سؤال درست کدام است؟

1 مهر 1388 ساعت 0:31

گاهی تصور می‌کنیم که وقتی گفته می‌شود، تعلیم و تربیت اسلامی، در نظام آموزشی ما، مقصود فقط درس دینی و کتاب دینی است. این نگاه وجود دارد؛ بنابراین وقتی هم به دنبال راه حل می‌گردیم، نتیجه می‌گیریم که باید برنامه و کتاب درسی دینی اصلاح و تکمیل شود. به هر حال می‌توانیم، با توجه به فراگیری نوآوری‌ها در روش‌های دیگران، این درس را کارآمد و تأثیرگذارتر کنیم.


حجت‌الاسلام دکتر علی ذوعلم:نظریه دیگری وجود دارد که فراتر از این است؛ یعنی بحث تربیت دینی مطرح می‌شود؛ به این معنا که ما علاوه بر درس دینی، در دروس علوم انسانی و یا در برنامه‌های پرورشی و فوق برنامه هم به تعلیم و تربیت دینی بپردازیم و در کنار درس دینی، درس قرآن را هم به کمک بگیریم تا اینکه بتوانیم، برای مثال بچه‌هایی راست‌گو و درست‌کار تربیت کنیم و ... . این نظریه دوم از نظریه اول بسیار فراتر است؛ ولی به نظر می‌رسد باز هم محدود است.

نظریه سومی هم وجود دارد که می‌گوید، در حقیقت ما وقتی به تعلیم و تربیت نگاه می‌کنیم، نگاهی نظام‌واره داشته باشیم و این سؤال را مطرح کنیم که در مبانی، اهداف، محتوا، روش‌ها و شیوه‌‌های ارزشیابی و در نگرش‌های حاکم بر مجموعه فرایند تعلیم و تربیت چه مقدار به مبانی و اهداف تعلیم و تربیت اسلام، به معنی جامع و کلانش توجه کرده‌ایم.
من تصور می‌کنم که این نظریه سوم، نظریه درستی است.

نظریه‌هایی که روشن نیستند


نظریه‌هایی که امروز در برنامه‌ریزی درسی ما وجود دارند، روشن و منقّح نیستند. نه اینکه این نکته را من بگویم، با سابقه‌ترین متخصصان ما در «دفتر برنامه‌ریزی و تألیف» این نکته را مطرح می‌کنند. به منزله یک کاستی این بحث را ارائه می‌دهند که ما هنوز ایدئولوژی مشخصی برای برنامه‌ریزی درسی نداریم. در دانش برنامه‌ریزی درسی چهار یا پنج طیف ایدئولوژی و برنامه‌ریزی درسی وجود دارد که اگر بخواهیم، می‌توانیم یکی از آنها را انتخاب کنیم؛ اما همان منابع تعلیم و تربیت اسلامی مانع می‌شوند که ما سراغ یکی از این ایدئولوژی‌ها برویم و ما را برمی‌انگیزد که خودمان به تولید یک نظریه دیگر و رویه‌سازی بپردازیم.

فکر می‌کردیم برنامه‌ریزی مهم نیست

ابتدا فکر می‌کردیم که برنامه‌ریزی درسی مسئله مهمی نیست. به‌راحتی به دست می‌آید. باید ببینیم دیگران چه کردند، ما هم همان‌طور عمل کنیم. به‌تدریج به این نکته رسیدیم که کارهای دیگران در این زمینه متکی به نظریه فلسفی خاصی است؛ گرچه آن نظریه فلسفی چندان آشکار و بارز به مثابه نظریه برنامه‌ریزی درسی ارائه نشده باشد؛ پس نه اینکه وجود ندارد، وجود دارد؛ یعنی اگر ما بخواهیم با تکیه بر مبانی و منابع خودمان برنامه‌ریزی درسی کنیم، به یک چارچوب تئوریک نیاز داریم که برای رسیدن به آن به‌طور حتم باید فراز و نشیبی طی شود و تجربیاتی به دست آید و در واقع زمانی باید بگذرد. مهلتی باید که تا خون شیر شد! تدریج در همه جای عالم است.

تدوین فلسفه آموزش و پرورش اسلامی هشت ماه است که شروع شده است

تدوین فلسفه آموزش و پرورش اسلامی حدود هشت ماه است که شروع شده است. از اواخر تابستان ۸۵، بعد از اینکه در سطوح عالی وزارت‌خانه به‌طور جدی احساس شد که ما برای هر تحولی بر مبنای نگرش‌ها و تربیت اسلامی به این فلسفه نیاز داریم و به‌ویژه بعد از رهنمود مقام معظم رهبری در ۱۲ اردیبهشت در دیدار با معلمان که فرمودند: «ما باید فلسفه آموزش و پرورش کشورمان را تعریف کنیم تا تحولات استمرار پیدا کنند. از آن زمان پی‌گیری این کار به منزله یک پروژه تعریف شده آغاز شد؛ البته قبل از آن‌هم کارهایی انجام شده بود. ما کتاب‌ها، تحقیقات و پایان‌نامه‌های دانشگاهی با نام فلسفه آموزش و پرورش اسلامی کم نداریم. در خود آموزش و پرورش هم آثاری در این زمینه داشته‌ایم؛ اما تاکنون فلسفه آموزش و پرورش اسلامی در نقش یک سند مطرح نبوده است و ما باید این موضوع را دنبال کنیم.

فقر و فقدان نظریه در برنامه‌ریزی درسی

ما دچار فقر یا فقدان نظریه هستیم. همین که شما می‌گویید که به‌راحتی می‌توان از نظرات استاد مطهری استنباط کرد، جای اشکال دارد. به‌واقع به‌راحتی نمی‌شود، این کار را کرد؛ چون در این موارد دیدگاه‌های رقیب و دیدگاه‌های بدیلی وجود دارند و انتخاب هرکدام از آنها، لوازم و پیامدهای مخصوص دارد. در درجه اول به یک نظریه و چارچوب شفاف برای برنامه‌ریزی درسی‌مان نیاز داریم که آن چارچوب و نظریه بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی مبتنی باشد. در حال حاضر ما هنوز چنین چارچوبی را نداریم. امیدواریم اندیشمندان و متخصصان ما در مباحث برنامه درسی در این عرصه وارد بشوند و مشخص کنند، کدام‌یک از عناصر اساسی برنامه‌ریزی درسی می‌تواند یا باید، با تأثیرپذیری از فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی تغییر پیدا کند.

راه ناهموار است، باید احتیاط کنیم

اگر قرار باشد، نگرش اسلامی منتقل شود، معنایش تغییریافتن ظاهر و صورت یا بافت و ساختار کتاب نیست. ممکن است شما یک عبارت یا کلمه داشته باشید یا اینکه ممکن است تعابیر را با آن نگرش تطبیق بدهید تا اصلاح مورد نظر صورت بگیرد؛ چون هر مثالی که من بزنم، خودش ممکن است، منشأ اشتباه یا دغدغه‌هایی شود، در مثال‌زدن احتیاط می‌کنم. اکنون این دغدغه به‌طور جدی وجود دارد که اگر برنامه‌های درسی اسلامی بشوند، چه خواهد شد؟ بسیاری از راه‌ها، راه‌های شسته‌ورفته‌ای نیستند و این راه هم ناهموار است؛ بنابراین به‌طور کامل دغدغه به‌جایی است که وجود دارد. خود ما هم به‌راستی این دغدغه را داریم و تا وقتی که درباره نکته‌ای، هدفی و یا رویکردی به‌طور کامل پژوهش نکرده باشیم و به قطعیت یا اعتباری نرسیده باشیم، به‌هیچ‌وجه آن را در متن برنامه و در برنامه‌ریزی‌هایمان وارد نمی‌کنیم. اینجا عرصه خطیری است و بسیار بااحتیاط باید عمل کرد.

بزرگ‌نمایی ما را به بی‌راهه می‌برد

به نظر من، انسان ایده‌آلی که ما دنبالش هستیم که شهروند مطلوب بحث ما هم هست، به جز از نیازهای معنوی خود که باید به آنها پاسخ دهد، به هر حال نیازهای هنری و زیباشناختی، نیازهای مربوط به سلامت جسمی، نیازهای علمی و مانند اینها هم دارد. آیا دین می‌تواند، همه این موارد را پاسخ‌گو باشد؟ آیا بزرگ‌نمایی می‌تواند، همه اینها را پاسخ‌گو باشد؟ آیا گاهی اوقات این بزرگ‌نمایی ما را به بی‌راهه نمی‌برد؟ یک مثال عرض می‌کنم. در کتاب‌های ما تصویر‌سازی عنصر مهمی است.
در حال حاضر دوستان ما وقتی می‌خواهند شعری را که در آن، دختربچه‌ای پیش‌دبستانی با عروسکش صحبت می‌کند، در کتاب بیاورند، از منظر خودشان با نیت قربـ‹ الی الله و با آنچه که از دین برداشته کرده‌اند، می‌گویند، عروسک و دختربچه به‌طور حتم باید روسری داشته باشد؛ یعنی آدم احساس می‌کند که دوستان واقعیت‌هایی را که هست، شاید متعادل نمی‌بینند و یا برای مثال افسانه‌ای است که در یک ارتباط به‌طور کامل مشروع و دختری است که با پسری گفت‌وگویی به‌طور کامل معمولی دارد. در اینجا ما می‌آییم و جنسیت دختر را به پسر تغییر می‌دهیم؛ چون این قضیه از نظر مسائل شرعی دین ما یک سری مسائل را باعث می‌شود. آیا این طرز برخورد به یک سلسله مشکلات منجر نمی‌شود؟

در قالب‌ها و مدل‌ها دچار تحجر هستیم

مدل برنامه درسی ما در حال حاضر یک مدل و طراحی عمومی و کامل نیست. سلسله‌ای عناوین مثل درس فیزیک، شیمی، تعلیمات دینی و ... داشته‌ایم و در همین‌جا کمی تصرف کرده‌ایم. آنها را کم و زیاد کرده‌ایم؛ ولی کل مدل را تغییر نداده‌ایم. ما به‌ صورت عمیق و نیازسنجی به سراغ تجربه‌ها نرفته‌ایم و برداشتی سطحی و ترجمه‌ای از آنها به دست آورده‌ایم. اگر به نیازهای خودمان به‌واقع توجه کنیم، ممکن است این مدل هم به‌واقع به اصلاحات اساسی و تحولات بنیادی نیاز داشته باشد. چه‌کسی گفته است که در نظام آموزشی ما از آن روز اول بچه‌ها را باید در کلاس بنشانیم، روی صندلی‌هایی که پشت هم چیده شده‌اند؟ آیا نمی‌شود به گونه‌ای فکر کرد که به‌طور کل ما برای مثال در دو سال اول دوره ابتدایی کتاب نداشته باشیم و فقط برنامه داشته باشیم؟ آیا نمی‌شود در بعضی پایه‌های تحصیلی، کتاب، چهل یا پنجاه درصد جایگاه داشته باشد و سایر مواد آموزشی، در قالب یک بسته آموزشی ارائه شوند؟ به‌طور قطع می‌شود.

ما در قالب‌ها و مدل‌هایمان دچار نوعی تحجر و جمود هستیم. امیدوارم یافته‌های تعلیم و تربیت اسلامی به ما خط‌مشی‌ها، رهنمودها و سرنخ‌هایی را ارائه دهد که به‌طور کلی، در مدل‌سازی ما هم تحول داشته باشیم؛ اما متأسفانه، چون بیشتر فکر می‌کنیم، هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم، به هر حال باید در چارچوب‌ها و قالب‌هایی باشد که دیگران قبل از ما اجرا کرده‌اند، به خودمان اجازه فکر کردن برای نوآوری فراتر از آن سقف را نمی‌دهیم که یک اشکال اساسی است.

بچه‌های ما نسبت به عبادت چه نگرشی دارند؟

ما می‌خواهیم دانش‌آموزانمان را برای حیات تربیت کنیم. مدرسه ما باید مدرسه زندگی باشد. وقتی سراغ منابع دینی خودمان می‌رویم، می‌بینیم که حیات به همین زندگی طبیعی چند سال روی کره زمین منحصر و محدود نمی‌شود و ما معتقدیم، حیات اصلی ما بعد از آن است. به‌واقع اگر ما به همین یک نکته توجه کنیم؛ یعنی اگر اصل معاد را که یکی از اصول دینی ماست، فقط به کتاب دینی محدود نکنیم و بگوییم اصل معاد، اصل حاکم بر زندگی ماست؛ یعنی اینکه زندگی مادی و طبیعی ما مقدمه حیاتی عمیق و بنیادین است، آیا به‌راستی همین ساختار، ترکیب و مدل در آموزش ما حضور خواهد داشت یا به‌طور کلی دگرگون خواهد شد؟!

به‌طور قطع قبول داریم که درس‌هایی مثل فیزیک، شیمی، ریاضی حتی بخشی از ادبیات، زبان و ... تنها می‌تواند پاسخ‌گوی نیازهای حیات دنیوی بچه‌های ما باشد. اگر حیات اخروی را با آن نگاه کلان اولی ترکیب کنیم، آیا باز همین ترکیب را خواهیم داشت؟ آیا بحث اخلاق، آداب و مهارت‌های زندگی، در بحث جامع‌ خود نباید سرفصلی کلان در دروس ما شود؟ متأسفانه ما باز وقتی مهارت‌های زندگی را مطرح می‌کنیم، می‌رویم سراغ همان مهارت‌های تعریف شده؛ اما اگر این‌طور تعریف کنیم که از اساس ما مهارت‌های زندگی را فراتر از زندگی مادی می‌بینیم و آن آداب و روش‌هایی را هم که در عرصه‌های جدی زندگی بچه‌های ما باید وجود داشته باشند، ولی غرب به آنها بهایی نداده است، در فهرست آداب خودمان وارد کنیم، در این‌صورت یکی از سرفصل‌های اصلی ما چنین قرار می‌دهیم که به‌واقع بچه‌های ما نسبت به عبادت چه نگرشی داشته باشند و چه عاداتی و چه آدابی را رعایت کنند.

شما در این مهارت‌های ده‌گانه، به‌هیچ‌وجه مهارت عبادت را نمی‌بینید یا مهارت مبارزه با دشمن را. آیا یک مهارت هست یا نیست؟

نیاز به اجتهاد در آموزش و پرورش اسلامی

شاید فلسفه آموزش و پرورش اسلامی اگر خوب و مجتهدانه تعریف شود، همان اجتهاد پویا و اصیل که به آن معتقدیم؛ یعنی اجتهادی که به‌طور کامل روشمند، ضابطه‌مند، پویا و متناسب با اقتضای زمان و مکان، آن‌طور که امام (ره) تعریف می‌کردند، اگر ما چنین اجتهادی را به عرصه تعلیم و تربیت وارد کنیم، می‌توانیم به‌تدریج به آن افق وسیع و متعالی آموزش و پرورش اسلامی نزدیک شویم.


کد مطلب: 13281

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/13281/سؤال-درست-کدام

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir