معرفی شعرایی که در حوزه عاشورا، امام حسین(ع) و محرم به فعالیت پرداختهاند، از جمله موضوعاتی است که در ماه محرم به آن خواهیم پرداخت.
پس از کسایی مروزی، در تاریخ سرایش شعر عاشورایی به سرودههایی از ناصرخسرو قبادیانی میرسیم که اشاراتی به امام حسین(ع) و واقعه کربلا دارد؛ هر چند بیان چنین مطالبی در آن روزگاران بسیار دشوار بوده است.
ناصر خسرو در زمانی میزیست که خلفای عباسی از طرفی و پادشاهان غزنوی و سلجوقی از طرف دیگر شیعیان را تحت فشار کوبندهای قرار داده بودند و هر کس به نوعی دم از این خاندان طیب و طاهر میزد، بلافاصله برچسب فاطمی و رافضی و قرمطی به وی میزدند و وی را به نوعی شکنجه و آزار و مقتول و مصلوب میکردند.
این فشار و اختناق در زمان فردوسی و اسدی طوسی به مراتب دشوارتر و بیشتر است؛ فردوسی و اسدی طوسی در زمانی میزیستند که «شیعه» رافضی بود و حاکمان زمان رافضیان را میجستند و درباره فردوسی نزد سلطان محمود غمز کردند که «مردک رافضی است» و این تهمت مساوی بود با از دست رفتن جان و مال که با کمتر از این تهمت «حسنک وزیر را بر دار کرده بودند»؛ از این جهت است که این دو عزیز ـ اسدی طوسی و فردوسی ـ از ترس کشته شدن یکی سرانجام سر از طبرستان به در آورد و یکی از آذربایجان.
در شرایط متشنج زمان و با وجود فشارهای سختی که بر شیعیان وارد میشد، ناصرخسرو چنین سرود:
از کین بتپرستان در هند و چین و ماچین /پر درد گشت جانت، رخ زرد و روی پرچین
باید همیت ناگه یک تاختن بر ایشان/ تازان سگان به شمشیر از دل برون کنی کین
هر شب ز درد و کینه تا روز برنیاید/ خشک است پشت کامت ترست روی بالین
نفرین کنی بر ایشان از دل و گر کسی نیز/ نفرین کند بگویی از صد دل که آمین
و اگه نهای که نفرین بر جان خویش کردی/ ای وای تو که کردی بر جان خویش نفرین
بتگر بتی تراشد، او را همی پرستد/ زو نیست رنج کس را نه زان خدای سنگین
تو چون بتی گزیدی کز رنج و شر آن بت/ برکنده گشت و کشته یکرویه آلیاسین؟
آن کز بت تو آمد بر عترت پیمبر/ از تیغ حیدر آمد بر اهل بدر و صفین
لعنت کنم بر آن بت کز امت محمد/ او بود جاهلان را از اول بت نخستین
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را/ بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین
لعنت کنم بر آن بت کو کرد و شیعت او/ حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین
پیش تواند حاضر اهل جفا و لعنت/ مردار گنده گشته پوشیده به به سرگین
گویی «مکُنش لعنت» دیوانهام که خیره/ شکر نهم طبرزد در موضع تبرزین؟
گر عاقلی چو کردی مجروح پشت دشمن/ مرهم منه بدو بر، هرگز مگر که ژوپین
هرگز ازین عجبتر نشنود کس حدیثی/ بشنو حدیث و بنشان خشم و ز پای بنشین
باغی نیکو بیاراست از بهر خلق یزدان/ خواهیش گوی بستان خواهیش نام کن دین
پر میوهدار دانا درهای او حکیمان/ دیوار او زحکمت وز ذوالفقار پرچین
وانگه چهار تن را در باغ خویش بنشاند/ دانا به کار بستان یکسر همه دهاقین
تقویم صورت ما کردند باغبانان/ بر خوان اگر ندانی آغاز سورة التین
خوگی بدو درآمد در پوست میش پنهان/ بگریخته ز شیران، مانده ذلیل و مسکین
ناصر خسرو (۳۹۴ - ۴۸۱ ه.ق.) از شاعران بزرگ فارسیزبان، حکیم و جهانگرد ایرانی و از مبلغان مذهب اسماعیلی بود. وی بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفهٔ یونانی و حساب و فلسفه و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم یاد کرده است. ناصر خسرو به همراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته است و وی در آثار خویش، از آیات قرآن برای اثبات عقاید خود استفاده کرده است.
وی به غیر از دیوان اشعار فارسی، دیوان شعر عربی نیز داشته که متاسفانه در دست نیست. از دیگر آثارش میتوان به روشنایینامه، سعادتنامه، دلیلالمتحیرین و جامعالحکمتین اشاره کرد.
مهمترین و معروفترین اثر ناصر خسرو سفرنامه است که مختصری از گزارش مشاهدات مسافرت هفت ساله ناصر خسرو بوده و به زبانهای متعددی ترجمه شده است.