تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۱۲
۰
کد مطلب : ۲۴۴۹۰
نگاهی بر زندگی امینه اهل‌بیت؛

زینب؛ تربیت یافته خاندان عصمت و طهارت

زینب؛ تربیت یافته خاندان عصمت و طهارت
ثمره ازدواج مبارک امیرمؤمنان(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) پنج فرزند به نام‌های حسن(ع)، حسین(ع)، زینب(س)، ام‌کلثوم(س) و محسن(ع) بوده که محسن(ع) پیش از ولادت به شهادت می‌رسند.

زینب، سومین فرزند مهد ولایت است که مورخان اقوال گوناگونی درباره زمان ولادت ایشان ذکر کرده‌اند، ولی دو قول مشهور درباره ولادت ایشان پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجری(۱) و برخی نیز سال ۶ هجری قمری را سال ولادت ایشان می‌دانند.(۲) زینب، به معنای زینت پدر است که براساس روایات خداوند متعال این نام را برای ایشان انتخاب و به وسیله فرشته وحی به نبی‌اکرم(ص) ابلاغ کرده است.

نقل می‌کنند: وقتی خبر تولد زینب(س) به گوش رسول خدا(ص) می‌رسد، ایشان برای دیدار نوزاد راهی منزل دختر گرامی‌شان می‌شوند و وقتی به خانه فاطمه(س) می‌رسند، می‌فرمایند «دخترم، فاطمه جان، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم»، حضرت زهرا(س) نیز در حالی که نوزاد کوچکش را به سینه فشرده و بر گونه‌هایش بوسه می‌زنند، به پدر بزرگوارشان می‌دهند، هنگامی که رسول‌الله(ص) نوزاد را در آغوش می‌گیرند، بلند گریسته و اشک از محاسن شریفشان جاری می‌شود، حضرت فاطمه(س) می‌پرسند: (ای پدر گرامی) گریه‏ات برای چیست؟ خدا نگریاند دو چشم شما را!، نبی‌اکرم(ص) می‌فرمایند: ای دختر من، ای فاطمه! بدان که بعد از تو و بعد از من این دختر، گرفتار بلاها خواهد شد و مصیبت‏های گوناگون بر وی وارد خواهد شد، در این لحظه حضرت فاطمه(س) به شدت گریسته و می‌پرسند: ای پدر! ثواب کسی که بر او و مصیبت‌هایش گریه کند، چیست؟ می‌فرمایند: ای پاره تن من و روشنی چشمم! هر کس بر او و مصیبت‏هایش گریه کند، ثواب گریه‏اش مانند ثواب کسی است که بر دو برادر او (حسن و حسین) گریه کند.(۳)

حضرت زینب(س) پنج یا قریب به شش سال از حیات پربرکت نبی‌اکرم(ص) را درک و از دامان پر مهر، محبت و عطوفت پدربزرگشان بهره می‌برند. همین مدت نیز کافی بوده تا عقیله بنی هاشم درس استقامت و مقابله با ناگواری‌ها را از جدشان فراگیرند، سرانجام ایشان در سال ۱۱ هجری قمری با رحلت رسول‌الله(ص) نخستین پناهگاهشان را از دست می‌دهند. این نخستین مصیبتی بوده که در دوران کودکی بر ام المصائب وارد می‌شود.

در کتاب «زینب الکبری، ص‏۳۴» نقل شده «روزی حضرت زینب(س) به رسول اکرم(ص) عرضه می‌دارند: ای جد بزرگوار! خواب دیدم که در اثر وزش تند بادی، هوا تاریک شد و من از وحشت آن در پشت درخت‏ بزرگی پناه گرفتم، که ناگهان آن درخت عظیم در اثر فشار باد از جای کنده شد. خود را به درخت دیگر رساندم که شاخه همان درخت‏ بود، اما تند باد سخت آن را نیز از جای برکنده و با خود برد. پس از آن به شاخه‌‏ای دیگر از آن درخت پناه بردم، آن هم شکست. آنگاه خود را به دو شاخه باقیمانده رساندم، اما آن‏ها نیز یکی بعد از دیگری در مقابل وزش توفان از من جدا شدند و من از شدت اضطراب از خواب بیدار شدم .

با شنیدن سخنان دختر ۵ ساله، اشک در چشمان پیامبر(ص) حلقه زده و می‌فرمایند: دخترم! اما آن درخت ‏بزرگ من هستم که از میان شما می‏‌روم و شاخه اول آن مادرت فاطمه(س) است. شاخه دوم پدرت علی(ع) و دوتای دیگر برادرانت‏ حسن و حسین(ع) هستند که با رفتن آن‏ها جهان تیره و تار می‏‌گردد».

هنوز چند ماهی از رحلت نبی اکرم(ص) نگذشته بود که فاطمه زهرا(س) به شهادت می‌رسند و حضرت زینب(س) از دامن پر مهر و محبت مادر نیز محروم می‌شوند. ولی در همین مدت کوتاه نیز ایشان بهره کافی را از آموزه‌های مادر برای مقابله با ستمگران و ظالمانه می‌برند، زینب(س) حتی وقتی کودک بودند، در مجلس سخنرانی صدیقه کبری(س) در مسجد رسول‌الله(ص) برای دفاع از حقوق اهل‌بیت(ع) و فدک حاضر و این خطبه را به خاطر می‌سپارند، به گونه‌ای که خود یکی از روایان این خطبه هستند.

زینب کبری(س) پس از مادر در سایه تربیت‌های پر مهر پدری همانند علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و در کنار برادرانی همانند حسنین(ع) رشد و چندین سال پس از شهادت حضرت صدیقه کبری(س)؛ براساس سنت حسنه نبی‌اکرم(ص) با عبدالله بن جعفر(فرزند جعفر طیار) که از شخصیت‌های بسیار مؤثر جهان اسلام بوده‌اند، زندگی مشترکشان را آغاز می‌کنند.

بی‌تردید می‌توان گفت یکی از ناگوارترین حوادث زندگی زینب کبری(س) مشاهده ماجرای سقیفه و خانه نشینی حضرت امیر(ع) بوده است؛ ایشان در این دوران افزون‌بر خانه‌داری، همسرداری،‌ تربیت فرزند و اداره زندگی بیشتر به فعالیت در سنگر خودسازی، ارشاد، بیان مسائل شرعی و تعلیم قرآن می‌پردازند.

پس از این‌که امام علی(ع) به حکومت ظاهری دست می‌یابند، حضرت زینب(س) به همراه پدر بزرگوارشان، حسنین(ع) و همسرشان راهی کوفه می‌شوند، یک سال پس از استقرار امیرمؤمنان(ع) در کوفه، زنان و دختران مشتاق دانش، به آن حضرت پیام فرستاده و می‌گویند: ما شنیده‌‌ایم که دختر شما حضرت زینب(س) همانند مادرش فاطمه زهرا(س) منبع سرشار دانش و دارای علوم و کمالات است. اگر اجازه دهید در صبح یکی از روزهای عید به محضرش حاضر شده و از آن سرچشمه دانش بهره‏‌مند شویم .

امام علی(ع) نیز اجازه می‌دهند تا دختر عالمه‌اش زینب کبری(س)، بانوان مسلمان کوفه را آموزش دهد و مشکلات علمی و دینی آنان را حل کند. زینب(س) نیز آمادگی خود را اعلام و پس از دیدارهای مقدماتی، جلسه تفسیر قرآن برای آنان تشکیل داده و پرسش‏ها و شبهات آنان را جواب می‏داد.(۴)

در تاریخ نقل شده: روزی در یکی از جلساتی که حضرت زینب(س) برای زنان کوفی تفسیر می‌گفتند، امیرمؤمنان(ع) وارد جلسه شدند تا کلاس درس دخترش را از نزدیک ببیند. آن روز حضرت زینب(س) در مورد تفسیر «کهیعص‏» سخن می‌گفتند. امام علی(ع) ضمن اشاره به تفسیر دیگری از این آیه فرمودند: دخترم! این حروف رمزی است در مصیبت‌هایی که بر شما عترت پیامبر(ص) وارد خواهد شد. سپس آن حضرت تمام مصائب کربلا را برای دخترش و حاضرین شرح دادند. زینب(س) با شنیدن آن متأثر شده و صدای ناله‏اش بلند گردید و فضای جلسه قرآن عوض شد.(۵)

سرانجام بانوی بزرگ اسلام، زینب کبری(س) در سن ۳۵ سالگی با شهادت امیرمؤمنان(ع) در غم دیگری فرو می‌روند؛ بانوی که سال‌ها شاهد مظلومیت پدر، غصب جایگاه ایشان بوده و کلام مولا مبنی بر «صبرت و فی العین قدیً و فی الحلق شجاً، شکیبایی ورزیدم همچون کسی که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته است» را بارها شنیده بود.

با گذری به مسائل تاریخی می‌توان فهمید که زینب کبری(س) در مدت حیات امیرمؤمنان(ع) از مکتب علوی درس صبر و فداکاری را می‌آموزند، می‌آموزند که چگونه باید تمام مشکلات و رنج‌های راه خدا را تحمل کرد، محرومیت‌ها را پذیرا شد و مصالح فردی را فدای مصلحت اسلام کرد. ایشان از مکتب پدر عدالت گستری و ظلم‌ستیزی را آموختند.

نقل شده است، زینب(س) پس از مادرش فاطمه زهرا(س) «امینه» اهل‌بیت(ع) بودند و هدایای ارزشمند آسمانی را نگه‌داری می‌‏کردند. هنگامی که امام علی(ع) به شهادت می‌رسند و امام حسن مجتبی(ع) پیکر پاک پدرش را تجهیز می‌‌کنند، به زینب کبری(س) می‌فرمایند: خواهرم حنوط جدم رسول‌الله(ص) را حاضر کن، زینب(س) در اسرع وقت آن را آورد و تحویل امام مجتبی(ع) داد. وقتی آن حضرت ظرف حنوط را باز می‌کنند از بوی خوش آن نه تنها منزل، بلکه فضای کوفه عطر آگین می‌گردد.(۶)

پس از شهادت امیرمؤمنان(ع)، حکومت ظاهری به امام حسن مجتبی(ع) می‌رسد، ولی امام(ع) به سبب خیانت یاران، چند ماهی بیشتر در این مسند باقی نمی‌مانند و بیش از ۱۰ سال خانه نشین می‌شدند، زینب کبری(س) نیز در روزگار برادر بزرگوارشان همانند روزگار مظلومیت پدر گرامی‌شان، شاهد بی‌وفایی مردم، توطئه‌های حساب شده دشمنان، تبلیغات گسترده و دقیق معاویه و در نهایت تنها ماندن و مظلومیت برادر بوده و آن‌ها را تحمل می‌کردند.

زینب(س) همواره خود را در رنج‌ها و خون جگرهای که امام حسن(ع) می‌کشیدند، شریک می‌دانستند، تا این‌که سرانجام عقیله بنی هاشم در سال ۴۹ هجری قمری شاهد به شهادت رسیدن برادر بزرگوارشان و اهانت به جنازه عزیزشان می‌شوند. ولی این نیز پایان رنج‌های ام المصائب نمی‌شود.

پس از شهادت امام حسن(ع)، دوران امامت حسین بن علی(ع) آغاز می‌شود، دورانی که حضرت زینب(س) شاهد ظلم‌های معاویه بن ابی‌سفیان علیه خاندان بنی هاشم به ویژه امام(ع) بوده‌اند، پس از هلاکت معاویه نوبت به خلافت یزید می‌رسد.

در این دوران اباعبدالله الحسین(ع) زیر بار بیعت با این فرد دائم الخمر نرفته و نهضت تاریخی خویش را از مدینه به مکه و سپس به سمت کوفه آغاز می‌کنند؛ امام(ع) شبانگاه بیست و هشتم رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال شصت هجری به همراه ۸۲ نفر از اهل‌بیت و یارانش از مدینه خارج و به سمت مکه حرکت می‌کنند، کاروان امام(ع) پنج روز پس از خروج از مدینه در سوم شعبان سال ۶۰ هجری، وارد شهر مکه می‌شود.

امام حسین(ع) به همراه یاران و تعدادی از بزرگان کوفه پس از چهار ماه و پنج روز اقامت در مکه، این شهر را به سوی کوفه ترک و در یکم محرم همان سال به سرزمین کربلا می‌رسند که با ممانعت سپاهیان دشمن دیگر قادر به ادامه مسیر نشده و همانجا توقف می‌کنند، سرانجام در دهم محرم الحرام سال ۶۰ هجری قمری واقعه کربلا به وقوع می‌پیوندد.

پس از این واقعه عظیم، مأموریت و نهضت اصلی ام المصائب حضرت زینب کبری(س) در رساندن پیام عاشورا که تلخ‌ترین حادثه تاریخ است، در اسارت آغاز می‌شود؛ این بزرگترین فاجعه‌ای زندگی ایشان بوده که سایر مصیبت‌ها و فجایع زندگی حضرت را تحت شعاع قرار می‌دهد. حضرت زینب(س) پس از واقعه کربلا، مشی مبارزاتی خویش را آغاز و پیام امام حسین(ع) را در کوفه، شام، مدینه و مصر به گوش مردم می‌رسانند؛ رسوائی‌ها، پستی‌ها و مواضع ضد اسلامی بنی امیه را علنی می‌سازند.

زینب کبری(س) در جریان تلخ کربلا هوشیاری داشته و لحظه‌ای از وظیفه خود غافل نمی‌شوند، حتی عصر عاشورا با این‌که تازه مصیبت دیده‌ بودند، شاهد آتش زدن خیمه‌ها می‌شوند، ولی از هوش نرفته و با کمال هوشیاری تمام جریانات را دنبال می‌کنند، مراقبت می‌کنند تا کودکان گم نشوند و به امام سجاد(ع) آسیبی وارد نشود. نقل شده حتی مراقب بوده‌اند تا کودکان آل رسول(ص) نان صدقه‌ای نخورند.

وقتی وارد قتلگاه می‌شوند در کنار پیکر مطهر برادرشان ایستاده و با صدای بلند در حالی که دشمنان نیز می‌شنیده‌اند به بیان فضائل امام(ع) می‌پردازند و می‌فرمایند «جانم فدای تو ای کسی که قربانی بوستان پیامبری. جانم فدای تو ای کسی که فرشتگان به ولادت تبرک جستند. جانم فدای تو ای کسی که تو را تشنه شهید کردند. جانم فدای تو ای کسی که از محاسن شریف خون می‌چکد. جانم فدای تو ای کسی که با بدن پاره پاره و بی سری. جانم فدای تو ای کسی که بدن تو را عریان به خاک افکنده و رفته‌اند» و این سخنان به قدری مؤثر بوده که دشمنان از عملکردشان پشیمان و از خودشان متنفر می‌شوند.

زینب کبری(س) پس از واقعه کربلا روش مبارزه‌ای که تحت لوای امام حسین(ع) فراگرفته بوده‌اند را آغاز می‌کنند؛ با خطبه‌ها و سخنرانیهای دقیق به رسوا کردن بنی امیه می‌پردازند، ایشان بسیار خوب می‌دانسته‌اند کجا سکوت اتخاذ کرده و در کجا شروع به بیان خطبه و سخنرانی کنند.

پس از آن‌که کاروان اسرای اهل‌بیت با تحمل رنج‌های فراوان وارد شهر کوفه که به یمن پیروزی یزید آذین بسته شده بود می‌شود، حضرت زینب(س) به ایراد خطبه پرداخته و به رسوا کردن نبی امیه و مذمت کوفیان می‌پردازند. ایشان در بخشی از این خطبه می‌فرمایند «واى بر شما باد، اى اهل کوفه !آیا مى دانید کدام جگر رسول خدا صلى الله علیه و آله را پاره پاره نمودید و چه بانوان محترمه، معززه چو در گوهر را آشکار ساختید کدام خون رسول خدا را ریختید و کدام حرم او را ضایع ساختید؟».

حضرت زینب(س) چنان صریح با مردم کوفه در بازار سخن می‌گویند که اشک از دیدگان آنان جاری می‌شود، چرا که بانوی فرزانه بنی‏هاشم سخنی جز حق نگفته و کوفیان نیز به خوبی می‌دانستند که حق کیست‌ و در عین حال دست از یاری ولی خدا برداشته بوده‌اند.

پس از این خطبه، اسرا را به مجلس عبیدالله بن زیاد می‌برند، در این جلسه ابن زیاد که به سبب سخنان عقیله بنی هاشم در کوفه هراسان شده بود با آشفتگی، کینه و اهانت می‌گوید «حمد خدای را که شما را رسوا کرد و مردان‏تان را کشت و دروغ‏تان را آشکار ساخت.» حضرت زینب(س) در جواب این یاوه گویی می‌فرمایند «حمد خدای را که ما را به پیامبرش کرامت بخشید و از آلودگی‏ها پاک گردانید، پسر زیاد رسوا نمی‏شود مگر فاسق و دروغ نمی‏گوید مگر فاجر و آن چیزی است که ما از آن به دوریم» ابن‏زیاد در ادامه با کنایه می‌پرسد «کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟» سفیر کربلا پاسخ می‌دهند «از خداوند درباره برادرم جز نیکویی و احسان ندیدم. او و یارانش افرادی بودند که خداوند برای آن‌ها شهادت را مقرر فرمود و آن‌ها با اختیار خود به سوی جایگاه تعیین‏شده خود رفتند اما به زودی پروردگار بین تو و آنان در دادگاه عدل خود جمع می‏کند و در آنجا تو را به محاکمه می‏کشند. ای فرزند زیاد! در آن روز برای تو جایگاهی است که باید برای دادن جواب آماده باشی، چگونه می‏توانی این گناه عظیم را پاسخ دهی. ای زاده مرجانه، مادرت به عزایت بنشیند».

حضرت زینب(س) در پاسخ به سخن ابن زیاد که می‌گوید «کار خدا را با اهل بیت خود چگونه یافتی؟» می‌فرمایند «مشکلات، مصیبت‏ها و سختی‏هایی که در راه خدا دیدم، همه برایم زیبا بود؟» و این سخن زیبا همچنان بر تارک تاریخ می‌درخشد.

پس از تمام این ماجراها، کاروان اسرای کربلا را روز نخست ماه صفر سال ۶۱ در حالی که دمشق غرق در شادی بود، وارد این شهر می‌کنند، پس از گردانندن اسرا در این شهر آذین شده، آن‌ها را به مجلس یزید می‌برند که حضرت زینب(س) در این جلسه خطاب به یزید می‌فرمایند «یزید! راستی تو بر این باوری اکنون که عرصه آسمان و زمین را بر ما تنگ کرده‏ای و ما را به عنوان اسیر این سو و آن سو می‏گردانی و بر ما چیره شده‏ای، ما نزد خدا هم این‌گونه خوار و بی‏مقدار هستیم؟ خیال می‏کنی چون پیروز شدی، نظر کرده خدایی و ما که مغلوب، خوار درگاه او؟ به همین خاطر باد در دماغ انداخته‏ای و با غرور به اطراف خود می‏نگری و شادمان مشت بر سینه می‏کوبی و خرسندی که چرخ دنیا بر مراد تو می‏گردد و کارها مطابق خواست تو نظام می‏گیرد و حکومتی که سزاوار ما بوده، بر تو هموار گشته است؟ اما لختی آهسته‏تر! چنین از روی نادانی سرود پیروزی مخوان. آیا فراموش کرده‏ای که خداوند می‏فرماید: «و لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَروا أنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لاِءَنفُسِهِمْ، إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادوا إِثْما ...».

حضرت می‌افزایند «تو فرزند «طلقاء» ـ آزادشدگان ـ هستی و پیامبر پدران تو را پس از فتح مکه، زمانی که بر آنان چیرگی آورده بود، مورد بخشش قرار داد، آیا این عدالت است که دختران پیامبر از دهها کوی و برزن عبور داده شوند، در حالی که هیچ حامی و پشتیبان نداشتند؟!» حضرت با این سخنان آتشین و کوبنده به رسوا کردن یزید و پیروانش می‌پردازند.

با مطالعه تاریخ می‌توان فهمید که شکست دشمن، افشای ماهیت او، نابودی نبودن مرگ در راه مبارزه، نشان دادن قدرت پوشالی دشمن، راه ندادن ترس و اضطراب، بیان جاودانگی آثار مبارزه، هدفداری، پاسداری از حریم خاندان نبوت و رسوایی طاغوت از جمله مباحثی است که بارها عقیله بنی هاشم در خطبه‌های آتشین خود خطاب به مردم و سردمداران ظلم بیان می‌کنند.

پس از این خطبه‌های آتشین یزید کاروان اسرا را روانه مدینه می‌کند، ولی حضرت زینب(س) در آن شهر نیز دست از مبارزه و رساندن پیام عاشورا بر نمی‌دارند و با برگزاری مراسم عزاداری به بیان ماهیت شیطانی یزید و سرزنش مردم در عدم یاری امام(ع) می‌پردازند.

حتی در زمان حضور حضرت زینب(س) در شهر مدینه فرماندار این شهر که فردی به نام عمرو بن سعید بوده است، از ترس ایجاد انقلاب از سوی دختر امیرمؤمنان(ع) پس از کسب تکلیف از سوی یزید، ایشان را به خارج از مدینه تبعید می‌کند که حضرت به سمت شام حرکت می‌کنند، سرانجام در آن‌جا وفات کرده و در شهر دمشق به خاک سپرده می‌شوند.

باید گفت زینب(س) به تنهایی یک دانشگاه هستند که در میدان زهد، عبادت، عشق و معرفت، سیاست و در تمامی ابعاد زندگی‌شان اسطوره‏ای بی‏نظیر هستند و این همه عظمت را در مکتب نبوی و علوی و با درک دوران هفت معصوم به دست آورده‌اند.

دارا بودن علم الهی، عبادت و بندگی، عفت و پاکدامنى، ولایت‌مدارى، روحیه بخشی، صبر، ایثار، شجاعت و شهامت، فصاحت و بلاغت، جود و سخاوت، نبوغ و استعداد از جمله ویژگی‌ها و صفات بارز حضرت زینب(س) است که اهل‌بیت(ع) عصمت و طهارت آن‌ها را مورد توجه قرار داده‌اند و در ادامه بخشی از این روایات محضرتان ارائه می‌شود.

به شهادت امام سجاد(ع)، حضرت زینب(س) داراى علم لدنی بوده‌اند و امام(ع) در این زمینه می‌فرمایند «انت عالمه غیر معلمه وفهمه غیر مفهمه؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی».(۷)

عبادت و بندگى مهم‌ترین هدف خلقت است که خداوند متعال در این‌باره می‌فرماید «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون‏؛ من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادت کنند» که زینب کبری(س) لحظه‌ای از این هدف دور نشده‌اند، امام سجاد(ع) در این زمینه نیز می‌فرمایند «ان عمتى زینب کانت تؤدى صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفه الى الشام وفى بعض منازل کانت تصلى من جلوس لشده الجوع والضعف؛ عمه‏ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏نمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد».(۸)

یکی از درس‌های که زینب(س) از مکتب پدر آموخته‌اند، عفت و پاکدامنی است، آن جای که می‌فرمایند «ما المجاهد الشهید فى سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف یکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه؛ مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسى نیست که قدرت دارد اما عفت مى‏ورزد، یعنی قدرت انجام گناه را دارد ولی از آن دوری می کند ـ نزدیک است که انسان عفیف فرشته‏اى از فرشتگان باشد».(۹)

یحیى مازنى روایت می‌کند «مدت‌ها در مدینه در خدمت حضرت على(ع) به سر بردم و خانه‌ام نزدیک خانه زینب(س) دختر امیرمؤمنان(ع) بود، به خدا سوگند هیچ‌گاه چشمم به او نیفتاده صدایى از او به گوشم نرسید».

درباره ولایت‌مدارى ام المصائب سخن برای گفتن فراوان و مجال اندک؛ ایشان حضور هفت معصوم را درک و در تمامی ابعاد ولایتمدار اعم از معرفت شناسی، تسلیم بی چون و چرا شدن، معرفی و شناساندن ولایت و فداکاری در راه این بزرگواران سرآمد بوده‌اند.

حتی نقل شده حضرت زینب(س) در هنگام آتش زدن خیمه‌ها از سوی بنی امیه نزد امام سجاد(ع) می‌آیند و می‌فرمایند «اى یادگار گذشتگان، خیمه‏ها را آتش زدند ما چه کنیم؟» امام(ع) فرمودند «علیکن بالفرار؛ فرار کنید».(۱۰)

ولی ایشان تا پای جان از امام زمانشان دفاع کرده و خطاب به دشمنان که قصد به شهادت رساندن امام سجاد(ع) را داشته‌اند، می‌فرمایند «تا من زنده هستم نمى‏گذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر مى‏خواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد».(۱۱)

ایشان برای روحیه بخشی به امام سجاد(ع) می‌فرمایند «لا یجزعنک ما ترى، فوالله ان ذلک لعهد من رسول الله الى جدک وابیک وعمک؛ [اى پسر برادر!] آن چه مى‏بینى (شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است».(۱۲)

درباره بیان صبر عقیله بنی‌هاشم نیز به فرازی از زیارتنامه ایشان «لقد عجبت من صبرک ملائکه السماء؛ ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند» بسنده می‌کنیم.

زینب(س) که تربیت یافته مکتب علوی بودند، به خوبی می‌دانستند که به فرموده پدر بزرگوارشان ایثار برترین احسان است و همواره به دنبال این احسان بودند، امام زین العابدین می‌فرمایند «انها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام على الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفاً من الخبز فى الیوم واللیله؛ عمه‏ام زینب[در مدت اسارت]، غذایى را که به عنوان سهمیه و جیره مى‏دادند، بین بچه‏ها تقسیم مى‏کرد، چون در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان مى‏دادند».(۱۳)

سر شجاعت اولیای الهی را می‌توان در کوچک شمردن هر چیزی غیر از خدا دانست، زینب(س) که خود نزد اولیای الهی و خاندان شجاعت پرورش یافته بود، از شجاعت حیدری به اندازه کافی بهره برده بود، از این‌رو «لبوه الهاشمیه؛ شیر زن هاشمى‏» لقب گرفته بودند.(۱۴)

مسلما برای پی‌بردن به فصاحت و بلاغت عقیله بنی هاشم باید به خطبه‌ها و سخنرانی‌ها ایشان مراجعه کرد، ولی بد نیست نگاهی به سخنان خزیم اسدی داشته باشیم که می‌گوید «متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنى را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران‌‏تر از او ندیدم، گویى زینب از زبان على(ع) سخن مى‏گفت».

شیخ جعفر نقدى نیز می‌نویسد «و این حذلم بن کثیر (راوى این خبر) از فصحاء و سخنوران و نیکو گفتاران عرب است که که از فصاحت و زبان آورى و نیکو گفتارى و از بلاغت و رسایى سخن و مطابق اقتضاى مقام و مناسب حال مخاطب سخن گفتن زینب تعجب نموده و به شگفت آمده، و از براعت و برترى فضل و کمال و علم و دانش و شجاعت ادبیه و دلاورى پسندیده آن مخدره، حیرت و سرگردانى او را فرا گرفته، به طورى که نتواسته او را (به کسى) تشبیه و مانند نماید، مگر به پدرش سید و مهتر هر بلیغ و فصیحى».

در تاریخ نقل شده: روزى میهمانى براى امیرمؤمنان(ع) می‌رسد. حضرت به خانه آمده و می‌فرمایند: فاطمه جان، آیا طعامى براى میهمان خدمت شما مى‌باشد؟ بی بی عرض می‌کنند: تنها قرض نانى موجود است که آن هم سهم دخترم زینب است؛ زینب(س) که بیدار بوده می‌فرمایند: اى مادر، نان مرا براى میهمان ببرید، من صبر مى‌کنم. این داستان به خوبی جود و بخشش عقیله بنی هاشم که تنها در آن زمان ۵ سال داشته است را نشان می‌دهد.

همان‌گونه که پیشتر نیز گفتیم حضرت زینب(س) بیان کننده مسائل شرعی نیز بوده‌اند، شیخ صدوق، محمد بن بابویه(ره) در این‌باره می‌گوید «حضرت زینب(س) نیابت خاصى از طرف امام حسین(ع) داشت و مردم در مسائل حلال و حرام به او مراجعه کرده از او مى پرسیدند، تا این‌که حضرت سجاد (ع) بهبود یافت».

لازم به یادآوری است که بگوییم تربیت یافته خاندان عصمت و طهارت، نه تنها در میان شیعیان از فضیلت ویژه‌ای برخوردار هستند، بلکه بزرگان اهل تسنن نیز از جایگاه و منزلت دختر علی‌ابن ابی‌طالب(ع) مطالب زیادی را به قلم تحریر در آورده‌اند.

محمد غالب شافعى، یکى از نویسندگان مصرى می‌گوید «یکى از بزرگترین زنان اهل‌بیت از نظر حسب و نسب و از بهترین بانوان طاهر، که داراى روحى بزرگ و مقام تقوا و آیینه تمام نماى مقام رسالت و ولایت بوده، حضرت سیده زینب، دختر على بن ابى طالب(ع) است که به نحو کامل او را تربیت کرده بودند، به حدى که در فصاحت و بلاغت یکى از آیات بزرگ الهى گردید و در حلم و کرم و بینایى و بصیرت در تدبیر کارها در میان خاندان بنى هاشم و بلکه عرب مشهور شد و میان جمال و جلال و سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت جمع کرده بود».(۱۵)

استاد محمد فرید وجدی: «زینب، دختر علی بن ابیطالب، از جمله زنان با فضیلت و بزرگواری است که دوراندیشی و فکر با عظمتی داشت. او همراه برادرش حسین بن علی در واقعه کربلا حضور داشت به امر یزید بن معاویه آن خانم را به همراه دیگر اسراء به شام و شهرهای مختلف بردند که در شام زینب کبری در برابر یزید خطبه‌ای غراء خواند».(۱۶)


محمدامیر راستگردانی

-------------------------------------------------------

پی‌نوشت
۱ .خصائص زینبیه از سید نور الدین جزائری
۲ . ناسخ التواریخ
۳ . طراز المذهب، ص ۲، نقل از خصائص الزینبیه، ص ۵۳
۴ . ریاحین الشریعه، ج‏۳، ص‏۵۷.)
۵ . خصائص الزینبیه، ص‏۲۷)
۶ . بحار الانوار، ج‏۴۲، ص‏۲۹۴)
۷ . شیخ عباس قمى، منتهى الآمال،(تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم،۱۳۳۱ ه . ش) ج‏۱، ص‏۲۹۸.
۸ . ریاحین الشریعه، ج‏۳، ص‏۶۲.
۹ . نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۴۶۶.
۱۰ . بحارالانوار ج‏۴۵، ص‏۵۸، ومعالى السبطین، ج‏۲، ص‏۸۸ .
۱۱ . بحارالانوار ج‏۴۵، ص‏۶۱ .
۱۲ . بحارالانوار ج‏۴۵، ص‏۱۷۹.
۱۳ . ریاحین الشریعه، ج‏۳، ص‏۶۲.
۱۴ . زیارت نامه حضرت زینب(س).
۱۵ . دائرة معارف القرن العشرین، ج۴، ص۷۹۶ ـ ۷۹۵.
۱۶ . اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ابن اثیر، ج۷، شماره ۶۹۶۱.
مرجع : رسا
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما