفندیاری در ادامه گفت: زمانی که معاویه درگذشت، حاکم مدینه ولید بن عتبه بود، وی امام حسین را خواست. امام حسین (ع) میخواست به دارالعماره برود، امکا متوجه شد خطری باید باشد و به همین دلیل گروهی از بنی هاشم را با خود برد. گفت شما پشت در منتظر بمانید و وقتی من خبر کردم، وارد شوید و شمشیر بکشید. از این رو امام احتیاط کرد. وقتی خبر مرگ معاویه را میدهند، امام استرجاع میکند.
وی افزود: ولید از امام بیعت میخواست و در این هنگام امام میگوید؛ من نمیتوانم پنهانی بیعت کنم و اگر قرار بر این است، باید علنی باشد و از آن جلسه خارج میشود و از مدینه به سمت مکه میرود. این موضوع در این کتاب آمده، اما چیزی هم اضافه شده و گفته شده، امام به ولید بن عتبه رو کرد و فرمود: یزید مرد فاسق و شارب خمر است، قاتل انسانها است و فسق و فجور علنی انجام میدهد و من با او بیعت نمیکنم. این سخن متناسب با موضع امام حسین (ع) است و در نفس عمل مشکلی ندارد، اما بیان آن از سوی امام در آن جلسه ممکن نیست. در این جلسه که امام عدهای را با خود میبرد و وقتی خبر معاویه را میدهند استرجاع میکند و نمیگوید بیعت نمیکنم، میگوید علنی بیعت میکنم، از امام با وجود این همه احتیاط و دوراندیشی، این سخنان تند، بعید است و مانع هجرت امام میشد. از سوی دیگر منبع این سخن فقط الفتوح است که به مطالب منحصر به فرد در این کتاب نمیتوان استناد کرد. در واقع این کتاب آن روی سکه کتاب «روضةالشهدا» است.
سعید طاووسی تاریخ پژوه و عضو هیئت علمی بنیاد دعبل در ادامه گفت: نفس بازنگری در کتاب بعد از چندین بار چاپ و هم اینکه اصلاحاتی در آن انجام شده و مطالبی اضافه شده، یک حسن است. برخی از اساتید و پژوهشگران کتابی را مینویسند، اما بعد از ۲۰، ۳۰ سال آن را بازنگری هم نمیکنند. کتاب واقعاً زیرنظر آیت الله مکارم شیرازی بوده و این موضوع صوری نبوده است؛ چرا که در بسیاری از موارد اسم افراد به صورت تشریفاتی میآید و این از ارزشهای کتاب است.
وی افزود: آیت الله مکارم شیرازی به بعد حماسی قیام عاشورا و لزوم حفظ این بعد در صفحه ۲۶ کتاب تذکر دادهاند، نکته مثبتی است و یا تذکر به عزاداران در صفحههای ۸۲ تا ۸۵ مثبت است. یا در کتاب برخی مطالب، به خوبی تقریر شده که نشان دهنده زحمات نویسندگان و یا نظر آیت الله مکارم بوده است. مانند مطلبی که با عنوان «چرا باید یاد امام را گرامی داشت؟» استناد قرآنی مطرح شده و یا فصلی که درباره دوره معاویه نوشته شده، نکات قابل توجهی دارد.
طاووسی ادامه داد: نظریه حکومت به عنوان هدف امام در صفحه ۲۴۱ تا ۲۴۴ مطرح شده و رها هم نشده است، چون عدم تناقض این نظریه با عین به شهادت در صفحه ۲۵۳ تا ۲۵۹ توضیح داده شده است. بحث صفحه ۳۴۸ که آمده؛ امام باید به عراق میرفت و جایی شهید میشد که شهادتش صدا بکند، با این نظریه چندان منطبق نیست. وقتی نظریه حکومت را پذیرفتهاید، بحث صفحه ۳۴۸ به در کسی میخورد که نظریه شهادت را پذیرفته است و میخواهد به آن تکیه کند.
وی در ادامه بیان کرد: یکی از حسنهای این کتاب نمایه خوب و متنوع و کامل آن است، اما متأسفانه نمایه کتاب را ندارد که امیدوارم در چاپهای بعدی به آن دقت شود.
سنگری در ادامه این نشست گفت: کتاب بهتر از کتاب «ناگفتههای حقایق عاشورا» در نشست قبلی، زمینههای پیدایی نهضت امام حسین و شهادت را بیان و با دقت بیشتری بررسی کرده است. عناصر و سازههای شخصیتی کسانی که رو در روی اباعبدالله (ع) ایستادند، به خوبی بحث شده است و کمک میکند تصویر روشنتری از علل وقوع کربلا را پیش روی خود داشته باشیم. سامان مطالب هم عمدتاً خوب است و زبان آن نیز هموار و روان و خواندنی است.
وی افزود: رهنمودهایی که آیت الله مکارم شیرازی برای عزاداران، ذاکران و کسانی که به مسئله کربلا بپردازند، بسیار خوب و مناسب است و در بخش آغازین کتاب قرار گرفته است.
این پژوهشگر درباره عنوان کتاب گفت: در عنوان کتاب «ریشهها، انگیزهها، رویدادها و پیامدها» آمده که به نظر میرسد باید در درون کتاب باید این عناوین را پیدا کنیم، اما وقتی آن را میخوانیم به تعدادی از اشعار برخوردیم که حدود ۴۰ صفحه به آن اختصاص یافته است که میتوانست، پس از پیامدها، سرودهها را هم بیاورد. مسئله مهمتر درباره مقدمه کتاب است، وقتی مقدمه کتاب را میخوانیم عهدی با خواننده برقرار میشود و در این کتاب از اول قرار میگذارد که ما فقط به اشک و آه نمیپردازیم و به روح حماسی آن خواهیم پرداخت و بعد هم بر آن تکیه میکند، از این رو انتظار میرود که وقتی کتاب را شروع میکنیم با این بعد مواجه باشیم، اما ناگهان میبینیم از صفحه ۴۹ تا ۸۶ بحث سوگ و تعزیه به زندگی امام حسین (ع) الصاق شده است. اولاً این الصاق هیچ وجهی ندارد و این مفهومی را به ذهن القا میکند که باید از بعد اشک و تعزیه به زندگی امام نگاه کرد.
سنگری ادامه داد: در این کتاب منتظر موضوعات تازهتری هستیم، اما این کتاب هم از جنس کتابهای دیگر است و حتی گاهی فروتر از آنها است، به ویژه وقتی به گستردهترین بخش این کتاب یعنی وقایع عاشورا میپردازد، چه از نظر استنادات، بحثها و ... کاستیها و ضعفهای اساسی دارد. چرا باید برخی از بخشهای عاشورا حذف شود؟ به ویژه در مقدمات حرکت امام حسین (ع) که وقتی مطرح میشود، بسیاری از ابهامها برای ما روشن میشود، اما حذف شده است و یا مسائلی در حادثه مطرح شده که حذف آنها اشکالی ایجاد نمیکرد. همچنین شعرهایی که در آغاز مطرح شده، استناد بسیاری از آنها دقیق نیست و یا اسم برخی شاعران را نیاورده است.
اسفندیاری در بخش دیگری از این نشست گفت: در متون کهن آمده که، امام سجاد وقتی به مدینه بازگشت از شهادت امام حسین (ع) به عنوان «سلمه» یاد کرد. ضربهای به دین وارد شد، نه اینکه دین احیا شد. سیدبن طاووس نیز میگوید: «نزدیک بود اسلام با شهادت امام حسین (ع) نابود شود». نویسندگان این کتاب به حدیثی اشاره کردهاند که شهادت امام حسین (ع) باعث احیای دین اسلام شد و آن حدیث این است؛ «حسین منی و انا من حسین». اینکه پیامبر (ص) این حدیث را بیان فرمودهاند، به این معنی است که حسین (ع) دین را احیا کرد و من خودم را در حسین میبینم؛ که تمام این تفاسیر از این حدیث غلط است. این حدیث یک پیمانی است که عرب وقتی این را میگفت به این معنا بود که دوستی و دشمنی با او دوستی و دشمنی با من است.
وی با اشاره به بخش انگیزههای قیام امام (ع) ادامه داد: قیام امام حسین (ع) برای تشکیل حکومت اسلامی بود و بهتر بود نوشته میشد، هدف قیام امام برای تشکیل حکومت بود. چون در آن زمان حکومتهای دیگری نبود و آنچه میآمد، اسلامی بود. همچنین بیان شده که این قیام با علم به شهادت بوده است و شش حدیث برای مدعای خود آوردهاند که اولاً هدف قیام با علم به شهادت منافات دارد. همچنین احادیثی که آوردهاند دلالت بر این مدعا ندارد.
اسفندیاری ادامه داد: یکی از این احادیث «فانَّ من لَحِقَ بی منکم اُسْتُشْهِد» است. این حدیث ظاهراً معتبر است، اما کسانی هم بودند که به امام ملحق شدند، اما به شهادت نرسیدند. حدیث دوم آمده که امام حسین (ع) میفرماید: «پدرم نقل کرد که رسول خدا او را از کشته شدن من و پدرم باخبر کرده و فرمود که تربت من نزدیک تربت پدرم خواهد بود.» اولاً تربت امام حسین(ع) و امام علی(ع) نزدیک نبوده و از هم جداست، دوم اینکه این خبر کلی از شهادت است و خبر از زمان شهادت نیست. سومین حدیث، «اُخْرُجْ فَإِنَّ اَللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلاً» که حدیث معتبری نیست و یا حدیث «أنا أرجو أن أکون أنا و أنت فی درجة الشهداء»، آیا این دال بر این است که امام (ع) زمان شهادتش را میداند و کسی که برای شهادتش دعا میکند، یعنی زمان شهادت را نیز میداند؟ که چنین چیزی صحیح نیست. حدیث دیگر این است که امام میفرماید «اینها نامههای اهل کوفه به من است و همینها هم قاتل من هستند» این حدیث با عقل سازگار نیست. در حدیث دیگر «و خیرلی مصرع انا لاقیه کانی باوصالی تتقطعها عسلان الفلوات بین النواویس و کربلا» یعنی امام فرموده؛ بین نواویس و کربلا به شهادت میرسم که دقیقاً کربلا را بیان نکرده و فرموده ین نواویس و کربلا. همچنین زمان شهادت نیز بیان نشده است. این احادیث برای مدعا، ضعیف باشد، یعنی ممکن است مدعا درست باشد، اما دلایل ضعیف است.
طاووسی گفت: ۱۳۰ منبع در این کتاب دیده شده و تنوع خوبی هم دارد و میتوانستند سراغ منابعی بروند و نرفتهاند، برخی مقالات با ۳۰۰ منبع منتشر میشود، چگونه یک کتاب ۸۰۰ صفحهای ۱۳۰ منبع دارد که حتی میتوان گفت نیمی از منابع اعتبار چندانی ندارند و این نشان میدهد تتبع خوبی انجام نشده است و دغدغهای در این زمینه نداشته است.
وی افزود: استفاده از القابی مانند دکتر، علامه، شهید، آیت الله و ... خوب نیست؛ چرا که منجر به عدم یکدستی در کتاب میشود. یعنی برای یکسری از افراد این القاب میآید و برای برخی دیگر که در تراز آنها و یا بالاتر از آنها هستند، چنین القابی مطرح نمیشود.
طاووسی گفت: بخش اعظم کتاب که درباره وقایع عاشورا است، آزار دهنده است که مطالب به صورت بریده بریده آمده است و موضوع قبلی به موضوع و تیتر بعدی پیونده نخورده و هیچ ارتباطی با هم ندارند و یا برخی موضوعات مانند مذاکرات امام حسین (ع) و پسر سعد، اصلاً نیامده است و یا در صفحه ۳۳۸ رفتن پیک امام به بصره آمده، اما نتیجه آن بیان نشده و موضوع بدون نتیجه رها شده است، یعنی بیان نشده که آیا بصرهایها پذیرفتند یا نه؟ اسم پیک چه بود؟ آیا پیک کشته شد یا نه؟
وی افزود: در مقدمه کتاب که آیت الله مکارم نوشتهاند نکات قابل استفادهای دارد، اما ابهامهایی نیز دارد، به عنوان مثال در صفحه ۲۳ گفته شده، عاشورا دو شعار «هیهات من الذله» و «ان الحیاة و عقیدة و جهاد» است. درست است که ایشان دومی در سطح اولی نیست و سعی شده به ابهامهای شعار دوم پاسخ گفته شود؛ چرا که برخی معتقدند شعار دوم، همان شعار داعش است. ایشان بیان کردهاند که این خطاب به مسلمانان و شیعیان است؛ که ممکن است در میان شیعیان نیز جریان انحرافی وجود داشته باشد. از این رو درست نبود این شعار در کنار «هیهات من الذله» قرار گیرد.
این منتقد گفت: ترتیب تاریخی ارجاعات در کتاب رعایت نشده و به نظر میرسد نویسندگان با منابع تاریخی آشنا نبودند، که چه منابعی بر دیگر ارجحیت و اولویت دارد. در صفحه ۴۵ درباره برخورد امام حسین (ع) با صلح برادرشان آمده که این موضوع ابهامهایی را به وجود آورده و باید بررسی بیشتری میشد و این اندازه اجمال قابل قبول نیست. همچننی به زندگی امام پیش از امامت اشاره نشدهای است و به اقوال معارض کاری نداشته و از کنار آن عبور کردهاند. در صفحات ۶۳۸ و ۶۳۹ با تیتر «نالههای جانسوز ام البنین (س)» آمده که یک قول هست که وی پس از عاشورا زنده نبود که بخواهد پس از عاشورا روضه بخواند.
طاووسی ادامه داد: در صفحه ۵۴۱ تا ۵۴۳ مسئله دفن اجساد است که در ابتدا به تعبیر شیخ عباس قمی بیان شده که در کتب معتبر درباره کیفیت دفن امام حسین (ع) به تفصیل نیامده است و بعد سه صفحه برمبنای نقل مشهور توضیح داده که وقتی این موضوع پشتوانه محکمی ندارد، چه لزومی دارد تبیین شود.
سنگری در بخش دیگر بیان کرد: یکی از مسائل این کتاب عدم وفاداری به عناوین فصلهای کتاب است و آوردن برخی مطالب نیز گاه به اصل موضوع مربوط نبوده و در برخی موارد مشکلزا و شبههانگیز نیز هست. به عنوان مثال وقتی میخواهد از مدینه تا کربلا را شروع کند، در این فصل منتظریم وقایع از مدینه تا کربلا را بخوانیم، اما اولین موضوعی که مطرح شده بحث خواستگاری ام کلثوم است و این شبهاتی است که کسانی مانند جرجی زیدان آن را مطرح کردند و انگیزههای جنسی و یا درگیریهای قومی و شخصی را برای کربلا بیان کردند. سپس به سراغ نامهها رفته که اصلاً ربطی به حرکت امام نداشته است و در واقع از صفحه ۲۵۱ تا ۳۰۶ از موضوع خارج شده است.
وی گفت: برخی از روایاتی را در صفحه ۳۱۱ آورده که منابعی برای آن نیاورده است. در میانه کتاب به دام و لغزشگاه سوگ و مرثیه افتاده و مسائلی را مطرح میکند که درباره برخی تردید وجود دارد. مثلاً بیان میکند که امام حسین (ع) به خیمهها آمده و امام سجاد (ع) عرض کرد: که «یا ابتا این عمی العباس»، انگار که امام سجاد(ع) از کل وقایع بیخبر بوده است و این همه بافت مرثیهای است و صحت ندارد.
شعرها بسیار نامناسب انتخاب شده و به نظر میرسد اغلب شعرها از روی کتاب «اشک شفق» که اثر بسیار خوبی است، انتخاب شده، اما بسیاری از شعرها غلط بوده و یا شاعر آن مشخص نشده و بیان کرده شاعر بااخلاص گفته است. شعرها اگر نظام الفبایی یا تاریخی داشتند، بهتر بود و یا ترجمه شعرهای عربی، باید میآمد.
کد مطلب: 34873
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/article/34873/منابع-حدیثی-این-کتاب-ضعیف-ارائه-تصویر-روشن-تری-علل-وقوع-کربلا
آرمان هیأت
https://www.armaneheyat.ir