کد مطلب : ۲۵۰۹
شاديها و غمها اگر «جمعي» باشند، زندگيبخشاند
نوشته: دكتر علياصغر سعيدي
به نظر ميرسد كه در نوع شاديهاي شهري و روستايي تفاوت وجود دارد. حتي شادي ميتواند طبقاتي باشد؛ براي مثال شما انواعي از مراسمي داريد كه گروههاي مختلف آن را برگزار ميكنند. تحقيقات نشان ميدهد كه در گذشته اين قضيه بسيار رسم بوده و شاديها بيشتر، طبقاتي بودهاند.
فرض كنيد من عضو طبقه متوسط رو به بالا هستم يا من يك بورژوا هستم، بنابراين از شركت كردن در مراسم موسيقي كلاسيك شاد و سرخوش ميشوم تا از رفتن به تماشاي مسابقه فوتبال. در گذشته حتي گفته ميشد كه فوتبال متعلق به طبقه كارگر است، ولي به نظر ميرسد با تغييراتي كه در جوامع جديد صورت گرفته است اين نوع روابط نيز تغيير كرده است. يعني افراد بر اساس جنسيت، طبقه، مكان جغرافيايي و... شادي نميكنند.
به طور كلي، شادي را نوعي احساس سعادت ميدانند؛ چيزي كه از آن طريق، انسان احساس لذت كرده و به منبع سعادت دست پيدا ميكند. به نظر ميرسد هر قدر ملتي شادتر باشد، احساس رفاه بيشتري دارد. اگر توجه كنيد، ميبينيد كه رفاه را ميتوان براساس يك بعد ذهني نيز تعريف كرد.
بعضي افراد معتقدند شاديها ميتوانند كنشهايي احساسي باشند. بايد توجه داشت كه بهخصوص شاديهاي جمعي، شاديهاي «شناختيتري» هستند؛ چرا كه اگر چه بيشتر آنها ابداعي و ساختگي بودهاند، اما در طول مدت زمان بسياري باقي ماندهاند.
به نظر من شاديهاي جمعي، زندگي بخشترند و به همين جهت شما ميتوانيد در بعضي موارد، شاديهاي جمعي را در مقابل سوگواريها و غمهاي جمعي نيز قرار دهيد. سرخوشياي كه يك مراسم شاد ملي و مذهبي به شما ميدهد، شايد همان سرخوشي را شما از طريق شركت در سوگواريهاي مذهبي نيز دريافت كنيد؛ يعني هر دو اين موارد، زندگيبخش هستند (برخلاف عقيده بعضي از افراد كه به نظر من، با فهمي دروني به جامعه و رسوم آن نميپردازند).
در بعضي از سمينارهاي خارجي به برگزاري مراسم مذهبي توسط زنان مسلمان (مثلا برگزاري سفرههاي مذهبي، ختمها و روضهخوانيها) اشاره شده و آنها را ناشي از حزنآلود بودن و غمگين بودن جامعه ميدانند، در صورتي كه اتفاقا آن اشكي كه بهصورت جمعي در اين مراسم ريخته ميشود، زندگيبخش است و اينگونه افراد از اين طريق سعادت ميجويند و به دنبال كسب نوعي سعادت و رفاه هستند.
شما ممكن است تمام نيازهاي اساسي و مادي را تهيه كنيد و بر اساس معيارهاي مرسوم بگوييد يك فرد، گروه يا جامعه در رفاه هستند، اما اگر شما افراد را از دسترسي به چيزهايي كه برايشان واجب است و نياز دارند- مثلاً ابراز شادي- بازداريد، ميبينيد كه اين جامعه حتي با داشتن خيلي از تسهيلات مادي در رفاه نيست.
در همين رابطه «آنتوني گيدنز»، جامعهشناس مشهور انگليسي، معتقد است آيينهاي شخصي- چه از نوع سرخوشكننده و چه از نوع غمآور- از نقطههاي تاريك مدرنيته محسوب ميشود.
آيينهاي شخصي ممكن است باعث سرخوشي و احساس شادي در فرد شود، به طور مكرر يك رفتار انجام گيرد و جنبه اعتياد پيدا كند. اما وقتي اجراي مراسم جشني به طور سالانه، ماهانه و مكرر انجام گيرد، هيچگاه جنبه اعتياد پيدا نميكند؛ چرا كه در آن عنصر وسواس و اجبار وجود ندارد. اما در اعتيادِ شخصي به بعضي مسائل و عناصر، وسواس و اجبار وجود دارد و براي جامعه بسيار خطرناك است؛ چرا كه رفتار را شكل ميدهد و ابعاد بيروني نيز براي اجتماع دارد.
حتي ميتوان گفت اثر آن بر سياستهاي آموزشي و بهداشتي تعيينكننده است. ممكن است كشيدن سيگار براي فردي لذتبخش باشد، اما از آن جلوگيري ميشود؛ نوعي لذت فردي است كه به اجتماعي آسيب ميرساند
نكته بسيار جالب اينجاست كه شما هيچگاه نميتوانيد چيزي را سراغ داشته باشيد كه به صورت جمعي و بهعنوان يك سنت، انجام شود و ضرر داشته باشد. چون خود آن جمع، اثرات مخرب آن سنت جمعي را كنترل ميكنند. اگر شاديهاي جمعي و غيرمضر انجام شوند، تقويتكننده بعضي از روابط اجتماعي هستند. اين نوع شاديها مانند تمامي اعمالي كه در هر جامعه به قوام آن جامعه كمك ميكنند، ميتوانند به روابط آن جامعه نيز كمك كرده و باعث سرخوش شدن افراد جامعه شوند.
اين جزو كاركردهاي سنتي لازم و ضروري براي جامعه است. ممكن است در طي زمان، بعضي از اين كاركردها از بين برود، ولي چون جامعه به سمت مقولات خاصي ميرود و طالب لذت و رفاه بيشتر است، اعمال سنتي در جامعه جديد تقويت شده و مردم، بيشتر به آن توجه ميكنند.
يك شادي جمعي كه از سنتها استخراج شده باشد، نهتنها برهمزننده نظم و آرامش جامعه نيست، بلكه لازمه نظم و قوام اجتماعي نيز هست. اين نوع شادي به هيچوجه برهم زننده نيست، چون ويژگيهاي خاصي چون جمعي بودن دارد.
اگر آيين شخصي بود، بر هم زننده بود و اگر ما ميبينيم كه شاديهاي جمعي بر هم زننده نظم ميشوند، به دليل آن است كه شكل تودهاي به خود گرفتهاند. افرادي كه در آن شركت ميكنند از گروههاي مشخصي نيستند و بيشتر گروههاي بيشكل هستند.
براي حل اين مسئله، در جامعه جديد راهكارهايي كه به يك نظام محلهاي و رفاه جامعه محور (از طريق توسعه محلهاي) بينجامد، بسيار كمككننده خواهد بود. من اين قضيه را به صورت بومي كشور خودمان مطرح ميكنم. در ايران هنوز بعضي از محورهاي جامعه محلي وجود دارند؛ براي نمونه، مسجد هنوز به عنوان يك محور در يك محله باقي است. ما بايد اين را با رشد سازمانهاي غيردولتي كه ميتوانند بعضي از اين اجتماعات را به وجود آورند، تلفيق كنيم.
اين نوع حركت و سياستگذاري به نظر من، هم ميتواند ارائهدهنده خدمات مختلف شهري و محلهاي باشد و هم ميتواند با برنامهريزي در آينده، مراسم سنتي و آيينهاي جمعي را به نحو اصيلتري برگزار كند. اين قضيه امكانپذير است و به نظر ميرسد هيچ راه ديگري نداريم. ضمن اينكه در جهان جديد ارتباطات و وسايل ارتباط جمعي بسيار مهم هستند.
براي رفع اين مشكل بايد بين دولت و مردم همكاري وجود داشته باشد. همكاري سازمانيافته دولت و مردم (همكاري مردم با دولت از طريق تشكل هاي غيردولتي، انجمن ها و...) بسيار نتيجهبخش خواهد بود. براي مديريت شادي و اجراي آن در جامعه بايد شهرداريها يا دولت در هر محله با انجمنهاي آن محله ارتباط برقرار كرده و هر دو با يكديگر همكاري كنند تا موفقيت حاصل شود.
در حقيقت بايد مديريت اجتماع را با همكاري خود اجتماع به نتيجه رساند. شادي اصيل و رفاه را دولت رفاه نميتواند به تنهايي انجام دهد. امثال گيدنز در اين رابطه معتقدند كه دولت بايد نقش نظارتكننده قوي داشته باشد، ولي بدون كمك گرفتن از مردم نميتواند اين كار را انجام دهد.
نوشته: دكتر علياصغر سعيدي، استاديار دانشكده جامعهشناسي تهران