مروري بر روايت سركشي انسان در سرخوشي

مريد نيمه راه

10 اسفند 1391 ساعت 2:24


وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى‏ ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما کانُوا يَعْمَلُونَ.
«و چون انسان را آسیبی رسد، ما را – به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده- می‌خواند و چون گرفتاریش را برطرف کنیم چنان می‌رود که گویی ما را برای گرفتاری‌ای که به او رسیده، نخوانده است. این‌گونه برای اسرافکاران آنچه انجام می‌دادند زینت داده شده است.» (یونس/۱۲)

ماهنامه خیمه / زينب سادات محموديه: شنیده‌ای که می‌گویند «الدنیا سجن المؤمن»؟ و «خلق الانسان فی کبد»؟ همین دو جمله کافیست تا اگر مصداق «و هم لا یعقلون» نیستی ببینی دنیا دست کیست. از همین دو جمله می‌توانی پی ببری که دنیا با کسی شوخی ندارد و آسایش و راحتی‌اش زنگ تفریحی بیش نیست تا فقط بتوانی برای کلاس‌های بالاتر نفَس تازه کنی. حداقل برای کسانی که به ایمان آوردنشان به خدای یکتا اعتراف کرده‌اند و آن‌وقت مثل کسانی نشوی که چنان رو به سوی خلاف می‌تازند که در نهایت خدا را بر آن می‌دارند تا به حال خود رهایشان کند وقتی شیطان اعمال ناپسند را در نظرشان جلوه می‌دهد.
و انسان چه می‌داند که به حال خود رها شدن یعنی چه!
و مصداق کسانی نشوی که قرآن روی طاقچه‌هاشان خاک می‌خورد، و همین‌که تیری از ترکش سختی‌های دنیایی به آن‌ها اصابت می‌کند، در هر حال که باشند – به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده - مثل اسپند روی آتش از درد امتحان بالا و پایین می‌پرند ودستهاشان را بالا می‌برند و به اصرار از خدا می‌خواهند آنچه را که فکر می‌کنند به صلاحشان است.
انسان در خیر و شر عجول است. همین‌که ذره‌ای از گرفتاری به او می‌رسد شتابان خدا را برای رفع آن می‌خواند؛ شبانه‌روز و پی در پی. دعا پشت دعا و ختم و نذر از پی هم و موج التماس دعا که روانه‌ی درگاه دل این و آن می‌کند... اما خدا می‌گوید: همین‌که بلا را از او دور کردم، شتابان فراموش می‌کند الله گفتنش را و یاری خواستنش را و حتی گرفتار بودنش را... و اینچنین دلش می‌شود کمین‌گاه شیطان که هر چه خواست در آن بتازد.
در نفسیر «مجمع‌البیان»، روآوردن انسان به خدا در هنگام سختی‌ها را نه به انگیزه‌ی خداجویى و خداخواهى و توحیدگرایى و پاداش آخرت، بلکه تنها به‌منظور برطرف شدن رنج و زیان و نجات خویش عنوان شده است ، اما تفسیر «نمونه» قدری رحیمانه‌تر به تشریح این بخش از آیه پرداخته و روی‌آوردن انسان به بارگاه حق‌تعالی و اصرار به درخواست را از جنبه‌ای دیگر نگریسته است:
«خاصيت مشكلات و حوادث دردناك این‌ است که حجاب‌ها را از روى فطرت پاك آدمى کنار می‌زند، و درخشش اين نور توحيدى را هرچند برای مدتی کوتاه آشكار مى‏کند.»
سپس از قول ذات یکتا مى‏گويد: «اما اين افراد، چنان كم‌ظرفيت و بى‏خردند كه «به مجرد رفع بلا و ناراحتى از آن‌ها، آن‌چنان در غفلت فرو مى‏روند كه گويا هرگز از ما تقاضايى نداشتند» و ما نيز به آن‌ها كمكى نكرديم».
«و اینچنین اعمال اسراف‌کاران در نظرشان زیبا جلوه می‌کند» . خدا نگفته است من این اعمال را در نظرشان زیبا جلوه می‌دهم که از ذات اقدس پروردگار دور است که بخواهد بنده‌اش را از راه مستقیم به در ببرد.
«اما چرا در آيه‌ی‌ فوق اين‌گونه افراد به عنوان «مسرف» (اسراف‌كار) معرفى شده‏اند؟ دلیلش این است: چه اسرافى از اين بالاتر كه انسان مهم‌ترين سرمايه وجود خود که همان عمر و سلامت و نیروی جوانى است را بيهوده در راه فساد و گناه وعصيان و يا درمسير به دست‌آوردن متاع بى‏ارزش وناپايدار دنيا به هدر دهد، و در برابر اين سرمايه چيزى عايدش نشود.»
«اين‌گونه افراد مثل‌شان مثل انساني است كه گرفتار بلاء و ضُرّي جان‌كاه شده، و به خاطر اين گرفتاري خداي تعالي را به اصرار مي‏خواند و يكسره، خدا خدا مي‏كند، اما به محض رفع گرفتاری به ناگاه تمام درماندگی گذشته و اصرار به رفع آن را به سادگی فراموش می‌کند انگار هرگز اتفاق نیفتاده است! و به‌سرعت ره نافرمانی پیشین می‌گیرد.
چراكه بعد از نجات، شيطان به میدان آمده و گناهان و شهوات را در نظر او جلوه مي‏دهد آن‌چنان‌كه ياد آن شهوات، دیگر جایی در دل او براي ياد خدا باقي نمي‏گذارد، و خدا را بعد از مدت‌ها خدا خدا كردن از يادش مي‏برد.»
و اینچنین شیطان در کورسوی ایمان این اسراف‌گران و منكرين معاد نیز طمع می‌کند و آنچنان اعمال زشت آنان را در نظرشان جلوه می‌دهد که دل‌هاي‌شان تماماً به ‌سوي آن اعمال كشيده شده و دیگر جائي براي ياد خدا در آن نماند... و با اين‌كه خداي تعالي با فرستادن رسولان پيشين و معجزاتي روشن مقام خود را به آنان يادآوري كرده و هلاکت اقوام پیشین به جرم ایمان نیاوردن و ظلم را بارها به گوششان رسانده است، مع‌ذلك ايمان نياوردند، و اين سنتي است از خداي تعالي كه مردم مجرم را اينطور جزاء مي‏دهد.
وقتی که انسان خودش را همه کاره ببیند و سکّان‌دار هدایت عالم را نادیده انگارد، به ورطه‌ی فراموشی و غفلت فرو می‌غلتد «گویا اصلاً نگفته بود خدا» و انسان چه خبر دارد از آثار فراموشی و غفلت؟
آن هم غفلت از لطف بیکران ذات مقدسی که آگاه مطلق است. عظمتی که حتی در خواب هم حواسش به ما هست، شماره‌ی تک‌تک نفَس‌های ما را می‌داند و از یک پهلو به پهلو شدن‌مان هم غافل نیست مهربان‌تر از مادر و لحظه ‌لحظه‌ی عمرمان را ناظر است. چگونه ممکن است خدا باشی و از حال بنده‌ات غافل؟
ولی آدم که همین آه است و دم، به طرفه‌العینی به دریای نعمت غرّه می‌شود و از وجود چشمه غافل! و تا کجا می‌تازد که خدا با آن همه رحمانیتش آشکارا می‌رنجد از فراموشکاری آدم.
عظیمی که بی نیاز مطلق است و ذرّه‌ای از توجه آدم را محتاج نیست، و از سوی دیگر دریای بیکران محبت است نسبت به بنده‌اش، با وجود این گاهی مصائب و حوادث تلخ را پیش روی بنده‌اش می‌گذارد تا هرچند برای لحظاتی کوتاه، وجدان و فطرت خداجوی او را بیدار کند؛ و هیچ محدودیتی برای صداکردن و خواندنش قرار نداده، چه ایستاده باشی یا نشسته یا خوابیده راه آسمان باز است..وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً...
اما چه حیف که انسان فراموشکار همیشه ناسپاس است..
بارها خدا از ناسپاسی انسان گِله کرده که تنها در مواقع اضطرار و سختی به یاد ریسمان محکم دعا می‌افتد و بعد از رفع آن، چشمان دلش را محکم می‌فشارد که مبادا نوری از وادی ایمان به خدا به برهوت روحش راه یابد...فلمّا كشفنا عنه مرّ كان لم يدعنا.
اما با وجود رنجش اگر باز هم خالصانه و از پشت خرده‌های شکسته‌ی دلت دست نیاز به سویش بالا بری خدا را همان بخشاینده‌ای می‌یابی که هرلحظه می‌گوید صد بار اگر توبه شکستی باز آ...دعانا...... كشفنا..


کد مطلب: 17411

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/interview/17411/مريد-نيمه-راه

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir