کد مطلب : ۲۴۶۳۰
شمه ای از زندگی نامه ی امام موسی کاظم(ع)
امام موسی بن جعفر(ص) امام هفتم شیعیان به دلیل صبر و بردباری ملقب به کاظم بود. بنا به اقوال مشهور ایشان در سال ۱۲۸ در نزدیکی مدینه متولد و در زندان هارون عباسی در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ به شهادت رسیده است. دوران امامت حضرت ابی الحسن موسی بن جعفر(ع) یکی از مهمترین مقاطع زندگینامه ی ائمه(ع) است. ایشان در دوران حکومت سلسله ی عباسیان زندگی کرده که این دوران آبستن وقوع قیامها و شورشها فراوانی بود از جمله شورش در خراسان، جزیرهٔ موصل، دیلمان و جرجان، شام، نصیبین، مصر و بالاخره در آذربایجان و ارمنستان که نتیجه ی آن فتوحات جدید، غنایم و اموال وافر بود و صدالبته بر قدرت و استحکام حکومت عباسیان افزوده بود.
چرا امام کاظم (ع) قیام مسلحانه نکردند؟
وضع سیاسی و اجتماعی عصر امام نشان می دهد که شرایط برای قیام مسلحانه فراهم نبوده است، زیرا در روزگار بنی عباس بهویژه هارون، عرصه چنان بر اهل بیت(ع) تنگ بود که کسی توان فعالیت سیاسی و حتی فرهنگی نداشت. راویان حدیث جرئت نداشتند آشکارا از امام کاظم(ع) نام ببرند و مطالب گران بهای تفسیری، فقهی، عرفانی و علمی او را نقل کنند. به همین دلیل آنان آثار گرانبها و مطالب مستند حضرت را به صورت کنایه و اشاره می نوشتند و برای یک دیگر می خواندند، و با عبارت های زیر از امام یاد می کردند: سمعت ابا ابراهیم، سمعت ابا الحسن، روی عن العبد الصالح، قال العالم او السید، حدثنی الرجل و یا کتبت الیه.... از سوی دیگر، سیاست و مشی حکومت، ستیز با شیعه بود. ضمن این که نظام استبدادی بنی عباس از امام موسی بن جعفر(ع) و پیروانش وحشت داشت و کینه و حسد خویش را از راه های مختلف نشان می داد.
هارون نیز روش هادی را ادامه داد و فدک را غصب کرد و نگذاشت منافع آن به حضرت موسی بن جعفر (ع) و اهل بیت ایشان برسد. او با گماردن مأموران ویژه، ارتباط مالی امام و شیعیان را قطع کرد تا جایی که آن بزرگوار بارها از سختی معیشت خویش می نالید. افزون بر آن، هارون هراز گاهی برای آن حضرت مزاحمت فراهم می کرد و او را از مدینه به بغداد و یا بصره تبعید می کرد و به بهانه ی این که مردم را به سوی خود می خواند و کارش به اختلاف و خون ریزی می انجامد، به زندانش می افکند.هارون در سال۱۷۰(ه.ق) در برابر قبر پیامبر خدا(ص) برای فریب افکار عمومی چنین گفت: ای پیامبر خدا! برای کاری که تصمیم گرفته ام انجام دهم از تو پوزش می طلبم؛ می خواهم موسی بن جعفر(ع) را زندانی کنم، زیرا او مردم را به خویش دعوت میکند و با این کار در پی اختلاف میان امت تو و ریختن خون آنهاست.
به هر روی، وضع جامعه ی عصر امام کاظم(ع) به گونه ای بود که قیام مسلحانه ره به جایی نمی برد. به همین دلیل آن حضرت تصمیم گرفت از راه های دیگری با حکومت طاغوت مبارزه کند، شیوه های مبارزه امام جریانهای فکری و عقیدتی در این دوران، برخی به اوج رسیده و برخی زاده شده و فضای ذهنی را از تعارضات، انباشته و حربهیی در دست قدرت مداران و آفتی در هوشیاری اسلامی و سیاسی مردم گشته و میدان را بر علمداران صحنهٔ معارف اصیل اسلامی و صاحبان دعوت علوی، تنگ و دشوار ساخته بود. شعر و هنر، فقه و حدیث و حتی زهد و ورع، در خدمت ارباب قدرت درآمده و مکمل ابزار زر و زور آنان گشته بود. در این دوران، دیگر نه مانند اواخر دوران بنیامیه و نه همچون ده سالهٔ اول دوران بنیعباس و نه شبیه دوران پس از مرگ هارون که در هر یک، حکومت مسلط وقت، به نحوی تهدید میشد؛ تهدیدی جدی دستگاه خلافت را نمیلرزاند و خلیفه را از جریان عمیق و مستمر دعوت اهل بیت(ع) غافل نمیساخت.
در این دوران، تنها چیزی که میتوانست مبارزه و حرکت فکری و سیاسی اهل بیت(ع) و یاران صدیق آنان را مجال رشد و استمرار بخشد، تلاش خستگیناپذیر و جهاد خطیر آن بزرگواران بود و توسل به شیوه ی الهی «تقیه». بدین ترتیب است که عظمت حیرتآور و دهشتانگیز جهاد حضرت موسیبنجعفر(ع) آشکار میگردد. «معتزله» از جمله فرقه هایی بودند که در قرن نخست هجری پدیدار شدند.اساس فکری معتزله عقل گرایی بود به این معنی که سعی می شد مسائل دینی در سایه ی عقل توجیه شود. اصل توجه به عقل برای شیعه ی امامیه پذیرفتنی بود اما افراط در این مسیر را روا نمی دانستند. در مقابل، معتزله، اهل حدیث قرار داشتند که گرفتار بسیاری از احادیث جعلی بوده اند.
در بین این دو جریان فکری، تشیع به رهبری امام کاظم(ع) قرار داشت که مکتب فکری آن با معتزله و یا اهل حدیث نمی توانست همراهی دانسته باشد. برای تشیع ملاک در مباحث مختلف از جمله صفات خدا، قرآن بود و امام امت اسلام را به قرآن سفارش میکرد.
امام موسی بن جعفر(ع) جهت سامان دادن به مبارزات سیاسی و حمایت از نیروهای شیعی برنامه ای تدارک دید که بر اساس آن نیروهای فعال و مطمئن در مسئولیت های کلیدی حکومت قرار می گرفتند که یکی از اعضای فعال آن علی بن یقطین بود. علی بن یقطین بارها از امام کاظم(ع) خواست که اجازه دهد از مسئولیت های خویش در حکومت بنی عباس کنار رود، لیکن امام(ع) بدان رضایت نداد و او را با این جملات دلگرم کرد که شاید خداوند به وسیله ی تو شکسته احوالی ها را جبران و آتش فتنه مخالفان را از دوستان خویش دفع کند. و مرتبه ی دیگر به او فرمود: خداوند اولیائی در میان ستمگران دارد که به وسیله ی آنان از بندگان نیک خود حمایت میکند و تو از اولیاء خدایی. کار علی بن یقطین در چهار جهت متمرکز بود:
۱- رساندن اطلاعات داخلی دربار به امام(ع)
مرحوم مجلسی می نویسد زمانی که قیام شهید حسین فخ سرکوب شد سرهای آنان به همراه عده ای اسیر برای موسی فرزند مهدی از خلفای بنی عباس فرستاده شد. او دستور داد که اسرا کشته شوند. وقتی از دیگرعلوی ها سخن به میان آمد و نوبت به نام امام موسی بن جعفر(ع) رسید با خشم زیاد اظهار داشت که حسین به دستور او قیام کرده است زیرا او وصی این خاندان است. خدا مرا بکشد اگر او را زنده نگه دارم در این زمان بود که علی بن یقطین جریان را به صورت مکتوب به حضور امام تقدیم داشت و آن حضرت را از این تصمیم باخبر کرد. امام عده ای از شیعیان و اهل بیت(ع) خود را احضار کرده و در این باره با آنان به گفتگو پرداختند. آنان پیشنهاد کردند که حضرت خود را برای مدتی مخفی نماید که حضرت به آنان بشارت مرگ «موسی » خلیفه عباسی را داد.
۲- پشتیبانی مالی از امام(ع)
مرحوم کشی در رجال خود می نویسد: علی بن یقطین نامه ها و اموال فراوانی را توسط دو نفر از معتمدین خویش برای امام ارسال داشت قرار ملاقات در بیرون مدینه در محلی به نام «بطن الرمه» بود. امام شخصاً طبق قرار در آن مکان حضور یافت و اموال را از آنان تحویل گرفت. سپس نامه هایی از آستین خود بیرون آورد و فرمود اینها جواب نامه های همراه شماست. آن دو نفر از آن حضرت خواستند که زاد و توشه ی راه آنان اندک است نیازمند زاد راه بیشتری هستند. حضرت نگاهی به توشه ی آنان کرد و فرمود: شما را کافی است برگردید. من نماز صبح را در مسجد النبی(ص) با مردم خوانده ام برای نماز ظهر باید خود را بدانجا برسانم. این داستان علاوه بر اینکه بیانگر رابطه ی علی بن یقطین و پشتیبانی مالی از امام(ع) می باشد حکایت از تدبیر سیاسی عمیق و تشکیلات سازمان یافته بین امام و علی بن یقطین نیز دارد.
۳- کمک مالی به شیعیان
علی بن یقطین جهت کمک مالی به شیعیان و حمایت از آنان هر ساله عده ای را از طرف خود به حج می فرستاد و به این بهانه، پول های زیادی به آنها می پرداخت. مرحوم قمی از قول یونس می نویسد که در یکی از سالها برای علی بن یقطین ۱۵۰ حج گزار برشمردند و در مواردی که شیعیان می بایست مالیات بپردازند به ظاهر از آنها می گرفت ولی در پنهان به آنان مسترد می داشت.
در پایان باید گفت: شیوه های مبارزه ی سیاسی امام موسی کاظم(ع) به موارد ذکر شده خلاصه نمی شود، بلکه امام در قالب دعا، موعظه و حتی زندان رفتن به مبارزه با حاکمان عباسی پرداخت و سرانجام حکومت، آن امام بزرگوار را به شهادت رساند.
چرا امام کاظم (ع) قیام مسلحانه نکردند؟
وضع سیاسی و اجتماعی عصر امام نشان می دهد که شرایط برای قیام مسلحانه فراهم نبوده است، زیرا در روزگار بنی عباس بهویژه هارون، عرصه چنان بر اهل بیت(ع) تنگ بود که کسی توان فعالیت سیاسی و حتی فرهنگی نداشت. راویان حدیث جرئت نداشتند آشکارا از امام کاظم(ع) نام ببرند و مطالب گران بهای تفسیری، فقهی، عرفانی و علمی او را نقل کنند. به همین دلیل آنان آثار گرانبها و مطالب مستند حضرت را به صورت کنایه و اشاره می نوشتند و برای یک دیگر می خواندند، و با عبارت های زیر از امام یاد می کردند: سمعت ابا ابراهیم، سمعت ابا الحسن، روی عن العبد الصالح، قال العالم او السید، حدثنی الرجل و یا کتبت الیه.... از سوی دیگر، سیاست و مشی حکومت، ستیز با شیعه بود. ضمن این که نظام استبدادی بنی عباس از امام موسی بن جعفر(ع) و پیروانش وحشت داشت و کینه و حسد خویش را از راه های مختلف نشان می داد.
هارون نیز روش هادی را ادامه داد و فدک را غصب کرد و نگذاشت منافع آن به حضرت موسی بن جعفر (ع) و اهل بیت ایشان برسد. او با گماردن مأموران ویژه، ارتباط مالی امام و شیعیان را قطع کرد تا جایی که آن بزرگوار بارها از سختی معیشت خویش می نالید. افزون بر آن، هارون هراز گاهی برای آن حضرت مزاحمت فراهم می کرد و او را از مدینه به بغداد و یا بصره تبعید می کرد و به بهانه ی این که مردم را به سوی خود می خواند و کارش به اختلاف و خون ریزی می انجامد، به زندانش می افکند.هارون در سال۱۷۰(ه.ق) در برابر قبر پیامبر خدا(ص) برای فریب افکار عمومی چنین گفت: ای پیامبر خدا! برای کاری که تصمیم گرفته ام انجام دهم از تو پوزش می طلبم؛ می خواهم موسی بن جعفر(ع) را زندانی کنم، زیرا او مردم را به خویش دعوت میکند و با این کار در پی اختلاف میان امت تو و ریختن خون آنهاست.
به هر روی، وضع جامعه ی عصر امام کاظم(ع) به گونه ای بود که قیام مسلحانه ره به جایی نمی برد. به همین دلیل آن حضرت تصمیم گرفت از راه های دیگری با حکومت طاغوت مبارزه کند، شیوه های مبارزه امام جریانهای فکری و عقیدتی در این دوران، برخی به اوج رسیده و برخی زاده شده و فضای ذهنی را از تعارضات، انباشته و حربهیی در دست قدرت مداران و آفتی در هوشیاری اسلامی و سیاسی مردم گشته و میدان را بر علمداران صحنهٔ معارف اصیل اسلامی و صاحبان دعوت علوی، تنگ و دشوار ساخته بود. شعر و هنر، فقه و حدیث و حتی زهد و ورع، در خدمت ارباب قدرت درآمده و مکمل ابزار زر و زور آنان گشته بود. در این دوران، دیگر نه مانند اواخر دوران بنیامیه و نه همچون ده سالهٔ اول دوران بنیعباس و نه شبیه دوران پس از مرگ هارون که در هر یک، حکومت مسلط وقت، به نحوی تهدید میشد؛ تهدیدی جدی دستگاه خلافت را نمیلرزاند و خلیفه را از جریان عمیق و مستمر دعوت اهل بیت(ع) غافل نمیساخت.
در این دوران، تنها چیزی که میتوانست مبارزه و حرکت فکری و سیاسی اهل بیت(ع) و یاران صدیق آنان را مجال رشد و استمرار بخشد، تلاش خستگیناپذیر و جهاد خطیر آن بزرگواران بود و توسل به شیوه ی الهی «تقیه». بدین ترتیب است که عظمت حیرتآور و دهشتانگیز جهاد حضرت موسیبنجعفر(ع) آشکار میگردد. «معتزله» از جمله فرقه هایی بودند که در قرن نخست هجری پدیدار شدند.اساس فکری معتزله عقل گرایی بود به این معنی که سعی می شد مسائل دینی در سایه ی عقل توجیه شود. اصل توجه به عقل برای شیعه ی امامیه پذیرفتنی بود اما افراط در این مسیر را روا نمی دانستند. در مقابل، معتزله، اهل حدیث قرار داشتند که گرفتار بسیاری از احادیث جعلی بوده اند.
در بین این دو جریان فکری، تشیع به رهبری امام کاظم(ع) قرار داشت که مکتب فکری آن با معتزله و یا اهل حدیث نمی توانست همراهی دانسته باشد. برای تشیع ملاک در مباحث مختلف از جمله صفات خدا، قرآن بود و امام امت اسلام را به قرآن سفارش میکرد.
امام موسی بن جعفر(ع) جهت سامان دادن به مبارزات سیاسی و حمایت از نیروهای شیعی برنامه ای تدارک دید که بر اساس آن نیروهای فعال و مطمئن در مسئولیت های کلیدی حکومت قرار می گرفتند که یکی از اعضای فعال آن علی بن یقطین بود. علی بن یقطین بارها از امام کاظم(ع) خواست که اجازه دهد از مسئولیت های خویش در حکومت بنی عباس کنار رود، لیکن امام(ع) بدان رضایت نداد و او را با این جملات دلگرم کرد که شاید خداوند به وسیله ی تو شکسته احوالی ها را جبران و آتش فتنه مخالفان را از دوستان خویش دفع کند. و مرتبه ی دیگر به او فرمود: خداوند اولیائی در میان ستمگران دارد که به وسیله ی آنان از بندگان نیک خود حمایت میکند و تو از اولیاء خدایی. کار علی بن یقطین در چهار جهت متمرکز بود:
۱- رساندن اطلاعات داخلی دربار به امام(ع)
مرحوم مجلسی می نویسد زمانی که قیام شهید حسین فخ سرکوب شد سرهای آنان به همراه عده ای اسیر برای موسی فرزند مهدی از خلفای بنی عباس فرستاده شد. او دستور داد که اسرا کشته شوند. وقتی از دیگرعلوی ها سخن به میان آمد و نوبت به نام امام موسی بن جعفر(ع) رسید با خشم زیاد اظهار داشت که حسین به دستور او قیام کرده است زیرا او وصی این خاندان است. خدا مرا بکشد اگر او را زنده نگه دارم در این زمان بود که علی بن یقطین جریان را به صورت مکتوب به حضور امام تقدیم داشت و آن حضرت را از این تصمیم باخبر کرد. امام عده ای از شیعیان و اهل بیت(ع) خود را احضار کرده و در این باره با آنان به گفتگو پرداختند. آنان پیشنهاد کردند که حضرت خود را برای مدتی مخفی نماید که حضرت به آنان بشارت مرگ «موسی » خلیفه عباسی را داد.
۲- پشتیبانی مالی از امام(ع)
مرحوم کشی در رجال خود می نویسد: علی بن یقطین نامه ها و اموال فراوانی را توسط دو نفر از معتمدین خویش برای امام ارسال داشت قرار ملاقات در بیرون مدینه در محلی به نام «بطن الرمه» بود. امام شخصاً طبق قرار در آن مکان حضور یافت و اموال را از آنان تحویل گرفت. سپس نامه هایی از آستین خود بیرون آورد و فرمود اینها جواب نامه های همراه شماست. آن دو نفر از آن حضرت خواستند که زاد و توشه ی راه آنان اندک است نیازمند زاد راه بیشتری هستند. حضرت نگاهی به توشه ی آنان کرد و فرمود: شما را کافی است برگردید. من نماز صبح را در مسجد النبی(ص) با مردم خوانده ام برای نماز ظهر باید خود را بدانجا برسانم. این داستان علاوه بر اینکه بیانگر رابطه ی علی بن یقطین و پشتیبانی مالی از امام(ع) می باشد حکایت از تدبیر سیاسی عمیق و تشکیلات سازمان یافته بین امام و علی بن یقطین نیز دارد.
۳- کمک مالی به شیعیان
علی بن یقطین جهت کمک مالی به شیعیان و حمایت از آنان هر ساله عده ای را از طرف خود به حج می فرستاد و به این بهانه، پول های زیادی به آنها می پرداخت. مرحوم قمی از قول یونس می نویسد که در یکی از سالها برای علی بن یقطین ۱۵۰ حج گزار برشمردند و در مواردی که شیعیان می بایست مالیات بپردازند به ظاهر از آنها می گرفت ولی در پنهان به آنان مسترد می داشت.
در پایان باید گفت: شیوه های مبارزه ی سیاسی امام موسی کاظم(ع) به موارد ذکر شده خلاصه نمی شود، بلکه امام در قالب دعا، موعظه و حتی زندان رفتن به مبارزه با حاکمان عباسی پرداخت و سرانجام حکومت، آن امام بزرگوار را به شهادت رساند.
مرجع : سازمان تبلیغات اسلامی