نقدی بر رویکردهای کارکردگراها درباره مناسک عزاداری عاشورا

پارادایم کربلا: از انسجام اجتماعی تا تحول اجتماعی

پایگاه علمی تخصصی علوم اجتماعی اسلامی ایرانی , 11 آبان 1393 ساعت 15:00

کربلا به این معنا پارادایم است که مدلی برای زندگی و تفسیر وقایع آن است. کربلا متمایز کننده فهم شیعی و سنّی از اسلام است. کربلا غلیان مواجهه عاطفی با زندگی اجتماعی ـ سیاسی است. امام حسین در جنگ کربلا به شهادت رسید و داستان شهادتش اصلی‌ترین مقوله هویت شیعه است. داستان کربلا پارادایم اصلی تراژدی شیعه درخصوص هستی است. در این دنیا همواره شر و ظلم علیه خیر و عدالت فعالیت می‌کند و بر مسلمانان است که برای تحقق عدالت مبارزه کنند.


هاری آلپر یکی از پیروان دورکیم چهار نوع کارکرد عمده دین را از نظردورکهایم به عنوان نیروهای اجتماعی” انضباط بخش، انسجام‌بخش، حیات بخش و خوشبختی‌بخش” طبقه‌بندی کرده است. به نظر آلپرت آیین‌های مذهبی از طریق تحمیل انضباط بر نفس و قدری خویشتن‌داری، انسان‌ها را برای زندگی اجتماعی آماده می‌سازند تشریفات مذهبی مردم را گرد هم می‌آورند و بدینسان پیوندهای مشترکشان را دوباره تصدیق می‌کنند و در نتیجه، همبستگی اجتماعی را تحکیم می‌بخشند.اجرای مراسم مذهبی، میراث اجتماعی گروه را ابقا و احیا می‌کند و ارزش‌های پایدار آن را به نسل‌های آینده انتقال می‌دهد و سرانجام-دین با برانگیختن احساس خوشبختی در مؤمنان و احساس اطمینان به حقانیت ضروری جان اخلاقی که خودشان جزئی از آنند، با احساس ناکامی و فقدان ایمان در آنها مقابله می‌کند».

هرچند که امیل دورکهیم معتقد است حتی جوامع امروزی نیز انسجام خود را مدیون شعائری هستند که ارزش‌های آن جوامع آنها را مورد تأیید مجدد قرار می‌دهد.با این حال به نظر او«نفوذ مذهب در جوامع مدرن رو به زوال می‌گذارد و اعمال تشریفاتی و شعائر تنها بخش کوچکی از زندگی افراد را اشغال می‌کند».

به این ترتیب به نظر دورکهیم در گذر زمان و گسترش سنتی دین تضعیف خواهد شد و با تضعیف آن کارکردهای خود را از دست خواهد داد بنابراین باید به فکر جانشینی برای آن بود.

می توان کاربست مدعای دورکیم درباره آیین ها و مناسک مذهبی چون عاشورا را از دو جهت مورد بررسی قرار داد:۱- کارکرد انسجام بخشی آیین های مذهبی ۲- زوال این کارکرد در عصر جدید

یکی از مراسمی که در پیوند و همبستگی اجتماعی شیعیان و به‌خصوص ایرانیان نقش اساسی را ایفا می‌کند مراسم ایام محرم است. این مراسم کارکردهای متعددی را برای جامعه ایرانی دارد. منظور از کارکردهای عاشورا «یعنی کارکرد و هنجار آفرینی‌های سلسله مناسک و مراسمی است که همه ساله به صورت یکی از اصلی‌ترین رسوم پذیرفته مذهبی شیعی برگزار می‌شود».

یکی از مهم‌ترین کارکردهای مراسم ایام محرم کارکرد ایجاد همبستگی است «کارکرد تجانس وحدت وانسجام بخشیدن جامعه و به اعضای یک گروهاجتماعی را معمولا دین و نظام‌های قانونی بر عهده داشته‌اند».

از سویی دیگر درحالی‌که صنعتی شدن وفرآیند مدرنیسم در غرب باعث جدایی انسان‌ها می‌شود به‌طوری‌که آنها را می‌توان انبوده خلق تنهای غرب نام نهاد،مراسم مذهبی همچون عاشورا باعث پیوند بین نسل‌ها شده و ازدورافتادگی و جدایی انسان‌ها از همدیگر جلوگیری می‌کند.پیوستگی و استمرار فرهنگی کارکرد دیگری است که این مراسم انجام می‌دهد چرا که در مراسم ایام محرم افراد متعلق به نسل‌های مختلف در کنار یکدیگر جمع گشته و با یکدیگردر رابطه و تعامل قرار می‌گیرند.به این ترتیب از انقطاع و گسستگی تاریخی وفرهنگی جامعه جلوگیری می‌شود علاوه بر این در مراسم سوگواری ایام محرم مسأله طبقه و فاصله طبقاتی ازبین می‌رود«طبقات مختلف اجتماعی از کارگر،کاسب،استاد،دانشجو،فقیر و غنی،شهری و روستایی،دولتمردان و شهروندان بدون هیچ‌گونه صف‌بندی جداگانه‌ای و با وضعیتی یکسان در آن حضور می‌یابندو اشتراک مشترکی به هم می‌رسانند».

به‌طور کلی می‌توان گفت که«مهم‌ترین نقش محرم و عزاداری حسینی همین وحدت‌آفرینی و ایجاد وفاق اجتماعی حول اصول و قواعدی که جوهر و روح فرهنگ ایران اسلامی است»می‌باشد،جامعه‌پذیری،کاهش بزهکاری وآسیب‌های اجتماعی،بازیابی هویت دینی، امید به آینده و…از جمله دیگرکارکردهای مراسم عاشورا است. مطابق با دسته‌بندی آلپر از کارکردهای عمده دین از نظر دورکهیم،مراسم عاشورا هم کارکردی انظباط بخش و هم کارکردی انسجام‌بخش و هم کارکردی حیات‌بخش و خوشبختی‌بخش را داراست.

اما همسو با انتقاداتی که به مکتب کارکردگرایی در رابطه با عدم توجه به تغییر و تحول و تضاد اجتماعی شده است یک آیین مذهبی می تواند کارکردی تحول آفرین نیز داشته باشد. اول اینکه واقعیت های تاریخی نشان می دهد برخلاف نظر امیل دورکهیم نه تنها اشکال سنتی دین تضعیف نشد بلکه همان‌طور که بسیاری از جامعه‌شناسان معاصر اعتقاد دارند دین در جوامع مدرن ظهور دوباره‌ای پیدا کرد و تغییرات وسیع اجتماعی و سیاسی بزرگی را رقم زد. در جوامع اسلامی دین همواره در متن زندگی اجتماعی مردم حضورداشته است و مراسم و شعائر دینی‌بخش مهمی از زندگی این جوامع را دربرمی‌گیرد که انقلاب اسلامی به عنوان یکی از مهمترین و بارزترین های این حضور برشمرده شده است.

نویسندگان زیادی در رابطه با تاثیرات مناسک عاشورا بر وقوع تحولات اخیر ایران نوشته اند. یکی از این نویسندگان مایکل فیشر انسان شناس آمریکایی است که در کتاب “از مباحثه مذهبی تا انقلاب مذهبی” با نگاهی انسان شناسانه به بررسی مناسک عاشورا در تاریخ معاصر ایران پرداخته است.

تز اصلی فیشر در این کتاب مبنی بر نقش فعال واقعه کربلا در فرهنگ ایرانی، توجه به نمادهای فرهنگ شیعی، بررسی نقش دو تن از امامان شیعه در فرهنگ ایرانی ـ شیعی، بررسی برخی نمادهای فرهنگ ایرانی که ارتباط وثیق با فرهنگ شیعی دارند (مثل زورخانه و اصطلاحات و معانی متناظر با آن)، یادآور شدن نقش مراسم مذهبی ایرانی در طول سال برای زنده نگهداشتن واقعه کربلا ، تحلیل مراسم محرم و محتوای آن و حتی نشانه‌های فرهنگی متناظر با محرم (شعارهای محرم و پرچم سرخ) همه حکایت از گرایش فیشر به نشانه‌شناسی فرهنگ ایرانی است. برای مثال، درخصوص پرچم نماد امامان شیعه می‌نویسد «… ده تن از یازده امام شهید شیعه پرچم‌های سبز بر مزار خویش دارند، و فقط [امام] حسین پرچم سرخ دارد». در جایی دیگر می‌نویسد «استعاره یزید، غاصب خلافت و ویران‌کننده اسلام، برای شاه در طول دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در مجالس و منابر به وضوح دیده می‌شد». فیشر از رهگذر این توصیفات بسیار غنی زندگی فرهنگی ـ مذهبی ایرانی، تصویری از شناخت متعارف ایرانی و معنای مندرج در نمادها و نشانه‌ها ارائه می‌کند تا دست آخر آنها را در خدمت تحلیل چگونگی بسیج شناختی افراد و تغییر اجتماعی قرار دهد.

پارادایم عاطفی تشیع ــ علیرغم وجود مثال‌های متعددی از شهادت در تاریخ این مذهب ـ حول شهادت امام حسین(ع) شکل گرفته است. داستان کربلا مثالی از قربانی شدن خانواده و اجتماع؛ (مقاومت در برابر) فساد دولت و همچنین کلید تخیل عاطفی تشیع است . به علاوه در جریان فرایند انقلابی، دریافت کربلا به‌مثابه بهانه‌ای برای گریستن بر مظلومیت حسین، به جنگیدن برای عقاید حسین تبدیل شد .

کربلا به این معنا پارادایم است که مدلی برای زندگی و تفسیر وقایع آن است. کربلا متمایز کننده فهم شیعی و سنّی از اسلام است. کربلا غلیان مواجهه عاطفی با زندگی اجتماعی ـ سیاسی است. امام حسین در جنگ کربلا به شهادت رسید و داستان شهادتش اصلی‌ترین مقوله هویت شیعه است. داستان کربلا پارادایم اصلی تراژدی شیعه درخصوص هستی است. در این دنیا همواره شر و ظلم علیه خیر و عدالت فعالیت می‌کند و بر مسلمانان است که برای تحقق عدالت مبارزه کنند.

ساختار مناسک تشیع و تقویم زمانی آنها به علاوه محتوای گفتارهای مذهبی تشیع (نوحه و روضه) منبع جاری شدن انرژی حیاتی ـ عاطفی در سطح جامعه است. در همه این مناسک، کربلا مدلی برای شبیه‌سازی جهان است. بسیاری از شورش‌های اجتماعی در ایران که زمینه‌های اقتصادی ـ سیاسی متفاوت داشته‌اند، در ایام همین مناسک و خصوصاً در محرم و رمضان رخ داده‌اند. فرد و اخلاق فردی محور گفتمان سیاسی و اقتصادی تشیع برای حصول جامعه عادلانه است. ایمان اصلی‌ترین سازوکار برای رسیدن به اخلاق فردی و همچنین تجلی آن است. وی حتی معتقد است حادثه کربلا پیش از آنکه نشانگر تلاشی نظامی به نفع واقعیتی سیاسی باشد، نمایش ایمان است . بسته شدن فضای سیاسی و سرکوب گفتمان‌های مختلف در زمان حکومت پهلوی، گفتمان دینی را به تنها نیروی مقاومت و اندیشة صورتبندی کننده تغییر اجتماعی درآورد در این میان، روضه‌ها گفتمان روحانیت و کسانی چون شریعتی گفتمان مذهبی طبقات متوسط و بالای جامعه را می‌پراکندند و نیروها را گرد هم می‌آوردند. در فرایند فرهنگی منتهی شده به انقلاب اسلامی، قرائت عاشورا به مثابه یوتوپیای مقاومت سیاسی، جایگزین قرائتی ازعاشورا و کربلا شد که فقط آن‌را محملی برای گریه و عزاداری می‌دانست .


کد مطلب: 21555

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/interview/21555/پارادایم-کربلا-انسجام-اجتماعی-تحول

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir