از تظاهر به عزاداری تا سرکوب عزاداران
محمدرضا کائینی
جوان , 15 مهر 1396 ساعت 11:35
عزاداري حسيني در كشور ما به ويژه در ايران معاصر، تاريخچهاي مبسوط دارد. اين تاريخچه در مقطع پهلوي اول بس خواندني ميشود و تظاهرات رضاخان در به راه انداختن دستهجات سوگواري قزاقان و سپس ممانعت شديد وي از اين آيين و زيرزميني شدن آن، از سرفصلهاي شاخص اين دوره به شمار ميرود. در مقالي كه پيشرو داريد، بخشهايي از اين تاريخ مورد بازخواني قرارگرفته است. اميدآنكه مقبول افتد.
دوران سلطنت رضاخان را از جنبه رويكرد به عزاي حسيني ميتوان به دو بخش قسمت كرد. به عبارت ديگر او قبل و بعد از سلطنت دو سياست متفاوت در قبال برگزاري مراسم عزاداري ماه محرم در پيش گرفت. وي قبل از رسيدن به قدرت، سعي كرد با عوامفريبي از جو و فضاي خاص اين ماه، براي گسترش نفوذ خود و فريب مردم استفاده كند. راهاندازي دسته، هيئت و رفت و آمد به منزل علما و روحانيان، از جمله ترقندهاي وي در اين دوره بود، بنابراين سردارسپه پس از كسب موفقيتهايي در عرصه سياسي و نظامي، براي جلب حمايت مردم درصدد استفاده از مراسم عزاداري ماه محرم برآمد.
در تكيه قزاقها
در محرم سال1341ق همزمان با پاييز 1300ش، به دستور رضاخان در دهه اول محرم، در قزاقخانه چادر بزرگي برپا شد و روضهخواني مفصل و با شكوهي را به راه انداختند. دسته محلات هم براي رفتن به تكيه قزاقخانه، رسم ديرين را تجديد كردند. آنها از اوايل دهه راه افتادند و هر روز با شمار زيادي به تكيه قزاقها رفته و سينه ميزدند. در اين ميان سردارسپه و افسران قشون، مانند صاحب مجلس از عزاداران پذيرايي ميكردند.
ميزان استقبال بهگونهاي بود كه تمام طبقات مردم به اين روضهخواني ميرفتند، تا جايي كه حتي احمدشاه قاجار نيز در مراسم عزاداري اين تكيه شركت كرد. افزون بر اين، رضاخان شبها نيز به مجالس روضهخواني اصناف ميرفت و در مراسم آنان شركت ميجست. در اين مجالس برخي از وعاظ و روضهخوانها روي منبر از وي تعريف و او را دعا ميكردند. در روز عاشورا نيز سردارسپه، دسته قزاق را با يك هيئت از صاحبمنصبان در جلو و افراد و بيرقها و كتل با نظم و تشكيلات خاصي از قزاقخانه حركت داده و از ميدان توپخانه و خيابان ناصريه به بازار آورد. در حالي كه سردارسپه با يقه باز و روي سرش كاه و بيشتر دسته بر سرشان گل ماليده بودند، با پاي برهنه وارد بازار شدند. دسته قزاقها همراه خودشان يك دسته بالابانچي( دسته موزيك) هم داشتند كه مارش عزا ميزدند و قزاقها نوحه زير را ميخواندند:
اگر در كربلا قزاق بودي حسين بيياور و تنها نبودي!
افزون بر اين، در شب 11 محرم نيز سردارسپه و عدهاي از افسران قزاقخانه كه در ميان آنها سرلشكر امانالله جهانباني و سرلشكر عبداللهخان اميرطهماسبي با بازوبند مشكي و سر برهنه و يك شمع گچي در دست، در مسجد شيخ عبدالحسين حضور يافتند. آيتالله سيد بدلا كه خود از نزديك اين دسته را ديده بود در وصف آن اينگونه ميگويد: «به هر تقدير وقتي قرار شد دسته قزاقها وارد منزل آقاي بهبهاني شوند، براي اينكه منزل گنجايش تمام افراد را داشته باشد، از ورود افراد پراكنده و بچهها جلوگيري ميكردند، ولي من اجازه ورود داشتم و در آنجا همراه دوستان مشغول بازي و جستوخيز بوديم. ماحتي براي تماشاي نظم و ترتيب قزاقها و انضباط شديدي كه ميان آنان حاكم بود، جلوي دسته ميدويديم. معروف بود كه ميگفتند: در اين دسته سر سوزني ضعف، سستي و بينظمي وجود ندارد. خود رضاخان مانند فرفره به همه جاي ستون سر ميزد و در حالي كه در عزاي امام حسين(ع) گل به پيشاني ماليده بود، قزاقها را مرتب ميكرد. من و مير سيدحسين بهبهاني از قسمت اندروني منزل وارد بيروني شديم و كنار آقا سيدكمالالدين ايستاديم. دسته قزاقها با شمعهايي كه افرادشان به نشانه عزاداري امام حسين (ع) در شام غريبان به دست داشتند، وارد شدند و دقايقي بعد نشستند. رضاخان مقابل آقا سيد كمال روي زمين نشست و گفت:«اين قزاقها همه، ياران شما و امام زمان هستند و آمدهاند تا سر بسپارند و از دعاي خير شما بهرهمند شوند. دعا كنيد خدا توفيق دهد تا اينها به اسلام و مملكت خدمت كنند. ما كه وارد بيت علما ميشويم، هدفمان اين است كه وابستگي خودمان را به مردم و علما اثبات كنيم!»
در آن زمان تفسيرهاي متعددي از اين حركت سردارسپه مطرح بود. عدهاي معتقد بودند اين كار براي حفظ انتظامات شهر و جلوگيري از هرگونه رخدادي است و آن را اقدامي انتظامي ميدانستند، ولي عامه مردم اين كار را پسنديده و براي سردارسپه - كه خود را همراه و همرنگ مردم كرده بود- دعا ميكردند. اينگونه اقدامات رضاخان باعث محبوبيت زياد وي در ميان مردم و روحانيون شد. به علاوه نمايندگان مجلس را نيز وادار ساخت كه از11 تا13 محرم، به مباشرت ارباب كيخسروشاهرخـ نماينده زرتشتيان مجلسـ مجلس عزاداري برپا كنند و همانند سردارسپه، طاقه شال به علمهاي دستههاي محلهها ببندند و به روضهخوانها پاكتهاي پول تقديم كنند.
آغاز ممنوعيت عزاداري حسيني به امر رضاخان
رضاخان كه پيش از سلطنت به اصطلاح صاحب دسته و هيئت بود و در مراسم سوگواري ماه محرم شركت ميجست، پس از رسيدن به پادشاهي تغيير رويه داد و به تدريج مراسم عزاداري ماه محرم را ممنوع كرد. او نخست محل روضه قزاقخانه را به تكيه دولت انتقال داد و از شكوه و جلال و مدت زمان مراسم آن كاست. در نهم محرم سال1310در حالي كه بسياري از مراسم مانند قمهزدن، زنجيرزدن، سنگزدن و دسته راه انداختن ممنوع بود؛ وي در تكيه دولت حضور يافت و روضه سادهاي خوانده شد. در ادامه محدودساختن روضهخواني ماه محرم، در سال بعد ظاهراً رضاشاه در مراسم سوگواري محرم شركت نكرد و تنها در بلديه روضه مختصري خوانده شد. حتي براي اينكه عشق و علاقه سربازان را به امام حسين(ع) كم كنند، رژههاي مخصوص و دستههاي مفصل موزيك و هياهوي بسيار به راه انداختند تا توجه آنها را به شاه معطوف نمايند. اين محدوديتها، به اصطلاح در راستاي پياده كردن سياست شيوههاي نوين زندگي بود كه سعي داشت مردم بيشتر به تفريح، سرگرمي و خوشگذراني بپردازند. از اين رو در تبليغات گوناگون، اينگونه مطرح شد كه فرهنگ گريه بايد به فراموشي سپرده شود. مخالفان سنتهاي عزاداري به بهانه اينكه فلسفه عزاداريها و بهويژه قيام امام حسين(ع) براي مردم روشن نيست يا واعظان در منابر برخي اخبار و روايات ناصحيح را نشر ميدهند، به انتقاد از سنت عزاداريها برخاستند و به جاي تلاش بر زدودن حشو و زوائد، با برپايي مراسم عزاداري به طور كلي مخالفت كردند.
شرطگذاري شهرباني براي هيئات عزاداري
در راستاي سياست تقليل عزاداري حسيني، شهرباني براي برقراري مجالس عزاداري موانع و مشكلاتي بهوجود آورد و از هيئتداران خواست براي برگزاري مراسم ماه محرم اجازه بگيرند. بعدها هم حركت دستههاي عزادار در ايام عاشورا ممنوع شد. حتي اگر احياناً در بعضي خانهها مخفيانه و به صورت پنهاني مراسم عزاداري برپا ميشد، صاحبان خانه تحت تعقيب قرار میگرفتند و راهي زندان ميشدند! مخالفت با مراسم عزاداري سيدالشهدا(ع) تا آنجا رسيد كه به جاي عزاداري، كاروان شادي (كارناوال) در ايام عاشورا به راه انداختند و صنوف مجبور شدند در برپايي اين كاروانها شركت کنند و هر صنفي دسته خود را شركت دهد. تا جايي كه در اواخر حكومت رضاشاه حركت كارناوالها مصادف بود با شب عاشورا و دستههاي رقاصهها با ساز و آواز به پايكوبي و رقص در شهر به گردش در آمدند! در حالي كه اگر احياناً افرادي از ذاكرين با عبا و عمامه ديده ميشد تحت تعقيب قرار ميگرفت. آيتالله سيدحسين بدلا درباره وضعيت عزاداري در تهران، در دوره اختناق رضاخاني چنين ميگويد: «من گهگاه در ايام تعطيلي دروس به تهران سفر ميكردم. يك بار كه به تهران رفتم، در كمال تعجب مشاهده كردم هيچ خبري نيست، نه دستهاي مشاهده ميشود و نه روضهاي برقرار است. از اين وضع به شدت نگران شدم. به نظرم رسيد كه به محل اجتماع دسته تركها - كه در مسجد عبدالحسينخان برنامه عزاداري داشتند- بروم. به هر حال به خودم گفتم كه بد نيست به آنجا بروم تا ببينم آذربايجانيهاي غيور ما با وجود منع دولت از برگزاري مراسم عزاداري، چه تدبيري در اين خصوص انديشيدهاند؟ نزديك غروب بود كه در محل حاضر شدم و مشاهده كردم كه در آنجا هم خبري نيست و حتي سر در مسجد خالي از پرچم سياه است. چند افسر را ديدم كه در آن حوالي با جذبه و خشونت ظاهري در حال گشتزني هستند، در عين حال در مسجد باز بود. داخل مسجد رفتم تا لااقل اگر نماز جماعت برقرار است شركت كنم. وقتي به آنجا رفتم، ديدم چند نفر نشستهاند ولي خبري از برگزاري نماز جماعت نيست. احتمال دادم كه امام جماعت را هم از برگزاري نماز جماعت در شب عاشورا و تاسوعا منع كردهاند. به ناچار همانجا نشستم. وقتي هنگام غروب فرا رسيد، برخاستم و اذان و اقامه گفتم و مشغول نماز مغرب شدم. جمعيت تكتك وارد مسجد ميشدند. شايد از ورود برخي از آنها هم به مسجد جلوگيري ميشد. مردم هم به خواندن نماز مغرب و عشا به صورت انفرادي مشغول شدند. بعد از اتمام نماز، ناگهان صداي گريه يك نفر بلند شد. حالت گريهاش شبيه صدايي بود كه آذربايجانيها معمولاً انتهاي برخي از اشعار تركي را با آن ختم ميكنند. با صداي گريه او بقيه مردم هم شروع كردند به گريه، افسرهايي كه دم مسجد ايستاده بودند با حالت دستپاچه وارد مسجد شدند. صداي برخورد چكمههاي مهميزدارشان به پلهها بلند شد و در پي آن افسران را ديدم كه با نگراني به مردم كه بدون روضه خواندن ميگريستند، نگاه ميكردند. من مشاهده كردم كه ديگر كسي وارد شبستان نميشود. دانستم كه دم در از ورود مردم جلوگيري ميكنند. طولي نكشيد كه يك فرد تنومند كه عرقچين بر سر نهاده و عبايي بر دوش انداخته بود، وارد شد و بين شبستان و ايوان مسجد نشست و او هم شروع به گريه كردن كرد. صداي گريه او حالت خاصي داشت و بر بقيه اصوات غلبه كرده بود... چند لحظه بعد همان فرد شروع كرد به خواندن يك شعر تركي و حضار هم همراه با آخرين كلمهاي كه ادا ميكرد دم ميگرفتند و صوت توأم با گريهاش را امتداد ميدادند. بعد فرد مزبور يك شعر فارسي و در ادامه يك حديث كوتاه عربي از مقتل خواند و در نهايت دعا كرد و بقيه آمين گفتند و بعد هم افراد حاضر در مسجد را كه بنا داشتند مراسم را تا صبح ادامه دهند، با نام امام زمان(ع) از جا بلند كردند. چند نفر هم به بقيه مشرف فرموديد و «اجرتان با سيدالشهدا» گفتند و آنها را با حالتي شبيه هل دادن به بيرون مسجد هدايت كردند. من تا آخر مقاومت كردم ولي كار به جايي رسيد كه ديگر ماندن را صلاح ندانستم و احساس كردم آن چند نفري كه بعداً فهميدم از قواي دولتي هستند، ميآيند و مرا از مسجد بيرون ميكنند، لذا خودم خارج شدم. آنطور كه بعدها براي ما تعريف كردند، اين توطئه از پيش تعيين شده، توسط چند نفر از افسران كه لباس شخصي به تن كرده بودند، انجام شد و حتي آن فرد مداح و تنومند هم خود از مأموران بود و هدفشان اين بود كه اين محفل عزاداري را در آن مركز مهم، تحت كنترل درآورند و از ورود افراد جديد هم جلوگيري كنند تا برنامه عزاداري حضرت سيدالشهدا با آن كيفيتي كه بايد برگزار شود، انجام نگيرد!»
به نظر ميرسد يكي از اهداف اصلي رژيم از ممنوع كردن مجالس عزاداري ماه محرم ترس آن از قدرت نفوذ روحانيان بود، چراكه دولت ميدانست برنامه و سياستهاي ضددينياش با مخالفت آنان مواجه خواهد شد. مجالس عزاداري ماه محرم ميتوانست به پايگاهي ضد اين سياستها تبديل شود. به عنوان مثال هنگام اجراي قانون كشف حجاب، افراد روضهخوان ملتزم شدند عليه مسائل كشف حجاب صحبت نكنند و به آنها هشدار داده شد اگر حركتي عليه وضع فعلي انجام دادند، مورد تعقيب قرار خواهند گرفت. حاكمان ولايات و شهرها نيز مجبور بودند اين سياست را اجرا كنند و اگر حاكمي در انجام وظيفه خود سستي ميكرد، از خدمت خود عزل ميگرديد. در يكي از گزارشهاي شهرباني وقت آمده است: «گزارش واصله از دماوند حاكي است حاج علي واعظ كه از چند روز قبل در دماوند مشغول روضهخواني بوده و در گيلارد سر منبر اظهاراتي نموده است، حسبالامر نايبالحكومه دماوند منفصل به امنيه دستور داده شد مشاراليه را تحتالحفظ جلب و تحويل وزارت داخله نمايند. بايد مشاراليه محاكمه شود كه چرا در اجراي اوامر راجع به نهضت بانوان و تغيير لباس و همين روضهخوانيها كه ممنوع است، طبق وظيفه عمل نكرده است...»
در راستاي اجراي اين دستور، نايبالحكومه دماوند به وسيله هنگ امنيه مركز تحتالحفظ به تهران اعزام شد و فرمانده امنيه مركز، گزارشي از تحقيقات خود را درباره اين پيگيريهاي صورت گرفته تهيه كرد و به تهران فرستاد.» بدين ترتيب عزاداري ماه محرم ممنوع شد، اما مردم كه عشق به امام حسين(ع) در عمق جانشان ريشه داشت، به طرق مختلف كوشيدند اين مراسم را زنده نگه دارند. در اين راستا بسياري از مردم مشتاق اما بيمناك از چكمه و قداره، ناچار بودند مراسم عزاداري را به صورت مخفيانه برگزار كنند. آنها در بسياري از مواقع وقت سحر و زمان بين طلوعين را براي عزاداري انتخاب كردند. البته بودند افراد بانفوذي كه با استفاده از موقعيت خود تلاش كردند مجالس روضه را زنده نگه دارند. در اين ميان تلاشهاي حضرت آيتاللهالعظمي حاج شيخ عبدالكريم حائرييزدي(مؤسس حوزه علميه قم)بس چشمگير بود. وي علاوه بر روضه - كه هر شب جمعه و در دهه محرم به آن اهتمام داشت- هر روز قبل از شروع درس، به طور مختصر ذكر توسلي به امام حسين(ع) توسط يكي از شاگردانش (حاج آقا جواد قمي يا شيخ ابراهيم صاحبالزماني) انجام ميداد.
پايان ممنوعيت عزاداري حسيني با تبعيد رضاخان
با اين همه ممنوع بودن برگزاري مراسم عزاداري امام حسين(ع) با اشغال ايران به دست متفقين و تبعيد رضاخان به پايان رسيد. با پخش خبر تبعيد رضاشاه از كشور، بسياري از مردم به صورت خودجوش به تكيههاي عزاداري و مسجدها روي آوردند و با اينكه ماه محرم و صفر نبود، فرياد «ياحسين» سردادند. اينگونه حركت مردم و اظهار شادي با فرياد« ياحسين» در واقع واكنشي بود به سالهاي ممنوع بودن عزاداري امام حسين(ع). جدا از تلاش مردم براي احياي مراسم عزاداري، نيروهاي مذهبي در قالب هیئتهاي مذهبي به سازماندهي دوباره خود پرداختند. آنها در فعاليتها و مبارزات سياسيـ فرهنگي خود خواستار اجراي احكام اسلامي شدند. اسامي برخي از اين هیئتها در تهران و شهرستانها به شرح زير است: هيئت آلياسين، هيئت اتحاد ديني، هيئت اسلامي رفسنجان، هيئت اسلامي يزد، هيئت برادران خيابان هدايت، هيئت بزرگ زنجيرداران مركزي تهران، هيئت بنيالزهرا، هيئت بنيفاطمه همدان، هيئت روحاني تهران، هيئت روحانيون و متدينين آذربايجان، هيئت مصلحين حوزه علميه قم، هيئت مختلط مليون اصفهان و هيئت علميه كرمانشاه.
مبارزه با بيحجابي، حسن اجراي برنامههاي ديني راديو، شكايت از عملكرد مسئولان، ساخت مسجد، قطع موسيقي راديو در ايام سوگواري امامان، ساخت ضريح، دينيسازي فضاي مدرسهها، دفاع از حرمينشریفين، لزوم كمك به روحانيون، تدريس قرآن در مدارس و جلوگيري از نمايش فيلمهاي خلاف عفت عمومي، ممنوع شدن مشروبات الكلي، ممنوع شدن خانههاي فساد، درخواست منع ورود زنان بيحجاب به مساجد و اماكن مقدسه، درخواست لغو خريد و فروش مشروبات الكي، جلوگيري از نمايشهاي منافيعفت در تماشاخانه و سينماها، سرعت در اجراي قانون منع مسكرات، جلوگيري از مناهي شرعي در مدارس و ترويج انديشههاي ديني، انتقاد از مطالب خلاف شرع روزنامهها، اصلاح برنامههاي آموزشي مدارس، اعتراض به قانون افزايش سن ازدواج، برگزاري جشنها و هشدار به اعمال دولتها درباره الغاي قوانين ضدديني، از جمله خواستههاي اين هیئتها بود. اين مراسم عظيم پس از فرار ديكتاتور از كشور، مجدداً گستره وعظمت پيشين خويش را به دست آورد و در تحولات بعدي كشور از جمله نهضت ملي ايران، تأثيري نمايان داشت كه بحث درباره آن مجالي ديگر ميطلبد.
کد مطلب: 32220
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/interview/32220/تظاهر-عزاداری-سرکوب-عزاداران
آرمان هیأت
https://www.armaneheyat.ir