گفتاري از رهبر معظم انقلاب پيرامون نهضت معرفتي امام جعفر صادق(ع)
امامت، محور تبليغات امام صادق(ع)
جوان آنلاین , 6 مرداد 1395 ساعت 15:01
امام صادق (ع) نيز مانند ديگر امامان شيعه، محور برجسته دعوتش را موضوع «امامت» تشكيل ميداده است.
امام صادق (ع) نيز مانند ديگر امامان شيعه، محور برجسته دعوتش را موضوع «امامت» تشكيل ميداده است. براي اثبات اين واقعيت تاريخي، قاطعترين مدرك، روايات فراواني است كه ادعاي امامت را از زبان امام صادق عليه السلام به روشني و با صراحت تمام نقل ميكند. امام در هنگام اشاعه و تبليغ اين مطلب، خود را در مرحلهاي از مبارزه ميديده است كه بايد به طور مستقيم و صريح، حكام زمان را نفي و خويشتن را به عنوان صاحب حق واقعي ولايت و امامت به مردم معرفي كند و قاعدتاً اين عمل فقط هنگامي صورت ميگيرد كه همه مراحل قبلي مبارزه با موفقيت انجام گرفته، آگاهيهاي سياسي و اجتماعي در قشر وسيعي پديد آمده، آمادگيهاي بالقوه در همهجا احساس شده، زمينههاي ايدئولوژيك در جمع قابل توجهي ايجاد گرديده، لزوم حكومت حق و عدل براي جمعي كثير به ثبوت رسيده و بالاخره رهبر تصميم راسخ خود را براي مبارزهاي نهايي گرفته است. بدون اين همه، مطرح كردن نام يك شخص معين به عنوان امام و زمامدار محق جامعه، كاري عجولانه و بيفايده خواهد بود.
نكته ديگري كه بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه امام در مواردي به اين بسنده نميكند كه امامت را براي خويش اثبات كند؛ بلكه همراه نام خود، نام امامان بحق و اسلاف پيشين خود را نيز ياد ميكند و در حقيقت سلسله امامت اهل بيت (ع)را متصل و جداييناپذير مطرح ميسازد. اين عمل با توجه به اينكه تفكر شيعي، همه زمامداران نابحق گذشته را محكوم كرده و آنان را «طاغوت» به شمار ميآورده، ميتواند اشاره به پيوستگي جهاد شيعيان اين زمان به زمانهاي گذشته نيز باشد. در واقع امام صادق (ع) با اين بيان، امامت خود را يك نتيجه قهري كه بر امامت گذشتگان مترتب است، ميشمارد و آن را از حالت بيسابقه و بيريشه و پايه بودن؛ بيرون ميآورد و سلسله خود را از كانالي مطمئن و ترديدناپذير به پيامبر بزرگوار متصل ميكند.
امام در حديثي امامان گذشته را يكيك نام ميبرد و به امامت آنان و اينكه اطاعت از فرمانشان واجب و حتمي است، شهادت ميدهد و چون به نام خود ميرسد، سكوت ميكند.
شنوندگان سخن امام به خوبي ميدانند كه پس از امام باقر(ع) ميراث علم و حكومت در اختيار امام صادق (ع) است. و بدين ترتيب، هم حق فرمانروايي خود را مطرح ميسازد و هم با لحن استدلالگونه، ارتباط و اتصال خود را به نياي والامقامش عليبنابيطالب (ع) بيان ميكند. در ابواب «كتاب الحجه» از كافي و نيز در جلد ۴۷ بحارالانوار از اينگونه حديث كه به صراحت يا به كنايه، سخن از ادعاي امامت و دعوت به آن است، فراوان ميتوان يافت.
مدرك قاطع ديگر، شواهدي است كه از شبكه گسترده تبليغاتي امام در سراسر كشور اسلامي ياد ميكند و بودن چنين شبكهاي را مسلم ميسازد. اين شواهد، چندان فراوان و مدلل است كه اگر حتي يك حديث صريح هم وجود نميداشت، خدشهاي بر حتميت موضوع وارد نميآمد. مطالعهگر زندگينامه مدون ائمه(ع) از خود ميپرسد: آيا امامان شيعه در اواخر دوران بنياميه، داعيان و مبلغاني در اطراف و اكناف كشور اسلامي نداشتند كه امامت آنان را تبليغ كنند و از مردم قول اطاعت و حمايت براي آنان بگيرند؟
پس در اين صورت، نشانههاي اين پيوستگي تشكيلاتي كه در ارتباطات مالي و فكري ميان ائمه و شيعه به وضوح ديده ميشود، چگونه قابل توجيه است؟ اين حمل وجوه و اموال از اطراف عالم به مدينه؟ اين همه پرسش از مسائل ديني؟ اين دعوت همهجاگستر به تشيع؟ و آنگاه اين وجهه و محبوبيت بينظير آلعلي (ع) در بخشهاي مهمي از كشور اسلامي؟ و اين خيل انبوه محدثان و راويان خراساني و سيستاني و كوفي و بصري و يماني و مصري در گرد امام؟ كدام دست مقتدر، اين همه را به وجود آورده بود؟ آيا ميتوان تصادف يا پيشامدهاي خودبهخودي را عامل اين پديدههاي متناسب و مرتبط به هم دانست؟
با اين همه تبليغات مخالف كه از طرف بلندگوهاي رژيم خلافت اموي بياستثنا در همهجا انجام ميگرفت و حتي نام عليبنابيطالب (ع) به عنوان محكومترين چهره اسلام، در منابر و خطابهها ياد ميشد، آيا بدون وجود يك شبكه تبليغاتي قوي ممكن است آلعلي (ع) در نقاطي چنان دوردست و ناآشنا، چنين محبوب و پرجاذبه باشند كه كساني محض ديدار و استفاده از آنان و نيز عرضه كردن دوستي و پيوند خود با آنان، راههاي دراز را بپيمايند و به حجاز و مدينه روي آورند؛ دانش دين را كه بنا بر عقيده شيعه، همچون سياست و حكومت است، از آنان فراگيرند و در موارد متعددي بيصبرانه اقدام به جنبش نظامي - و به زبان روايات، قيام و خروج- را از آنان بخواهند؟ اگر تسليحات شيعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه (ع)بود، درخواست قيام نظامي چه معنايي ميتوانست داشته باشد؟
ممكن است سؤال شود اگر بهراستي چنين شبكه تبليغاتي وسيع و كارآمدي وجود داشته، چرا نامي از آن در تاريخ نيست و صراحتاً ماجرايي از آن نقل نشده است؟ پاسخ بهطور خلاصه آن است كه دليل اين بينشاني را نخست در پايبندي وسواسآميز ياران امام به اصل معتبر و مترقي «تقيه» بايد جست كه هر بيگانهاي را از نفوذ در تشكيلات امام مانع ميشد و سپس در ناكام ماندن جهاد شيعه در آن مرحله و به قدرت نرسيدن آنان، كه اين معلول عواملي چند است. اگر بنيعباس نيز به قدرت نميرسيدند، بيگمان تلاش و فعاليت پنهاني آنان و خاطرات تلخ و شيريني كه از فعاليتهاي تبليغاتي داشتند، در سينهها ميماند و كسي از آن خبر نمييافت و در تاريخ نيز ثبت نميشد.
انتهای پیام/
کد مطلب: 30356
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/interview/30356/امامت-محور-تبليغات-امام-صادق-ع
آرمان هیأت
https://www.armaneheyat.ir