معرفی پیشتازان شعر عاشورایی
«حدیقة الحقیقه»؛ دربردارنده بیشترین اشعار سنایی درباره امام حسین(ع)
ایکنا , 28 مهر 1394 ساعت 11:31
دهها بیت از کتاب «حدیقة الحقیقه و شریعةالطریقه» سنایی غزنوی، شاعر قرن ششم هجری به امام حسین(ع) اختصاص دارد.
در ادامه معرفی شاعران حسینیسرا، این بار به معرفی سنایی غزنوی، شاعر قرن ششم هجری پرداخته است. حکیم ابوالمجد، مجدود ابنآدم سنایی غزنوی، یکی از عرفا و صوفیان معروف و تأثیرگذار غزنوی بود که در سال 473 ق در شهر غزنی به دنیا آمد و در سال 535 دار فانی را وداع گفت. حکیم سنائی غزنوی شاعر عارف و پرآوازه شـیـعـی سـده پنجم و ششم از ارادتمندان امام حسین(ع) بود. به گونهای که دهها بیت از کتاب معروف حـدیـقـة الحـقـیقه و شریعة الطریقه به سوگسرودههایی در رثای امام حسین(ع) اختصاص دارد. «پسر مرتضی، امیر حسین که چنویی نبود در کونین اصل و فرعش، همه وفا و صفا عفو و خشمش، همه سکون و رضا حبَّذا کربلا و آن تعظیم کز بهشت آورد به خلق، نسیم و آن تنِ سر بریده در گل و خاک و آن عزیزان به تیغ، دلها چاک و آن چنان ظالمان بد کردار کرده بر ظلم خویشتن، اصرار» سنایی غزنوی با تکیه بر شرافت خانوادگی، اخلاق نیک، همت بلند و ایثارگری بیمانند امام عاشورا، بهترین اشعار را سروده است. وی با قرائت عارفانه و تجربهاندیشانه از قیام کربلا آن را رقص عاشقانه انسان دلداده و عاشق در برابر معبود معشوق خود که همانا خداوند باشد، میداند: «دری از بحر مصطفی بوده/ صدفش پشت مرتضی بوده/ او ز حیدر چو خاتم از جمشید/ او ز احمد چو نور از خورشید/اصل او از برای مختصی/ بوده جان نبی و صلب وصی» در جای دیگر برای تبیین جایگاه امام حسین(ع) در نزد پیامبر(ص) و خاندان گرامی ایشان میسراید: «مصطفی مرو را کشیده به دوش/ مرتضی پروریده در آغوش/بر رخش انس یافته زهرا/ کرده بر جانش سال و ماه دعا» و همچنین اشاره میکند به شباهت ظاهری امام حسین(ع) به حضرت رسول اکرم(ص): «به سر و روی و سینه در دیدار/ راست مانند احمد مختار/ بود او سرو جویبار هدی/ سرو با تاج و باد واج و ردا» سنایی در جای دیگر، خلق حسین(ع) را به خلق عظیم پیامبر(ص) تشبیه میکند: «خلق او همچو خلق پاک پدر/ خلق او همچو خلق پیغمبر/ پیش چشمش حقیر بود دنیا/ نزد عقلش وجیه بود عقبی» و یا: «آن مثال نبی و عالم زین/ وارث مصطفی امیر حسین/کرده چون مصطفی به اصل و کرم/ شرف و عرق و خلق هر سه بهم» سنایی درباره عاشورا و رویداد خونبار ظهر عاشورا دو مثنوی جداگانه تحت عناوینی چون «صفت قتل حسین بن علی علیه السلام» و «در صفت و نسیم مشهد معظم» دارد. جریان شهادت حضرت را اینگونه بیان میکند: «دشمنان قصد جان او کردند/ تا دمـار از تنــش برآوردند/عمروعاص از فساد رایی زد/ شرع را خیـره پشت پایی زد/بر یزید پلیـد بیعت کرد/ تا که از خـــاندان برآرد گرد/ شرم و آزرم جملگی بگذاشت/ جمعی از دشمنان بر او بگماشت/تا مرو را به نامه و به حیل/ از مدینه کشند در منهـل/کربلا چون مقام و منزل ساخت/ ناگــه آل زیاد بر وی تاخـت/شمر و عبدالله زیاد لعـین/ روحشان جفت باد با نفرین» سپس از تراژدی غمبار ورود کاروان اسرا و سرهای بریده شهدا به محفل یزید و ماجرای تلخ آن میگوید. از یزید و سر مبارک امام حسین(ع) میگوید. از شعرخوانیهای یزید و کینههای دیرینه او نسبت به خاندان پیامبر(ص) خبر میدهد: «به دمشق اندرون یزید پلــــید/ منتــظر بود تا سرش برسید/ پیش بنهاد و شادمـــانی کــرد/ تکیه بر دینی و امــانی کرد/ بیتی از قول خویش امــلا کرد/ کین درینه جست و آنها کرد» در پی آن، اسیران کربلا و اوضاع روحی آنان و روزهای تلخ حضرت زینب(س) را به تصویر میکشد: «شهربانو و زینب گریان/ مانده در فعل ناکسان حیران/سر برهنه بر اشتر و پالان/ پیش ایشان ز درد دل نالان/... آن تن سربریده در گل و خاک/ و آن عزیزان به تیغ دلها چاک/ وان تن سر به خاک غلطــیده/ تن بیسر بسی بدافتـــــیده/و آن گزین همه جهان گشتـه/ در گل و خون تنش بیاغوشته/تیغها لعل گون ز خون حسین/ چه بود در جهان تبرزین شین/زخم شمشیر و نیزه و پیکان/ بر سر نیزه سر به جای ســــنان/... مصطفی جامه جمله بدریده/ علی از دیده خون بباریــده/فــاطمه روی را خــراشیده/ خون بباریده بیحد از دیده/حسن از زخم کرده سینه کبود/ زینب از دیدهها برانده دو رود» سپس از تبانی عمرو بن عاص با یزید و دیگر فاجعه آفرینان عاشورا و مجریان این جنایت میگوید: «عمروعاص از فساد رایی زد/ شـرع را خیره پشت پــایی زد/ بر یزید پلــــید بیعـت کرد/ تا که از خـــاندان برآرد گـرد» در جای دیگر سنایی از کینههای قدیمی و عقدههای تاریخی خاندان یزید و معاویه با خاندان پیامبر(ص) بهویژه حضرت علی (ع) در ایجاد تراژدی عاشورا میگوید: «کافرانی در اول پیکـــــــار/ شده از زخم ذوالفقار فگار/همه را بر دل از علی صد داغ/ شده یکسر قرین طاغی و یاغ/ کین دل بازخواستـــه ز حسین/ شده قانع بدین شماتت و شین» در پایان یزیدیان را به دو قوم عاد و ثمود، تشبیه کرده و مذمت کرده است: «عمروعاص و یزید و ابن زیاد/ همچو قوم ثمود و صالح و عاد» همچنین آنان را به تخلف از شریعت اسلامی متهم کرده است: «راه آزرم و شرم بر بسته/ عهد و پیمان شرع بشکسته» لذا آنان را مستحق عذاب الهی و آتش جهنم دانسته است: «کرده دوزخ برای خویش معد/ بوالحکم را گزیده بر احمد»
کد مطلب: 27565