مشق ۷۲ ملت

1 آبان 1388 ساعت 0:19

سمیرا شاه قلی: «احد ده‌بزرگی» متولد ١٣٢٨ شیراز است، وی یکی از سردمداران و پیشكسوتان عرصه ادبیات آیینی به‌ویژه شعر عاشورایی محسوب می‌شود. او با تشکیل انجمن ادبی حافظ در سال‌های پیش از انقلاب -که جلسات آن به صورت مخفی برگزار می‌شد- مبارزات سیاسی خود را دنبال می‌کرد، وی همچنین دبیر كنگره سراسری شب شعر عاشوراست. برخی آثار او عبارت‌اند از: «نماز سرخ خون»، «از کربلا تا کربلا»، «در آیینه شقایق»، «پنجره نور»، «خطبه خون»، «شروه و شقایق»، «دفتری از گزیده ادبیات معاصر»، «پنجره‌های همیشه باز» و «لبخند صبح»
با استاد «احد ده‌بزرگی» درباره تاریخ ادبیات آیینی به‌ویژه شعر عاشورایی، نیازها و خلأهای موجود در عرصه ادبیات آیینی گفت‌‌و‌گو کردیم و از وی خواستیم، درباره جایگاه ادبیات آیینی، مسیرهای رفته و باقی‌مانده این ادبیات و نوع نیاز به آن در جامعه امروز برایمان بگوید و چنین پاسخ گرفتیم:


احد ده‌بزرگی:ادبیات آیینی و عاشورایی ریشه در فطرت بشر دارد و از آغاز خلقت آدم (ع) شروع شده و در طول تاریخ با سیر و روندی معتدل ادامه یافته است، این نوع ادبیات در زمان رسول اكرم (ص) روزبه‌روز دوران شكوفایی خود را طی می‌كند؛ چراكه حضرت، خود، مشوقی برای شاعران این حوزه بودند. واقعه عاشورا و قیام حضرت سید‌‌الشهدا (ع) نیز نقطه اوج و عطف این ادبیات است؛ پس ادبیات آیینی قدمتی به درازای تاریخ بشر دارد.

ادبیات آیینی به معنای واقعی كلمه، پس از واقعه كربلا در زمینه شعر فارسی حركت خود را آغاز می‌كند؛ به عبارت دیگر این ادبیات در زبان فارسی از زمان دیلمیان آغاز شده است و در دوران صفویه به اوج می‌رسد. پس از صفویه نیز با فراز و فرودهایی روبه‌رو شده است؛ اما پیوسته به جلو حرکت کرده است. در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل تقارنی كه انقلاب با قیام و جریان عاشورا داشت و الگو قراردادن قیام عاشورا در انقلاب، اشعار آیینی و عاشورایی شكل جدیدی به خود می‌گیرند و دوباره اوج می‌گیرند؛ اما ادبیات آیینی تنها به ادبیات عاشورایی و شعر عاشورایی محدود نمی‌شود، بلكه گونه‌های دیگری از شعر را نیز دربرمی‌گیرد.

همان‌طور كه می‌دانیم، شیعه بر چهار محور اصلی غدیر، كوثر، عاشورا و انتظار بنیان گرفته است و ادبیات آیینی ما نیز در حول این چهار محور می‌چرخند؛ اما در عرصه غدیر هنوز آنچنان كه باید و شاید كار نكرد‌ه‌ایم و آثار تولیدی در این زمینه اندك است. در حوزه شعر فاطمی و كوثر نیز با وجود تعداد اندك آثار موجود، چند سالی است كه رشد كمی و كیفی آثار را شاهد هستیم؛ ولی کافی نیست.

از همه مهم‌تر حوزه شعر انتظار است كه متأسفانه تولید آثار در آن بسیار اندك و نگران‌كننده است؛ درحالی‌كه شعر انتظار و ادبیات مهدوی باید یكی از عرصه‌های پربار، پرشور و پویا باشد. ظهور به تأخیر افتاده است؛ اما حضرت در سراسر زندگی مسلمانان حضور دارند. درست است كه ریشه اصلی همه این چهار محور ادبیات آیینی، عاشوراست و ما از هركدامِ این حوزه‌ها شروع كنیم، به سرمنزل عاشورا خواهیم رسید که این مسئله می‌تواند، دلیل قانع‌كننده‌ای برای پربار بودن این حوزه نسبت به سایر حوزه‌ها باشد؛ اما واقعه غدیر، هستی، پایه و مبنای وجودی شیعه و انتظار و کوثر نیز باور اعتقادی آن است؛ بنابراین باید به این محورها نیز توجه داشت و در كنار بالندگی عرصه شعرِ عاشورایی به شكوفایی و بالندگی این عرصه‌ها نیز همت گماریم.

این نكته را نیز نباید از نظر دور داشت كه متمركزشدن روی حوزه شعر و ادبیات عاشورایی دلایل مختلفی دارد؛ از جمله اینكه الگوی حركتی همه شیعیان به‌ویژه شیعیان ایران در خلال انقلاب اسلامی عاشورا بوده و هست، امام خمینی (ره) فرمودند: «ما هر چه داریم، از عاشورا و تاسوعاست و سرمشق همه حضرت اباعبدالله (ع) است.» همچنین عاشورا واقعه‌ای زنده و پویاست كه در هر زمان باید از دریچه ویژگی‌ها، شرایط و نیازهای موجود، به آن نگریست و از آن درس عبرت گرفت.

زمانی به فراخور شرایط جامعه از عاشورا به منزله حماسه یاد شده است، زمان دیگری توجهات به بُعد حكومتی و براندازی ظالم معطوف و زمانی نیز به بُعد عرفانی كربلا و عاشورا نگاه شده است. اینكه گفته می‌شود، عاشورا سرمشقی برای هفتاد و دو ملت است، بی‌دلیل نیست. در زمان كنونی نیز شاعران جوان و معاصر آیینی ما باید به عاشورا نگاهی مرتبط با زمان و نیازهای موجود داشته باشند. حضرت ابوالفضل (ع) به مثابه یكی از قهرمانان واقعه عاشورا دارای صفات بسیاری است؛ اما آنچه در میان این صفات بسیار بااهمیت است، تبعیت وی از امام زمانش است. ایشان از امام حسین (ع) یك لحظه غفلت نكرد. این تواضع و فروتنی حضرت، به ما نسبت به ولایت ادب می‌آموزد. امروز جوانان ما نیازمند هستند، مسئله ولی را بشناسند. باید امام زمان (عج) خود را بشناسند و با اطاعت از آن راه شهدای عاشورا را ادامه دهند. این نكته بسیار مهمی برای شعرای ماست. اگر از ابوالفضل(ع) دم می‌زنیم، سیره و روش وی را نیز باید بشناسیم.

تنها توجه به آسیب‌ها و نقص‌های موجود كافی نیست، بلكه باید به آنچه می‌توان داشت و نداریم، آنچه در عرصه ادبیات آیینی می‌توان تولید كرد؛ ولی نمی‌كنیم نیز توجه داشته باشیم. برخی از شعرا با پشتوانه اندك مطالعاتی به سرودن شعر آیینی به‌ویژه شعر عاشورایی می‌پردازند؛ درحالی‌كه درباره عاشورا و حتی جغرافیای عاشورا اندك اطلاعاتی ندارند. این شاعران بر اساس علاقه شخصی به سرودن شعر درباره امام حسین (ع) و عاشورا می‌پردازند و نام شعر عاشورایی بر آن می‌نهند. باید توجه داشت كه این نوع کار، شعر عاشورایی ما نیست. شعر عاشورایی شعری است كه محتوای معنوی خود را حفظ می‌كند. شاعر عاشورایی شاعری است كه جغرافیا و عناصر شعر آیینی را می‌شناسد. می‌داند استعاره «گل پرپر» اشاره به چه شخصیتی در عاشورا دارد.

در شعر عاشورایی شاعر گاهی با مردم كوچه و بازار حرف می‌زند كه باید شعرها ساده و روان باشد؛ مانند همین مرثیه‌های موجود، مردم با همین ذكرها و مرثیه‌ها ارتباط برقرار می‌كنند. گاهی هم با كسانی حرف می‌زند كه اهل ایجاز و استعاره‌اند؛ در نتیجه با این عده باید با همین زبان حرف زد. اینكه شاعر كجا و برای چه كسی حرف می‌زند، اهمیت دارد. با مردم كوچه و بازار باید حتی به محاوره حرف زد. برای یك اثر ماندگار كه همه می‌خواهند، از آن استفاده كنند، باید تلاش مضاعف و چند برابر داشته باشیم. چه بسا كه برای غزلی ماندگار یك شاعر باید یك سال كار كند تا شاید این غزل از هر لحاظ ماندگار شود.

سردمداران فرهنگی نیز باید فرهنگ علوی را در باور مردم نهادینه كنند. مردم به فرهنگ علوی باور دارند؛ اما در محتوای فرهنگ علوی به‌صورت عمقی وارد نشده‌اند. مردم ما نهج‌البلاغه واقعی را نمی‌شناسند. با وجود اینكه نهج‌البلاغه در دسترس مردم قرار دارد، درس‌های آن را نمی‌دانند و در برخورد با آ‌ن، دست‌کم در عمل، بیگانه هستند.


بیعت‌گرفتن مسلم
شعری از احد ده‌بزرگی

آن‌شب که کوفه در شرار فتنه می‌سوخت
دل همچو اختر در مدار فتنه می‌سوخت
چون آیینه آن حامل نور ولایت
بی‌پرده افشا کرد منشور ولایت
تا بانگ تکبیرش به گوش چرخ پیچید
دامان خود را دیو شب از خاک برچید
گفتند مردم یک‌صدا یا دوست یا دوست
جان و دل ما را بزن پیوند با دوست
ما غنچه دل را به دستت می‌سپاریم
چون سایه سر بر خاک پایت می‌گذاریم
ای ساقی صهبای جام عشق مسلم
پیمانه پیمای امام عشق مسلم
پیمانه را پرکن که مخموریم امشب
لب‌تشنه پیمانه نوریم امشب
او چون مه نو باده‌پیما بود تا صبح
در جمع بود و باز تنها بود تا صبح
مردم به خاک مقدم او سرسپردند
با دست بیعت دست پاکش را فشردند
او از یدالله فوق ایدیهم سخن گفت
از بیعتِ با آفتاب شب‌شکن گفت
آن‌شب گذشت اما سحر سربرنیاورد
خفاش بر خورشید حق، باور نیاورد
او کرد شب را صبح اما باز مردم
کردند راه روشن آینده را گم
با آنکه بر سر داشتند از دین کلاهی
هر لحظه می‌رفتند، سرگردان به راهی
نیرنگ‌بازان باز هم نیرنگ کردند
چون کرم پیله عرصه بر خود تنگ کردند
خناس‌ها بار دگر با داس وسواس
کردند گل‌ها را خزان در باغ احساس
زور و زر و تزویر عهدی تازه بستند
کهنه کتاب فتنه را شیرازه بستند


کد مطلب: 13141

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/13141/مشق-۷۲-ملت

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir