تــرکــیــب‌بــنــد عـــاشـــورایــــی برای اهل بیت (ع) یا برای سلطانِ ...

نـگـاهـی انـتـقـادی بـه تـرکـیـب‌بـنـد عـاشـورایـی ادیـب‌الـمـمـالـک فـراهـانـی

1 دی 1388 ساعت 0:18

منصور رضایی آدریانی: در این مقاله با نگاهی انتقادی به ترکیب‌بندِ عاشورایی «ادیب الممالک فراهانی» آن را مورد بررسی و انتقاد قرار داده‌ایم و ضمن اشاره به بعضی ابیات و بندهای آن مطالب خود را ارائه کرده‌ایم.


«در بررسی اشعار و دیوان‌های شاعران کشورمان بیشتر با مدح و چاپلوسی و تملق‌گویی پادشاهان، امیران و بزرگان در قالب قصیده روبه‌رو می‌شویم؛ آن‌هم در قسمت خاصی از قصیده که به آن «شریطه» می‌گویند.»
(همایی، ۱۳۷۷، ص ۱۱۰)

در حالی‌ که چنین ویژگی‌ای را در قالب‌های دیگر شعر فارسی کمتر می‌توان دید؛ به‌ویژه در ترکیب‌بند و آن‌هم در ترکیب‌بندهای عاشورایی. تملق و چاپلوسی و مدح پادشاهان در ترکیب‌بندهای عاشورایی بی‌سابقه است؛ چراکه ترکیب‌بندِ عاشورایی امام حسین (ع)، اهل بیت (ع) و اولاد و اصحاب اوست و اگر شاعر می‌خواهد، دست به دامن کسی شود، چه کسی لایق‌تر و سزاوارتر از این بزرگواران و برگزیدگان الهی.

«محمدصادق که ابتدا لقب «امیرالشعرا» و سپس نام «ادیب الممالک» را پیدا کرد (تولد ۱۲۷۷، وفات ۱۳۳۵ هـ.ق) از شاعران بزرگ عصر قاجار است. او برای آزادی و مشروطیت فعالیت زیادی کرد؛ ولی چون پس از صدور فرمان مشروطیت تغییری در اوضاع ایران ندید، از مشروطیت نیز ضمن اشعار خود انتقاد کرد:
دیده در خون جگر زد غوطه
باد لعنت به چنین مشروطه

وی مدیر روزنامه‌های «ادب»، «عراق عجم» و «ایران» بود. در اشعار قصیده و ترجیع‌بند خود درباره مسائل اجتماعی و سیاسی ایران از پریشان‌حالی اوضاع مملکت و انحطاط اخلاقی و نفوذ بیگانگان حکایت می‌کند.»
(تاج‌بخش، ۱۳۸۲: ص ۲۶۹)

ترکیب‌بند (۱۴ بندی) ادیب‌الممالک فراهانی از معدود ترکیب‌بندهای عاشورایی است که در آن نمودهایی از مسائل سیاسی و اجتماعی زمان شاعر را در کنار مسائل دینی و اعتقادی می‌توان مشاهده کرد. وی در چهار بند آغاز ترکیب‌بند خود، چهار معصوم اول را این‌چنین یاد می‌کند:

بند اول:
باد خزان وزید به بستان مصطفی
پژمرد غنچه‌های گلستان مصطفی

بند دوم:
چون مصطفی قدح ز کف دوست‌ نوش کرد
اندرز پیر عشق به جان‌ بند گوش کرد

بند سوم:
آمد به یادم از غم زهرا و ماتمش
آن محنت پیاپی و رنج دمادمش

بند چهارم:
آه از مصیبت حسن و حال مضطرش
احشای پاره‌پاره و قلب مکدرش
تا اینکه در بند پنجم به معصوم پنجم و خامس آل عبا (ع) می‌رسد:
گر سر کنم مصیبتی از شاه کربلا
ترسم شرر به عرش زند آه کربلا
در بندهای بعد فاجعه کربلا و مصیبت‌های واردشده بر آن حضرت و اهل بیت (ع) او را به شکلی شایسته به تصویر می‌کشد. دو بند پایانی آن ترکیب‌بند را با هم می‌خوانیم تا ببینیم در پایان از کجا سردرآورده است:

بند سیزدهم
آه از حسین و داغ فزون از شماره‌اش
وان دردها که کس نتوانست چاره‌اش
فریادهای العطش آل و عترتش
تبخال‌های لعل لب شیرخواره‌اش
آن اکبری که گشت به خون غرقه عارضش
آن اصغری که ماند تهی گاهواره‌اش
آن جبهه شکسته و حلق بریده‌اش
آن ریش خون‌چکان و تن پاره‌پاره‌اش
آن ماه چارده که ز خون بست هاله‌اش
آن آسمان که زخم بدن بُد ستاره‌اش
آن سر که بر فراز نی از کوفه تا به شام
بردند تا تبیره و کوس و نقاره‌اش
آن نوعروس حجله حسرت که دست کین
تاراج کرد زیور و خلخال و یاره‌اش
آن کودکی که درگه یغمای خیمه‌گاه
از گوش برد دست ستم گوشواره‌اش
آن بانوی حریم جلالت که چشم خصم
می‌کرد با نگاه حقارت نظاره‌اش
آن خسته علیل که با بند آهنین
بردند گه پیاده و گاهی سواره‌اش
آن دست‌بسته طفل یتیمی که خسته گشت
پای برهنه از اثر خار و خاره‌اش
داغی که کهنه شد به‌یقین بی‌اثر شود
وین داغ هر زمان اثرش بیشتر شود

بند چهاردهم
یارب به اشک دیده گریان اهل بیت
یارب به سوز سینه بریان اهل بیت
یارب به داغ بی‌شمر آل فاطمه
یارب به غصه‌های فراوان اهل بیت
یارب به نور آیت والشمس والضحی
یارب به نص محکم فرقان اهل بیت
یارب بدان صحیفه که کلک قدر نگاشت
توقیعش از جلالت و از شأن اهل بیت
یارب بدان پیاله پرخون که بر نهاد
روز ازل قضای تو بر خوان اهل بیت
شاه جهان مظفر دین شاه را بدار
باقی به زیر چتر درخشان اهل بیت
فرمان او به مشرق و مغرب رسان که هست
جانش اسیر چنبر فرمان اهل بیت
هرچند شد به رتبه، سلیمان عصر خویش
از جان کند غلامی سلمان اهل بیت
سلطان عالم است که نامش نوشته شد
در دفتر موالی سلطان اهل بیت
پاینده‌دار عمّ ولیعهد شاه را
کو داده دست عهد به پیمان اهل بیت
روی نیاز سوده بر این کعبه امید
دست ولا فکنده به دامان اهل بیت
همواره شاددار دلش را که روز و شب
باشد چو گوی در خم چوگان اهل بیت
پاینده دار خسرو گیتی پناه را
منصور کن لوای ولیعهد شاه را
(ادیب الممالکت، ۱۳۸۰: ص ۵۰۰-۴۹۳)
ادیب الممالک شاعری قصیده‌سرا، مداح و تملق‌گوست. بعد از مشروطیت این صفت خود را حفظ کرده است. دیوان دو جلدی او انباشته از مسائل سیاسی و اجتماعی است. بند پایانی (چهاردهم) ترکیب‌بندش به شکل نادری شبیه قسمت شریطه یک قصیده شده است! در پنج بیت آغاز این بند (بند پایانی) با دعا و قسم به بیت ششم می‌رسد که یارب:
شاه جهان مظفر دین شاه را بدار
باقی به زیر چتر درخشان اهل بیت
در ابیات بعد نیز به سراغ عموی ولیعهد شاه می‌رود! حال او کیست که دست عهد به پیمان اهل بیت (ع) داده و روی نیاز به کعبه امید اهل بیت سوده و دست ولا به دامان اهل بیت (ع) فکنده و همواره چون گویی در خم چوگان اهل بیت (ع) قرار گرفته است و چرا شاعر به اصطلاح بیدار و آزاداندیش قرن سیزدهم این‌گونه سنگ او را به سینه می‌زند. قضاوت تاریخ و دوستداران اهل بیت (ع) را می‌طلبد.

منابع:

همایی، جلال‌الدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، چاپ پانزدهم، نشر هما، تهران، ۱۳۷۷
تاج‌بخش، احمد، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران اسلامی (دوره قاجاریه)، چاپ اول، انتشارات نوید، شیراز، ۱۳۸۲
ادیب‌الممالک فراهانی، دیوان کامل، ج ۱، مصحح مجتبی برزآبادی فراهانی، چاپ دوم، انتشارات فردوس، تهران، ۱۳۸۰


کد مطلب: 13015

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/13015/ت-رک-ی-ب-ب-ن-د-ع-ورای-اهل-بیت-یا-سلطان

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir