قدر غدیر
سهند صادقی بهمنی
1 دی 1386 ساعت 10:54
"ندايي غريب، در واپسين لحظات حجه الوداع، جان آخرين فرستاده الهي را نوازش داد."...و اما داستان اعلان ولايت.
"ندايي غريب، در واپسين لحظات حجه الوداع، جان آخرين فرستاده الهي را نوازش داد."...و اما داستان اعلان ولايت.
پيامبر سال دهم هجري را براي انجام آخرين حجش برگزيد. چرا که فرشته الهي هر سال يک بار بر او نازل مي گرديد، ولي در آن سال دوبار نازل گرديد و پيامبر علت آن را نيک مي دانست.« حجه الوداع »،« حجه الاسلام»، «حجه البلاغ »،« حجه الکمال »و« حجه التمام »نام هايي است که بنا به مناسبات گوناگون بر آخرين حج پيامبر(ص) نهاده اند. حضرت(ص) با غسل و تدهين و با دو تکه لباس ساده احرام« لنگ و حوله »در حالي که زنانش را در هودج قرار داده بود، با پاي پياده از مدينه خارج گرديد. با وجود بيماري هاي فراواني که در سال دهم رايج گرديده بود قريب يکصد و چهل هزار نفر همراه رسول خدا(ص) به قصد و عزيمت حج خارج گرديدند. البته کساني که حج مي گزاردند بيش از اين تعداد است. چرا که عده اي در مکه مقيم بودند، عده اي نيز به همراه امام علي(ع) و ابوموسي اشعري از يمن رهسپار حج گرديدند. گروهي نيز از عراق و مصر عازم حج بودند. پس از پايان اعمال و مناسک حج پيامبر(ص) قصد مدينه نمودند. هجدهمين روز ذيحجه پيامبر(ص) و مسلماناني که همراه ايشان بودند به منطقه غديرخم جحفه رسيدند. در اين منطقه کاروان هاي مصر، عراق و مدينه از يکديگر جدا مي گشتند. جبرئيل امين(ع) در اين سرزمين بر پيامبر(ص) نازل گرديد و آيه ابلاغ را بر ايشان فراخواند: «يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليک من ربک...» در اين هنگام پيامبر امر فرمودند کاروان هايي که جلو افتاده اند، بازگردند و آنها که نرسيده اند ملحق گردند. اذان ظهر در داده شد. روز بسيار گرمي بود، به گونه اي که مسلمانان رداهاي خويش را بر سر کشيدند و بخشي از آن را زير پا نهادند تا از گرماي شن زارها در امان باشند. جايگاه مرتفعي از جهاز اشتران برساختند. پيامبر(ص) از جهازها صعود کردند و بر بالاي آن ايستادند و پس از حمد و ثناي خداوند و ذکر نعمت هاي او خطبه خويش را اين گونه آغاز کردند.« اي مردم! در ابلاغ آنچه که خداي تعالي بر من فروفرستاده، کوتاهي نکرده ام و هم اکنون سبب نزول آيه را برايتان بازخواهم گفت: فرشته وحي- جبرئيل عليه السّلام- سه بار بر من فرود آمد و از سوي پروردگارم فرمان داد تا در اين مکان به پا خيزم و سپيد و سياه مردم را رسماً آگاهي دهم که علي بن ابي طالب برادر، وصي، جانشين و امام پس از من است که نسبتش به من همان نسبت هارون به موسي است، با اين تفاوت که رسالت خاتمه يافته است و بعد از خدا و رسولش، علي، ولي و صاحب اختيار شماست که ولي شما، تنها خدا و پيامبر اوست و کساني که ايمان آورده اند: همان کساني که نماز برپا مي دارند و در حال رکوع زکات مي دهند.» (مائده/۵۵)، علي بن ابي طالب همان کسي است که نماز به پا داشت و در حال رکوع، به نيازمند صدقه داد. او در هر حالي رضاي خدا را مي جويد. از جبرئيل خواستم که از خداوند متعال، معافيت مرا از تبليغ اين مأموريت تقاضا کند؛ اي مردم! چون مي دانستم که در ميان مردم، پرهيزگاران اندک و منافقان بسيارند و از مفسده جويي گنه آلودگان و نيرنگ بازي آنان که دين اسلام را به تمسخر و استهزاء گرفته اند، آگاهي داشتم. همان ها که خداوند در قرآن کريم وصفشان کرده است: «چيزهايي به زبان مي گويند که در دل هايشان نيست و اين کار را آسان مي پندارند حال آن که نزد خدا کاري بزرگ است.» (فتح، ۱۱)، (نور، ۱۵) اي مردم! بدانيد که خداوند، علي را ولي و صاحب اختيار شما معين فرموده و او را امام و پيشواي واجب الاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پيروان ايماني ايشان و بر هر بياباني و شهري و بر هر عجم و عربي و هر بنده و آزاده اي و بر هر صغير و کبيري و بر هر سياه و سفيدي و بر هر خداشناس موحدي، فرض و واجب فرموده و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازم الاجرا مقرر کرده است. هر کس با علي مخالفت کند ملعون است و هر که از او اطاعت کند مرحوم. مؤمن کسي است که به علي ايمان آورد و او را تصديق کند. مغفرت و رحمت خداوند ويژه او و کساني است که سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطيع و تسليم باشند.
اي مردم! اين آخرين باري است که مرا در اين موقعيت ديدار مي کنيد، پس گوش فرا داريد و به سخنانم دل سپاريد و دستور پروردگارتان را فرمان بريد.
خداوند عزوجل، پروردگار و ولي و صاحب اختيار و خداوندگار شماست و گذشته از او پيامبرش- محمد(ص)- همين من که اکنون به پا خاسته و با شما سخن مي گويم سپس بعداز من علي به امر خدا بر شماست ولايت و صاحب اختياري دارد و پس از او امامت پيشوايي تا روز واپسين و تا آن هنگام که خدا و پيامبرش را ديدار خواهيد کرد، در ذريه و نسل من که از پشت علي(ع) هستند، قرار خواهد داشت.
اي مردم دانشي نيست که خداوند به من تعليم نکرده باشد. من نيز هرچه که تعليم گرفته ام به علي(ع) اين امام پارسايان آموخته ام و ديگر دانشي نيست مگر آن که به علي آموخته ام و اوست امام و راهنماي آشکار.
اي مردم! مبادا که نسبت به او راه ضلالت و گمراهي سپريد و مبادا که از او روي برتابيد، و مبادا که از ولايت و سرپرستي و از اوامر و فرمانهايش به تکبر روي سرباز زنيد. اوست که هادي بحق و عامل بحق و نابود کننده باطل است و از ناپسنديده ها بازتان مي دارد.
اوست که در راه خدا از سرزنش هيچ کس پروا نمي کند و اوست نخستين کسي به خدا و پيامبرش ايمان آورد و جان خويش را فداي رسول الله(ص) کرد. در آن هنگامه ها که هيچ کس در کنار پيامبر باقي نماند. همچنان از او حمايت کرده و تنها رها ننموده و همو بود که در آن روزگار که کسي را انديشه عبادت و پرستش خدا نبود، در کنار پيامبر، پروردگار خود را پرستش و عبادت مي کرد. اي مردم! علي را برتر و والاتر از هر کس بدانيد که خدايش از همه، والاتر و برتر دانسته است و به ولايت او تمکين کنيد که خدايش بر ولايت بر شما منصوب فرموده است.
اي مردم! علي، امام و پيشوا از جانب حق تعالي است و خداوند توبه منکران ولايت او را هرگز نخواهد پذيرفت.
اي مردم! همه پيامبران پيشين و رسولان نخستين، مردم را به آمدن من بشارت داده اند. من خاتم پيامبران و رسولان خدايم و بر همه خلق آسمانها و زمين ها حجت و برهانم، هر کس در اين امر ترديد کند، همچون کفار جاهليت نخستين است و هر کس در سخني از سخنانم شک کند در حقيقت در تمام سخنانم شک کرده است. چنين کسي مستوجب آتش است.
اي مردم! علي را برتر از همه بدانيد که به غير از من، از هر مرد و زني، برتر و والاتر است. بدانيد که خداوند به خاطر ماست که به جهانيان روزي مي دهد و آفرينش برپاي و برقرار است.
اي مردم! خداوند دانا و مهربان مرا خبر داد که دوران عمر من به زودي سپري مي شود. و بايد دعوت او را اجابت نمايم در حالي که من و شما همگي مسئول هستيم، اينک شما چه مي گوييد؟
مردم گفتند: شهادت مي دهيم که تو رسالت الهي را ابلاغ کردي و خير گفتي و کوشش نمودي پس خداي عز وجل به تو جزاي خيردهاد.
- پيامبر فرمودند: آيا شما شهادت نمي دهيد که نيست معبودي مگر خدا و اينکه محمد(ص) بنده و فرستاده اوست و اينکه بهشت حق است، جهنم حق است، صراط حق است. برزخ حق است، مرگ حق است و ساعت محشر بي ترديد خواهد آمد؟ و خداوند هر که را در قبر است مبعوث مي کند؟
مردم گفتند: همه آن را گواهي مي د هيم.
سپس پيامبر(ص) دست علي(ع) را گرفتند و بلند کردند. به نحوي که سپيدي زير بغل هر دو نمايان شد و همه مردم شناختند او را.
- اي مردم! چه کسي از مردم بر مؤمنين نسبت به خودشان ولايت و برتري و تسلط دارد؟ مردم گفتند: خدا و رسول بهتر مي دانند.
- خدا مولاي من است و من مولاي مؤمنان هستم. و از آنها نسبت به خودشان اولي هستند. پس هر که را که من مولاي اويم اين علي مولاي اوست. و سه مرتبه اين عبارت را تکرار کردند سپس فرمودند: خدايا دوست باش با هر که با او دوست است و دشمن باش با هر که با او دشمن است و دوست بدار هر که را که او را دوست دارد و مبغوض بدار هر که را که با او بغض مي ورزد. ياري کن هر که را که او را ياري مي کند و خوار کن هر که را که او را خوار و ذليل مي کند.حق با اوست، هر جا که او باشد و اين حق است که همچون پروانه گرداگرد او مي گردد.
اي مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت در نسل خود تا روز قيامت به وديعه مي سپارم و من ابلاغ کردم آنچه را که مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غائب و بر همه کساني که حضور دارند يا ندارند، به دنيا آمده اند يا نيامده اند، پس حاضران به غائبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.» هنوز مردم متفرق نشده بودند که فرشته وحي آيه اکمال دين و اتمام نعمت را بر پيامبر(ص) نازل کرد. پس پيامبر(ص) فرمودند: الله اکبر بر اکمال دين و اتمام نعمت و بر رضايت پروردگار بر رسالت من و ولايت علي پس از من، آنگاه اصحاب و مردم شروع به تبريک گفتن کردند.
کد مطلب: 676
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/interview/676/قدر-غدیر