سرمشق معلی

چگونگي‌ الگوگيری‌ از امـام‌ حسين‌(ع) در عصر حاضر

27 مرداد 1388 ساعت 17:27

نشریه خیمه-اندیشه- مريم‌ معين‌‌الاسلام‌: يكي‌ از مسائل‌ مهم‌ و پيچيده‌اي‌ كه‌ امروزه‌ متوليان‌ تعليم‌ و تربيت‌ اسلامي‌ با آن ‌رو‌به‌‌رو هستند، چگونگي‌ الگوسازي‌ از اسوه‌هاي‌ ديني‌، متناسب‌ با شرايط‌ موجود است‌.


به‌ طور قطع‌ مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ در نظام‌ تربيتي‌ اسلام‌، يكي‌ از عوامل‌ مؤثر در شكل‌گيري‌ِ شخصيت‌ مذهبي،‌ همانندسازي‌ با الگوهاي‌ برتر است‌.

از سوي‌ ديگر، تاريخ‌ اجتماعي‌ بشري‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ در صورت‌ عدم‌ وجود الگوها در يك‌ جامعة‌ انساني‌، افراد در زندگي‌ ظاهري‌، عقلي‌ و ايماني‌ خويش‌ سردرگم‌ و حيران‌ مي‌مانند؛ زيرا انسان،‌ شاخصي‌(معياري‌) براي‌ سنجش‌ و تعيين‌ مقدار دارايي‌هاي‌ ارزشي‌، اخلاقي‌ و انساني‌ خود‌ ندارد و سلامت‌ يا بيماري‌ اجتماعي‌اش‌ را تشخيص‌ نمي‌دهد.

انسان‌ در چنين‌ حالتي‌ نه‌ ميزاني‌ براي‌ سنجش‌ حدود، كمالات‌، صفات‌ انساني‌ و الهي‌ خويش‌ و نه‌ ميزاني‌ براي‌ سنجش‌ نارسايي‌ و كمبودهايش‌ دارد.

شايد گزاف‌ نباشد اگر قائل‌ شويم‌ كه‌ بحران‌هاي‌ بي‌‌شمار اخلاقي‌ و ارزشي‌ كه‌ در قرن‌ بيستم‌ براي‌ بشر پديد آمده‌، به‌ دليل‌ وجود همين‌ خلا است‌.

به‌ هر حال‌ براي‌ جامعه‌اي‌ كه‌ مي‌خواهد نسلي‌ توانمند، پويا، مؤثر، پرصلابت‌ و داراي‌ عشق‌ و ايمان پرورش‌ دهد، بدون‌ توجه‌ به‌ الگوي‌ بي‌‌بديل‌ عالم‌ اسلام‌ مسير نخواهد بود. در اين‌ نوشتار، نگارنده‌ سعي‌ دارد، به‌ عنوان يكي‌ از مسائل مهم‌ و اساسي‌، اين‌ سؤال را كه‌ همان‌ چگونگي‌ الگوسازي‌ از اسوه‌هاي‌ ديني‌ در عصر حاضر است‌، پاسخ‌ گويد.

به‌ اين‌ اميد كه‌ با طرح‌ و رديابي‌ اين‌ مسئله،‌ روزنه‌اي‌ به‌ دنيايي‌ از پژوهش‌ها و كنكاش‌هايي‌ كه‌ برآيند آن‌، دستيابي‌ به‌ مدلي‌ از الگوگيري‌ باشد، گشوده‌ شود.


مفهوم‌ الگوگيري‌
الگو (pattern) در كتاب‌ فرهنگي‌ علوم‌ اجتماعي‌ چنين‌ تعريف‌ شده‌ است‌: «الگو به ‌معناي‌ مدل‌، گونه‌ و هنجار است‌.» الگو به‌ افراد انساني‌ كامل‌ و رشد يافته‌اي‌ كه‌ لياقت‌ سرمشق‌ بودن‌ ديگران‌ را دارند، اطلاق‌ مي‌شود.

الگوي‌ تربيتي‌ نيز كه‌ در فرهنگ‌ اسلامي‌ از آن‌ به‌ اسوه‌، امام‌، شاهد و ولي‌ الله تعبير مي‌شود، عبارت‌ از شخص‌ يا جامعه‌اي‌ است‌ كه‌ مي‌تواند آيينه‌ يا تبلور عيني‌ يك‌ مكتب ‌يا نظام‌ فكري‌ باشد.

به‌ همين‌ جهت‌ نظريه‌‌پردازان‌ معتقدند كه‌ از دو طريق‌ مي‌توان‌ به‌ ساختار يك‌ مكتب‌ و نظام‌ فكري‌ آن‌ پي‌ برد:
۱- شناخت‌ طرح‌ و اصول‌ اساسي‌ آن‌ در جنبه‌ تئوريك‌
۲- شناخت‌ الگوهاي‌ عيني‌ و عملي‌ براي‌ تربيت‌ افراد

در فرهنگ‌ قرآني‌ از عالمان‌ رباني‌، حزب‌ خدا، اولياي‌ خدا، جانشينان‌ خدا، اهل‌ ذكر، نفس‌هاي‌ مطمئن‌، راسخان‌ در علم‌، عبادالرحمان‌، درهاي‌ اسلام‌، احياگران‌ معارف‌ و مباني‌ ديني‌ به‌ عنوان‌ الگوها و اسوه‌ها ياد شده‌ است‌. عرفاي‌ اسلام‌ از آنان‌ به‌ «انسان‌ كامل‌»، «پير و مرشد»، «ولي‌ الله»، «عقل‌ كامل‌»، «مرد حر»، «آيينه‌ خدانما» و ... تعبير كرده‌اند.

اسوه‌ در لغت‌‌نامة‌ دهخدا چنين‌ تعريف‌ شده‌ است‌: «اسوه‌، پيشوا، مقتدا، قدوه‌، پيش‌رو، خصلتي‌ كه‌ شخص‌ بدان‌ لايق‌ مقتدايي‌ و پيشوايي‌ مي‌شود.» راغب‌ اصفهاني‌ در كتاب‌ «مفردات‌» معنايي‌ اين‌ گونه‌ ارائه‌ مي‌دهد و اسوه‌ را حالتي‌ از حالات‌ انساني‌ مي‌داند كه‌ از آن‌ طريق‌ آدمي‌ از ديگري‌ در خوب‌ و بد و سود و ضرر پيروي‌ مي‌كند.


نقش‌ اسوه‌هاي‌ ديني‌ در تكوين‌ شخصيت‌ انسان‌
عوامل‌ متعددي‌ در تحول‌ و تكون‌ شخصيت‌ انسان‌ مؤثر است‌؛ مانند: وراثت‌، فطرت‌، نظام‌ سياسي‌، خانواده‌، گروه‌ هم‌ سن‌ و مسائل‌ فرهنگي‌. ولي‌ در بين‌ اين‌ عوامل‌، مؤثرترين‌ تأثير و نقش‌ را الگوها دارند.

الگوها (مثبت‌ يا منفي‌) از امتيازاتي‌ برخوردارند كه‌ مي‌توانند تمام‌ يا بخشي‌ از آرمان‌ها و آرزوهاي‌ متعلم‌ و طالب‌ را به‌ طور عيني‌ و مجسم‌ در پيش‌ روي‌ او قرار دهند و بر عمق‌ وجود آنان‌ نفوذ كنند؛ يعني‌ الگوها گمشدة‌ انسان‌اند كه‌ با نبودشان‌ شاگرد احساس‌ خلاء و كمبود مي‌كند. او مي‌خواهد پيش‌ از آنكه‌ اوصاف‌ شخصيت‌ رباني‌ را بشنود، او را با چشم‌ خويش‌ ببيند.

اصلاً گرايش‌ انسان‌ به‌ اسطوره‌‌سازي‌ از همين‌ نياز يا خلاي ذاتي‌ سرچشمه‌ مي‌گيرد؛ از ديدگاه‌ عقل‌ بيشترين‌ نقش‌ در تكوين‌ شخصيت‌ از الگوهاي‌ عيني‌ است‌؛ زيرا دريافت‌ پيام‌ از طريق‌ الگوها آسان‌تر از دريافت‌ از طريق‌ عامل‌ ذهني‌ و آموزشي‌ است‌؛ علاوه‌ بر آن ‌عامل‌ عيني‌ مؤثر است‌.

يادگيري‌ از طريق‌ الگو از مقولة‌ ديدن‌ است،‌ ولي‌ شرح‌ و بيان‌ از مقوله‌ شنيدن‌؛ تحقيقات‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ ۸۰ درصد يادگيري‌ از طريق‌ ديدن‌ صورت‌ مي‌گيرد و فقط‌ ۱۳درصد يادگيري‌ از طريق‌ شنيدن‌ است‌ و هفت درصد از طريق‌ حواس‌ ديگر. دقيقاً به‌ همين‌ دليل‌ است‌ كه‌ در آموزه‌هاي‌ ديني‌ ما سفارش‌ شده‌: «كونوا دعا›‌ الناس‌ بغير السنتكم»‌؛ «دعوت‌ كنندگان‌ مردم‌ باشيد به‌ غير زبانتان‌».


به‌ هر حال‌، نخستين‌ عامل‌ سرنوشت‌‌ساز در تربيت‌ انسان‌ الگوست‌. انسان ‌همواره‌ به‌ الگو نياز دارد و براي‌ شكل‌ دادن‌ شخصيت‌ خود نمونه‌ و سرمشق‌ مي‌طلبد. اين‌ نياز و طلب‌، ريشه‌ در فطرت‌ دارد.

معرفي‌ الگوهاي‌ رباني‌ در قرآن‌ پاسخ‌ به‌ همين‌ نياز است‌: (لقد كان‌ لكم‌ في‌ رسول‌ الله اسوه‌ حسنـه) و (قد كانت‌ لكم‌ اسو›‌ في‌ ابراهيم‌ والذين‌ معه‌)»، (لقد كان‌ لكم‌ فيهم‌ اسوة حسنـة‌ لمن‌ كان‌ يرجوالله).

يكي‌ از دلايل‌ استمرار امامت‌ و خالي‌ نبودن‌ زمين‌ از حجت‌ كه‌ امري حتمي و مسلم در مذهب ‌ماست،‌ در همين‌ نكته‌ نهفته‌ است؛ زيرا انسان‌ همواره‌ به‌ چهره‌هاي‌ صالح‌ و شايسته‌، محتاج‌ است‌ تا با اقتداي‌ به‌ سيماي‌ فكري، اعتقادي‌، علمي‌، عملي‌ و اخلاقي‌ آنان‌ درس‌ فضيلت‌ بياموزد و راه‌ سعادت‌ دنيا و آخرت‌ خويش‌ را بيابد.

در واقع دست‌يابي‌ به‌ قرآن‌ و اسلام‌ ناب‌ بدون‌ عنايت‌ به‌ الگوهاي ‌عيني‌ ممكن‌ نخواهد بود. حضرت‌ علي‌(ع) با آن‌ همه‌ فضايل،‌ خود را بي‌نياز از الگو و مقتدا نمي‌بيند و در خصوص‌ تأثير تربيت‌ رسول‌ اكرم ‌(ص) در شكل‌گيري‌ شخصيت‌ اخلاقي‌ خود مي‌فرمايد: «من‌ از پيامبر اكرم‌(ص) به‌ طور كامل‌ پيروي‌ مي‌كردم‌ و هر روز براي‌ من‌ از اخلاق‌ خود نشانه‌اي‌ بر پا مي‌داشت‌ و مرا به‌ پيروي‌ آن‌ فرمان‌ مي‌داد.»

انسان‌ همواره‌ به‌ الگو نياز دارد و براي‌ شكل‌ دادن‌ شخصيت‌ خود نمونه‌ و سرمشق‌ مي‌طلبد. اين‌ نياز و طلب‌ ريشه‌ در فطرت‌ دارد. معرفي‌ الگوهاي‌ رباني‌ در قرآن‌ پاسخ‌ به ‌همين‌ نياز است‌.

در مجموع‌ بايد گفت‌؛ فقدان‌ اسو›‌ حسنه‌ در طي‌ طريق‌ كمال‌، بدان‌ معناست‌ كه ‌انسان‌ اسير شيطان‌ شده‌ و خلا وجودي‌ آن را در همة‌ ابعاد، اعم‌ از فردي-اجتماعي‌ با اسوه‌هاي‌ سيئه‌ پر سازد: «من‌ لم‌ يكن‌ له‌ شيخ‌ فشيخه‌ الشيطان‌»

استعمارگراني‌ كه‌ به‌ دگرگوني‌ ارزش‌هاي‌ ملت‌ها فكر مي‌كنند، ابتدا الگوها را تغيير مي‌دهند و الگوهاي‌ دلخواه‌ را در تمام‌ جوانب‌ زندگي‌ يك‌ جامعه‌ مطرح‌ مي‌سازند تا نسبت‌ به‌ استحاله‌ فرهنگي‌ و همسان‌‌سازي‌ فرهنگي‌ فرد با فرهنگ‌ خود موفق‌ شوند.


ويژگي‌هاي‌ الگو
قرآن‌ براي‌ شخصيت‌هاي‌ رباني‌ پنج‌ ويژگي‌ بنيادين‌ را معرفي‌ مي‌كند:
۱- عشق‌ آتشين‌ به‌ حضرت‌ حق‌ و اولياي‌ او
۲- تعقل‌ و علم‌ برتر
۳- توانايي‌ و قدرت‌ برتر
۴- هماهنگي‌ بين‌ عمل‌ و گفتار
۵- تلازم‌ با اجتماع‌ يا وحدت‌ در عين‌ كثرت‌

حضرت‌ علي‌(ع) در اين‌ زمينه‌ مي‌فرمايد: «اولياي‌ خدا (الگوهاي‌ رباني‌) آنان‌اند كه‌ به‌ باطن‌ دنيا مي‌نگرند، آن‌‌گاه‌ كه‌ مردم‌ به‌ ظاهر آن‌ مي‌نگرند و به‌ فرداي‌ آن‌ مي‌پردازند، آن‌گاه‌ كه‌ مردم‌ به‌ امروز آن‌ سرگرم‌اند؛ از آنچه‌ كه‌ ترسيده‌اند آنان‌ را بميراند، ميرانده‌اند. آنچه‌ را كه‌ دانسته‌اند و به‌ زودي‌ تركشان‌ خواهد كرد، ترك‌ گفته‌اند.

بهره‌گيري‌ فراوان‌ ديگران‌ از دنيا را اندك‌‌خواهي‌ و دست‌ يافتنشان‌ به‌ آن‌ را از دست‌ دادن‌ مي‌بينند. دشمن‌ آن‌اند كه‌ مردم‌ با آن‌ آشتي‌ كرده‌اند. با آنچه‌ مردم‌ با آن‌ دشمن‌اند، در آشتي‌ به‌ سر مي‌برند.

كتاب‌ خدا به‌ واسطة‌ آنان‌ دانسته‌ مي‌شود و آنان‌ با كتاب‌ خدا دانا شده‌اند. كتاب‌ به‌ سبب‌ آنان‌ بر پا مي‌ايستد و آنان‌ به‌ سبب‌ كتاب‌ خدا بر پا ايستاده‌اند.»

الگوهاي‌ رباني‌ بر اثر معرفت‌ و محبت‌ به‌ حضرت‌ حق‌ و انبيا و اولياي‌ الهي،‌ محبوب ‌حضرت‌ حق‌ و اولياي‌ او واقع‌ مي‌شوند كه‌ نهايت‌ آن‌ وحدت‌ محب‌ و محبوب‌ است‌ و به‌ حدي‌ از كمال‌ مي‌رسد كه‌ روح‌ محب،‌ آيينه‌‌سان‌، تمام‌ صفات‌ و اسماي‌ الهي‌ را در خود منعكس‌ مي‌کند.

شخصيت‌ رباني‌، قرآن‌ مجسم‌ و اسلام‌ زنده‌ است‌. به‌ همين‌ جهت‌ دست‌يابي‌ به‌ قرآن‌ و اسلام‌ ناب‌ بدون‌ عنايت‌ به‌ اين‌ الگوهاي‌ عيني‌ ممكن‌ نخواهد بود.


چگونگي‌ الگوگيري‌ از اسوه‌هاي‌ ديني‌
ترديدي‌ نيست‌ كه‌ شخصيت‌ عظيم‌ اسوه‌هاي‌ ديني‌ در همة‌ زمينه‌هاي‌ زندگي‌ الگو و اسوه‌اند؛ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ اگر همة‌ انسان‌ها از آن‌ سرمشق‌ بگيرند، به‌ طور قطع‌ سعادت‌ در دو جهان‌ را به‌ دست‌ خواهند آورد.

با توجه‌ به‌ اينكه‌ در ميان‌ غرايز متفاوت‌ انسان‌، غريزة ‌الگوخواهي‌ و سمبل‌طلبي‌ از نظر تربيتي‌ و روان‌شناسي‌ تربيتي‌ اهميت‌ فراوان‌ دارد، انسان‌ با غريزة‌ الگوخواهي‌ به‌ شناخت‌ سمبل‌ها، سرمشق‌ها و الگوهاي‌ برتر روي‌ مي‌آورد. انسان‌ با الگوها و سمبل‌هايش‌ زندگي‌ مي‌كند، تصميم‌ مي‌گيرد و انتخاب‌ مي‌كند.

معرفي‌ الگوهاي‌ معصوم‌ از جانب‌ پروردگار، پاسخ‌ مناسب‌ خالق‌ انسان‌ها به‌ غريزة ‌الگوخواهي‌ و سمبل‌طلبي‌ است‌.

به‌ همين‌ جهت‌ است‌ كه‌ مفسر و مبين‌ به‌ حق‌ِ قرآن‌، حضرت‌ علي‌ (ع) مي‌فرمايند: «در زندگي‌ فردي‌ و اجتماعي، در تحولات‌ سياسي‌ و اجتماعي،‌ در جنگ‌ و صلح‌، در قيام‌ و قعود، به‌ امامان‌ معصوم‌ و اهل‌ بيت (ع)‌ بنگريد، از آنها الگو بگيريد، روش‌هاي‌ آنان ‌را با روح‌ تقليد و تمرين‌ تكرار كنيد. در غير اين‌ صورت‌ مثل‌ گوسفندي‌ كه‌ از گلة‌ خود جدا شده،‌ طعمة گرگ‌هاي‌ گرسنه‌ خواهيد شد.»

اما آنچه‌ كه‌ ما در اين‌ نوشتار درصدد پاسخ‌گويي‌ به‌ آن‌ هستيم،‌ اين‌ است‌ كه‌ چگونه ‌با اين‌ الگوهاي‌ معصومي‌ همچون‌ امام‌ حسين‌(ع)، همانندسازي‌ و با توجه‌ به‌ شرايط‌ موجود چگونه‌ الگوسازي‌ کنيم‌.

روان‌‌شناسان‌ اجتماعي‌ در دو دهه‌ به‌ تبعيت‌ از باندورا (نظريه‌پرداز برجسته) يادگيري‌ اجتماعي‌ در بررسي‌هاي‌ علمي‌ خود به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيده‌اند كه‌ آموزش‌ و يادگيري‌ اجتماعي‌ از طريق‌ الگوها فرآيند‌ پيچيده‌اي‌ است‌ كه‌ حداقل‌ دو شرط‌ در تحقق ‌آن‌ دخالت‌ دارد:
۱- اكتساب‌ و اختيار رفتارها و عادت‌هاي‌ آنان‌
۲- پذيرش‌ رفتار الگوها به‌ عنوان‌ الگوي‌ رفتاري‌ و حركت‌ در مسير آنها و تكراري‌ رفتارشان‌

براي‌ الگوسازي‌ از الگوهاي‌ ديني‌ بايد ببينيم‌، آنها چه‌ قدم‌هايي‌ را برداشته‌ و چه ‌باورهايي‌ داشتند؛ به‌ بيان‌ ديگر كشف‌ دقيق‌ و مشخص‌ راه‌هايي‌ كه‌ آنها رفتند كه‌ به‌ اين‌ عمل‌ در اصطلاح‌ مدل‌‌سازي‌ مي‌گويند.

پايه‌‌گذاران‌ علم‌ مدل‌‌سازي‌، جان‌ گريندر (Ggreinder)، زبان‌‌شناس‌ برجستة ‌جهان‌ و ريچارد بندلر (bandler) رياضي‌دان‌، دريافتند كه‌ براي‌ الگوسازي‌ بايد از رفتار الگوها مدل‌‌سازي‌ کرد.

آنان‌ معتقدند كه‌ براي‌ الگوسازي‌ بايد سه‌ عنصر اساسي‌ را همانندسازي‌ كرد:
الف) در نظــام‌ عقيدتــي‌ شــخص‌
«beleif system» يعني‌ آنچه‌ الگو باور دارد. بنابراين‌ اگر نظام‌ عقيدتي‌ شخصي‌ را مدل‌‌سازي‌ کنيد، اولين‌ قدم‌ را برداشته‌ايد، تا مانند او عمل‌ كنيد و در نتيجه‌ به‌ همان‌ هدف‌ برسيد.
ب‌) قالب‌ فكري‌، شيوة‌ سازمان‌ دادن‌ به‌ افكار و انديشه‌‌هاست‌.
ج‌) اعمال‌ جسماني‌: طرز تنفس‌، ژست‌ها، تغييرات‌ قيافه‌ و ...
به‌ طور كلي‌ مدل‌‌سازي‌، يعني‌ بررسي‌ راه‌هاي‌ رفتة ديگران‌.

دستآورد اين‌ بحث‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر انسان‌ مي‌خواهد، فردي‌ قدرتمند، بزرگ‌ و پيروز و سرنوشت‌ساز باشد و احياناً آرزو دارد كه‌ تحولات‌ عظيمي‌ را در جامعة خود و يا در جهان‌ ايجاد کند، بايد از افراد نيرومند، تحول‌‌آفرين‌ و انقلابي‌ الگوبرداري‌ کند و خود را در زمينة‌ اعتقادات‌، قالب‌هاي‌ فكري‌، همچنين‌ حالت‌هاي‌ جسماني‌ و رفتاري‌ با آنها همانندسازي‌ و هماهنگ‌ کند.

نكتة‌ جالب‌ توجه‌ اين‌ است‌ كه تعليمات‌ اسلام‌ در مجموع در سه‌ بخش‌ متمركز است‌.
الف‌) بخش‌ اعتقادات‌ (نظام‌ عقيدتي‌)
ب‌) بخش‌ احكام‌
ج‌) بخش‌ اخلاقيات‌ (كيفيت‌ و روابط‌ اجتماعي‌ مسلمان‌ را سامان‌ مي‌دهد. اخلاق ‌ويژة‌ هر فرد را مي‌توان‌ قالب‌ فكري‌ او دانست‌.)

در الگوسازي‌ از اسوه‌هاي‌ ديني‌ اگر انسان بتواند اين‌ سه‌ عنصر اساسي‌ را در الگو مدل‌سازي‌ کند، در الگوسازي‌ موفق‌ خواهد بود؛ به‌ بيان‌ ديگر، اگر به طور دقيق به‌ نظام‌ عقيدتي‌ و باورهاي‌ الگو دسترسي‌ پيدا كند و آنها را به‌ خوبي‌ بشناسد و علاوه‌ بر آن‌ دسترسي‌ دقيق‌ و صحيح‌ بر قالب‌هاي‌ فكري‌ حاكم‌ بر او و رفتارها و حالات‌ جسماني‌ و اخلاقي‌ الگو پي‌ ببرد و بتواند آنها را به‌ خوبي‌ تشخيص‌ دهد و بشناسد، آن‌ زمان‌ است‌ كه‌ مي‌تواند مدل‌سازي‌ کند.

اگر گام‌هايي‌ را كه‌ او برداشته،‌ به‌ خوبي‌ بشناسد و او هم‌ سعي‌ كند با شوق‌ و علاقه‌ آن‌ گام‌ها را دقيق‌ و صحيح‌ بردارد، مي‌تواند همانندسازي‌ کند و در الگوگيري‌ موفق‌ شود و به‌ همان‌ اهدافي‌ كه‌ الگو رسيده‌، برسد.

همان‌ طور كه‌ در بخش‌ قبلي‌ نوشتار توضيح‌ داده‌ شد، حضرت‌ علي‌(ع) مي‌فرمايد: «انظروا بيت‌ نبيكم‌ ...»، «دقيقاً نگاه‌ كنيد به‌ اهل‌ بيت‌ پيامبر اكرم‌ (ص) ...».

حضرت‌ توصيه‌ مي‌كنند كه‌ روش‌هاي‌ آنان‌ را با روح‌ تقليد و تمرين‌ تكرار كنيد. زماني‌ كه‌ حضرت‌ ضرورت‌ الگوگيري‌ از پيامبر اكرم‌ (ص) را در خطبه‌اي‌ بيان‌ مي‌کنند، مي‌فرمايند: «فتأس‌ بنبيك‌ الاطيب‌ الاطهر، فان‌ فيه‌ اسو›‌ لمن‌ تأسي‌ ...»؛ «پس‌ به‌ پيامبر پاكيزه‌ و پاك‌ اقتدا كن‌ كه‌ راه‌ و رسم‌ الگويي‌ است،‌ براي‌ الگوطلبان‌ و ساية‌ فخر و بزرگي ‌است،‌ براي‌ كسي‌ كه‌ خواهان‌ بزرگواري‌ باشد.»

«محبوب‌ترين‌ بنده‌ نزد خدا كسي‌ است‌ كه‌ از پيامبرش‌ پيروي‌ كند، گام‌ بر جايگاه ‌قدم‌ او نهد.»

حضرت‌ بعد از اين‌ مقدمه،‌ به‌ معرفي‌ نظام‌ عقيدتي‌ حضرت‌ رسول‌(ص) مي‌پردازد و سپس‌ قالب‌ فكري‌ پيامبر اكرم‌ (ص) را بيان‌ مي‌كند. نحوة‌ برخورد ايشان‌ با دنيا، دوستي‌ها و دشمني‌هاي‌ وي‌.

نكتة‌ جالب‌ توجه‌ اينكه‌ به‌ تبيين‌ حالات‌ جسماني‌ و رفتاري‌ حضرت‌ رسول‌ (ص) مي‌پردازند و چه‌ زيبا از اين‌ حالات‌ سخن‌ مي‌گويند: «او روي‌ زمين‌ مي‌نشست‌ و غذا مي‌خورد، ساده‌ مي‌نشست‌، با دست‌ خود كفش‌ خود را وصله‌ مي‌زد، جامه‌ خود را با دست‌ خود مي‌دوخت‌ و بر الاغ‌ برهنه‌ مي‌نشست.» حتي‌ از پردة‌ در اتاق‌ حضرت‌ نيز سخن‌ مي‌گويند.

اين‌ نحوة‌ بيان‌ مولاي‌ متقيان‌ حضرت‌ علي‌(ع) از پيامبر اكرم‌(ص) به‌ عنوان‌ «اسوة حسنـة‌» دقيقاً نشان‌ دهندة‌ اين‌ مطلب‌ است‌ كه‌ اگر كسي‌ اراده‌ كرده‌ كه‌ فردي‌ را به ‌عنوان‌ الگو بپذيرد، ابتدا بايد خودش‌ بخواهد فردي‌ را به‌ عنوان‌ الگو بپذيرد.

اگر خواست‌ فرد بود، آن‌گاه‌ براي‌ الگوسازي‌ از اين‌ شخصيت‌ بزرگ‌ همان‌‌طور كه‌ روان‌شناسان‌ و متخصصان‌ تعليم‌ و تربيت‌ مطرح‌ كردند، بايد كاملاً نظام‌ عقيدتي‌ و فكري‌، همچنين‌ حالات‌ جسماني‌ و رفتارهاي‌ او را بشناسد و به‌ دقت‌ بداند تا (به‌ تعبير حضرت‌ علي‌ (ع)) بتواند گام‌ بر جايگاه‌ قدم‌ او نهد.

شناسايي‌ دقيق‌ و كامل‌ گام‌هايي‌ كه‌ او برداشته،‌ براي‌ تأسي ‌از ضرورت‌هاي‌ اساسي‌ است‌ تا بتواند به‌ خوبي‌ مدل‌‌سازي‌ کند.

نتيجه‌
در جمع‌بندي‌ نهايي‌ بايد گفت‌: اگر مسلمانان‌ اراده‌ كردند كه‌ از شخصيت‌هاي ‌حسنه‌ و برتري‌ همچون‌ امام‌ حسين‌(ع) الگوبرداري‌ كنند، ابتدا بايد نظام‌ عقيدتي‌ امام ‌حسين‌(ع) را به‌ خوبي‌ بشناسند كه‌ براي‌ شناخت‌ نظام‌ عقيدتي‌ ايشان‌ مي‌توان‌ از كلمات‌ و احاديث‌ به‌ جا مانده‌ از حضرت‌، همچنين‌ با بررسي‌ و دقت‌ در ادعية منتسب‌ به‌ ايشان‌ -مثل‌ دعاي‌ عرفه‌- با مضامين‌ بسيار بلند عرفاني‌، به‌ انديشه‌هاي‌ ناب‌ اعتقادي‌ حضرت‌ پي‌ برد.

از سوي‌ ديگر از موضع‌گيري‌هاي‌ حضرت‌ در طول‌ حياتشان‌ و بالاخص‌ در جريان‌ عاشورا به‌ خوبي‌ مي‌توان‌ به‌ قالب‌ فكري‌ حضرت‌ حسين‌(ع) پي‌ برد.

ضمن آنکه با بررسي‌ و دقت‌ فراوان‌ در رفتارها و حتي‌ حالت‌هاي‌ جسماني‌ كه‌ اتفاقاً بر خلاف‌ بقيه‌ بزرگان‌ ديگر در تاريخ‌، زياد از حالات‌ و رفتار جسماني‌ حضرت‌ سخن‌ به‌ ميان‌ آمده‌ است‌، مي‌توانيم‌ از اين‌ شخصيت‌ بزرگ‌ الهي‌ همانندسازي‌ و الگوسازي‌ کنيم‌.

به‌ اميد آنكه‌ خداوند به‌ همة ما انسان‌ها توفيق‌ عنايت‌ کند تا بتوانيم‌ با شناخت ‌الگوهاي‌ برتر، با تأسي‌ به‌ آنها در طريق‌ سعادت‌ و كمال‌ گام‌ برداريم‌ و فرصت‌ را مغتنم‌ شمرده‌ و بتوانيم‌ از شخصيت‌ نادر جهان‌ اسلام‌، سرور شهيدان‌ حضرت‌ امام‌ حسين‌(ع) همانندسازي‌ و الگوگيري‌ کنيم‌. در اين‌ صورت‌ است‌ كه‌ سعادت‌ دنيا و آخرت‌ ما تضمين‌ مي‌شود.


کد مطلب: 7702

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/interview/7702/چگونگي-الگوگيری-ام-ام-حسين-ع-عصر-حاضر

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir