تاریخ انتشار
دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۲۰
۰
کد مطلب : ۷۱۶۶
نکته‌های ناب بدیعی و بیانی

در سوگسرود عاشورایی محتشم کاشانی-۲

نویسنده: علی حسین پور
در سوگسرود عاشورایی محتشم کاشانی-۲
در ادامه محوری‌ترین آرایه‌های ادبی به کار گرفته شده در سوگسرود محتشم اشاره می‌کنیم.

* التفات

رویگردانی از غایب و رویکرد به مخاطب، یا از مخاطب به متکلم و نظایر آن را در عرف ادب التفات می‌گویند. از این شگرد شیرین هنری نیز در سوگسرود محتشم چندین بار به شیوایی استفاده شده است. برای نمونه، تا بند هشتم این ترکیب‌بند به شیوه‌ی گفتگو از غایب ( غایبانه گویی) پیش رفته است، اما ناگهان در بند نهم آهنگ کلام عوض شده و شاعر از غایب رو گردانده و به مخاطب رو و رجوع کرده و خطاب به او این گونه دریغ آمیز سخن گفته است:
این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست       این صید دست و پا زده در خون حسین توست
وین نخل ترکز آتش جانسوز تشنگی                   دود از زمین رسانده به گردون، حسین توست (۱)

بند دهم نیز چونان بند پیشین به شیوه‌ی خطاب گویی با مخاطب به پیش می رود، اما در بند یازدهم محتشم از مخاطب به متکلم می‌گراید و در هفت بیت، با تعبیر «خاموش محتشم!» به طرز سوزناکی با خویش سخن می گوید و حدیث نفس می‌کند.

در بند دوازدهم نیز دوباره، شاعر از متکلّم به مخاطب می‌پردازد، و البته این بار دیگر مثل بندهای نهم و دهم، مخاطب او رسول خدا(ص) نیست، بلکه روی سخن او با چرخ غافل بیدادگر است:
ای چرخ! غافلی که چه بیداد کرده‌ای                    وز کین چها در این ستم آباد کرده‌ای
در طعنت این بس است که برعترت رسول              بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‌ای (۲)


* تجرید
تجرید یا «دیگر انگاری یعنی اینکه سخنور خویش را در کسی دیگری بپندارد و با این خویش دیگر انگاشته، یا درباره‌ آن، به گونه‌ای سخن گوید که انگار با دیگری سخن می‌گوید.» (۳)

در بند یازدهم این ترکیب‌بند، محتشم با بهره‌گیری از شیوه‌ی تجرید، هفت بار در هفت بیت خود منتزع و تجریدی خویش را این گونه مورد خطاب و عتاب قرار می‌دهد:
خاموش محتشم! که دل سنگ آب شد                           بنیاد صبر و خانه‌ی طاقت خراب شد
خاموش محتشم! که از این حرف سوزناک                      مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
خاموش محتشم! که از این شعر خون چکان                    در دیده اشک مستمعان خون ناب شد (۴)


* تشبیه و استعاره
عنصر و عامل دیگری که سوگسرود محتشم را طراوت و تازگی می‌بخشد، به کارگیری بسیار آرایه‌های تشبیه و استعاره است.؛ تشبیهات و استعاراتی که در این ترکیب‌بند به کار رفته گاه بس بدیع و بلیغ است.

در آغاز بند دوم، آن گاه که محتشم از شهادت خونین امام(ع) و یاران جان بر کف او سخن به میان می‌آورد، آنان را به کشتی‌ای تشبیه می‌کند که در طوفان حوادث هولناک کربلا شکسته است و ساکنان و سرنشینان آن به خاک و خون کشیده شده‌اند:
کشتی شکست‌خورده‌ی طوفان کربلا                            در خاک و خون فتاده به میدان کربلا (۵)

بی گمان محتشم در این تشبیه، نظری هم به تشبیه به کار رفته در این حدیث معروف نبوی دارد که فرمود « مثل اهل‌بیتی کمثل سفینة نوح من رکبها نجی و من تحلف عنها غرق»؛ مثل خاندان من مثل کشتی نوح است که هرکس در آن درآید نجات یابد، و هر کس از آن روی گرداند، غرق شود.

یا این حدیث مشهور که: « أنّ الحسین مصباح الهدی و سفیة النجاة»؛ همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است. اما دردا و دریغا که این کشتی نجات و هدایت در طوفان دشمنی‌ها و کین‌توزی‌ها در میدان پر محنت کربلا در هم شکسته شد.

بسیاری از ترکیب‌ها و اضافه‌های تشبیهی و استعاری به کار رفته در این شعر نیز از ظرافت و زیبایی بهره یافته‌اند: گلاب اشک، سلیمان کربلا، خرگه بلندِ ستون ( استعاره از آسمان)، سرادق گردون، خوان غم، تیشه‌ی ستیزه، چشم آفتاب، تشبیه سر بزرگوار امام (ع) بر سر نیزه به خورشیدی خونین و سر برهنه که از کوهساری برآمده است، تشبیه محرم به قیامت دنیا یا رستخیز عام، خنجر بیداد، بنیاد صبر، خانه‌ی طاقت، تعبیر کردن از دنیا با ترکیب طنز آمیز ستم آباد، درخت شقاوت و...

برای نمونه، تشبیه جسم و جان عطشان امام(ع) به نخل تری که به شعله‌های آتش گرفتار آمده است و دود آن به گردون برخاسته است، حقیقتاً تشبیه اثر گذار و جانسوزی است:
وین نخل ترکز آتش جانسوز تشنگی                       دود از زمین رسانده به گردون حسین توست (۶)

و از آن اثر گذارتر، استعاره‌ی بدیع و بی‌مانندی است که در بیت زیر درباره‌ی امام حسن مجتبی(ع) به کار گرفته شده است:
پس آتشی ز اخگر الماس ریزه‌ها                               افروختند و در حسن مجتبی زدند (۷)

«اخگر الماس ریزه ها» در مجموع می‌تواند استعاره از زهر برنده و کشنده باشد، زهری که ریزه‌های الماس آمیخته و عجین شده است و برایی و برندگی آن بیش‌تر شده است؛ به گونه‌ای که جان و جگر حسن مجتبی‌(ع) را گزیده و بریده و ریزریز کرده است.

در عین حال، شاعر با آوردن واژه‌های «اخگر» و «افروختند»، جدای از برندگی، به سوزش و گدازش ناشی از زهر نیز اشاره کرده است؛ همین طور به ارتباط پنهانی میان الماس ریزه‌ها و آتش که هر دو در رو و رنگ همسان و هم‌سنگند.

نکته‌های ناب و نغزی از این دست است که به سوگسرودی محتشم سیرت و سیمایی هنری و زیبا شناختی می‌بخشد، و بی‌گمان باید یکی از راز و رمزهای ماندگاری و اثر گذاری این ترکیب‌بند تاریخی را در همین نکته‌های ناب ادبی جستجو کرد.


پی‌نوشت:
۱ - همان، ص۴۶۵.
۲ - همان، ص ۴۶۷.
۳ - هنر سخن آرایی، سید محمد راستگو، ص۳۱۶.
۴ - هفت دیوان محتشم، ج1، ص۴۶۷.
۵ - همان، ص۴۶۱.
۶ - همان، ص۴۶۵.
۷ - همان، ص۴۶۲، توضیح اینکه، در بیت نقل شده، در مصرع دوم حرف اضافه « برآمده است ( = بر حسن مجتبی زدند)؛ اما در دیوان محتشم، به کوشش مهر علی گرکانی به جای «بر»، حرف اضافه‌ی «در» آمده است که فصیح‌تر و فارسی‌تر به نظر می‌رسد. بنگرید به : دیوان مولانا محتشم کاشانی، به کوشش مهر علی گرکانی، با مقدمه دکتر سید حسن سادات ناصری، چ۳، تهران، کتابخانه‌ی سنایی، ۱۳۷۰، ص۲۸۱.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما