کد مطلب : ۲۴۴۹۷
دعایی که قفل استبداد را به پای داوود شکست
شب و روز پانزدهم رجب که آخرین روز ایام البیض است، به قرائت دعای امداوود اختصاص داده میشود، اما منشا این دعا کجاست؟ تاریخچه پیدایش و رواج این دعا به تاریخ اعتراض شیعیان باز میگردد و ریشه در مظلومیت مبارزان شیعی و حمایت امام شیعه از آزادیخواهان علوی دارد.
دعایی که قفل استبداد را به پای داوود شکست
دوران منصور دوانیقی بود. زمانی که دومین خلیفه عباسی پس از سفاح بر اریکه قدرت تکیه زده بود. عباسیان در زمان ضعف امویان توانستند با شعار خلافت علوی مردم را فریب دهند و اولین جنایتشان قتل ابومسلم خراسانی بود که برای ایشان از خراسانیان بیعت گرفت و زمینه شکست امویان را فراهم ساخت. ایشان پس از این جنایت شروع به تعقیب و آزار آل علی کردند.
در همین دوره بود که شیعیان در اعتراض به عباسیان شورشهایی ترتیب دادند. یکی از این شورشها متعلق به محمدبن عبداللّهبن حسنمثنى بود. منصور دوانیقی سپاهی را برای سرکوب به مدینه فرستاد و پس از قتل و تار و مار سران شورش، بخشی از سادات حسنی را دستگیر و به سیاه چالهای بغداد انداخت. یکی از شورشیان داوود نام داشت که مادرش فاطمه از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) و مادر رضاعی امام صادق(ع) بود. امداوود یا امخالد منشا تاریخی دعایی است که امروزه بسیاری از شیعیان در این روز میخوانند.
پسر فاطمه بر خلیفه جائر شوریده بود و حالا در کنج سیاهچال منصور دوانیقی در حال شکنجه و در انتظار اعدام بود. این درحالی بود که مادر از سرنوشت فرزند آزادیخواه خود خبر نداشت. گاهی به او میگفتند که فرزند کشته شده است و گاهی میگفتند که او اسیر است و گاهی نیز عنوان میشد که جنازه داوود را لای دیواری گذاشتهاند. مادر سرگشته مدام دعا میکرد و از اشخاص مومن و صالح برای آزادی و سلامت پسر رشیدش التماس دعا داست، اما امداوود از دعاهایش نتیجه نمیگرفت. مادر دیگر ناامید شده بود و فرزند جوانش را شهید میپنداشت.
در همین روزها بود که فاطمه فهمید امام صادق(ع) بیمار شده است. او در کودکی امام را شیر داده بود و مادر رضاعی حضرت بود. به عیادت امام(ع) رفت و در هنگام خروج امام از وضع پسرش پرسید. مادر که داغش تازه شده بود، داستان را تعریف کرد و از بیخبری و اضطراب و دعاهای بینتیجه گفت و از امام خواست برای نجات فرزندش دعایی بخواند، امام صادق(ع) که وضع مادر پریشان فرزند مبارز را دید فرمود که چرا مادر از دعاى استفتاح غفلت کـرده است و مـگـر نمىداند که بوسیله این دعا درهاى آسمان گشوده مىشود و فرشتگان الهى دعاکـننده را مژده اجابت مىدهند و هیچ حاجتمند و دردمند و دعاکنندهاى از خواندن پس از به جای آوردن این دعا مایوس نمىشود و خداوند هم پاداش خواننده این دعا را بهشت قرار داده است.
مادر با شنیدن سخنان امام جان گرفت و از حضرت آداب دعا را خواست. امام به او فرمود: اى مادر داوود! ماه محترم رجب نزدیک است و در این ماه مبارک دعا مستجاب مىگردد، همین که ماه رجب رسید، سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم آن را، که ایام بیض و شبانه روز نورانى نام دارد، روزه بگیر، نزدیک ظهر روز پانزدهم غسل کن، هشت رکعت نماز با رکوع و سجود دقیق و حساب شده انجام بده و دعایی را که میگویم بخوان.
مادر داوود دستورات امام را به خاطر سپرد و منتظر ماه مبارک رجب شد. با فرارسیدن روزهای نورانی در ماه رجب، آنچه امام گفته بود را مو به مو عمل کرد. آروزی نجات فرزند او را وا میداشت که همراه با تضرع آنچه امام صادق(ع) گفته را انجام دهد.
شب شانزدهم رجب از نیمه گذشته بود که پیغمبر(ص) و جمعى ازفـرشـتـگـان و پیامبران و صالحانى که مادر داغدیده در دعای سفارش شده براى آنها دعا و رحمت فرستاده بود، در خوابش آمدند و رسول خدا(ص) به او فرمود: اى ام داوود این جماعتى را که مشاهده مىکنى، شفیعان تو هستند و مژده مىدهند که حاجتت برآورده خواهد شد. امید سر تا پای مادر را گرفت و چند روز بعد داوود به خانه بازگشت. داوود جوان برای مادرش تعریف کرده بود که مادر درزندان بغداد بوده، دست و پایهایش به بند کشیده شده بود و در فشار بندهاى آهنین و زندان تنگ و تاریک، روزگار تلخ و دردناکى داشت، اما همین که نیمه رجب گذشت و شب شانزدهم شد در خواب دید که بلندیها و ناهمواریهاى زمین برایش هموار شده و مادر کـه روى قـطعه حصیرى نشسته بود و نمازمىخواند و برایش دعا مى کرده است. اطراف مادر را چند نفر گرفته و با دست و سر بسوى آسمان، در حال تسبیح و ذکر خدا بودند.
وقتی داوود از خواب بیدار شده بود، ماموران منصور دوانیقى به زندانش آمده بودند و شبانه به نزد خلیفه جورش برده بودند. منصور دستور داده بود که بند از پیکرش بگشایند و هزار دیناری به او بدهند و شبانه او را راهی خانهاش در مدینه سازند.
مادر جوان آزاد شده را نزد امام صادق(ع) برد و امام به داوود فرمودند، علت آزادى تو از زندان این بود که، منصور دوانیقى، امامعلى(ع) را در خواب دیده بـود و آن حـضرت فرموده بود: اگر فرزند مرا آزاد نکنى، ترا در آتش خواهم انداخت، منصور هم درحالى که لهیب آتش را نزد خود مشاهده مىکرد، ناچار به آزادى تو اقدام کرد.
امروزه بسیاری از شیعیان دعای مادر داوود را میخوانند و از خداوند برای استجابت حاجاتشان یاری میجویند، دعای امداوود اما لبریز از شعلههای عبودیت است.
شعلههای عبودیت در دعای امداوود
در دعای امداوود شعلههای عبودیت خداوند زبانه میزند. این دعا با ذکر بندگی خداوند آغاز میشود «درست فرمود خدای بزرگی که معبودی جز او نیست زنده و پاینده و صاحب جلالت و بزرگواری است، بخشاینده و مهربان بردبار و کریم است آنکه مانندش چیزی نیست و او شنوا و دانا و بینا و آگاه است، گواه است خدا که معبودی جز او نیست.»
با ذکر مقام خداوند و جایگاه باری تعالی دعا ادامه مییابد «و فرشتگان و دانشوران گواهی دادهاند که خدایی جز او نیست که عدالت بدو پایدار است و او عزیز و حکیم است و پیمبران بزرگوارش نیز آنرا به مردم رساندند و من بر این مطلب گواهی دهم، خدایا از آن تو است ستایش و از آن تو است مجد و برای تو است عزت و خاص تو است افتخار و شایسته تو است قهر و سطوت و مخصوص تو است نعمت.»
توحید افعالی فراز دیگری از این دعاست «و از تو است آنچه زیر زمین است و از تو است زمینهای زیرین و از آن تو است دنیا و آخرت و مخصوص تو است آن حمد و ثنا و شکری که تو بپسندی و آنچه نعمت است نیز از تو است».
پس از درود بر فرشتگاه خداوند، جبرئیل و میکائیل، اسرافیل و دیگر فرشتگان بارگاه الهی، درود به پیامبران ذکر شده است. «خدایا درود فرست بر هابیل و شیث و ادریس و نوح و هود و صالح و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و یوسف و اسباط (یعقوب) و لوط و شعیب و ایوب و موسی و هارون و یوشع و میشا و خضر و ذی القرنین و یونس و الیاس و الیسع و ذا الکفل و طالوت و داوود و سلیمان و زکریا و شعیا و یحیی و تورخ و متی و ارمیا و حیقوق و دانیال و عزیر و عیسی و شمعون و جرجیس و حواریین عیسی و پیروانشان و خالد و حنظله و لقمان.»
در ادامه درود بر پیامبر خاتم و اوصیا و اهل سعادت آمده است. «خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و رحمت فرست بر محمد و آل محمد و برکت فرست بر محمد و آل محمد چنانچه درود فرستادی و رحمت و برکت فرستادی بر ابراهیم و آل ابراهیم که براستی تویی ستوده و بزرگوار. خدایا درود فرست بر اوصیاء و اهل سعادت و شهیدان و امامان راهنما. خدایا درود فرست بر ابدال(دسته ای از صلحا) و اوتاد و سیاحان و پرستش کنندگان و مخلصان و پارسایان و اهل جدیت و کوشش و مخصوص گردان محمد و خاندانش را به بهترین درودهایت و فراوانترین کرامتهایت و به روح و جسدش از جانب من تحیت و سلامی برسان و فضل و شرافت و بزرگواریش را فزون کن به حدی که او را به اعلی درجه اهل شرافت از پیمبران و رسولان و فاضلان مقربت برسانی.»
در ادامه خداوند شفیع خوانده میشود و راه اجابت دعا چنین پیموده میشود که «خدایا من شفیع گردانم تو را پیش خودت و کرمت را پیش کرمت و جودت را پیش جودت و رحمتت را پیش رحمتت و اهل طاعتت را پیش درگاهت. و از تو خواهم خدایا به هرچه یکی از آنها بوسیله آن تو را خواسته از سؤالهای شریفی که برنگشته و به آنچه تو را خواندهاند از دعای پذیرفته شدهای که به نومیدی نکشیده. ای خدا، ای بخشاینده، ای مهربان، ای بردبار، ای کریم، ای بزرگ، ای با جلالت، ای بخشنده، ای زیبا، ای سرپرست، ای وکیل، ای نادیده گیر، ای پناه ده، ای آگاه، ای روشنی ده، ای نابود کن، ای والامقام، ای چرخاننده، ای جابجا کننده، ای بزرگ، ای توانا، ای بینا، ای شکرپذیر، ای نیکوکار.»
شعلههای عبودیت دعای ام داوود چنین پایان میگیرد: «و برکت دادی و رحمت فرستادی بر ابراهیم و آل ابراهیم که براستی تویی ستوده و بزرگوار و رحم کن به خواری من و بیچارگیم و نداریم و تک و تنهاییم و فروتنیم در برابرت و اعتمادی که بر تو دارم و زاریم به درگاهت تو را خوانم خواندن شخص فروتن خوار خاشع ترسان هراسان پریشان بی مقدار کوچک گرسنه».
دعایی که قفل استبداد را به پای داوود شکست
دوران منصور دوانیقی بود. زمانی که دومین خلیفه عباسی پس از سفاح بر اریکه قدرت تکیه زده بود. عباسیان در زمان ضعف امویان توانستند با شعار خلافت علوی مردم را فریب دهند و اولین جنایتشان قتل ابومسلم خراسانی بود که برای ایشان از خراسانیان بیعت گرفت و زمینه شکست امویان را فراهم ساخت. ایشان پس از این جنایت شروع به تعقیب و آزار آل علی کردند.
در همین دوره بود که شیعیان در اعتراض به عباسیان شورشهایی ترتیب دادند. یکی از این شورشها متعلق به محمدبن عبداللّهبن حسنمثنى بود. منصور دوانیقی سپاهی را برای سرکوب به مدینه فرستاد و پس از قتل و تار و مار سران شورش، بخشی از سادات حسنی را دستگیر و به سیاه چالهای بغداد انداخت. یکی از شورشیان داوود نام داشت که مادرش فاطمه از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) و مادر رضاعی امام صادق(ع) بود. امداوود یا امخالد منشا تاریخی دعایی است که امروزه بسیاری از شیعیان در این روز میخوانند.
پسر فاطمه بر خلیفه جائر شوریده بود و حالا در کنج سیاهچال منصور دوانیقی در حال شکنجه و در انتظار اعدام بود. این درحالی بود که مادر از سرنوشت فرزند آزادیخواه خود خبر نداشت. گاهی به او میگفتند که فرزند کشته شده است و گاهی میگفتند که او اسیر است و گاهی نیز عنوان میشد که جنازه داوود را لای دیواری گذاشتهاند. مادر سرگشته مدام دعا میکرد و از اشخاص مومن و صالح برای آزادی و سلامت پسر رشیدش التماس دعا داست، اما امداوود از دعاهایش نتیجه نمیگرفت. مادر دیگر ناامید شده بود و فرزند جوانش را شهید میپنداشت.
در همین روزها بود که فاطمه فهمید امام صادق(ع) بیمار شده است. او در کودکی امام را شیر داده بود و مادر رضاعی حضرت بود. به عیادت امام(ع) رفت و در هنگام خروج امام از وضع پسرش پرسید. مادر که داغش تازه شده بود، داستان را تعریف کرد و از بیخبری و اضطراب و دعاهای بینتیجه گفت و از امام خواست برای نجات فرزندش دعایی بخواند، امام صادق(ع) که وضع مادر پریشان فرزند مبارز را دید فرمود که چرا مادر از دعاى استفتاح غفلت کـرده است و مـگـر نمىداند که بوسیله این دعا درهاى آسمان گشوده مىشود و فرشتگان الهى دعاکـننده را مژده اجابت مىدهند و هیچ حاجتمند و دردمند و دعاکنندهاى از خواندن پس از به جای آوردن این دعا مایوس نمىشود و خداوند هم پاداش خواننده این دعا را بهشت قرار داده است.
مادر با شنیدن سخنان امام جان گرفت و از حضرت آداب دعا را خواست. امام به او فرمود: اى مادر داوود! ماه محترم رجب نزدیک است و در این ماه مبارک دعا مستجاب مىگردد، همین که ماه رجب رسید، سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم آن را، که ایام بیض و شبانه روز نورانى نام دارد، روزه بگیر، نزدیک ظهر روز پانزدهم غسل کن، هشت رکعت نماز با رکوع و سجود دقیق و حساب شده انجام بده و دعایی را که میگویم بخوان.
مادر داوود دستورات امام را به خاطر سپرد و منتظر ماه مبارک رجب شد. با فرارسیدن روزهای نورانی در ماه رجب، آنچه امام گفته بود را مو به مو عمل کرد. آروزی نجات فرزند او را وا میداشت که همراه با تضرع آنچه امام صادق(ع) گفته را انجام دهد.
شب شانزدهم رجب از نیمه گذشته بود که پیغمبر(ص) و جمعى ازفـرشـتـگـان و پیامبران و صالحانى که مادر داغدیده در دعای سفارش شده براى آنها دعا و رحمت فرستاده بود، در خوابش آمدند و رسول خدا(ص) به او فرمود: اى ام داوود این جماعتى را که مشاهده مىکنى، شفیعان تو هستند و مژده مىدهند که حاجتت برآورده خواهد شد. امید سر تا پای مادر را گرفت و چند روز بعد داوود به خانه بازگشت. داوود جوان برای مادرش تعریف کرده بود که مادر درزندان بغداد بوده، دست و پایهایش به بند کشیده شده بود و در فشار بندهاى آهنین و زندان تنگ و تاریک، روزگار تلخ و دردناکى داشت، اما همین که نیمه رجب گذشت و شب شانزدهم شد در خواب دید که بلندیها و ناهمواریهاى زمین برایش هموار شده و مادر کـه روى قـطعه حصیرى نشسته بود و نمازمىخواند و برایش دعا مى کرده است. اطراف مادر را چند نفر گرفته و با دست و سر بسوى آسمان، در حال تسبیح و ذکر خدا بودند.
وقتی داوود از خواب بیدار شده بود، ماموران منصور دوانیقى به زندانش آمده بودند و شبانه به نزد خلیفه جورش برده بودند. منصور دستور داده بود که بند از پیکرش بگشایند و هزار دیناری به او بدهند و شبانه او را راهی خانهاش در مدینه سازند.
مادر جوان آزاد شده را نزد امام صادق(ع) برد و امام به داوود فرمودند، علت آزادى تو از زندان این بود که، منصور دوانیقى، امامعلى(ع) را در خواب دیده بـود و آن حـضرت فرموده بود: اگر فرزند مرا آزاد نکنى، ترا در آتش خواهم انداخت، منصور هم درحالى که لهیب آتش را نزد خود مشاهده مىکرد، ناچار به آزادى تو اقدام کرد.
امروزه بسیاری از شیعیان دعای مادر داوود را میخوانند و از خداوند برای استجابت حاجاتشان یاری میجویند، دعای امداوود اما لبریز از شعلههای عبودیت است.
شعلههای عبودیت در دعای امداوود
در دعای امداوود شعلههای عبودیت خداوند زبانه میزند. این دعا با ذکر بندگی خداوند آغاز میشود «درست فرمود خدای بزرگی که معبودی جز او نیست زنده و پاینده و صاحب جلالت و بزرگواری است، بخشاینده و مهربان بردبار و کریم است آنکه مانندش چیزی نیست و او شنوا و دانا و بینا و آگاه است، گواه است خدا که معبودی جز او نیست.»
با ذکر مقام خداوند و جایگاه باری تعالی دعا ادامه مییابد «و فرشتگان و دانشوران گواهی دادهاند که خدایی جز او نیست که عدالت بدو پایدار است و او عزیز و حکیم است و پیمبران بزرگوارش نیز آنرا به مردم رساندند و من بر این مطلب گواهی دهم، خدایا از آن تو است ستایش و از آن تو است مجد و برای تو است عزت و خاص تو است افتخار و شایسته تو است قهر و سطوت و مخصوص تو است نعمت.»
توحید افعالی فراز دیگری از این دعاست «و از تو است آنچه زیر زمین است و از تو است زمینهای زیرین و از آن تو است دنیا و آخرت و مخصوص تو است آن حمد و ثنا و شکری که تو بپسندی و آنچه نعمت است نیز از تو است».
پس از درود بر فرشتگاه خداوند، جبرئیل و میکائیل، اسرافیل و دیگر فرشتگان بارگاه الهی، درود به پیامبران ذکر شده است. «خدایا درود فرست بر هابیل و شیث و ادریس و نوح و هود و صالح و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و یوسف و اسباط (یعقوب) و لوط و شعیب و ایوب و موسی و هارون و یوشع و میشا و خضر و ذی القرنین و یونس و الیاس و الیسع و ذا الکفل و طالوت و داوود و سلیمان و زکریا و شعیا و یحیی و تورخ و متی و ارمیا و حیقوق و دانیال و عزیر و عیسی و شمعون و جرجیس و حواریین عیسی و پیروانشان و خالد و حنظله و لقمان.»
در ادامه درود بر پیامبر خاتم و اوصیا و اهل سعادت آمده است. «خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و رحمت فرست بر محمد و آل محمد و برکت فرست بر محمد و آل محمد چنانچه درود فرستادی و رحمت و برکت فرستادی بر ابراهیم و آل ابراهیم که براستی تویی ستوده و بزرگوار. خدایا درود فرست بر اوصیاء و اهل سعادت و شهیدان و امامان راهنما. خدایا درود فرست بر ابدال(دسته ای از صلحا) و اوتاد و سیاحان و پرستش کنندگان و مخلصان و پارسایان و اهل جدیت و کوشش و مخصوص گردان محمد و خاندانش را به بهترین درودهایت و فراوانترین کرامتهایت و به روح و جسدش از جانب من تحیت و سلامی برسان و فضل و شرافت و بزرگواریش را فزون کن به حدی که او را به اعلی درجه اهل شرافت از پیمبران و رسولان و فاضلان مقربت برسانی.»
در ادامه خداوند شفیع خوانده میشود و راه اجابت دعا چنین پیموده میشود که «خدایا من شفیع گردانم تو را پیش خودت و کرمت را پیش کرمت و جودت را پیش جودت و رحمتت را پیش رحمتت و اهل طاعتت را پیش درگاهت. و از تو خواهم خدایا به هرچه یکی از آنها بوسیله آن تو را خواسته از سؤالهای شریفی که برنگشته و به آنچه تو را خواندهاند از دعای پذیرفته شدهای که به نومیدی نکشیده. ای خدا، ای بخشاینده، ای مهربان، ای بردبار، ای کریم، ای بزرگ، ای با جلالت، ای بخشنده، ای زیبا، ای سرپرست، ای وکیل، ای نادیده گیر، ای پناه ده، ای آگاه، ای روشنی ده، ای نابود کن، ای والامقام، ای چرخاننده، ای جابجا کننده، ای بزرگ، ای توانا، ای بینا، ای شکرپذیر، ای نیکوکار.»
شعلههای عبودیت دعای ام داوود چنین پایان میگیرد: «و برکت دادی و رحمت فرستادی بر ابراهیم و آل ابراهیم که براستی تویی ستوده و بزرگوار و رحم کن به خواری من و بیچارگیم و نداریم و تک و تنهاییم و فروتنیم در برابرت و اعتمادی که بر تو دارم و زاریم به درگاهت تو را خوانم خواندن شخص فروتن خوار خاشع ترسان هراسان پریشان بی مقدار کوچک گرسنه».
مرجع : ایکنا