کد مطلب : ۲۴۵۳۹
فرازهایی از بیانات آیت الله جوادی آملی؛
عقیله بنیهاشم(س) و رسالت ما
به مناسبت سالروز شهادت حضرت زینب کبری(س) فرازهایی از فرمایشات حکیم متأله آیت الله جوادی آملی را تقدیم علاقمندان می کنیم.
آیت الله عبدالله جوادی آملی- سرّ اشتهار حضرت زینب(س) به عقیله بنیهاشم این است که برخیها عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقلند، برخیها عاقلند و عقل برای آنها به صورت حال است یعنی وصفِ دیرپا نیست [بلکه] گاهی هست و گاهی نیست، برخیها عاقلند و عقل برای آنها به منزله یک وصف مَلکه است، برخیها عاقلند که عقل برای آنها به منزله فصل مقوّم است؛ آنها که عقل برای آنها به منزله فصل مقوّم بود، به تمام معنی عقیلهاند. حسینبنعلی(ع) عقیله بنیهاشم است و زینب کبری(س) عقیله بنیهاشم. این «تاء»، «تاء» مبالغه است نه «تاء» تأنیث.
وقتی میگویند انسان خلیفهًْلله است نه خلیف الله، برای این است که این «تاء»، «تاء» مبالغه است همان طوری که میگوئیم فلان شخص علامه است، بنابراین، هم وجود مبارک حسینبنعلی(ع) عقیله بنیهاشم است هم وجود مبارک زینب کبری؛ عقل برای اینها به منزله فصل مقوّم بود. اگر کسی عقل برای او فصل مقوّم بود، کمالات از او نشأت میگیرد، مقهور اوست نه مسلّط بر او.
حافظان کمال و نیازمندان به کمال
برخیها هستند که کمال، آنها را حفظ میکند [اما] برخیها حافظ کمالند؛ اینکه ذات اقدس اله درباره وجود مبارک پیغمبر(ص) نفرمود تو دارای خُلق عظیمی یا متخلّق به خلق عظیمی [بلکه] فرمود:إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ [۱] برای این است که آن حضرت مسلّط بر عدل بود، مسلّط بر فضیلت بود. برخیها میکوشند که فضیلت، آنها را رها نکند و برخیها میکوشند که فضیلت را حفظ بکنند. اگر ذات، بالا آمد و خلیفه خدا شد و نورانی شد از این ذات نورانی، خُلق عظیم نشأت میگیرد. فرمود: إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ، تو بر خُلق مسلّطی، خُلق در اختیار توست، نه تو با اخلاق بخواهی کامل بشوی، کمالِ اخلاق در این است که از تو نشأت میگیرد.
درباره برخیها هم قرآن کریم فرمود: فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ [۲] برخیها با نور حرکت میکنند، مثل افراد عادی که با چراغ حرکت میکنند. برخیها نورانیاند، هر جا آنها باشند نور است. درباره آن گونه افراد تعبیر قرآن کریم این است: فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ؛ که نور زیر پای اینهاست، نور مرکب اینهاست، اینها سوار بر نورند.
عقل؛ مقهور خاندان رسالت
عقیله بنیهاشم مسلّط بر عقل است، عقل در اختیار آنهاست، آنقدر اینها قویّاند که علم و عقل به معنای «ما عُبد به الرحمن» [۳]، مقهور اینهاست چه اینکه اگر در نقطه مقابل، کسی گرفتار جهل بشود، او مرکب جهل است. در سوره مبارکه «اسراء» حرف ابلیس را که نقل میکند میفرماید ابلیس میگوید من سوار بر افراد تبهکار میشوم؛ حنک و تحت حنک اینها را در اختیار میگیرم: (لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ) [۴] اِحتنک که از باب افتعال است یعنی سوار بر مرکب شد و حنکش را گرفت اینها که سوار کارند مسلّط بر حنک و تحت حنک این اسبند، افسارش در اختیار راکب است، ابلیس گفت من چنین حالتی دارم: (لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ) یعنی سوار آنها میشوم، آنها مرکوب من هستند، به من سواری میدهند.
بنابراین اگر کسی به جایی رسید که اول عاقل بود بعد عَقیل شد بعد عقیله شد (فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ) [۵] است، اول باید کوشید عاقل شد که این عاقل اسم فاعل است بعد عقیل شد که این صفت مشبهه است و دلالت بر ثبات دارد، بعد عقیله شد که این «تاء»، «تاء» مبالغه است. ما اگر خواستیم از عقل سخن بگوئیم باید سیره و سنّت و سریرت این ذوات قدسی را بشناسیم و بپذیریم و عمل کنیم و به دیگران منتقل کنیم.
پیروی از سیره ائمه، راه آسان شدن کارهای سخت
این راهها شدنی است آنچه شدنی نیست و کسبکردنی نیست، آن مقام شامخ نبوّت و رسالت و امامت است که: (اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ) [۶] اما عاقل شدن، عقیل شدن، عقیله شدن ممکن است. شما گاهی میبینید هم درباره مردان هم درباره زنان روایاتی هست که ائمه(علیهم السلام) فرمودند فلان شخص «منّا أهل البیت» [۷] این اختصاصی به سلمان(رض) ندارد، به مقام سلمان و اباذر و مقداد و عمّار رسیدن ممکن است اما به مقامات اهل بیت رسیدن به آن سِمت رسیدن مقدور کسی نیست. بنابراین این راه باز است مخصوصاً برای کسانی که اوایل سنشان است (یک) و در حوزههای علمی تلاش و کوشش میکنند (دو)؛ این دو سبب کمک میکند که اینها این راه را طی کنند و بشوند (فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ [۸] در مقابل عدّه دیگری که در ظلمت فرو رفتند.
اگر انسان مواظب راه خودش، گفتار خودش، کردار خودش بود اولاً از هر تاریکی نجات پیدا میکند بعد وقتی که راه را پیدا کرد، طیّ آن راه برایش آسان میشود. درست است که اول، گردنه صعبالعبور است اما همین عقبه کئود که فرمود: (فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ* وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَهُ) [۹] برای انسان سالک آسان میشود. فرمود: (فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی) [۱۰] این به آسانی، کار خوب میکند. اگر نماز شب برای دیگران دشوار باشد برای او آسان است، اگر فهمیدن مطالب عمیق برای دیگران سخت باشد، عقبه کئود باشد، این به آسانی حل میکند و میفهمد.
اینکه فرمود: (فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی) اختصاصی به خصلتهای عملی ندارد، اگر مراحل علمی باشد این طور است مراحل عملی باشد، این طور است. درست است که بعضی از مسائل سخت است طبق آن بیان نورانی حضرت امیر(ع) که درباره قضا و قدر فرمود: «بحرٌ عمیقٌ فلا تلجه» [۱۱] دریای تاریک است عمیق است وارد این بحث نشو، مسئله قضا و قدر یک مسئله روشنی نیست، مسئله جبر و تفویض یک مسئله آسانی نیست، این کار دشواری است به هر کسی نمیرسد، اما همین مطلب عمیق برای برخیها خیلی شفاف و روشن حل میشود.
فرمود: (فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی) که این اختصاصی به برنامههای عملی ندارد همان طوری که خواندن نماز شب برای بعضیها آسان است، گرفتن روزههای مستحبّی برای بعضیها آسان است، مواظبت از چشم و گوش برای بعضیها آسان است، فهمیدن مطالب عمیق علمی هم برای بعضیها آسان است. اینکه گفتند: «دُم علی الطهاره یوسع علیک رزقک» [۱۲] یعنی دائماً با وضو باشید روزی شما زیاد میشود، تنها روزی به معنای نان و آب و اینها نیست، علم روزی است، اخلاق روزی است، عقل روزی است، فضیلتها روزی است، روزیهای ظاهری هم روزی است.
فرمود: «دُم علی الطهاره» دائماً با وضو باشید این خیلی اثر دارد از همین راهها شروع میشود. خدای سبحان وعده داد این اختصاصی به وجود مبارک پیغمبر(ص) ندارد برای آنها خدا مراحل عالیه را آسان میکند، فرمود: (أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ * وَوَضَعْنَا عَنکَ وَزْرَکَ* الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ * وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ) [۱۳] وجود مبارک موسای کلیم هم گفت: (رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی) [۱۴] کارهای صعبالعبور را که مقدور دیگران نیست خدا برای اینها آسان میکند اما کارهایی که از ما خواستند مقدور ما هست ولی سخت است خدا آن کارهای سخت را برای ما آسان میکند فرمود: (فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی) این سینها سینهای تحقیقی است نه تسویفی نظیر (اسْتَکْبَرَ) و مانند آن که مبالغه را نشان میدهد نه اینکه ما بعدها برای او آسان میکنیم یعنی تحقیقاً برای آنها آسان میکنیم. بنابراین عاقل شدن، عَقیل شدن، عقیله شدن مقدور دیگران هم هست منتها به اندازه خودشان. آن اوجش که مربوط به اهل بیت عصمت و طهارت است مقدور خود آنهاست اما مراحل میانی و ضعیف، مقدور دیگران هم است.
____________________________
[۱] قلم/ ۴٫
[۲] زمر/۲۲٫
[۳] الکافی/ ج۱, ص۱۱٫
[۴] اسراء/ ۶۲٫
[۵] زمر/۲۲٫
[۶] انعام/ ۱۲۴٫
[۷] عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۶۴؛ الامالی (شیخ طوسی)، ص۴۵ و ۵۲۵٫
[۸] زمر/۲۲٫
[۹] بلد/ ۱۱ و ۱۲٫
[۱۰] لیل/ ۵ ـ ۷٫
[۱۱] التوحید (شیخ صدوق)، ص۳۶۵٫
[۱۲] فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۴، ص۳۶۱٫
[۱۳] انشراح/ ۱ ـ ۴٫
[۱۴] طه/ ۲۵٫
آیت الله عبدالله جوادی آملی- سرّ اشتهار حضرت زینب(س) به عقیله بنیهاشم این است که برخیها عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقلند، برخیها عاقلند و عقل برای آنها به صورت حال است یعنی وصفِ دیرپا نیست [بلکه] گاهی هست و گاهی نیست، برخیها عاقلند و عقل برای آنها به منزله یک وصف مَلکه است، برخیها عاقلند که عقل برای آنها به منزله فصل مقوّم است؛ آنها که عقل برای آنها به منزله فصل مقوّم بود، به تمام معنی عقیلهاند. حسینبنعلی(ع) عقیله بنیهاشم است و زینب کبری(س) عقیله بنیهاشم. این «تاء»، «تاء» مبالغه است نه «تاء» تأنیث.
وقتی میگویند انسان خلیفهًْلله است نه خلیف الله، برای این است که این «تاء»، «تاء» مبالغه است همان طوری که میگوئیم فلان شخص علامه است، بنابراین، هم وجود مبارک حسینبنعلی(ع) عقیله بنیهاشم است هم وجود مبارک زینب کبری؛ عقل برای اینها به منزله فصل مقوّم بود. اگر کسی عقل برای او فصل مقوّم بود، کمالات از او نشأت میگیرد، مقهور اوست نه مسلّط بر او.
حافظان کمال و نیازمندان به کمال
برخیها هستند که کمال، آنها را حفظ میکند [اما] برخیها حافظ کمالند؛ اینکه ذات اقدس اله درباره وجود مبارک پیغمبر(ص) نفرمود تو دارای خُلق عظیمی یا متخلّق به خلق عظیمی [بلکه] فرمود:إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ [۱] برای این است که آن حضرت مسلّط بر عدل بود، مسلّط بر فضیلت بود. برخیها میکوشند که فضیلت، آنها را رها نکند و برخیها میکوشند که فضیلت را حفظ بکنند. اگر ذات، بالا آمد و خلیفه خدا شد و نورانی شد از این ذات نورانی، خُلق عظیم نشأت میگیرد. فرمود: إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ، تو بر خُلق مسلّطی، خُلق در اختیار توست، نه تو با اخلاق بخواهی کامل بشوی، کمالِ اخلاق در این است که از تو نشأت میگیرد.
درباره برخیها هم قرآن کریم فرمود: فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ [۲] برخیها با نور حرکت میکنند، مثل افراد عادی که با چراغ حرکت میکنند. برخیها نورانیاند، هر جا آنها باشند نور است. درباره آن گونه افراد تعبیر قرآن کریم این است: فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ؛ که نور زیر پای اینهاست، نور مرکب اینهاست، اینها سوار بر نورند.
عقل؛ مقهور خاندان رسالت
عقیله بنیهاشم مسلّط بر عقل است، عقل در اختیار آنهاست، آنقدر اینها قویّاند که علم و عقل به معنای «ما عُبد به الرحمن» [۳]، مقهور اینهاست چه اینکه اگر در نقطه مقابل، کسی گرفتار جهل بشود، او مرکب جهل است. در سوره مبارکه «اسراء» حرف ابلیس را که نقل میکند میفرماید ابلیس میگوید من سوار بر افراد تبهکار میشوم؛ حنک و تحت حنک اینها را در اختیار میگیرم: (لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ) [۴] اِحتنک که از باب افتعال است یعنی سوار بر مرکب شد و حنکش را گرفت اینها که سوار کارند مسلّط بر حنک و تحت حنک این اسبند، افسارش در اختیار راکب است، ابلیس گفت من چنین حالتی دارم: (لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ) یعنی سوار آنها میشوم، آنها مرکوب من هستند، به من سواری میدهند.
بنابراین اگر کسی به جایی رسید که اول عاقل بود بعد عَقیل شد بعد عقیله شد (فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ) [۵] است، اول باید کوشید عاقل شد که این عاقل اسم فاعل است بعد عقیل شد که این صفت مشبهه است و دلالت بر ثبات دارد، بعد عقیله شد که این «تاء»، «تاء» مبالغه است. ما اگر خواستیم از عقل سخن بگوئیم باید سیره و سنّت و سریرت این ذوات قدسی را بشناسیم و بپذیریم و عمل کنیم و به دیگران منتقل کنیم.
پیروی از سیره ائمه، راه آسان شدن کارهای سخت
این راهها شدنی است آنچه شدنی نیست و کسبکردنی نیست، آن مقام شامخ نبوّت و رسالت و امامت است که: (اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ) [۶] اما عاقل شدن، عقیل شدن، عقیله شدن ممکن است. شما گاهی میبینید هم درباره مردان هم درباره زنان روایاتی هست که ائمه(علیهم السلام) فرمودند فلان شخص «منّا أهل البیت» [۷] این اختصاصی به سلمان(رض) ندارد، به مقام سلمان و اباذر و مقداد و عمّار رسیدن ممکن است اما به مقامات اهل بیت رسیدن به آن سِمت رسیدن مقدور کسی نیست. بنابراین این راه باز است مخصوصاً برای کسانی که اوایل سنشان است (یک) و در حوزههای علمی تلاش و کوشش میکنند (دو)؛ این دو سبب کمک میکند که اینها این راه را طی کنند و بشوند (فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ [۸] در مقابل عدّه دیگری که در ظلمت فرو رفتند.
اگر انسان مواظب راه خودش، گفتار خودش، کردار خودش بود اولاً از هر تاریکی نجات پیدا میکند بعد وقتی که راه را پیدا کرد، طیّ آن راه برایش آسان میشود. درست است که اول، گردنه صعبالعبور است اما همین عقبه کئود که فرمود: (فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ* وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَهُ) [۹] برای انسان سالک آسان میشود. فرمود: (فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی) [۱۰] این به آسانی، کار خوب میکند. اگر نماز شب برای دیگران دشوار باشد برای او آسان است، اگر فهمیدن مطالب عمیق برای دیگران سخت باشد، عقبه کئود باشد، این به آسانی حل میکند و میفهمد.
اینکه فرمود: (فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی) اختصاصی به خصلتهای عملی ندارد، اگر مراحل علمی باشد این طور است مراحل عملی باشد، این طور است. درست است که بعضی از مسائل سخت است طبق آن بیان نورانی حضرت امیر(ع) که درباره قضا و قدر فرمود: «بحرٌ عمیقٌ فلا تلجه» [۱۱] دریای تاریک است عمیق است وارد این بحث نشو، مسئله قضا و قدر یک مسئله روشنی نیست، مسئله جبر و تفویض یک مسئله آسانی نیست، این کار دشواری است به هر کسی نمیرسد، اما همین مطلب عمیق برای برخیها خیلی شفاف و روشن حل میشود.
فرمود: (فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی) که این اختصاصی به برنامههای عملی ندارد همان طوری که خواندن نماز شب برای بعضیها آسان است، گرفتن روزههای مستحبّی برای بعضیها آسان است، مواظبت از چشم و گوش برای بعضیها آسان است، فهمیدن مطالب عمیق علمی هم برای بعضیها آسان است. اینکه گفتند: «دُم علی الطهاره یوسع علیک رزقک» [۱۲] یعنی دائماً با وضو باشید روزی شما زیاد میشود، تنها روزی به معنای نان و آب و اینها نیست، علم روزی است، اخلاق روزی است، عقل روزی است، فضیلتها روزی است، روزیهای ظاهری هم روزی است.
فرمود: «دُم علی الطهاره» دائماً با وضو باشید این خیلی اثر دارد از همین راهها شروع میشود. خدای سبحان وعده داد این اختصاصی به وجود مبارک پیغمبر(ص) ندارد برای آنها خدا مراحل عالیه را آسان میکند، فرمود: (أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ * وَوَضَعْنَا عَنکَ وَزْرَکَ* الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ * وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ) [۱۳] وجود مبارک موسای کلیم هم گفت: (رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی) [۱۴] کارهای صعبالعبور را که مقدور دیگران نیست خدا برای اینها آسان میکند اما کارهایی که از ما خواستند مقدور ما هست ولی سخت است خدا آن کارهای سخت را برای ما آسان میکند فرمود: (فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی) این سینها سینهای تحقیقی است نه تسویفی نظیر (اسْتَکْبَرَ) و مانند آن که مبالغه را نشان میدهد نه اینکه ما بعدها برای او آسان میکنیم یعنی تحقیقاً برای آنها آسان میکنیم. بنابراین عاقل شدن، عَقیل شدن، عقیله شدن مقدور دیگران هم هست منتها به اندازه خودشان. آن اوجش که مربوط به اهل بیت عصمت و طهارت است مقدور خود آنهاست اما مراحل میانی و ضعیف، مقدور دیگران هم است.
____________________________
[۱] قلم/ ۴٫
[۲] زمر/۲۲٫
[۳] الکافی/ ج۱, ص۱۱٫
[۴] اسراء/ ۶۲٫
[۵] زمر/۲۲٫
[۶] انعام/ ۱۲۴٫
[۷] عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۶۴؛ الامالی (شیخ طوسی)، ص۴۵ و ۵۲۵٫
[۸] زمر/۲۲٫
[۹] بلد/ ۱۱ و ۱۲٫
[۱۰] لیل/ ۵ ـ ۷٫
[۱۱] التوحید (شیخ صدوق)، ص۳۶۵٫
[۱۲] فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۴، ص۳۶۱٫
[۱۳] انشراح/ ۱ ـ ۴٫
[۱۴] طه/ ۲۵٫
مرجع : مهر