کد مطلب : ۵۲۹۹
نقش هيأتهاي عزاداري در انقلاب اسلامي
جوشش نهضت خميني(ره) از چشمه ناب عاشورا
هيأت را ميتوان يک گروه اجتماعي نيز تلقي کرد که از هر چهار ويژگي لازم گروه اجتماعي يعني هدف مشترک، فعاليت مشترک، کنش متقابل و احساس تعلق خاطر برخوردار است.
در کشور ما تأثير هيأتها به دليل ويژگيهاي خاصي كه آميخته با سنت و هويت اسلامي دارند، همواره در سير تغيير و تحولات اجتماعي، سياسي و فرهنگي قابل مشاهده است.
انقلاب اسلامي ايران بهزعم استراتژيستهاي بزرگ جهان، جنبشي برخاسته از بافت سنتي جامعة اسلامي ـ ايراني با مؤلفههايي چون هيأتها بود.
حجتالاسلام ذبيحيان، از فعالان و مبارزان دوران انقلاب اسلامي در اينباره ميگويد: «انقلاب اسلامي به عنوان جرياني که خاستگاه مذهبي و شيعي داشت، در مسير خود، هيأتهاي مذهبي را به عنوان گروههاي مؤثر، قوي و فراگير درونمذهبي متأثر ساخت و به آنها کارکرد مبارزاتي ـ سياسي بخشيد.»
قابليت تشکلهاي ديني
وي با اشاره به دوران خفقان پهلوي در ايران که رضاخان و محمدرضا پهلوي، هر دو کمر به ستيز با اسلام و اقامه شعائر ديني در ايران بسته بودند، ميافزايد: «در آغاز نهضت اسلامي، امام خميني به عنوان يک رهبر ديني با آگاهي از ظرفيتها و قابليتهاي تشکلهاي ديني که به وسيلة خود مردم اداره ميشد، بر بحث سازماندهي هيأتهاي مذهبي، استفاده بجا و مناسب از فرصتهاي وعظ و سخنراني و آگاهسازي مردم از طريق منابر درمناسبتهاي مذهبي توجه ويژهاي مبذول داشتند.»
هيأت براي مردم خسته از ظلم و جور ستمشاهي پناهگاهي بود؛ آنها ميتوانستند در پناه مأمني که پيوندي عميق با باورها و اعتقاداتشان داشت، با افرادي همراه و همگام شوند که براي هدفي مقدس تلاش ميکردند.
محمد اسماعيل درونه، کارشناس امور سياسي در اينباره ميگويد: «جريانشناختي سياسي در بررسي پديدة هيأتهاي مذهبي در ايران، منشأ شکلگيري سازمانيافته نيروهاي انقلاب را در هيأتهايي ميداند که کارکرد مذهبي ـ سياسي يافتند.»
وي با نقبي به تاريخ و اشاره به سير تحولات از زمان آغاز نهضت امام خميني(ره) در سال 1342 چنين ميگويد: «در آستانة رفراندوم فرمايشي ششم بهمن سال 1341، رؤساي هيأتهاي مذهبي براي کسب تکليف به قم نزد حضرت امام خميني(ره) رفتند. از آنجا که اغلب اين افراد به دليل مخالفت با ظلم و جور شاهنشاهي، گرايشهاي سياسي براي تغيير نظام حاکم يافته بودند، همواره در تلاش و مترصد فرصت بودند تا زمينه اين تغيير ايجاد شود.»
ريشة انديشة سياسي
اين کارشناس سياسي که خود، پدر و پدربزرگش از اعضاي هيأت قمر بنيهاشم(ع) در ميدان خراسان تهران بودهاند، ميافزايد: «پس از ملاقات رؤساي هيأتها با امام خميني(ره) در قم، تحولات بينظيري در نحوه و مضمون سخنرانيها و مداحيها در هيأتها ايجاد شد. تکيه بر قيام و انقلاب ضد ظالمان، مضمون اصلي اشعار مذهبي آن دوره شد و انقلابيون با تکيه بر حماسة عاشوراي حسيني موفق به جذب جوانان و آحاد مردم در نهضت امام خميني شدند.»
حاج ابراهيم درونه، از بانيان هيأت قديمي قمر بنيهاشم(ع) از خاطرات انقلابي خود و همسنگرانش در اين هيأت ميگويد: «عشق به محيطهاي مذهبي بهويژه امام حسين (ع) و ايام عاشورا فرصتي بود تا بتوانيم پيام انقلاب را حتي به مردم کوچه و بازار هم ابلاغ کنيم. ما و هيأت حاج آقا هرندي که از اقوام همان شهيد صفار هرندي بودند در منطقه جنوب تهران به همراه هيأتهاي ديگربه شدت با هدف جذب انقلابيون و روشنگري دربارة انقلاب فعاليت ميکرديم.»
او با نگاهي به عکس روي ميز کارش که جمعي از ياران قديمي را در قاب گرفته، ميافزاید: «بسياري از اين عزيزان از فعالان و مبارزان انقلاب بودند که برخي از آنها بعداً در جنگ شهيد شدند، عدهاي الان هستند و اتفاقاً همچنان در مسندهاي مهم، مشغول خدمت به انقلاب هستند.»
پيرمرد پلک ميزند؛ موج خاطرهها، دنياي زير پلکش را طوفاني ميکند. با هيجان لب باز ميکند و ادامه ميدهد: «اگر اين جوانها (اشاره به تصاوير شهداي هيأت) مرد شدند و رفتند براي پاسداري از حق جانشان را دادند، براي اين بود که در راه امام حسين(ع) قدم گذاشته بودند.»
نفس عميقي ميکشد و ادامه ميدهد: «آغاز انقلاب اسلامي، همان اتفاقات سال 41 و پس از آن خرداد 42 است. يادم هست که چند ماه قبل از محرم آن سال (شايد 1383 هجريقمري) طرح انقلاب سفيد در رفراندومي نمايشي به وسيلة رژيم طاغوت به تصويب رسيد. نوروز همان سال، امام خميني عزاي عمومي اعلام کرد.»
حاج آقا درونه خاطراتش را ميگويد؛ بخشي از تاريخ معاصر مقابل چشمهايم جان ميگيرد. هجوم وحشيانه رژيم طاغوت به مدرسه فيضيه در قم و مدرسه طالبيه در تبريز و ضرب و جرح طلاب و تبديل مدارس ديني به ويرانه، اجراي 7 طرح سربازگيري از طلاب که موجب تعطيلي چهل روزه حوزه علميه قم شد و آيين اربعين شهداي فيضيه، همه و همه رخدادهاي مهمي در مسير شکلگيري و مبارزات انقلاب اسلامي بوده است.
عضو هيأت مديره هيأت قمر بنيهاشم(ع) دربارة فعاليت اين هيأت و ديگر هيأتهاي مذهبي در انتشار اين اخبار مهم و واگويه آنها براي عموم مردم به نحوي که در جريان جزئيات امور قرار بگيرند و با آگاهي کامل، انقلاب را همراهي کنند، ميگويد: «رؤساي هيأتها به طور دائم با حضرت امام(ره) يا رابطان مورد اعتماد ايشان در ارتباط بودند و مناسب با هر تغيير و تحولي، بر اساس سخنرانيهاي ايشان که به مناسبت شروع دروس حوزوي، شاه، آمريکا، اسرائيل و عوامل رژيم را مورد حمله قرار ميدادند، برنامههاي هيأت را تنظيم ميکردند.»
همان ايام بود که حضرت امام خميني(ره) در نامهاي به علماي تهران اعلام فرمودند: «حضرات آقايان توجه دارند اصل اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است. با اين حال، تقيه حرام است و اظهار حقايق، واجب.»
هيأتها؛ منابع قابل اطمينان اخبار
تاريخ گواهي ميدهد از آن زمان به بعد سنگرها چيده شد. امام دستور دادند با استفاده از فرصت عزاداري در هيأتها، نوحهها و مرثيههايي دربارة فاجعه مسجد گوهرشاد و مدرسه فيضيه خوانده شود تا ياد و خاطره آنها در ذهن مردم زنده بماند.
متقابلاً ساواک نيز با احضار مؤسسان، مديران و واعظان فعال در هيأتهاي مذهبي يا مساجد از آنان خواست که در مجالس عزاداري عليه شخص اول مملکت سخن نگويند، عليه اسرائيل مطلبي گفته نشود و مرتب به مردم نگويند که اسلام در خطر است.
اخبار به طور کامل به حضرت امام ميرسيد؛ ايشان لحظهاي از اين جريان عقب نبودند و همواره، هوشمندانه تصميمي اتخاذ ميکردند که خدعههاي دژخيم بياثر شود. بنيانگذار انقلاب اسلامي با آگاهي از نقش شبکة ارتباطات سنتي و جايگاه هيأتهاي مذهبي به عنوان مهمترين تجلي اين شبکة قدرتمند، همچنين تأثير عاشورا در مبارزه با ظلم و ستم در آن سال تأثيرگذار براي رهايي مردم از جور ستمشاهي، در نامهاي به حجتالاسلام فلسفي فرمودهاند: «امروز روزي است که حضرات مبلغين محترم و خطباي معظم، دِين خود را به دين اثبات فرمايند ... امروز روزي است که نظر مبارک امام زمان(عج) به حضرات مبلغين دوخته شده است و ملاحظه ميفرمايند که آقايان به چه نحو خدمت خود را به شرع مقدس ابراز و دِين خود را ادا ميفرمايند.»
اين پيام حجت را بر همه تمام کرد؛ در هيأتهاي مذهبي شور حسيني با شجاعت خميني(ره) درهمآميخت؛ برپايي روضهخواني در منزل حضرت امام(ره) در طول دهة عاشورا و سخنرانيهاي ايشان در آن ايام که هر شب را به يکي از مجالس عزاداري محلات قم ميرفتند، مردم را هر چه بيشتر نسبت به اوضاع کشور مطلع ميساخت.
اکبر جم، نوة حاجتقي جم، مؤسس هيأت دوطفلان مسلم(ع) در بازار بزرگ تهران است؛ وي به نقل از پدربزرگش ميگويد: «جوشش غريبي در هيأتها بر پا بود. امام، شاه را در سخنراني معروف خود در عصر عاشوراي سال قيام (1342) چنان تحقير کردند که ديگر نشاني از ابهت وي باقي نمانده بود. يادم هست که پدربزرگ ميگفت، امام در آخرين فراز فرموده بودند: «نصيحت مرا بشنو، از روحانيت بشنو، از اسرائيل نشنو که به درد تو نميخورد، بدبخت، بيچاره!»
وي ميافزايد: «بنا به نشانههاي تاريخ، نخستين شعارهاي ضدشاهنشاه طاغوتي، از هيأتها بيان شد. يادم هست پدربزرگ ميگفت روز عاشوراي سال 42 وقتي به دستههاي بزرگ بنيفاطمه (س) يا قناتآباد در بازار برخورديم، همة آنها شعارهايي مثل «خميني، خميني، خدانگهدار تو، بميرد، بميرد، دشمن خونخوار تو» سر ميدادند که تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي نيز جزو شعارهاي هميشگي مردم مبارز بود.»
هيأتهاي مذهبي، شبکهاي بهم پيچيده و در عين حال هر يك مستقل هستند. آنها سرچشمة مشترکي داشتند و به ظاهر جريانهاي جدايي بودند، اما در باطن بهمپيوسته و متحد ميشدند.
پيوند دانشجويان و هيأتها
جوشش انقلاب از چشمه ناب و بينظير نهضت عاشورا چنان در سراسر کشور موج ميزد که پس از عاشورا و در روز يازدهم محرم سال 42، دانشگاهيان نيز به اين حرکت عظيم مردمي و مذهبي پيوستند.
دانشجويان دانشگاه تهران در آن روز، با توجه به اينکه بزرگاني چون عراقي در هيأت بنيفاطمه، دستههاي سياسي خود را در مسيرهايي چون مسجد حاج ابوالفتح تهران تا دانشگاه در روز تاسوعا حرکت داده بودند و با توجه به غليان انديشههاي اسلامي و انقلابي در ميان قشر فرهيختة دانشگاهي، روز يازدهم محرم سال 42 به جمع تظاهرکنندگان پيوستند.
دکتر محمود عبادي، از دانشجويان آن روز دانشگاه تهران ميگويد: «حرکت دانشگاهيان براي رژيم قابل پذيرش نبود. آنها همواره از پيوند هيأتهاي مذهبي که برخاسته از درون مردم به رهبري روحانيون بودند با دانشگاهيان ميترسيدند، شايد به همين دليل در نيمه شب دوازدهم محرم، ساواک با هجوم به منزل امام خميني، ايشان را دستگير و به تهران منتقل کرد.»
آزادگي در انديشه طيب
نميشود از هيأتهاي مذهبي حرف زد، اما اسمي از «حر» انقلاب اسلامي به زبان نياورد؛ قصه طيب حاج رضايي که به حر انقلاب اسلامي معروف شد، شنيدني است؛ آنقدر که بشود يک گزارش مفصل و مبسوط تاريخي ـ اجتماعي از او و حماسهاي که خلق کرد تا براي هميشه در دل تاريخ ثبت شود، نوشت.
يک تهران قديم بود و يک دستة طيب که بزرگترين دستة عزاداري تهران بود؛ دستة سينهزني او در شوش و خراسان حرکت ميکرد و خود او، با لباس مشکي و سر و صورت خاکآلود و گلمالي شده، در ميان مردم راه ميافتاد و آنان را اطعام ميکرد. او علاوه بر عزاداري در ماه محرم، در هيأت خود از يک معلم براي آموزش احکام و زبان عربي هم استفاده ميکرد.
تا اينجاي قصه «طيب» را خيليها ميدانند يا شنيدهاند، اما از اينجا به بعد را بايد از زبان آنها شنيد که «طيب» را ديدهاند؛ شهيد عراقي که خود در هيأتهاي مذهبي زيادي از جمله بنيفاطمه در بازار و شرق تهران فعاليت ميکرد، در کتابي از خاطراتش دربارة طيب چنين نوشته است: «براي ديدن مرحوم طيب رفتيم و گفتيم که ما منزل آقا (امام خميني (ره)) بوديم. آنجا به مناسبتي صحبت شد و اسم شما وسط آمد. بچهها گفتند که اين دستهاي که روز عاشورا ميخواهيم راه بيندازيم، ممکن است ساواک اجازه ندهد يا نگذارد؛ اما امام گفت که نه، اينها (هيأتهاي مذهبي از جمله هيأت طيب) به اسلام علاقهمند هستند و اينها هم اگر يک روزي کارهايي کردند، بر اساس عرق دينيشان بوده است.»
در آن جلسه، «طيب» براي همکاري با ياران امام اعلام آمادگي کرد و با وجود تقاضاي ساواک براي استفاده از او و جايگاه هيأت و اعتبارش ضد امام خميني در جريان عاشوراي همان سال (سال 42) هرگز راضي به همکاري با رژيم نشد.
نشست ياران امام با طيب هنوز به آخر نرسيده است که پسر طيب، اصغر حاجرضايي، با يکصد تومان از پول پدر، تصاوير حضرت امام را ميخرد و به تکيه ميبرد و علامتهای هيأت را با آن تزئين ميکند.
شب عاشوراي سال 42 (خرداد)، دستة بزرگ تهران به مديريت طيب حاجرضايي، در حالي به خيابانهاي شهر ميآيد که طيب، جلوي علامت تکيه در حرکت بود و سينهزنها پشت سرش، آرامآرام حرکت ميکردند؛ آن شب برخلاف سالهاي قبل عکس امام خميني (ره) به سينه علامت، نصب بود.
اسدا... علم، نخستوزير وقت خودش را به هيأت رساند و شخصاً از «طيب» خواست تا تصوير امام را بردارد. گفتوگو و تهديد اثري نداشت.
حُر به آزادگي ميانديشيد و خواهش چندباره عوامل رژيم تأثيري در تصميم او براي پرواز نداشت.
رژيم که زخمخورده طيب بود، چون او يک ماه و نيم قبل از عاشورا هم حاضر به ايجاد آشوب و حمله به طلاب فيضيه نشده بود، فرصت را غنيمت شمرد و اين اقدام را در پرونده گشوده طيب ثبت کرد.
روز 15 خرداد هم به او مراجعه کردند تا جلوي تظاهرات مردم را ضد رژيم که در اعتراض به دستگيري امام انجام ميشد، بگيرد اما باز هم پاسخ او منفي بود.
بالاخره «طيب» را دست بسته به زندان بردند. آخرين خواهش درماندگان پهلوي اين بود که «طيب» زير اعترافنامهاي را امضا کند که در ازاي کمک مالي امام خميني(ره) به او و هيأت عزادارياش، حاضر به همکاري با آنها شده است.
شکنجه براي روح بزرگ طيب، شيرينتر از دروغ عليه فرزند فاطمه زهرا(س) بود. او مرگ را به جان خريد و نامش در جرگة ياران صديق عاشورايي امام خميني(ره) ثبت شد.
نویسنده: سعيد فلاح