کد مطلب : ۹۰۵۶
اذان و مؤذن
هوشنگ جاوید
در باورهاي ايراني، دو مرغ از خانوادة پرندگان و ماكيان نيز مؤذناند و پاسدار وقت نماز:
۱ـ چلچله (پرستو)
۲ـ خروس
ايرانيان به همين سبب در خانهها بيشتر خروس نگهداري ميكردند و هنوز نيز در برخي شهرها و روستاها بيشتر اين كار را انجام ميدهند، چون پاسدار وقت نماز است، اما دربارة پرستو كه اعتقاد به قاري بودن او نيز دارند ديدگاهشان زيباتر است. پرستو پيك خوشخبري، نيكي و خوشيُمني نيز هست و به همين سبب جايگاه چشمگيري در اشعار و ادبيات ايراني دارد.
ثقةالمحدثين حاج ملا اسمعيل سبزواري قدسسره در كتاب ارزشمند خود به نام ملائكه و ابليس روايت جالبي در اين باب آوردهاند كه: روزي شخصي خطّاف (پرستو) كشتهاي در دستش بود، آمد برود، حضرت صادق عليهالسلام ديد. برخاست، آن پرستوي مرده را گرفت و دور انداخت، قال: فقيهكم أمركم بهذا أم عالمكم، چرا اين حيوان را كشتهاي؟ اين حيوان حافظ قرآن است و سورة حمد را ميخواند، نميبيني كه در آخر، صوتش را ميكشد و آن مدّ ولاالضّالين است، چون اين حيوان قرائت قرآن ميكند شيطان از او رَم ميكند و نفرت دارد.
به همين قسم، خروس هم از دشمنان شيطان محسوب ميشود چون پاسدار وقت نماز است. چون اذان گفتن اهميت بسيار در نگهداري وقت نماز و نيايش و اعلام آن به جامعة مسلمين داشته و دارد، بدين لحاظ مؤذن بيهنگام اذانگو را با مرگ روبهرو ميساخت به همان سان خروسي كه ناهنگام بانگ كند، به مسلخ برده ميشود، چون نظم آيينداري را به هم زده است. در مورد اذان ناهنگام گفتن، داستانهاي فراواني وجود دارد، يكي از بدترين سرانجامهايي كه در تاريخ اذان گفتن وجود دارد، مرگ بَشّارابن بُرد است.
ابو مُعاذ بَشّارابن بُرد طُخارستاني كه شاعر، مديحهسرا، آوازخوان و موسيقيداني ايرانيتبار و متولد بصره و تحصيلكردة همانجاست، ابوالفرج اصفهاني مينويسد: بَشار به نژاد ايراني خود افتخار ميكرد، نام بيست و پنج پشت او تا لهراسب كياني را ذكر كرده و او را شعوبي مسلك ميداند و در مذهب او را به اعتزال و شيعه منتسب ميداند، مرگ بَشّار را كه نابينا نيز بوده چنين مينويسد: مهدي عباسي از بغداد رهسپار بصره گرديد، در نزديكي آن شهر در بطيحه (منطقهاي نزديك بصره) پيش از ظهر و پيش از وقت نماز صداي اذان شنيد.
گفت: ببينيد چه كسي بيهنگام اذان ميگويد؟
معلوم شد بَشّار است كه در حال مستي و بيخودي اذان سر داده است، چون او را نزد مهدي آوردند گفت: اي زنديق... تعجب ميكردم اگر جز تو كسي چنين كاري كند، آيا اذان را استهزاء ميكني و بيهنگام و در حال مستي اذان ميگويي؟!
پس ابننهيك را به حضور خواند و دستور داد بَشّار را تازيانه بزند...هر زمان ضربت تازيانه بر تنش فرود ميآمد، ميگفت: حِسّ [اين كلمه را عربها هنگام وارد آمدن دردي بر تنشان ميگفتند] يكي از حاضران گفت: اي اميرالمؤمنين زندقة او را ببين كه ميگويد: حِسّ و نميگويد: بسمالله؟! بَشّار گفت: واي بر تو مگر مرا بر سر سفرة غذا نشاندهاند كه نام خدا بر زبان آورم.
ديگري گفت: چرا نميگويي الحمدلله؟ گفت: مگر اين نعمت است كه بر آن خدا را شكر گويم؟!
وقتي هفتادمين ضربه بر بدنش فرود آمد آثار مرگ بر وي آشكار گرديد... .
اين واقعه در سال ۱۶۸ هجري پيش آمده است.
از مسائل مهم مربوط به اذانِ شيعه گفتن جملة: حيّ عَلي خيرالعمل است كه از بارزترين شعارهاي شيعه بوده و پس از آن گفتن جملة اَشهد اَنّ عَليّا ولي الله است، با اين دو جملة زيبا كه از بالاي منارهها و با صداي بلند برميخاست، پيروي مردم آن ناحيت از مذهب تشيع مشخص ميشد.
نگارندة كتاب ارزشمند آل بويه در اين موارد مينويسد: هر گاه يك حكومت شيعي مذهب، بر محلي غلبه مييافت، يكي از نخستين كارهاي آن حكومت، اين بود كه به مؤذنها دستور ميداد در منارهها، در اذان جملة حيّ علي خيرالعمل بگويند، همانطور كه پس از غلبة فاطميها بر مصر اين شعار در آنجا برقرار شد، در زمان آلبويه، گاهي اين شعار برقرار بود، گاهي منع ميشد، تَنوخي از قول ابوالفرج اصفهاني صاحب كتاب الاغاني [آوازها] گفته است: مؤذني در محلة قطيعة بغداد [كاظمين كنوني] در اذان جملة حي علي خيرالعمل ميگفت و در زمان گفتن اذان، جملهاي از ابومنصور خطيب كه در مسجد براثا گفته بود: هر كس علي(ع) را مولاي خود بداند بيامُرز، نيز ميگفتند. به قول حسن بيك روملو، از زمان روي كار آمدن طغرل سلجوقي تا زمان شاه اسماعيل صفوي در قرن دهم، به مدت پانصد و بيست و هشت سال گفتن اين اذكار در اذانِ ايران منع شده بود!
بر اساس اين كتاب طغرل سلجوقي در ابتدا اهل محلة كرخ كه مشخصترين محلة شيعهنشين بغداد بوده را مجبور ميكند تا به جاي جملة حيّ علي خيرالعمل، جملة الصلوة خيرٌ من النوم را بگويند!!
آنگونه كه از اسناد تاريخي موجود برميآيد، گفتن تسبيحات در بين جملات اذان را ايرانيان بسيار شايسته ميدانستهاند و همواره آن را اجرا ميكردهاند، چندان كه استادان شادروان آقاتي و مؤذنزاده نيز اين كار را انجام ميدادند، تا جايي كه در خاطر اين حقير درگاه الهي مانده.
در سالهاي دور، گاه به گاه اذان به همراه تسبيحات استاد مؤذنزاده از راديو پخش ميشد اما از حدود سالهاي پنجاه به بعد آن تسبيحات از جملات اذان، اديت [حذف به زبان فني راديويي] شد.
كاربرد اذان در بين ايرانيان تنها به مسئلة برپايي نماز خلاصه نميشد، بلكه در واقعات روزمرة طبيعي، واقعات سياسي جامعه، رحلت روحانيون معظم و متشخص در جامعه، اتفاقات ويژه، همياري طلبيدنها و تولد نوزادها نيز خوانده ميشده است كه امروزه فقط نقشي از آن در ذهن جامعة ايراني باقيمانده است.
جالب است كه بدانيد در عصر قاجاريه بسياري از استادان موسيقي آوازي از مشهورترين مؤذنان زمان خود بودهاند مانند:
سيد حسين عندليب اصفهاني كه در مسجد سپهسالار (مطهري كنوني) مؤذن بوده است.
حاج مؤذن تفرشي پدر حسينعلي خان نكيسا كه در عهد محمدعلي شاه مؤذن مشهوري بوده است.
جناب دماوندي كه مؤذن صدراعظم مظفرالدين شاه بوده و صفحهاي هم از او باقي است.
سيد عبدالرحيم اصفهاني كه استاد جناب دماوندي بوده و در اصفهان ميزيسته است.
قربان خان قزويني معروف به شاهي كه مؤذن مشهوري نيز به شمار ميآمده.
استاد شادروان تاج اصفهاني نيز اذان بسيار زيبايي را اجرا كرده كه گويا به دليل اشتباه در يك اعراب غير قابل پخش است.
مسئلة اذان و مؤذني به حدي در ميان ايرانيان و شيعيان داراي اهميت است كه براي آن قوانين و مقررات ويژهاي نيز در طول تاريخ وضع شده، كه با ارائة نمونهاي از اين دستورات اين مقاله را به پايان ميبرم و اميدوارم كه بتوانم كتاب اذان در ايران را بهزودي به پايان برسانم و در اختيار جامعه قرار دهم، به ياري حق تعالي.
حضرات آيات عظام گلپايگاني، مرعشي نجفي و بهويژه اعلم فقها و مجتهدين عصر، حضرت امام خميني قدسسره الشريف در رسالههاي عمليه خودشان در مسئلة شمارة ۹۳۰ در رسالة امام مسئلة شماره (۹۲) متفقالقول و بهطور اجماع فرمودهاند:
اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بيندازند، چنانچه غنا شود يعني بهطور آوازهخواني كه در مجالس لهو و بازيگري معمول است، اذان و اقامه را بگويد ،حرام است و اگر غنا نشود، مكروه است.
مرجع : سوره مهر