امام حسین در عصر حاضر - نشست پنجم
آزادي انديشه منافاتي با فلسفه امامت ندارد
31 ارديبهشت 1388 ساعت 12:09
انديشه-خیمه: استاد کلام اسلامي دانشگاه تربيت معلم گفت:«آزادي انديشه منافاتي با فلسفه امامت ندارد.»
محمدرضا هزاوهاي در پنجمين نشست از سلسله نشستهاي امام حسين(ع) در عصر حاضر، که عصر ديروز در دفتر مرکز مطالعات راهبردي خيمه برگزار شد، به بررسي نظرات مخالف و موافق با فلسفه خاتميت پرداخت.
تعارض فلسفه خاتميت با امامت؟
هزواهای درباره تعارض خاتميت با امامت گفت که خاتميت يک امر درون ديني است و اگر متون ديني در باب خاتميت سخني نگفته بودند ما مجال آن را نداشتيم که با ادله و براهين از بيرون دين خاتميت را اثبات کنيم.
وی با اشاره به دو متن روشن در آيات قرآن کريم و احاديث، به اثبات درون ديني خاتميت پرداخت؛ آيه ۴۰سوره احزاب و حديث منزلت دو نمونه صريحی هستند که لفظ «خاتم النبيين» در آنها بيان شده است. در آيه فوق، خاتميت را براي نبي و نه رسول بيان کردهاست، هزاوهاي در اینباره استدلال کرد: «رسول مرتبهاي بالاتر از نبي است و وقتي خداوند سلسله انبيا را ختم کند، سلسله رسولان را نيز ختم ميکند، زيرا رسول نبي است.»
خاتميت دين يا شريعت
در بحثي ديگر، هزاوهای به موضوع «دين و شريعت» پرداخت و گفت:« دين، يکي بوده است. دين حق در زبان قرآن، يک دين بيشتر نيست و آن هم اسلام است که ناظر به شريعت پيامبر خاتم نيست بلکه ناظر به يک دين است که در قالب شريعتهاي مختلف تبيين شده و متناسب با شرايط اجتماع و نيازهاي مختلف در طول تاريخ است.»
وي بر اين اعتقاد است که خاتميت شريعت به معناي خاتميت دين نيست و ميتوان استنباط کرد که اگر دين بايد در قالب شريعت عرضه شود و شريعتِ پاياني نيز هميشه بايد باشد، پايان گرفتن وحي، با حاکميت دين واحد تا پايان بشريت تناقضي ندارد؛ اگر فرض بگيريم که شريعت خاتم هم اگر دورهاي محدود باشد و به پايان برسد پس در نتيجه ديني هم نبايد بر بشريتي حاکم باشد.
خاتميت شريعت
در ادامه اين نشست، هزاوهاي به تبيين خاتميت شريعت پرداخت.
درست است که اصل خاتميت در درون دين اثبات شدهاست اما در مسئله خاتميت شريعت، بايد از بيرون دين به دنبال این باشیم که چرا شريعت خاتمه يافته است؟
استاد کلام اسلامي با بررسي اين سوال گفت: «در بحث خاتميت شريعت، با يک قضيه جدليالطرفين مواجه هستيم. کانت معتقداست که تمام معقولات متافيزيکي جدليالطرفين هستند.»
قضاياي جدليالطرفين قضايايي هستند که اگر هر گونه پاسخ سلبي يا ايجابي به آن بدهيد مشکل از طرف ديگر خود را نشان ميدهد.
وي با بيان دو پاسخ، به این سوال که چرا يک شريعت بايد در طول جهان با تغييرات بسيار حاکم باشد؟ گفت:«در پاسخ اول استدلال ميکنند که خداوند قادر است که يک شريعت را آنچنان تدوين کند که بتواند کل جامعه بشري را در حيات بشر پوشش دهد.»
اما وي با نگاه چالشي به اين پاسخ ادامه داد :«اگر چنين پاسخي دهيم، سوال مطرح ميشود که چرا تعدد شريعتها داريم؟»
استاد دانشگاه تربيت مدرس، با سلسلهوار شدن سوالها به دليل جدليالطرفين بودن خاتميت گفت که در تعدد شريعتها ميگويند که هر شريعتي پاسخگوي نياز خاص بشري در دوره خاص بودهاست و اگر اين پاسخ را بدهند با سوال اينکه چرا بايد خاتميت باشد مواجه ميشويم که يک شريعت ميخواهد پاسخ گوي تمام بشريت شود.
هزاوهاي با طرح دو ديدگاه متقابل اقبال لاهوري و شهيد مرتضي مطهري، بيان کرد که هيچکدام از تبيينهاي اين دو شخصيت، خاتميت را نتوانسته تفسير کند.
اقبال لاهوري، در کتاب «احياي فکر ديني در اسلام» در باب وحي، مسئله خاتميت را اينگونه تبيين ميکند که با ظهور خاتميت، دوره آخرين انساني که کلامش حجت و فصلالخطاب است، پايان مييابد.پس ما آزادترين انسانها بر روي زمين هستيم، زيرا که کسي نيست که نظرش فصلالخطاب باشد و همگان ميتوانند در باب همه چيز بينديشند و نظر هيچکس مطلق نيست و نظر هيچ کس نظري نيست که سخن خلافش سخني باطل باشد.
از اين منظر، پس بعد از خاتميت رسول، هيچ کلامي برايمان حجيت ندارد مگر آنکه متقن و با دليل منطقي باشد.
وي اين نگاه را با کمي تغيير پذيرفت و گفت:« ما معتقديم که پس از غيبت امام زمان(عج)، در چنين وضعيتي هستيم. و سخني براي ما حجت است که با استدلال قطعي به اثبات برسد.»
اما در باب تقليد از مرجع نيز در مسائل خاص عبادي(عمل)، از اين منظر تنها در بعد عملي قابل پذيرش است و در بحث نظري(انديشه) چنين التزامي نداريم.
لزوم حضور فصلالخطاب در جامعه
هزاوهای از ديدگاهي ديگر، جامعه و زماني را که از فصلالخطاب خالي است، جامعه تاريکي ديد و گفت:« افرادي که بر اساس انديشه و عمق و آگاهي منتظر امام زمان هستند، دوراني که در آن فصلالخطابي نيست، دوران تاريکي ميپندارند.»
وي در ادامه به چرايي وجود فردي معصوم چون امام يا نبي، و نداشتن منافات با آزادي بشر براي انديشه و خلاقيت بشر سخن گفت. او گفت که از نگاهي ديگر، گروهي امامت را با فلسفه خاتميت که آزادي بشر است، مغاير ميدانند.
به گفته هزاوهای امام يا نبي در قسمت اعظم دانش بشر دخالتي نميکند و نقش هدايتگر دارد. وجود آنها مانع رشد فکر بشري نيست و اگر سخن صريحي از معصوم داشتهباشيم، بازدارنده تفکر درباره آن موضوع نيست. زيرا حقيقت چند لايه است و وقتي معصوم سخني درباره موضوعي دارد در يک لايه حقيقت است.
هزاوهاي معتقد است که انسان با انديشه خود ميتواند به لايههاي ديگر حقيقت رهنمون شود و اعتقاد به حجيت سخن معصوم مانع تفکر انسان نيست بلکه وجه ارشادي و هدايتگري آن مطرح است.
سلسله نشستهاي امام حسين(ع) در عصر حاضر به همت مرکز مطالعات راهبردي خيمه، هر چهارشنبه از ساعت 15 الي 16 در دفتر اين مرکز داير است.
علاقهمندان براي حضور در اين نشستها مي توانند با شماره ۸۸۹۲۴۹۷۰ تماس حاصل کنند.
کد مطلب: 6762
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/article/6762/آزادي-انديشه-منافاتي-فلسفه-امامت-ندارد