آثار دکتر محمدرضا سنگری شایستة صلتی تمام است، زیرا ترکیبشان پیوسته متین و الفاظشان هماره شیرین و معانیشان همیشه رنگین بوده است تا آنجا که رسایی سخن و شیوایی کلام و زیبایی الفاظ به راستی تَنسیقُ الصّفات شعر وی به شمار میآید.
«و به حکم آنکه قوانین لغت دری را مقیاسی درست نیست تا آنکه معرفت صحیح و فاسد آن، از او طلبند و در شرح خطا و صواب کلام پارسی، اصلی، مُعتَمدُ عَلَیه نَه، که به وقت حاجت بدان مراجعت کنند و کم سرمایگان این روزگار در باب نقد شعر و یَجوزُ لا یَجوزِ قوافی، خبط بسیار کردهاند و خلط فراوان روا داشتهاند و یکبارگی علم شعر را پسِ پشت افکنده و روی به نظم الفاظ نامهذب آورده از فن شاعری به جریان در هذیان قناعت کرده و از شیوة سخنوری به منحولگری خرسند شده و از مقدمان ایشان کس هست که از قافیت جز حرف روی نشناسد و در آن نیز میان حروف زاید و اصلی فرق نکند و از شعر جز اسامی بیمعنی ندانسته، چنان مقلد طبع و معتقد فضل خویش است که انوری را به چاکری نپسندد و خاقانی را جز به دربانی نپذیرد.»
حسن ابتداء و براعت استهلال سخن را با شکوههای گزندة ادیب و منتقد رازی آغاز کردیم، گلایههایی که در اوایل سدة هفتم به رشتة نگارش درآمده، در آن هنگام که بزرگان و عالمان و سخنورانی میزیستند که هر یک در روزگار خویش مثلی به شمار میآمدند که تنها یکی از آن بسیار شیخ بزرگ شیراز بود.
حال اگر این سخندان فرزانه در پی آن برمیآمد که از این همه نوخاستة بیمایه و این مدعیان بیپایه در این روزگار شکوهای سر دهد، چه مینوشت؟
این دیباچة مختصر، تمهیدی است در شرح آدابدانی و مراتب آگاهی دوست فاضل مفضال، جناب دکتر محمد سنگری که آثار بلاغت ارکان و پرشمارشان گواه مراتب علمی و فضایل ذاتی ایشان است. او را در نقد شعر، اندیشهای دقیقهیاب و نگاه و نظری معنی شکار است تا آنجا که در این حوزه، چندین و چند مقاله و رساله، به زیور طبع آراسته است در این شمارند:
* نقد و تحلیل ادبیات منظوم دفاع مقدس در سه مجلد که پس از انتشار در اندک زمانی به عنوان کتاب سال شناخته شد.
* مجموعه مقالههایی با عنوان پرسه در سایة خورشید در حوزة ادبیات معاصر
دکتر سنگری در قالبهای متفاوت شعر فارسی از غزل، قصیده، رباعی تا دو بیتی و مثنوی به تجربههای شگرفی دست یازیده همچنین در قالب نیمایی و سپید نیز، آثار ماندگاری از خویش به یادگار نهاده است:
خورشید من!
با لهجة بلیغ جراحت
با این لبان خیزرانی و خاکستری بگو:
من از تنور برآمدم
طوفان ناگزیر خدایم
فردا ـ از آن کشتی طوفان نورد ماست
این چلچراغ را
پروای بادهای تند مخالف نیست ...
این شاعر مضمونپرداز در نویسندگی نیز، قدرتی ژرف و طبعی شگرف دارد تا آنجا که در این فن به تدوین و تألیف چندین و چند رساله و مجموعه پرداخته و پارهای را نیز به حلیه چاپ آراسته است. در این شمارند:
غروب بود و تو بودی / ادبیات معاصر / سیب و عطش / روایت عطش / سوگ سرخ / گلبرگها
اگر شعر را سخن خیالانگیز به شمار آوریم همچنان که بوعلی در منطقِ شفا یا خواجة توسی در معیارالاشعار تعریف کردهاند ـ آثار دکتر سنگری به سادگی، خیال را برمیانگیزد و با هر جمود و رکودی سخت میستیزد.
یا اگر بنا به تعریف قدما که گفتهاند:
«تفویف، آن است که بنای شعر بر وزنی خوش و لفظی شیرین و عبارتی متین و قوافی درست و ترکیب سهل و معانی لطیف نهند، چنان که به افهام نزدیک باشد و در ادراک و استخراج آن به اندیشة بسیار و امعان فکرف احتیاج نیفتد و از استعارات بعید و مجازات شاذّ و تشبیهات کاذب و تجنیسات متکرّر خالی باشد و در هر بیت در لفظ و معنی به نفس خویش قائم بود و جز از روی ترتیب معانی و تنسیق کلام به دیگری محتاج و بر آن موقوف نباشد و الفاظ و قوافی در مواضع خویش، متمکن و مستقر باشد و جملة سخن بر یک طرز و یک شیوه بُوَد و عبارت گاه بلند و گاه پست نشود و معانی گاه متسق و گاه مضطرب نگردد و مجاورت الفاظ و لیاقت آن به یکدیگر مرعی باشد و بر هم افتاده و به تکلف فراهم آورده ننماید و از غرایب الفاظ و مهجورات لغت فُرس در آن مستعمل نباشد، بلکه از صحیح و مشهور لغت دری و مستعملات الفاظ عربی که در محاورات و مراسلات پارسیگویان فاضل متداول است، مرکب بُوَد.
بر این پایه آثار دکتر محمدرضا سنگری شایستة صلتی تمام است، زیرا ترکیبشان پیوسته متین و الفاظشان هماره شیرین و معانیشان همیشه رنگین بوده است تا آنجا که رسایی سخن و شیوایی کلام و زیبایی الفاظ به راستی تَنسیقُ الصّفات شعر وی به شمار میآید.
در آثار ایشان از مجازهای شاذّ، استعارههای بیجواز و جناسهای اندیشه گداز خبری نیست. زیرا شعر او، برای مردم و در راه اهداف آنان سروده شده است. بر این پایه تکلف و تصنع در چامههای او، راهی ندارد و الفاظ مهجور در چکامههای وی، جواز عبور نمییابد.
لبخند ای زمینة زیبایی
کی چهرههای خسته میآرایی؟
ما مثل شب گرفته و وهمآلود
تو مثل صبح، باب تماشایی
بشکن سکوت سنگی دلها را
ای نغمة فصیح اهورایی
باز آ! که باز منتظرت هستم
در انتهای راه شکیبایی
باز آ! که تلخکامی دورانها
از ما گرفته فرصت بینایی
مطالب مربوط به پرونده ویژه دکتر سنگری را می توانید از
اینجا بخوانید.