تاریخ انتشار
سه شنبه ۱ دی ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۲۰
۱
کد مطلب : ۱۳۰۱۸
حــســیــن (ع) کــشــتــه نــمــاز اســت

بهای وصل

پیام‌های عاشورا در اشعار شاعران حسینی
بهای وصل
حسین (ع) موجب سرافرازی اسلام

بر سرافرازی اسلام و براندازی کفر
قهرمان، خواهر تو هم‌قسم توست، حسین
آیه کهف که خواندی خبر پیروزی است
سر بر نیزه بلندت، علم توست، حسین
(سیدرضا مؤید: ۳۱)
تاج سرِ بوالبشر، خاک شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد فخر بنی‌آدم‌اند
(فؤاد کرمانی: ۶۷)
تمام زندگی او عقیده بود و جهاد
اگرچه مدت جنگ حسین یک روز است
(حسان: ۹۵)
غرق در موج مکافات کن اقلیم ضلال
قطره در قطره خونت همه دریاست حسین
(بهمن صالحی: ۵۸)

حسین (ع) نشانه راست‌قامتی و استقامت

به قامتی شرف‌آموز آسمان بلند
ستاده در بر شمشیر کینه، راست حسین
به راه دوست گذشت از جهان و جان بنگر
به استقامت و ایثار تا کجـــاست حسین
(عباس کی‌منش: ۳۲)
نه چون حسین کسی سجده کرد در عالم
نه کس قیام نموده است چون قیام حسین
(عبدالعلی نگارنده: ۶۴)
ای حسین ای سلاله تاریخ
عشق مدیون استقامت توست
(محمدجواد غفورزاده: ۸۰)

حسین (ع) سفینـه‌النجاه و مرآت حق‌نماست

خدای را مشو از موج حادثات ملول
که در سفینه تقدیر ناخداست حسین
(عباس کی‌منش: ۳۳)
در تو ای آینه جلوه اسماء و صفات
ذات مطلق که نهان است، عیان خواهد بود
(محمود شاهرخی: ۷۶)
ره نجات حسین است و دوستی حسین
به سوی حق به جز از این طریق راهی نیست
(سیدابوالقاسم حالت: ۹۳)
فلک نجات و کشتی بحر محبتی
مشکات روح‌پرور راه هدی تویی
(صابر کرمانی: ۱۰۹)

حسین (ع) راضی به رضای دوست است

رها ز رنگ تعلق به ملک استغنا
رضا به داده حق داده و رضاست حسین
(عباس کی‌منش: ۳۲)
تسلیم کرد با دلی آکنده از رضا
جانی که بود لایق جانانه حسین
(جواهری و جدی: ۵۴)
آن که در سنگر آزادگی و آزادی
سر نهد در خط تسلیم و رضا کیست؟ حسین
(حسن ژولیده: ۵۹)
گر به اسیری برند عترت او دشمنان
هرچه ز دشمن بر او دوست پسندد، نکوست
(فؤاد کرمانی: ۷۳)

حسین (ع) رحمت و نور الهی است

به خون پاک شهیدان کربلا سوگند
که در حریم وفا رحمت خداست حسین
(عباس کی‌منش: ۳۳)
در دو عالم به آفتاب قسم
سایه‌گستر، همای رحمت توست
(محمدجواد غفورزاده: ۸۰)
تو حسینی و محمد، تو حسینی و علی
بر رخت هاله‌ای از نور خدا می‌بینم
تو حسینی و حسن هستی و زهرایی تو
خیمه‌ات جلوه‌گه آل عبا می‌بینم
(حسان: ۱۰۰)
پی به تو عقل کی برد، کی به تو فهم پی برد
غیر خدا ندیده کس، اول و انتهای تو
جوهر جان خلقتی، آینه‌دار رحمتی
هرچه نبود و بود شد، روز ازل برای تو
(سیدحجت حسینی: ۱۰۲)
این همه دیده گریان، اگر از لطف خداست
می‌توان گفت به سوگ تو خدای تو گریست
(مرتضی عصیانی: ۱۱۰)
دشمنت کشت؛ ولی نور تو خاموش نشد
آری آن نور که فانی نشود نور خداست
(فؤاد کرمانی: ۲۳۶)

حسین (ع) آشنای عشق و راز عشق است

آشنای عشق را بی‌آشناگفتن خطاست
در غریبی هم هزاران آشنا دارد حسین
(حسان: ۳۴)
راهیان حرم قدس تو با شهپر عشق
همه رفتند و جهان محو تماشاست حسین
(بهمن صالحی: ۵۸)
زنهار که از قافله عشق نمانید
کاین قافله را قافله‌سالار حسین است
(سید سعید عندلیب: ۶۱)
به راه عشق پایان نیست؛ لیکن
یقین دارم که پایانش حسین است
(سیدرضا مؤید: ۶۲)
عاشق دیدار دوست اوست که همچون حسین
چهره و رخسار او سرخ ز خون گلوست
(فؤاد کرمانی: ۷۳)
راز عشق تو معماست که از دیده عقل
در پس پرده اسرار، نهان خواهد بود
(محمود شاهرخی: ۷۶)
صبر شد پای به زنجیر تو از روز ازل
عشق شد دست به دامان تو یا ثارالله
(محمدجواد غفورزاده: ۸۴)
امروز بنا کنند معموره عشق
عقل است حجاب‌دار مستوره عشق
ای خیل مفسران به خون بنویسید
هفتاد و دو آیه می‌شود سوره عشق
(علی انسانی: ۱۵۷)
کربلا یعنی به حکم عقل با فتوای عشق
آنچه را دل می‌پسندد، بهتر از آن یافتن
(محمدجواد غفورزاده: ۱۵۱)

حسین، ای شرف محض، ای تجسم عشق

کجا بهار دل‌افروز تو خزان دارد
(محمود شاهرخی: ۱۹۷)
حسین (ع) قرار بی‌قراران و شکسته‌دلان است
در هوای کوی وصلش بی‌قراران بی‌شمار
دل مگر کاه است و گویی کهربا دارد حسین
(حسان: ۳۴)
چون خداوند تبارک و تعالی همه‌جا
جای تو در دل بشکسته‌دلان است، حسین
(غلامرضا سازگار: ۵۰)
ای یاد تو در عالم، آتش‌زده بر جان‌ها
هرجا ز فراق تو، چاک است گریبان‌ها
(ناظرزاده کرمانی: ۹۲)
گریه زان است که از کوی تو دور افتادیم
ناله بر خود بود ای شه، نه برای تو بود
سَرِ ما خاک ره آن که به پایت سر داد
کاین سر این قدر ندارد که فدای تو بود
(وصال شیرازی: ۹۸)

حسین (ع) معجز و تفسیر قرآن است

معجز قرآن جاویدان حسین بن علی است
برترین اعجازها در کربلا دارد حسین
(حسان: ۳۴)
قرآن ناطقی و ورق گشته پیکرت
مقتول تیغ کینه و تیر جفا تویی
(صابر کرمانی: ۱۰۹)
کربلا یعنی تنفس در هوای پاک وحی
سینه را کانونی از تفسیر قرآن یافتن
(محمدجواد غفورزاده: ۱۵۱)
سنگر الله اکبر، اکبری خواهد ز من
تا ز تکبیرش کند تفسیر المیزان عشق
(حسن ژولیده: ۱۶۳)
من از ایمان خود یک ذره حتی بر نمی‌گردم
تلاوت می‌کنم در گوش نی هم باور خود را
(کریم رجب‌زاده: ۱۶۵)

حسین (ع) کعبه و زمزم و مناست

خیمه‌گاهش کعبه و آب فراتش زمزم است
قتلگاهی برتر از کوه منا دارد حسین
(حسان: ۳۴)
ای حجّ ناتمام تو مقبول کردگار
طی شد به وصف عمره تو عمرها حسین
دست از طواف کعبه کشیدی به شوق دوست
ای کعبه حقیقی تو کربلا حسین
ماه محرم است و تو در حجـ‹‌الوداع
لبیک گفته‌ای به ندای خدا حسین
احرام بسته‌ای به هوای حریم وصل
تا آوری مناسک حج را به جا حسین
ای شاهد وقوف تو میقات کربلا
منزل‌به‌منزل آمده‌ای تا کجـا حسین
زین دشت خون‌گرفته به معراج آرزو
خواهی رسید از ره سعی و صفا حسین
راز شناخت در عرفات تو بود و بس
ای مشعل هدایت و روح دعا حسین
دلبسته مناسک عشق و ارادت‌اند
هفتاد و دو ذبیح تو در این منا حسین
اصحاب باوفای تو در طوف خیمه‌ها
هر دم به جای تلبیه گـویند یا حسین
(محمدجواد غفورزاده: ۵۶)
آن که از کعبه گل جانب معشوق شتافت
خیمه در کعبه دل کرد به پا کیست؟ حسین
آن که با سعی و صفا کرد وداع و چو خلیل
کرد آهنگ سفر سـوی منا کیست؟ حسین
(حسن ژولیده: ۵۹)
علی را بر خلیل‌الله فخری است
بلی چون ذبح عطشانش حسین است
(مؤید: ۶۲)
قبله عاشقان بود کعبه کربلای تو
تو شده‌ای خدای من، شاهد من خدای تو
(سیدحجت حسینی: ۱۰۲)
زمزم آن روز که جوشید در آن وادی عشق
عطش شوق تو را دید و به پای تو گریست
(مرتضی عصیانی: ۱۱۰)
می‌برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
(سیدمحمدحسین بهجت: ۱۴۹)
کربلا یعنی در آغاز طواف کوی دوست
جوشش لبیک را در عمق وجدان یافتن
کربلا یعنی سرانجام مناسک در منا
ترک سرگفتن، ثواب عید قربان یافتن
(محمدجواد غفورزاده: ۱۵۱)
بُوَد حجاج را در کعبه یک قربان؛ ولیکن من
خلیل عشقم و چندین ذبیح‌الله آوردم
(سیدرضا مؤید: ۱۶۸)

حسین (ع) رمز بقای سرمدی است

شور شیرین غمش رمز بقای سرمدی است
از سرشک دیدگان آب بقا دارد حسین
(حسان: ۳۴)
تا قیامت نرود نقش تو از لوح ضمیر
حیرتم کشت، بگو این چه معماست؟ حسین
(بهمن صالحی: ۵۸)
آن که لب تشنه لب آب روان گشت شهید
در عوض داد به ما آب بقا کیست؟ حسین
(حسن ژولیده: ۵۹)
آن نام مقدس که بمانده است و بماند
جاوید به سرلوحه اعصار حسین است
(سیدسعید عندلیب: ۶۱)
یوسف مصر بقا، در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهم‌اند
(فؤادکرمانی: ۶۷)
جان خود را در ره ابقای دین ایثار کرد
دین حق مدیون عزم و همت شایان اوست
(قاسم سروی‌ها: ۷۴)
به خدا با شهادت تاریخ
نهضت جاودانه، نهضت توست
هر کسی پنج‌روزه نوبت اوست
به خدا تا خداست نوبت توست
(محمدجواد غفورزاده: ۸۱)
بسیار حکایت‌ها، گردیده کهن؛ اما
جان‌‌سوز حدیث تو، تازه است به دوران‌ها
(ناظرزاده کرمانی: ۹۲)
کربلا یعنی عروج و هجرت از خود تا خدا
خویش را گم‌کردن و آرامش جان‌یافتن
(محمدجواد غفورزاده: ۱۵۲)

حسین (ع) شفای دل‌هاست:

تا شفا بخشد روان و جسم هر بیمار را
در حریم وصل خود خاکِ شفا دارد حسین
(حسان: ۳۴)
آن طبیبی که کند با دم احیاگر خویش
دردها را همه بی‌نسخه دوا کیست؟ حسین
(حسن ژولیده: ۶۰)
خوشا جانی که جانانش حسین است
خوشا دردی که درمانش حسین است
(سیدرضا مؤید: ۶۲)
خاک سر کوی تو زنده کند مرده را
زان‌ که شهیدان تو جمله مسیحا دم‌اند
(فؤاد کرمانی: ۶۸)
لاله از درد تو با داغ زند سر از خاک
گل ز سودای غمت جامه دران خواهد بود
(محمود شاهرخی: ۷۶)
به دردهای دل من امید درمان نیست
خدا نصیب کند تربت شفای تو را
(مرتضی عصیانی: ۸۸)
نام تو شد دوای دل دردمند ما
ذکر دل شکسته و دارالشفا تویی
(صابر کرمانی: ۱۰۹)
دردمندی که شد از فیض طبیبان مأیوس
به عزای تو به امید شفای تو گریست
(مرتضی عصیانی: ۱۱۰)
در عقیق لب من موج زند خاصیتی
که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند
(محمدجواد غفورزاده: ۲۲۱)

حسین (ع) بهشت عاشقان است

جهنم است بهشتی که خالی از تو بود
بهشت بی‌گل رویت بهشت نیست، حسین
(سیدمحمد رستگار: ۵۳)
ای که به عشقت اسیر خیل بنی‌آدم‌اند
سوختگان غمت با غم دل خرم‌اند
(فؤاد کرمانی: ۶۷)
هراس روز قیامت کجا به دل دارد؟
به دوش خویش کشد هر کسی لوای تو را
(مرتضی عصیانی: ۸۸)
ای حسینی که به هر کوی عزای تو به پاست
عاشقان را نظری در دم جان‌پرور توست
(احمد مهران: ۱۰۷)
حسین (ع) الگوی آزادگی است
سرسلسله مردم آزاد حسین است
آن‌کس که در این ره سروجان داد، حسین است
مردی که چو کوهی به بر تیشه بی‌داد
دامن به کمر بر زد و اِستاد، حسین است
(بصیر اصفهانی: ۳۵)
آزادمرد باشید، گر حق نمی‌پرستید
آن رهبری که فرمود این نکته را، حسین است
(نعیمی قمی: ۳۷)
گر نداری دین به عالم لااقل آزاده باش
این کلام نغز می‌باشد ز گفتار حسین
نی هواخواهش مسلمانان به دوران‌اند و بس
بلکه هر آزاده می‌باشد هوادار حسین
(فضل‌الله صلواتی: ۵۱)
آن که با دادن هفتاد و دو تن قربانی
درس آزادگی آموخت به ما کیست؟ حسین
(ژولیده: ۵۹)
در مکتب آزادی و ایمان و شهادت
فخر شهدا، اسوه احرار حسین است
(سیدسعید عندلیب: ۶۱)
تا ز آزادگی و عشق نشان خواهد بود
نام تو زیور تاریخ جهان خواهد بود
(محمود شاهرخی: ۷۶)
نام پاک شهدای ره آزادی و حق
زنده از نام درخشان حسین است امروز
(قاسم رسا: ۱۶۹)
قیام عاشورا درس عملی است
درسی به بشر داد به دستور الهی
درسش عملی بود نه کتبی نه شفاهی
آیین یزیدی که بری بود ز انصاف
ننمود به تطمیع و به تهــدید گواهی
(بصیر اصفهانی: ۳۵)
به ملتی که مرامش بود مرام حسین
من احترام گذارم به احترام حسین
(عبدالعلی نگارنده: ۶۴)
آخرین لحظه تو اول معراج تو بود
بود آغاز تو پایان تو یا ثارالله
(محمدجواد غفورزاده: ۸۵)
بزرگ فلسفه نهضت حسین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
(خوشدل تهرانی: ۱۲۰)
نازم حسین را که چو در خون خود تپید
شیواترین حماسه تاریخ آفرید
دیدی دقیق باید و فکری دقیق‌تر
تا پی برد به نهضت آن خسرو شهید
(خوشدل تهرانی: ۱۳۲)
همه ماه است محرم، همه‌جا کرب‌وبلاست
در جهان موج جهاد تو روان است هنوز
(حجت‌الاسلام بهجتی: ۱۳۷)
صحنه اوج و عروج است و طلوع و روشنی
سیر کن سیر تجلی‌وار روی نیزه‌ها
(محمدعلی مجاهدی: ۲۴۶)
قیام کربلا بر ضد ظلم و ستم است
مردانه در این مرحله بگذاشت قدم را
بر ضد ستمکار برافراشت علم را
با قدرت یزدانی و با دست خدایی
بشکست به هم قدرت بی‌داد و ستم را
(بصیر اصفهانی: ۳۵)
او کرد به نوع بشر این قاعده تعلیم
کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم
دیگر نهراسد ز ستمکار، ستمکش
مظلوم به ظالم نکند کرنش و تعظیم
(بصیر اصفهانی: ۳۶)
واژه تسلیم در فرهنگ تو معنا نداشت
نیست سازش با ستمگر در مرامت یا حسین
(محمد نیک: ۴۳)
آن که تسلیم زر و زور نشد در عالم
به بر خصم ستمکار حسین است حسین
(عبدالحسین رضایی: ۴۶)
با قیام خویش بر اهل جهان معلوم کرد
تابع اهل ستم گشتن بود عار حسین
(فضل‌الله صلواتی: ۵۱)
آن که بنیاد ستم زیر و زبر کرد به خون
خون‌بهایش به عوض گشت خدا، کیست؟ حسین
(ژولیده: ۶۰)
آن صاعقه خشم که اندر شب بی‌داد
بنیان ستم کرد نگون‌سار حسین است
(سیدسعید عندلیب: ۶۱)
آفرین باد بر آن مرد مبارز که نرفت
زیر بار ستم و بندگی و شرط و قیود
(قاسم رسا: ۷۰)
کشته شد؛ اما نشد تسلیم نامردی و زور
چون سرافرازی و مردی ایده و ایمان اوست
(قاسم سروی‌ها: ۷۵)
حرارتی که ز عشق حسین در دل‌هاست
برای ظالم هر عصر خانمانسوز است
(حسان: ۹۵)
کاخ بیدادگران را بنمودی ویران
پابه‌جا دین پیمبر ز مرام تو بود
(علی آهی: ۹۶)
نه ظلم کن به کسی، نی به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
(خوشدل تهرانی: ۱۲۰)
در کربلا چو شد علم شاه دین بلند
گردید رایت ستم و کفر سرنگون
(جلال‌الدین همایی: ۱۴۷)

حسین (ع) کشته نماز است

در سجده سر از تنش جدا شد
این پایه طاعت حسین است
(خوشدل تهرانی: ۳۹)
جان خود را کرد اگر ایثار در احیای دین
جان فداکردن پی احیای دین پیمان اوست
(قاسم سروی‌ها: ۷۵)
سجده بر خاک تو شایسته بود وقت نماز
ای که از خون جبینت به جبین آب وضوست
(فؤاد کرمانی: ۹۱)
کربلا یعنی به سوی قبله رو کردن به شوق
جلوه محراب را در قلب میدان یافتن
(محمدجواد غفورزاده: ۱۵۱)
واکرد در مسجد الاقصای یقین را
تکبیر›‌الاحرام نمازی که تو بستی
(محمدجواد غفورزاده: ۲۰۵)
قیام کربلا درس جوانمردی و وفاداری است
آن کس که روز عاشور، از کربلای خونین
داده به خلق عالم، درس وفا حسین است
(نعیمی قمی: ۳۷)
آن که در مدرسه عشق پی حفظ شرف
هله آموخت به ما درس وفا کیست؟ حسین
(ژولیده: ۵۹)
چشم تاریخ ندیده است و نبیند دیگر
به وفاداری یاران تو یا ثارالله
(محمدجواد غفورزاده: ۸۴)

حسین (ع) برای زنده‌ماندن دین جان داد

آن عاشقی که جان داد تا زنده دین بماند
جسمش به خاک و خون خفت در کربلا، حسین است
(نعیمی قمی: ۳۷)
بر پاست ز وی اصول اسلام
دین زنده به همت حسین است
(خوشدل تهرانی: ۳۹)
اصل آزادی، بنای دین و بنیان شرف
مانده بر جا تا قیامت، از قیامت یا حسین
(محمد نیک: ۴۳)
در رگ غیرت و آزادی و ایمان و شرف
خون پاک تو همی در جریان است، حسین
(غلامرضا سازگار: ۴۸)
آن که هم خون خدا هم پسر خون خداست
که بود زنده از او دین خدا کیست؟ حسین
(حسن ژولیده: ۵۹)
ریخت در دامن شب، آینه در آینه نور
شور تو، عشق تو، ایمان تو، یا ثارالله
(محمدجواد غفورزاده: ۸۴)
بهر دین تیغ فراخوانده‌ای ای شه، بر خویش
زنده آیین خدایی ز پیام تو بود
(علی آهی: ۹۷)

حسین (ع) کشته عدالت است

شد کشته که عدل و دین نمیرد
این سِر شهادت حسین است
(خوشدل تهرانی: ۳۹)
این مرگ سرخ بود که از ریشه سبز کرد
آزادی و عدالت و توحید را حسین
(محمدجواد غفورزاده: ۵۷)
رسم بیدادستیزی و عدالت‌طلبی
نقش با خون تو بر لوح زمان خواهد بود
(محمود شاهرخی: ۷۶)
به فتوت، به عدالت، ابدیت بخشید
شرف و غیرت و وجدان تو، یا ثارالله
(محمدجواد غفورزاده: ۸۴)
مظلوم حق، شهید فتوت، قتیل عدل
میزان دین، صراط هدایت، دلیل عدل
(امیری فیروزکوهی: ۱۱۷)
یکسان رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت
در دین ما سیه نکند فرق با سپید
(خوشدل تهرانی: ۱۳۲)
دین‌دار باش و عدل‌گزین باش و مرد باش
کاین مکتب گزیده سبط پیمبر است
(حسین پژمان: ۱۴۸)

حسین (ع) علت قیام عالم و آدم است

گر چه افتادی ز پا؛ اما به پا برخاستند
عالم و آدم به پاس احترامت یا حسین
(محمد نیک: ۴۳)
از آن زمان که پرچمت افتاد بر زمین
عالم به سایه عَلَم توست یا حسین
(محمدجواد غفورزاده: ۴۵)
هرکه غمت را خرید، عشرت عالم فروخت
باخبران غمت بی‌خبر از عالم‌اند
(فؤاد کرمانی: ۶۷)
بشر از کار تو گردیده به گیتی مبهوت
عالمی واله و شیدای قیام تو بود
(علی آهی: ۹۶)
ای که در کرب‌وبلا بی‌کس و یاور گشتی
چشم بگشا و ببین خلق جهان یاور توست
(احمد مهران: ۱۰۷)
خواست آدم شود آسوده ز گرداب بلا
برد نام تو و بر کرب‌وبلای تو گریست
(مرتضی عصیانی: ۱۱۰)
عالم از شور تو غرق هیجان است، هنوز
نهضتت مایه الهام جهان است، هنوز
(حجت‌الاسلام بهجتی: ۱۳۷)

حسین (ع) حریم اجابت و وسیله شفاعت

جایی که می‌رسد به اجابت دعای خلق
آنجا حریم محترم توست، یا حسین
(محمدجواد غفورزاده: ۴۵)
تو دعا کن به وادی عرفات
که خدا خود مجیب دعوت توست
(محمدجواد غفورزاده: ۸۰)
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
(شهریار: ۱۵۰)
هر که با مکتب تو بیگانه است
بی‌نصیب از تو و شفاعت توست
(محمدجواد غفورزاده: ۸۲)
قیام حسین (ع) نسل جوان را بیدار می‌کند
آن که این ملت خوابیده در خواب گران
کرد بیدار دگر بار حسین است حسین
(عبدالحسین رضایی: ۴۶)
مکتب سرخ تو آموخت به هر عصر که خون
باعث مرگ سکوت و خفقان است حسین
خط سبزی که ز خون سرخ شد از اکبر تو
خط آزادگی نسل جوان است، حسین
(غلامرضا سازگار: ۴۸)
خون تو آب حیات است که در طی قرون
در دل بستر تاریخ، روان خواهد بود
(محمود شاهرخی: ۷۶)
روحی فداک ای تن اطهر که از شرف
خون خدا تویی و خدا خون‌بهای توست
(مدرس اصفهانی: ۸۷)
درس عبرت به جهان داده‌ای از نهضت خویش
آفرین بر تو و بر حسن ختام تو بود
(علی آهی: ۹۶)
از چه کشتند تو را تشنه‌لب اندر لب دریا
ای لب لعل تو بخشیده حیات، آب بقا را
(جودی: ۱۰۳)
قاسمی دارم که گردد توتیا از سم اسب
تا شود نسل جوان جذب دبیرستان عشق
(ژولیده: ۱۶۳)

حسین! خون تو در رگ‌رگ زمان جاری است

خوشا به خواب تو در خون که عین بیداری است
(فاطمه راکعی: ۲۰۰)
حسین (ع) امان‌نامه و افتخار خلق جهان است
گر امان‌نامه دهد خلق جهان را نه عجب
آن که را از تو به کف، خط امان است حسین
(غلامرضا سازگار: ۴۹)
هر که آمد به پناه تو، بری‌ست از آفات
چون ز توقیع تو با خط امان خواهد بود
(محمود شاهرخی: ۷۷)
این‌سان که تو جان دادی در راه رضای حق
آدم به تو می‌نازد ای اشرف انسان‌ها
(ناظرزاده کرمانی: ۹۲)

مکتب حسین (ع) مکتب ایثار و فداکاری است

مکتب زنده ایثار و فداکاری تو
درس جانبازی ابنای زمان است، حسین
(غلامرضا سازگار: ۴۹)
داد درس یاری و جانبازی و مردانگی
بر همه اهل جهان عباس، سردار حسین
(فضل‌الله صلواتی: ۵۲)
در مکتب ما مظهر ایثار حسین است
مصباح هدی، مطلع انوار حسین است
(سیدسعید عندلیب: ۶۱)
شرح جانبازی او یک‌سر کتاب زندگی است
جان فداکردن نخستین مطلع دیوان اوست
(قاسم سروی‌ها: ۷۴)
قربانی اسلامی با همت مردانه
ای مفتخر از عزمت همواره مسلمان‌ها
(ناظرزاده کرمانی: ۹۲)
در فداکاری مردانه‌ات ای رهبر عشق
چشم ایام به حسرت نگران است هنوز
کربلای تو پیام‌آور خون است و خروش
مکتبت راهنمای دگران است هنوز
(حجت‌الاسلام بهجتی: ۱۳۷)

حسین (ع) چراغ راه انسانیت است

این چه رازی است که صدشعله فرو مرد و هنوز
روشن از داغ تو ظلمتکده ماست هنوز
(بهمن صالحی: ۵۸)
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سرزد ز گریبان تو یا ثارالله
رو به منظومه چشمان تو سر زد خورشید
ماه شد آینه‌گردان تو یا ثارالله
(محمدجواد غفورزاده: ۸۴)

قیام حسین (ع) درس دوری از ذلت است

گر نداری دین به عالم، لااقل آزاده باش
این کلام نغز می‌باشد ز گفتار حسین
(فضل‌الله صلواتی: ۵۱)
بر سر «هیهات من‌ الذلـه» سرها می‌دهند
جان به قربان تو و شور کلامت یا حسین
(محمد نیک: ۴۳)
حسین و ذلت تکریم ظالمان، هیهات
که آفتاب عدالت از او دل‌افروز است
(حسان: ۹۵)
نازم آن شاه شهیدی را که وقت مرگ گفت:
«مرگ با عزت ز عمر جاودانی بهتر است»
(علیرضا نسایی: ۱۰۶)

حسین (ع) کشته حق و حقیقت است

نی ریاست، نی دو رنگی، نی دغل در کار بود
بهر ترویج حقیقت بود پیکار حسین
(فضل‌الله صلواتی: ۵۱)
تا ابد جلوه‌گه حق و حقیقت، سر توست
معنی مکتب تفویض، علی اکبر توست
(احمد مهران: ۱۰۷)
چنان زدی به کربلا به اعتلای حق صلا
که گوش دهر تا ابد، پر است از صلای تو
(سلیمان امینی: ۱۱۸)
حنجر فریاد سرخ از زیر تیغ اختناق
رفت تا حق را شهادت داد روی نیزه‌ها
(محمد موحدیان: ۱۵۳)
کربلا تشنه حسین (ع) بود؛ نه حسین (ع) تشنه کربلا
مظلوم نیست، خانه براندازِ ظالم است
لب‌تشنه نیست، ساقی تسنیم و کوثر است
(حسین پژمان بختیاری: ۱۴۸)
کربلا یعنی میان التهاب و تشنگی
آب را در حسرت لب‌های عطشان یافتن
(محمدجواد غفورزاده: ۱۵۲)
صوت قرآن از گلوی تشنه بی‌حنجره
غربت اسلام را سَر داد روی نیزه‌ها
(محمد موحدیان: ۱۵۳)
داد لب‌تشنه اگر جان به لب آب فرات
وصل جانان، هدف جان حسین است امروز
(قاسم رسا: ۱۷۰)
لب‌تشنه جان سپرد به جانان کسی که بود
سرچشمه حیات نمی از سبوی او
(محمود شاهرخی: ۱۹۴)
تا حشر از لب تو بود شرمسار، آب
زین روست همچو عاشق تو بی‌قرار، آب
(عباسعلی مهدی: ۲۰۱)
عطش و آتش و تنهایی شمشیر و شهادت
خبری مختصر از حادثه کرب‌وبلایت
(محمدرضا محمدی نیکو: ۲۰۹)
آب بر آتش لب‌های عطشناک‌زدن
آرزوی من و سقاست اگر بگذارند
(محمدجواد غفورزاده: ۲۲۰)
آب شرمنده ایثار علمدار تو شد
که چرا تشنه از او این همه بی‌باک گذشت
بود لب‌تشنه لب‌های تو صد رود فرات
رود بی‌تاب کنار تو عطشناک گذشت
(نصرالله مردانی: ۲۲۷)
خوش خروشیدند آن هفتاد و دو دریا عطش
کز زلال تشنگی پر بود ساغرهایشان
تا قیامت ساحل خشکیده ایمان ما
آب خواهد خورد از دریای باورهایشان
(جلال محمدی: ۲۴۲)
آرزوی آب هم اینجا عطش نوشیدن است
خواهد آمد العطش‌ها را جواب از نیزه‌ها
(سعید بابانکی: ۲۴۵)

قیام کربلا باعث آزادی بشر از قید اسارت است

درس آزادی به دنیا داد رفتار حسین
بذر همت در جهان افشاند افکار حسین
lفضل‌الله صلواتی: ۵۱)
هرکه در عالم دم از قانون آزادی زند
در حقیقت خوشه‌چین خرمن احسان اوست
(قاسم سروی‌ها: ۷۴)
حسین مظهر آزادگی و آزادی است
خوشا کسی که چنینش مرام و آیین است
(خوشدل تهرانی: ۱۲۰)
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما