قطره‌هایی از ترنم وحی

گفت‌وگو با استاد مهدی چهل‌تنی

1 مهر 1388 ساعت 0:10

گروه اندیشه: رأی زدیم و اندیشه کردیم آنچنان‌که باید؛ اما پاسخ در دستمان را نشاید تا راه از چاه بازنماید. وامانده و درراه‌مانده به بیابان تردید و حیرت سر گشته‌ایم. آسیمه سر از این‌سو به آن‌سو دوان رفتیم. سرابی بود و آهی و آبی در بساط نبود. دست به آسمان گشادیم و به خوابی عمیق رفتیم. آنچه بیدارمان کرد، قطره‌هایی از ترنم وحی بود که بر چشم و فرق سر نازل شد که بِیدِكَ الْخَیرُ. به‌راستی خیر را در کجا باید جست و جویید؟


برای انجام استخاره حجت شرعی داریم یا عقلی؟ آیا استخاره کردن در کتاب و سنت ائمه معصومین (ع) آمده یا از تقریرات علما به ‌جای مانده است؟ زمان استخاره کجاست تا اندیشه کردن و رای‌زدن را که با توجه به کتاب خدا بر عهده ماست، به کناری ننهاده باشیم؟

استخاره در مواردی است که انسان بر سر دو راهی قرار می‌گیرد. این موارد هم بسیار اتفاق می‌افتد. جایی می‌رسد که انسان وا‌می‌ماند. زمانی اطلاعات انسان کافی نیست؛ چراکه عقل بر اساس اطلاعات تصمیم می‌گیرد و همچنین همین مشورتی که انسان با مؤمنان انجام می‌دهد، یک نوع استخاره است.

طلب خیر امری نیست که به‌طور حتم از یک راه باشد. همین که مؤمنی سخنی بر زبانش جاری می‌شود یا عقلش حکمی می‌کند، یک نوع استخاره به حساب می‌آید. اگر همه این راه‌ها یعنی فکر کردن، تأمل کردن، جست‌وجو کردن، تحقیق کردن و مشورت با مؤمنان و انسان‌های با فکر درست به جایی نرسید، زمانی است که انسان استخاره می‌کند؛ البته بزرگان، استخاره با قرآن را بسیار کم انجام می‌دادند؛ چراکه آیات قرآن وجوه گوناگونی را حمل می‌کند؛ همان‌گونه که امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند.

اگر بخواهیم وجه عقلی این کار را بررسی کنیم، ابتدا باید بدانیم که ما معتقد نیستیم که حوادثی که در دنیا اتفاق می‌افتد، تصادف است؛ برعکس ما معتقدیم هر چیزی در دنیا علتی دارد. در اصل تصادف وجود ندارد.

قرعه نیز در اسلام وجود دارد؛ به این معنا که خود پیامبر (ص) در مواردی قرعه می‌کشیدند. یک مورد که همه آن را تأیید می‌کنند، درباره زنان پیامبر (ص) است که ایشان گاهی که می‌خواستند سفری بروند، در مواردی که یک یا دو نفر از زنان را با خود می‌بردند، برای تعیین وی قرعه می‌انداختند. درباره استخاره هم فرض کنید که یک نوع قرعه باشد. با توجه به اینکه احتمال و بر حسب تصادف نیست و آن آیه‌ای که می‌آید خواسته خداست، چه مانع، مشکل یا تعارض عقلی در این رابطه وجود دارد؟

زمانی ممکن است امری خلاف عقل باشد، انسان نباید کار بر خلاف عقل را انجام دهد. ممکن است برخی موارد در محدوده عقل نباشد و اندکی بیرون از محدوده عقل قرار گیرد. خیلی مسائل این‌گونه است؛ چراکه بیرون از محدوده عقل است و عقل نمی‌تواند درباره آن قضاوت کند. آن موارد را باید با شرایطی در محدوده عقل قرار داد. این‌گونه مسائل در همه علوم و در همه مکاتب وجود دارد؛ برای مثال اصول منطق. اصول منطق که خودش در منطق وجود ندارد. عقلی هم نیست. بیرون از منطق است.

همه اصول موضوعه علوم بیرون از علوم مطرح می‌شود. از نگاه عقل اگر بخواهیم درباره استخاره اظهار نظر کنیم، تنها می‌توانیم بگوییم که استخاره ضد عقلی و خلاف عقل نیست؛ اگرچه ممکن است توجیه عقلی هم نتوان ارائه داد؛ اما استدلال نقلی درباره این موضوع فراوان است. موارد متعددی از نظر نقلی وجود دارد؛ برای مثال مرحوم قمی در حاشیه مفاتیح‌الجنان از بزرگان و حتی از خود پیامبر (ص) نقل کرده‌اند که اجازه داده‌اند و در بعضی از متون موسع ما هم هست.

در «وسایل الشیعه» از امام صادق (ع) نقل شده است که حضرت آموزش می‌دهند که فلان ذکر را بگو و قرآن را باز کن. یا اینکه ذکری را بگو و هرچه به دلت آمد، همان را عمل کن و یا چند آیه قرآن بخوان و قرآن را باز کن.

برخی، از استخاره معنای فال را استنباط می‌کنند. آیا فال با استخاره مترادف است یا متباین؟ از آنجایی که مقصود از فال، اطلاع پیدا کردن از غیب است،‌ آیا طبق نظر اسلام ما مأموریم که از غیب مطلع شویم؟ مگر غیب تنها مختص خداوند نیست؟


فال، خلاف استخاره است. فال پرسیدن و جست‌وجو کردن از کسی یا چیزی درباره عاقبت امری است؛ البته این مورد را نباید از نظر دور داشت که در بعضی روایات ما حتی تفأل به قرآن هم مطرح شده است. از آن طرف قول مشهوری وجود دارد که به قرآن نباید تفأل زد؛ اما استخاره به این معناست که خدایا من از تو طلب خیر می‌کنم. آن راهی که خیر من در آن است به من بنما؛ بنابراین فال و استخاره به کلی با هم فرق دارند.

غیب، مختص خداست. تنها خداست که غیب را می‌داند؛ اما اگر خدا بخواهد، بخشی از این غیب را در اختیار کسی قرار دهد، مانعی وجود ندارد. خداوند می‌فرماید: «مَن ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یعْلَمُ مَا بَینَ أَیدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یحِیطُونَ بِشَیءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء» (آیه ۲۵۵، سوره بقره)

در قرآن، آیات دیگری هم در این زمینه وجود دارد؛ ولی ما در مقام بیان مثال به همین نمونه بسنده می‌کنیم. خداوند به رسولانش غیب را می‌آموزد. مطلق غیب مانند سایر صفات خداوندی که مطلق آنها تنها از آن خداست، برای خداست. تا خدا نخواهد، کسی بدون اجازه پروردگار از غیب مطلع نمی‌شود. هرکس که باشد، بدون خدا و خواست خدا، هیچ‌چیز ندارد؛ بنابراین اگر خدا بخواهد و کسی را از این روش راهنمایی کند، مانعی بر سر راه وجود ندارد. سعد ابن وقاص می‌گوید: «در جنگ قادسیه، شکستم نزدیک بود که ناگهان عمر ابن خطاب را دیدم و او به من گفت که به سمت کوه بروم تا از شکست رهایی یابم.»

اشکالی ندارد که خداوند برای مصلحت امت اسلام و یا لشکری چنین تجلی و ظهوری هم انجام داده باشد و از طریق عمر راهی را جلوی پای لشکر اسلام باز کرده باشد. آنچه مهم است، بی‌اهمیت بودن این نکات است؛ خواه عمر باشد یا کس دیگری. در مورد مسئله غیب هم همین‌گونه است. چنانچه خداوند بخواهد، کسی نمی‌تواند جلوی او را بگیرد.

غیب در اختیار خداست؛ اما خداوند نگفته است که علم آن را در اختیار کسی قرار نمی‌دهم یا به کسی خبری نمی‌گویم. بر عکس در آیات قرآن فرموده است که به برخی علم غیب و خبر از غیب خواهد داد.

برای انجام استخاره به معنای اصطلاحی، نه معنای لغوی، شیوه‌های مختلفی بیان شده است. در میان این شیوه‌ها، روشی وجود دارد که بر سایر طرق برتری داشته باشد؟ برای مثال از آنجا که قرآن، کلام خداوند است، می‌توان استخاره با قرآن را گونه‌ای سخن گفتن خدا با انسان و پاسخ‌شنیدنی ملموس تلقی کرد و اعتبار آن را نسبت به سایر طرق بیشتر دانست؟

انواع گوناگونی از استخاره وجود دارد. روش‌های گوناگون آن را هم در کتاب‌های مختلف از جمله مفاتیح‌الجنان بیان کرده‌اند. حاج شیخ عباس قمی در حاشیه مفاتیح‌الجنان ۸-۷ مورد استخاره را نام می‌برد. نمی‌دانم این روش‌ها از خود ائمه (ع) رسیده است یا از قول برخی عرفا و علما بیان شده است. برخی انواع استخاره به دلیل آنکه خود ناقل به قول ائمه (ع) استناد کرده است، از ایشان است. به نظر من شیوه‌های استخاره مهم نیست، بلکه نیت است که اهمیت دارد.

نکته دیگری هم از حاج شیخ عباس قمی نقل می‌کنند که می‌گوید: «من هیچ‌کجا ندیدم که ائمه (ع) برای دیگران استخاره کرده باشند، بلکه هرکس مراجعه می‌کرد، به او می‌آموختند که چگونه استخاره کند.» باید به این نکته مهم توجه داشت.

خود ایشان هم این‌طور که پیداست، از اینکه برای دیگران استخاره کند، پرهیز داشته‌اند؛ دلیل این امر را هم آیه «أَمَّن یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیكْشِفُ السُّوءَ...» (آیه ۶۲، سوره النمل) ذکر می‌کند؛ بدان معنا که خداوند به انسان مضطر پاسخ می‌دهد. نمی‌شود از طرف دیگری وکالت اضطرار گرفت. باید توجه داشت، وقتی کسی چون حاج شیخ عباس قمی می‌گوید که در منابع چنین چیزی ندیده ‌است، بدان معناست که دست‌کم بیش از نود درصد منابع را دیده و چنین اظهار نظر می‌کند.

کسانی که برای دیگران استخاره می‌کنند، می‌گویند، مؤمنی است که مراجعه کرده است و مشکلی دارد؛ بنابراین انسان باید در حد توان مشکل مؤمنان را حل کند؛ اما در استخاره از همه مهم‌تر نیت است. بسیاری در استخاره درست نیت نمی‌کنند یا نمی‌دانند که چگونه نیت کنند تا وقتی جواب استخاره معلوم شد، سردرگم نشوند. در استخاره اگر درست نیت شود، مصلحت کلی انسان را در نظر می‌گیرد؛ برای مثال کسی استخاره می‌کند که اگر من این خانه را بخرم گران‌تر می‌شود که بعد آن را بفروشم و سود ببرم؟ بعد خوب یا بد می‌آید و آن کار را یا انجام می‌دهد و یا انجام نمی‌دهد. این استخاره برای گران‌شدن بوده است، نه مصلحت خانه خریدن و یا نخریدن.

در این موارد استخاره کردن چندان هم توصیه نمی‌شود. باید روشن و دقیق نیت کند؛ آن‌هم در موضوعاتی که با عقل و مشورت به جایی نرسیده‌ایم و در حیرت و بن‌بست به سر می‌بریم؛ بنابراین نیت درست و درست نیت کردن اهمیتش از هر چیز بیشتر است. نیت را باید درست با هدفی که دنبال می‌کند، تطبیق دهد. دست‌کم برای خودش روشن باشد. اگر کسی درست، نیت و از خدا طلب خیر کند، چه استبعادی دارد که خدا پاسخ او را بدهد؟ هیچ دریغی وجود ندارد. خداوند به او خیر را نشان خواهد داد. خداوند خود تعهد کرده است که چنانچه بنده‌ای او را بخواند، وی را اجابت کند.

آیا می‌شود بر جواب استخاره احکام پنجگانه (حرام – مکروه – مباح – مستحب - واجب) را مترتب دانست و برای مثال عمل کردن به نتیجه استخاره را واجب و ترک آن را حرام قلمداد کرد؟


انسان باید فکر کند که چه کار می‌کند. اگر به‌واقع معتقد است که این کاری که انجام می‌دهد، مشورت با خداست، خب مسلم است که اگر جواب استخاره منفی است، بی‌شک نباید آن را انجام بدهد؛ البته من جایی ندیدم که حرام شرعی باشد؛ چراکه حلال و حرام شرعی پیش‌تر معین شده است؛ اما دست‌کم بی‌ادبی بزرگی نسبت به پروردگار است.

آنهایی که اهل استخاره بوده‌اند و صلاحیت این کار را داشته‌اند، توصیه می‌کردند که اگر جواب استخاره منفی بود، به‌طور حتم این کار را نکنید. اگر خوب بود اختیارش با شماست. اگر نتوانستید انجام بدهید هم ایرادی ندارد.

بزرگی که در تفسیر قرآن در میان همه شهرت داشت و در حال حاضر مرحوم شده است، توصیه می‌کرد: «اگر استخاره بد آمد، به‌طور مطلق نباید آن کار را انجام دهید؛ چراکه من خودم یک‌بار برای کاری استخاره کردم، بد آمد؛ اما آن کار را انجام دادم و اکنون سال‌هاست که تاوان پس می‌دهم.» بنابراین توصیه می‌کرد که به‌هیچ‌وجه بر خلاف استخاره عمل نکنید؛ نه از نظر حرمت، بلکه از نظر بی‌ادبی به درگاه احدیت.


کد مطلب: 13233

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/13233/قطره-هایی-ترنم-وحی

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir