کد مطلب : ۵۳۶۱
گزارشی از برگزاری مراسم سوگواری حسینی در حیدرآباد هندوستان(2)
و كیفیت احداث رسم لنگر كه سابق در ذكر سلطان عبد الله قطب شاه به قلم آمده كه عبارت از لنگر فیل است كه لنگر چهل من طلائی خالص مادر سلطان به وقت نجات یافتن سلطان مذكور از هنگامه فیل كه چند روز و شب بر پشت فیل به سر برده بود بر طبق نیت كردن خود با چهل من شربت مصری با گلاب در كمر سلطان بسته از قلعه محمد نگر گولكنده در حسینی علم آورده، به سادات و فقرا و علما تقسیم نمود.
و چنانچه گذشت الحال عبارت از لنگر در عمایدین از طلا و نقره و در غربا از رشته سرخ با گلها در كمر اطفال و جوانان بسته با جلوس نشان و نوبت و غیره با سبوچههای شربت در حسینی علم میآرند و میخورانند و نذر و نیاز میگذرانند و فاتحه میخوانند و به مكان میآیند و امرا و صاحبان مقدوره با نشانهای فیلان و هوایهای آتشبازی و فیلان نوبت و پلانهای بارو با جمعیت دیگر به قدر مقدور و باجتریان روشن چوكی و تا شه مرفه و دیگر تكلفها و مرد آدمیان همراهی و علمهای طلائی و نقرئی بابت نذر و شربت و دیگهای طعام میبرند.
اما لنگر شمس الامرا بهادر امیر كبیر بتاریخ پنجم محرم به وقت صبح به كمال تكلف جلوس هزارها مردم و غیره با تمامی جمعیت خود از پلانهای بارو سواران و عماریها و شتر نالان و عل غول و فیلان نوبت و حوضههای عبیر بالای فیلان و دیگر تكلف بسیار، خود امیر كبیر در كمر خود لنگر طلا با لنگر گل برابر حمایل گل ضخیم بسته در عماری نشسته به حسینی علم میآرند، همه خلقت خدا از چار منار و چوك و كسار همه تا حسینی علم در دكاكین و بالای بالا خانهها و بنگلهها و عمارات و غیره برای دیدن لنگر مذكور و لنگرهای دیگر كه نه روز از صبح تا شام راسته حسینی علم خالی نمیماند یك آن و زمان از لنگرها مینشینند.
و بعضی مردم مكانها و جاها به كرایه میگیرند و اكثر از آن خویش بنگلهها دارند و هر سال نو احداث میكنند غرض خرج زر در عشره محرم به هر صورت از قیاس زیادهتر است و به تاریخ ششم و هفتم لنگر فرزندان امیركبیر به همین تكلف در حسینی علم و نعل صاحب میبرند تمام راسته چاركمان بلكه هرهر راسته و بازار حیدرآباد ده روز از خلقت خدا درونی و بیرونی مملو است مردم بلاد و حصون و قریات برای دیدن این تكلفها هزارها مردم بی قیاس در بلده آمده به تاریخ یازدهم به اوطان خودها میروند، معهذا به تاریخ پنجم محرم الحرام لنگر مبارك حضور پرنور ادام الله اقباله و عمره و دولته برمیآید و خود به دولت واقبال و محلات از بنگله خاص بیخمجله و از بنگلههای دیگر ملاحظه میفرمایند.
اما از اندرون حق كه در هندی چلون گویند میبینند تا اهل لنگر را آداب و مجرا به جا آوردن نشود اول فیل نشان طلائی به جمعیت هر دو دارد زهر كاره یكی فیضمآب الدوله بار چهار صد هر كارهها و دومی خورشید جنگ با چهار صد نفر پیش پیش فیل نشان و عقب فیل نشان شتر سواران اخبار و بانداران و شتران بان قریب یكصد شتر و بعد از آن فیل نشان جمعیت علاقه دیوانی از سواران و پلانهای بار و جمعداران و رساله داران و عروب و سكهان و سندیان و غیره قریب ششهزار جمعیت.
و بعد ایشان كمندانان بار با جمعیتهای آراسته و پیراسته با البسه با قاعده و دریس نو به نو سقرلاطی كه دریس لفظ انگریزیست به معنی لباس جوانان بارقریب پنج شش هزار جوانان و توپخانه و غیره تیار بزرق و برق و پس اینها سرداران عروب سندی و سكهان و غیره قریب سه هزار جوانان و بعد از آن سواران و پیادههای دیگر امیران و سرداران و جمعداران و غیره علاقه دیوانی و بعد مجموع این همه جمعیت نشان زرین خاصه سواری مبارك حضور پر نور با چهار صد پانصد هر كاره معه داروغههای دیگر پیش پیش نشان مذكور .
و خود نشان مذبور بالای فیل بزرگ با جل سقرلاطی سرخ گلابتونی زرتاری و نشان كلان خود مغرق با شعله هائی كه در وسط آن خورشید مغرق به طلائی احمر است كه دیده از دیدنش خیره می شود و همراه آن داروغه بانداران قریب پانصد نفر بانداران با بیرقهای مغرق شعلههای طلائی و شتران بان بر دار بسیار و عقب اینها قریب یكصد پنجاه شتران اخبار كه بزبان هندی ساندنی سواران تیز رفتار گویند.
و پس اینها سواران رسالهای امرا و سردارانت قریب پنج هزار سوار و فیلان عماریها و حوضههای امرا و خوانین و عقب اینها سواران بیشقرار متفرقات و پس از آن منصبداران صاحبان فیل و پالكی و اسپان بادپیمای عربی و عراقی قریب یكهزار سوار خاصه سركار و بعد ایشان فیل نشان دویم خاصه سواری مبارك با هر كارهها و داروغه و غیره و بانداران و شتران بان بردار و ساندنی سواران و غیره به دستور مذكور .
و جمعیت بار رعد جنگ قریب یكهزار پانصد جوان با بیرقهای بكتاشی و عروب بن شامش قهار جنگ جمعدار عروب و عروب عبد الله علیخان مدبر جنگ جمعدار و عروب شیخ احمد علیخان عبادی ببر یار جنگ جمعدار معه نشان ها و بیرقها و عروب عمر بن عوض جان باز جنگ جمعدار معه بیرقها وعروب بن محفوظ بن طیران جمعدار و سلطان غالب جمعدار و علی عبد الله جمعدار و عبد الله بن مبارك جمعدار و سید صالح جمعدار و دیگر جمعداران با نشانها و بیرقها قریب پنج هزار جوانان عروب ولایتی حبش و مولد و غیره و بعد اینها پلاهنهای بار موسی ریمواره در الدوله قریب سه هزار بار معه توپخانه جلوی كه در ركاب حاضراند.
منجمله چهارده هزار بار بلتنها كه متعین تعلقجات سركاراند و سه هزار بار نادعلی بیگ خان و یكهزار بار بخشی اسمعیل خان با پسرش محمود خان و یكهزار بار جوكین صاحب فرنگی و یكهزار بار ملكوت صاحب فرنگی و یكهزار بار پاپیاكمندان و دو صد بار صاحب سین كمندان وعلی هذا القیاس كمندانهای دیگر و سرگروههای دیگر كه ذكر فرداً فرداً موجب طول كلام است با جمعیت دیگر قریب چهل هزار بار جرار جمعیت سركار كه سردست حاضر ركاب ظفر انتساب است.
و بعد این همهها خود امیر كبیر شمس الامرا بهادرمعه چهار صاحبزاده فرزند جگر بند خود با جمعیت همراهی خویش از سواران پایگاه خاص و بلینهای بار را بر پلاتن ولایتی تیار و توپخانه آتشبار مستعد كارزار و شترنالان برق آثار بسیار و عروب درداهلی و دیگر رسالهای علی غول متفرق و غیره بسر انجام جنگی ولایتی خود فرزندان در عماریهای مكلل با روشنی بسیار و جلو خود از بهاله بردار و بلم برداران و برچمی برداران و بانداران و خاصه برداران و شاگرد پیشه و غیره قریب چهار هزار جوانان و غیره مفصله.
و بعد از آن رساله شیر بچهها و جزائر برداران سركار قریب پانصد نفر معه چهار ضرب قلعه شكن و كرنالها و بیرقها و غیره همراه ظفر الدوله و جوانان محمد سلیمان و فرصت سنگه كمندان معه قرابین وآلهها قریب یكهزار جوان و عقب اینها دوازده فیلان با حوضههای نوبت باز بزو بمها و قرنائی و نفریها و جهانجها ودمامهها بكمال خوش صدای مرثیه خوانان و نقارچیان و شحنه نوازان به وضع نوبت ماتمی كه بمجرد شنیدن غم امام علیه السلام بالا میگردد.
و نیز فیلان عبیر خوشبو كه بالای خلقت خدا بجای خاكریزی ماتمی میباشند معمول قدیم است و قریب بیست فیلان كلان با جلهای سقرلاطی و مخملی كار مقیش و تار و ساده برنگ زرد كه خاص نائب سورایهای حضور پر نور است با سوزنی خاصه كه سوای فیلبان احدی دیگر بر آنها سوار نباشد.
پیش پیش شامیانه لنگرپوربیه حاضردار مبارك و طلائی و نقرئی و مقیشی و گلابتونی و روبروی شامیانه طلای مذكور دو هزار پور بلیه های خاص برداران همراهی جی رام هزاری و جگ لعل سنگه هزاری و آورده لپن سنگه هزاری و دیگرها و عقب اینها پیش پیش علمهای طلائی و نقرئی انذر سلامتی حضور پر نور روشن چوكی چوكیهای باجتریان شیرین نوای سركار اورنگ آبادی با لباسهای عالمگیری و سرپیچهای كاركناری مقیشی مرثیهها در شحنه خوش صداخوانان و زیر شامیانه مذكور علمهای طلا و نقره بسیار بنابرنذر در كشتیهای لنگر مبارك طلائی و دهنش طاش یعنی رختهای علم مبارك حسینی علم مانند دوپیه با پیكههای كمر كه بهر دو سر پیكه جهالر مقیشی باشد.
و زر نقد نذر و پس شامیانه سبوچههای شربت نبات سفید خالص با گلاب قریب یكهزار عدد سربسته از پارچه های سبز و سرخ مقیشی و وسمه كار و پكهالان شربت و این همه سبوچه ها منقش با نقش و نگارعجیب و غریب از صندل خوشبو و همه دربهنگیهای بالای دوش كهاران و بهویان سركار و عقب اینهمه عماری سبز امیر الدوله خانسامان سركار و متعاقب ایشان فیل نقارههای كلان با جهانج نوازان اینهمه جلوس از یك و نیم پاس رز برآمده تا قریب یك و نیم پاس شب از نظر انور حضور پر نور میگذرد.
و پاسی از شب باقیمانده در روشنی بسیار و آتشبازی بیشمار و هوای فلك گذار در حسینی علم داخل می شود كه دو صد چوبدار و دو صد هركاره بر اهتمام جلوس لنگر مبارك برای عدم تفرقه یكدیگر و تفره نه افتادن در پیوستگی آن جلوس مقر و متعین می باشند.
و اعتصام الملك بهادر غرض بیگی حضور پرنور آناً فاناً جویان اخبار تمامی لنگر مبارك زیر بنگله بر آمدگاه حضور پر نور حاضر بوده بتقید تمام بر میآرند كه در هیچ جا با تفرقه نمی شود و هجوم تماشائی خلق الله را حساب و شمار نیست كه از اوطان دور دراز میآیند تا این كه حجله نشینان حرمسرای خلایق برای دیدن این تماشای نادرالعصر مكانها به كرایه گرفته میبینند.
پس زنان آمد و رفت كنندگان بازارها چگونه نبینند كه توبرتو می باشند و به تاریخ ششم و هفتم لنگر مبارك مرشدزاده ها بلند اقبال نیز بتزك بر میآیند نه روز یك آن فرصت از هنگامه لنگرهای خرد و بزرگ خلایق نیست تماشاییان امیر و فقیر را سوای هندو و مسلمان جمیع اقوام را جز دیدن لنگرها كار دیگر نیست و نباشد در ده روز عشره محرم معاملات دنیوی یك قلم مسدود همه خلایق در تعزیهداری و تماشای لنگرها و غیره مصروف
اما بشب دهم محرم كه شب شب گشت سواریهای علمها و تعزیهها است از سرشام هنگامه عظیم با روشنی بیشمار است كه هرهر علم و تعزیه و براق بجلوس و هجوم مردم برمیآید خصوص سواری نعل صاحب با جلوس و تزك و هجوم غیبی هزارها مردم و هزارها آفتابیهای انواع و اقسام و دیوتیهای بی شمار و حساب از قیاس بشر برمیآید چنان كه سابق ذكر آن گذشت بروز دهم كه روز شهادت است سواری علم مبارك بی بی یعنی علم مبارك خاتون محشر علیه السلام
از عجائب و غرائب روزگار توان گفت یعنی به وقت یك پاس روز برآمده علم مذكور از مكان خود كه بیرون بلده است از دروازه یاقوت پوره اندرون شهر میآید صورت جلوس سواری این كه اول بدست طفلان محله بیرقهای سبز و سرخ بست و پنج بیرق كه از هرهر دوكان و راسته معمولی اهل بازار فلوسها می گیرند.
و عقب اینها نشان سبز فیل و نشان سبز بر سر شتر و پس آن دو صد نفر چاوارداران یعنی سائیسان بالهههای چوبی بانسی كه دردستهای خود گرفته میروند و پس از آن علمها و تعزیه ها و براقها و دو قبر سرخ كاغذی باهم پیوسته كاغذی محله و عقب اینها تابوت محله.
و پس اینها جوق جوق های نجیبان و امرزداه و منصبداران و هندوان و مسلمانان هزارها همه شرفا و غیره مجموع سروپا برهنه سینه زنان حلقه حلقه حسین حسین گویان در جلوداری علم مبارك تمامی مردم مذكور از مكان علم مسطور تا دریای موسی جانب چادر گهات حاضر می باشند.
و سعادت تمام سال در آن روز می دانند گویا روز قیامت است كه به ظهور آمد وهزارها خلقت خدا خر مهره و فلوس ها و بادام ها و پسته ها بالای علم مبارك نثار می نمایند و هندوان زن و مرد بجان اعتقاد تمام دارند و بر هر مكان عمایدین سر راه نذر و نیاز و سهرههای مقیشی و گل و دهتیهای طاش و كار وسمه و غیره معه نذر نقدی میگذارنند و میبندند از دست خودها باعتقاد تمام و طفلان شیرخواره را زیر سایه علم مبارك گوشها و بینی ها را سوراخ می كنایند تا مقبره شاه ظهور الله صاحب در چوك میدانخان كه محاذی رفعت الملك است.
مجاوران علم مبارك را برخود برداشته، میبرند و از آن جا حسب الحكم حضور پرنور به جهت نهایت كثرت هزارها مردم اناث و ذكور علم مبارك رابالای فیل خاصه سواری حضور پرنور غلام علی نام در حوضه اش بر میدارند كه ازهجوم خلق الله طاقت رفتار بمجاوران نمیباشد و هرهر قدم نذرها و نیازها و سهرههای گل و غیره میگذرانند دمبدم توقف در رفتار میشود لهذا بالای فیل بر میدارند و نقشه علم مبارك این كه اسم ذات الله را یعنی لفظ الله را بالا كرده، آسمای بیختن پاك در طغرا به قرینه نیك علم ساخته اند همه از چوب و بالایش برنجی و غیره به ملمع طلای احمر خالص ملمع است. .
وقتی كه از ولایت آوردند علم چوبی بود اما از زبان مردم قدیم معتمد معتبر و بزرگان پیشین قدمای این دیار باشنده این شهر حیدر آباد فرحت آثار هم ثابت شد و باستحقاق واثق درآمد كه چوب این علم مبارك همون چوب تخت است كه جناب مرتضوی علیه السلام جناب سیده نساء العالمین علیها السلام را غسل میت بر آن تخت داده بودند كاریگران ولایت تبركاً از پارچه چوب تخت مذكور بعد مدت كه بدست اینها رسیده بود این علم تیار كرده استاد مینمودند بعد از آن از كربلای معلا دست به دست پادشاهان قطب شاهیه حیدر آباد رسید.
ایشان از مس و برنج و نقره با هم آمیخته كانه تعبیه نموده، بالایش بطلای احمر ملمع ساختند چنانچه بهمون طرز تا حال قایم است و عقب علم مذبور هفت علم بزرگتر مرتفع به نام دوازده امام علیهم السلام علمهای قدیم فولادی كه در عهد سلاطین قطب شاهیه تیار شده اند بفاصله بیست قدم پستر از علم مبارك آورده.
نیزههای آنها بر زمین ایستاد كرده، دفعتاً به وقت دورتر رفتن علم مبارك دویده میبرند و نزدیكتر بفاصله ده قدم میرسانند و بر زمین قایم می نمایند و توقف می كنند كه علم مبارك دور رود تا باز دویده ببرند.
از این حركت دویده بردن علمهای مذكور را عجب صورت غم و الم به نظر می آید كه متعاقب علمهای مسطور دوازده امام قریب پانصد عورات سر و پا برهنه دستها بر سینه زنان و سركوبان همراه علمها اینها نیز كه به گریه و زاری دودیه میآیند صورت قیامت بر پا میشود كه مردان و زنان هزاران هزار علی الخصوص مستورات محلات و غیره از هرهر بنگله و سقف و كوتهه در چلونها و پردهها میبینند و گریه و زاری وسینه زنی مینمایند و زنان دیگر بیحجاب هزارها در راسته و بازار استاده زیارت میكنند.
روز روز دهم محرم روز حشر و نشر حیدرآباد است و بهمین صورت علم مبارك قریب سه پهر روز از زیر چارمنار و چارمكان در مكان قدم رسول صلی الله علیه و سلم زن و مرد كه عالم خاتون محشر علیها السلام در مكان قدم مبارك پدر عالیقدر خود یعنی جناب رسالتمآب صلی الله علیه و آله و سلم برای فریاد و استغاثه از دست امت آمده است كه فرزندان مرا ناحق با اولاد صغیر وبرادران و خویشان و رفیقان كشته،
سر عالیش را شهر به شهر، كوچه به كوچه در به در گردانیده و آب و طعام یك لخت نداده، تشنه و گرسنه او را و فرزندان و موالیان او را ذبح نمودند و حیران و پریشان ساختند و خیمههای سرادق عصمت را آتش داده تاراج و غارت كردند و بیپرده و سر و پا برهنه نمودند.
و طفلان صغیر بی تقصیر را در یك رسن و زنجیر كشیدند و سید سجاد بیمار ناتوان را در طوق و زنجیر درگرفته، مهار شتران به دست مباركش داده، پا برهنه پیش پیش قطار شتران بردند؛ آیا كدام تقصیر امت شما كرده بودند، امروز كه روز نمونه حشر است و من در جناب شما فریادی و مستغاثی دادخواه آمده ام تا به فریادمن رسند.
پس باین خیال علم را خم كرده گوشه به گوشه میگردانند گویا كسی تلاش كسی میكند و میجوید پس حال خلایق از دیدن این حال قریب میشود كه خود را از دست خویش بكشد، خصوصاً در آن مكان مستورات پرده نشین بی پرده حالتی میكنند كه شور حشر نیز از این قسم خواهد بود، معاذ الله معاذ الله هر كس كه این معامله به چشم خود بیند او تمام عمر این غم و الم را فراموش نخواهد كرد.
الغرض در این جا مرا یك لطیفه یاد آمده است كه در میان حشر و نشر قیامت اگر جناب فاطمه علیها السلام فی الواقعی در پیشگاه جناب احدیت برای ظلم و ستم امت دادخواه آمده طلب داد خد در عدالت بارگاه الهی كند در آن وقت جناب اقدس الهی به كدام وضع و به چه صورت انصاف خواهد كرد و داد خواهد داد و حال امت چگونه بوده باشد اما یقین است كه آن روز حق سبحانه و تعالی اختیار وعد و وعید در دست آن جناب دهد تا در عوض خون ناحق جگر گوشگان خویش هر چه خواهد بكند از آن جا كه او جگر گوشة شافع محشر است یقین تر همین كه آن جناب شفاعت امت گنهكار پدر بزرگوار خود فرماید و همهها را ممنون منت خود سازد؛ اللهم صل علیها و علی اولادها الكرام.
القصه بعد از آن از مكان مذكور بعد فاتحه از آنجا برآمده تا به دریای موسی بیرون دروازه چادرگهات در میان آب دریای موسی مذكور علم مذكور را از نیزه برآورده، غسل داده، در كشتی نهاده بالای حوضة فیل برداشته الوداع خوانان به مكان معمولی میبرند، به نصف اللیل علم داخل مكان خود میشود به روز چهلم دنگل مرثیه خوانی مینمایند و سال تمام معمول است كه علم مبارك را بغیر نیزه در كشتی به روز پنجشنبه به وقت شب از شام تا یكپاس شب میدارند مرادمندان نذر و نیاز میآرند و زیارت میكنند.
تمام سال به همین طور رسم زیارت علم مسطور است كه او را تبرك عظیمه بلده میدانند و فی الواقعی چنین است.
این سواری علم مذكور به روز شهادت و سواری نعل صاحب به شب دهم در هفت اقلیم، جای دیگر نیست. در میان بلده حیدر آباد – صانها الله عن الفتن و الفساد – مردم هفت كشور حاضراند و قایل این معنی هستند كه در هیچ ملك و كشور به نظر ما نه آمده.
در تاریخ توزك قطبشاهیه مسطور مرقوم است كه این علم مبارك در عهد سلطان عبد الله قطب شاه در گولكنده حسب الحكم حیات مان صاحبه مادر سلطان مذكور استاد میكردند و بعد از آن حیدر نام شخصی از ملازمان پادشاهی معمور این خدمت علم مبارك مدتی بود كه تا سالهای سال علاوه حیدر مشهور بوده.
اما در این زمان علم بی بی مشهور است و از سركار جاگیر و نوبت برای اخراجات مقرر شده و حضور پر نور دام اقباله به دولت اكثر به طواف و زیارت تشریف شریف آوردهاند و مكانی كه علم مبارك استاد میكنند تیاری جمال صاحب عظمت جنگ وكیل ظفرالدوله مبارزالملك است و نیز مكان قدم رسول و پنجه شاه در بلده شاه از محدثات اوست.
معهذا به وقت قریب مغرب علاوه یتیمان كه رو به روی دروازه دبیرپوره بلده است به جلوس تمام برمیدارند صورت جلوس سورای آن این كه ضریح مبارك چهار پهلوی از چوب را پارچه سفید باریك پیچیده كه اندرونش بالای تخته چوبی دو قبر طرح كردهاند و بالای همه چادرهای گل درآویخته زیر شامیانه كلان مردم برمیدارند.
هزارها اشراف و نجبا سینه زنان در جلو میباشند و بالائی دو اسب تیز رفتار دو جامه و دو دستار خون افشان برانداخته، پیش پیش میبرند و در میان دو حوضه فیل نوحه خوانان نوحه میخوانند و علمها به دست برمیدارند كه مطلع نوحه این است:
مطلع
آه حسین است شاه شهیدان
بسته به زنجیر جمله یتیمان
با جلوس نشان فیل و پلتن بار و غیره از دروازه و بیرپوره مذكور بیرون دروازه گهارت در دریای موسی برده ضریح مذكور را قریب نصف شب در آن جا رسیده، بالای ریگ متصل آب دریا مینهند. به وقت نهادن آب بر سر ریگ برای برداشتن ریگ از ضریح مذكور هنگامه عظیم میشود كه اكثر مردم زخمی شدهاند و حالا اكثر میشوند مدعایش.
این كه معمول مستمره از قدیم الایام این است یعنی هر كس مطلبی یا مدعایی كه داشته باشدبرای حصور آن یك آبخوره گلی همراه خود آورده، مطلب خویش در دل خود تصور نموده و ریگ از زیر ضریح اول برداشته در آّبخوره انداخته، تمام سال درخانه خود بدارد، یقین است كه در تمام سال به مراد دل خود میرسد.
بعد حصول مراد، كونته شیر برنج یا از اقسام شیرنی در آن جا برده، فاتحه داده به مردم میخوراند لهذا برای برداشتن ریگ هركس را اراده این است كه اول خود بردارد. هر گاه هزار دو هزار كس چنین اراده و سعی نمایند یقیناً كشمكش میشود منجر به خانه جنگی میگردد. آن شب خوب نظر كنند كه از چادرگهات تا پل نو در دریای مذكور همه جا كونتههای انواع و اقسام نعمت الهی است و روشنی شمع بیشمار به نظر میآیند و خلقت خدا هزارها مردم میخورد.
الغرض، بعد فاتحه تختههای ضریح را كه از هنگامة دست رسانیدن مردم برای بوسه تعظیم، چارپایهاش جدای می شوند غسل داده، برداشته، الوداع خوانان به مكان خود میبردند بدین طور
بیت
الوداع و الوداع شاه شهیدان الوداع
ای حسین بن علی دوجگ كی سلطان الوداع
این علاوه هم از وقت قطب شاهیه است. درین علاوه غیر از عورات پرده نشین عصمت و عفت هیچ كس مرد از اولاد باقی نیست. سرانجام سواری روشنی و غیره همه جلوس از حضور پر نور میآید و خود به دولت و اقبال ملاحظه میفرمایند كه از زیر دولتخانه قدیم میبرند به هزارها هجوم خلایق و از سركار دولتمدار و روشنی از غره محرم تا فاتحه چهلم میرسد و نذر و نیاز سوای دوصد روپیه معمولی عشره محرم عنایت میگردد و از نزد اما و دیوانی و مهاراجه بهادر نذر و نیاز و روشنی و غیره هم میرسد.
و این ضریح كه به علاوه یتیمان مشهور است موسوم به نام یتیمان حضرت مسلم علیه السلام از وقت سلاطین قطب شاهیه است معهذا به طرف دروازه علی آباد نیر مجمع هزارها مردم برای دیدن عملها و تعزیههای آن سمت كه بهمون طرف برده سرد میكنند خلقت خدا علاوه یتیمان را دیده بعده بهمون جانب میروند از شاه علی بنده تا درواز علی آباد مذكور اندرون شهر آن چیكه عملها و تعزیهها و براقها در آن محلهها استاد میكنند.
بعد روز شهادت بهمون طرف بیرون شهر به مسافت یك كرده برابر است كه مملو از خلایق و روشنی بیشمار و مهتابهای آتشبازی بسیار است برده در چاه كلان متصل باغ حضرت قدسیه عمده بیگم صاحبه مغفوره والده حضرت غفرانمآب سرد میكنند سوای خلقت ساكن آن سمت و اهل تعزیهها كه هزاران هزار میباشند و جای دیگر نمیروند.
بسیار خلق الله از سیر مجمعة پل قدیم كه مجمعه عالم هزارهها مردم اناث و ذكور است فراغت یافته زیارت علاوه یتیمان كرده یك پاس از دل شب به سمت دروازه علی آباد مذكور میآیند و تا یك پاس شب باقی مانده به مكانهای خویش میروند البته از دو صد تعزیهها و غیره كم نخواهد بود، امابه طرف دروازه تالاب سیر جمله برای دیدن علمهای امام باره كه بیرون شهر متصل عیدگاه كهنه است كثرت خلایق بسیار میشود از حضور پر نور جاگیر چهار هزا روپیه برای اخراجات آن مكان مقرر و جاریست و قریب پنج هزار شمع در هر بار روشنی به مصرف میرسد.
ادامه دارد ...
مرجع : کتابخانه تخصصی تاریخ ایران و اسلام