تاریخ انتشار
پنجشنبه ۷ شهريور ۱۳۸۷ ساعت ۱۲:۴۸
۰
کد مطلب : ۲۶۳۵
به مناسبت سالگرد فوت علامه عسگری

آبروی آيين

آبروی آيين
به گزارش خيمه، اعمال ائمه(ع)، به فهم پاره ای از گفتارهای آن‌ها بسیار کمک می کند؛ همان‌طور که گفتارهای آن بزرگواران، به فهم اعمال‌شان بسیار کمک می کند؛ حقايقی در اعمال‌شان وجود دارد که ممکن است آن‌ها را در اقوال‌شان نیابیم. مثلاً باید ببینیم در دوره های حکومت رسول خدا(ص) و حضرت امیر(ع)، آن بزرگان چه کارهایی کرده‌اند که آن‌ها را به زبان نیاورده‌اند.

اعمال و رفتار صاحبان عصمت، یعنی رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع)، سند بسیار مهمی برای دین ما در همه زمینه‌هاست، اما از آن‌ها در اسناد و مدارک‌مان کم‌تر نشان داریم؛ به همین دلیل بود که ایشان به فکر افتادند «مستدرک الوسایل» دیگری بنویسند تا در آن مستدرک، سیره عملی صاحبان عصمت(ع) را بیاورند. بنابراین مطالعه اسناد و مدارک تاریخ اسلام را آغاز کردند.

مرحوم علامه عسگری(ره) می گفتند: «درباره رسول خدا(ص)، در بین فرقه‌های مختلف اسلامی، تفاوتی نیست و همه مسلمانان، ایشان و کارهایشان را قبول دارند. پس ما باید این بخش را که محل اختلاف نیست، کنار بگذاریم و تحقیقات را از بعد از پیامبر(ص) آغاز کنیم که محل اختلاف است.»

همین طور که ايشان، اسناد و مدارک زندگی نامه پيامبر(ص) را مطالعه می کردند، به مشکلات عمیقی برخوردند و اندیشیدند که تا مشکلات این بخش را حل نکنند نمی توانند به رفتار و اعمال و کردار پیامبر اکرم(ص) استناد کنند.

از آن روز، پالایش آن‌چه را در روایات و تفاسیر و تاریخ، در مورد پیامبر(ص) و دیگر بزرگان آمده، آغاز کردند و تمام عمرشان روی همین مسئله کار کردند؛ روش ایشان، روش دیگری در مقابل روش معمول بود که اگر حدیثی دیدیم و اشکالی در آن به نظرمان رسید، به قرآن ارجاع دهیم.

از همان روزی که ایشان، پالایش سنت را آغاز کردند، متوجه شدند دروغ‌پردازی علیه پیامبر(ص) از همان زمان حیات ایشان آغاز شده؛ پس سنت را محل دشمنی دشمنان ما دیدند که باید به پالایش آن می‌پرداخت.

آن مرحوم می‌گفتند: «وقتی شروع به مطالعه مثلاً تاریخ طبری کردم، دیدم مجموعه‌ای به نظرم دروغ است. دیدم یک اسم، در سلسله این اسناد و روایات دروغ و دروغ‌پردازی‌ها تکرار می‌شود. نام او را در شرح احوال و رجال دنبال کردم. دیدم نه تنها یک نفر از رجالیون هم از او تمجید نکرده بلکه او را متهم به زندقه کرده، کذاب معرفی کرده و از او به بدی یاد می¬کنند. ریشه دروغ را پیدا کردم.»

از مجموعه این کار، کتاب «عبدالله بن سبا» بیرون آمد که تا امروز به استحکام این کتاب خللی وارد نشده است، شاید این کتاب نیاز به تکمیل داشته باشد اما آن قدر محکم و مستدل و مستند نگاشته شده که دست نخورده است.

ايشان اين کتاب را به ايران آوردند و آن را به چاپخانه مجلس آن روز دادند؛ وقتی چاپ شد، دیدند غلط های چاپی فراوانی دارد؛ در عراق هم کتاب عبدالله بن سبا را چاپ کردند و دیدند آن هم بسیار مغلوط است؛ اما کتاب منتشر شده بود.

بنابراين عده‌ای را فرستادند که آن نسخه‌ها را از بازار جمع کنند. بعد تصحیح‌شان کردند و يکی يکی برای افراد نام‌آور و اهل تحقيق فرستادند.

مرحوم عسگری می گفتند: «در آن روزگار که به ملاقات «شيخ راض آل یاسین» صاحب کتاب معروف «صلح الحسن(ع)» و از علمای بزرگ عراق رفتم، ايشان به من فرمود: «تو اين ننگ را از جبين شيعه پاک کردی.»

هزار سال است که می‌گویند يك يهودی، شيعه را ساخت و اين يهودی، عبدالله بن سباست. بعد معلوم شد جعلی بوده و اين آدم، اصلا وجود نداشته و در تاريخ هم نشانه ای ندارد؛ وقتی اين کتاب، به دست محققان رسيد، برای آن ارزش بسياری قائل شدند. اين کتاب، به مصر و ديگر کشورها هم رفت.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما