خیمه خانه نیست
گفتوگو با حجتالاسلام دکترعلی ذوعلم*
1 مهر 1388 ساعت 0:32
گروه اندیشه: در گفتوگویی با حجتالاسلام دکترعلی ذوعلم، مدیرکل دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی وزارت آموزش و پرورش، از ظرفیت فرهنگ عاشورایی در ارائه یک روش زندگی مبتنی بر نجات و تعالی انسانها و متناسب با نیازمندیهای جوامع امروزی، پرسیدیم.
پاسخ ایشان را در ادامه بخوانید:
به نظر شما خیمه ابا عبدالله الحسین (ع) یا به تعبیر یکی از استادان، مدرسه حسینی ظرفیت ارائه یک روش زندگی، مبتنی بر نجات و تعالی انسانها و متناسب با نیازمندیهای جوامع امروزی را داراست؟
خیمه از گذشتهها یک فرهنگ بوده است. ما هرگز نشنیدهام که بگویند، برای خانه امام حسین (ع)، عنوان خیمه، انتخاب بسیار مناسبی است؛ چراکه خیمه برای توقف کسانی است که اهل کوچاند، خیمه یک سرپناه موقتی است که انسان را زمینگیر نمیکند.
هر خیمه علم و عمودی دارد و عمود خیمه معنوی و فرهنگی هم فرهنگ عاشوراست و علم آن نیز علم حسینی است. در فرهنگ عاشورایی، کسانی که حسینی هستند، سبکبار و سبکبال، همیشه برای رفتن آمادهاند و هرگز متوقف نمیشوند. در خیمه، همه دور هم جمع میشوند و در آنجا رئیس و مرئوس، عامی و عالم، هیچ تمایزی با هم ندارند. در این فرهنگ همه در یک جایگاه هستند و هیچ امتیازی نسبت به یکدیگر برای خود قائل نیستند.
فرهنگ عاشورا از سنخ ولایت گرفته شده است؛ یعنی چکیده و عصاره همه آنچه را که پیامبر (ص) میخواستند درباره ولایت بگویند، در امام حسین (ع) خلاصه شده است. ولایت هم از سنخ توحید گرفته شده است و این مصداق «اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» است؛ یعنی اولی الامری باید اطاعت شود که از رسول خدا (ص) اطاعت میکند و اطاعت از رسول هم به دلیل اطاعت او از خداست. اینها سلسله مراتب طولی است؛ بنابراین خیمه نماد یک زندگی توحیدی بیآلایش و بدون تبعیض و تکبر است.
ویژگی دیگر خیمه بالا و پایین نداشتن آن است و اینکه شما از هر کجای خیمه که بخواهید میتوانید، بیرون بروید یا داخل شوید و این سرعت و سهولت در ورود و خروج نشان میدهد، بهراحتی میتوانید، وارد خیمه امام حسین (ع) شوید و به همین راحتی هم میتوانید و ممکن است، خارج شوید. خیمه دالان ندارد و کسی که میخواهد وارد شود، بیواسطه وارد میشود. توسعه خیمه بسیار راحت است و با افزایش چادر بهراحتی انجام میشود. در خیمه هیچوقت جا، تنگ نیست، خیمه همهجا نصبشدنی است.
خیمه از مؤلفههای فرهنگ حسینی است و ما نمیشنویم که بگویند، خیمه پیامبر (ص) یا خیمه حضرت علی (ع) و ... . این فرهنگ با خیمه زدن شناخته میشود و در آن حکمتهای زیادی وجود دارد. در واقع خیمه یک نماد است و بیانگر این حقیقت است که سفینه امام حسین (ع)، راحتترین سفینه و چراغ و مصباح امام حسین (ع)، روشنترین چراغ است. با کمی تأمل درمییابیم که نقش عاشورا و امام حسین (ع) در احیای دین و امت، استمرار شریعت، قرآن، سنت و فرهنگ اسلامی، محفوظ ماندن و مصونیت امت اسلامی، نقش بیبدیلی است.
این نقش و جایگاه هم به دلیل عمق و غنای این فرهنگ است که ابعاد گستردهای را دربر میگیرد؛ البته نه ابعاد ظاهری؛ برای نمونه، درباره گریه کردن، هرگز نگفتهاند، چقدر گریه کنید، چند ساعت گریه کنید، چند سیسی اشک بریزید. ممکن است کسی یک قطره اشک بریزد و فقط حضور پیدا کند؛ حضور قلبی و جانی و نه حضور جسمی و با این حضور به معنا برسد.
اینکه خیمهها مزاحم یکدیگر نیستند و ممد هماند خاصیت دیگر خیمه است. اگر بهندرت شنیدهاید که در گذشته برای نمونه دستههای بهفرض حیدری و نعمتی و ... با هم نزاعی داشتهاند، به دلیل حسینی نبودن آنهاست؛ وگرنه کسی که حسینی باشد، با هیچ حسینی دیگری هرگز تعارض پیدا نمیکند. جناحبندیهایی سیاسی، خطکشیهای که بین دستهبندیهای متداول قدیم و جدید ترسیم میشود، در بین حسینیهای حقیقی وجود ندارد.
در یک دسته عزاداری گاه، چهار نسل دیده میشود. گاه حضور پیرمرد و پیرزنهای ۹۰-۸۰ ساله را با فرزند، نوه و نتیجههایشان در دستههای عزاداری شاهد هستیم. اگر در چنین دستههایی و در آن فضا، صحبت از تعارض نسلها کنید، به شما میخندند. ان الحسین مصباح الهدی فرهنگ حسین، مصباح الهدی است و بیتردید ظرفیت ارائه یک روش زندگی، مبتنی بر نجات و تعالی انسانها و متناسب با نیازمندیهای جوامع امروزی و همه دورانها را داراست.
گفته میشود، بقای هر مجموعه ارگانیک و سازمانبندی شده، به سلامت مغز و قلب آن وابسته است و ما معتقدیم، تفکر شیعی یک مجموعه زنده و در همان حال احیاگر است. با توجه به این فرمایش بسیاری از بزرگان که «زنده ماندن تفکر شیعی مرهون اندیشه و تفکر امام حسین (ع) و مکتب عاشوراست» بیراه نیست، مکتب حسینی را به مثابه هم قلب و هم مغز پیکره تفکر شیعی در نظر بگیریم که این به نوبه خود تحقیق و پژوهش و اندیشیدن در این حوزه و استخراج راهکارهای نظری و علمی درباره آن را ضروریتر مینماید.
از طرفی به نظر میرسد، مشکلی که درباره بسیاری از دروس در آموزش و پرورش وجود دارد؛ بهطوری که دانشآموزان ما بعد از ۱۲ سال که دانشجو میشوند و گاهی حتی بعد از گذراندن دوران کارشناسی ارشد هم برای نمونه، از تکلم چند جمله انگلیسی عاجزند.
این موضوع درباره دروس معارف هم وجود دارد. آیا آموزش و پرورش برای رفع نقایص در این حوزه تدابیری اندیشیده است؟ آیا اساساً با اصل موضوع موافق هستید؟
مهمترین وظیفه ما درباره این موضوع نشان دادن راه درست و آدرس دادن است و یا دستکم اینکه آدرس غلط ندهیم. ما باید موانع را از سر راه برداریم. خیمه خودش، معرف خود است. آنچه اهمیت دارد، کمک کردن ماست برای آنکه عده بیشتری وارد خیمه شوند. اگر ما در نظام آموزش، تبلیغ دینی و رسانهای خود، آدرس غلط ندهیم، وظیفه خودمان را تا اندازهای انجام دادهایم.
ما باید زمینهای را فراهم کنیم که بچهها به خیمه بیایند. لازم نیست، خیمه را تجزیه و تحلیل کنند. در عاشورا هم همه یاران امام، عالم، فقیه، متکلم، مفسر و ... نبودند؛ ولی آمده بودند. البته این آمدن مبتنی بر تفکر است، مبتنی بر انتخاب است، مبتنی بر ایمان است؛ ولی مهم، آمدن است.
ما بین عنصر علم و ایمان، یک تفاوت اساسی قائل هستیم. علم تا وقتی فقط علم است، حرکتزا نیست؛ اما وقتی به ایمان تبدیل شود، حرکت ایجاد میکند. درباره امام حسین (ع) هم همینطور است. آیا شما میخواهید، ما باید کاری کنیم، دانشآموزان تاریخ کربلا را حفظ کنند؟ بتوانند اصحاب امام حسین (ع) را یکییکی نام ببرند؟ گزارشهای تاریخی بدهند؟
البته این موارد همه خوباند؛ ولی به شرطی که این علم منتهی به ایمان شود. ایمان حقیقی هم حرکتزاست. ممکن نیست که کسی مؤمن واقعی باشد؛ اما اهل عمل نباشد، در اصل جوهر ایمان در عمل بروز پیدا میکند؛ بنابراین ما باید هم در رسانهها هم در تبلیغات دینی، هم در آموزش و پرورش و هم در فعالیتهایی نظیر آنچه شما انجام میدهید، کاری کنیم که فعالیتهای این حوزه شفافتر و گستردهتر شود؛ یعنی اگر عمل دانشآموزی نسبت به امام حسین (ع) فقط یک نقطه و آن هم در شب عاشورا و سینهزدن برای امام حسین (ع) است، آن را دو نقطه بکنیم و کاری کنیم فردای عاشورا هم حسینی باشد. بعد آن را سه نقطه بکنیم و کاری کنیم که او برای امام حسین (ع) فقط گریه نکند، فکر هم بکند و آن را هم گسترش دهیم که در متن زندگیاش، هدفش حسینی شود؛ یعنی باید سعی کنیم، پیدرپی این نقاط نشر پیدا کند و تمام ابعاد وجودی او را دربربگیرد.
با این دیدگاه دیگر تنها صفحاتی را که در آن مستقیم به موضوع امام حسین (ع) پرداخته شده است، حسینی نمیبینیم. ما در کتابهای درسی آنجا که از پیامبر (ص) صحبت کردهایم، گویا که از امام حسین (ع) صحبت کردهایم. آنجا که از فاطمه زهرا (س) صحبت کردهایم، گویا از امام حسین (ع) صحبت کردهایم. آنجا که از تاریخ انقلاب و از امام خمینی (ره) صحبت کردهایم هم از فرزند و شاگرد امام حسین (ع) گفتهایم. آنجا که اوضاع و احوال جهان معاصر را به انحاء مختلف برای دانشآموزان تبیین میکنیم، آنجا هم از امام حسین (ع) صحبت کردهایم؛ یعنی هرجا در کتابهای درسی تلاش کردهایم که به نحوی فرهنگ حسینی در دانشآموز بسط و نشت پیدا کند و عمق و اوج بگیرد، ما درباره امام حسین (ع) صحبت کردهایم؛ البته حضرت خودشان فرمودهاند و در «زیارت اربعین» هم آمده است که امام حسین (ع) برای آنکه مردم را از جهالت و ظلالت نجات دهد، خود را فدا میکند.
مهمترین هدف حضرت نجات مردم از نادانی و گمراهی است؛ پس کل آموزش و پرورش ما باید حسینی باشد؛ یعنی حرکت معلم و دانشآموز به سمت دانایی و هدایت، هدف اصلی است.
آیا برای نیل به این هدف، نقطه عزیمت و مقصد معینی را درنظر گرفتهاید؟ آیا محتوای کتب درسی با توجه به نیازمندیهای گروههای سنی گوناگون و با توجه به ویژگیهای روحی و روانی و با توجه به نیازمندیهایی که زندگی در عصر جدید به انسانها تحمیل میکند، تبیین، تدوین و تألیف میشوند.
من فکر میکنم در فرهنگ دینی و بهویژه در فرهنگ حسینی، اینجور طبقهبندیهای به ظاهر علمی و تخصصی کاربرد زیادی ندارند. با این ادبیات علمی و تخصصی ما دچار مشکل خواهیم شد. این ادبیات برای خانهسازی است؛ نه برای خیمهسازی.
متأسفانه گفتمان چیره و رایج در بحثهای تعلیم و تربیت و در بحثهای رسانهای ما را گیر میاندازد. در حقیقت این مباحث کم میآورند؛ فرض کنید ما بخواهیم نقشهای طراحی کنیم و در آن مشخص کنیم که در کلاس اول، دوم، سوم و ... به دانشآموزان درباره امام حسین (ع) چه بگوییم. شما فکر میکنید، آنها منتظر من و شما میمانند؟ کسی که برسد به خیمه مرکزی پرده را بالا میزند و به خیمه وارد میشود. او به ما میخندد. با خود میگوید، اینها فکر میکنند که من میخواهم، پلهپله راه را طی کنم. شاید کسی هم باشد که هرگز نخواهد وارد خیمه شود و درباره او نیاز به جرقهای است که روزی زده شود و او را به فکر وادار کند.
در اصل این نگاه که فرهنگ حسینی و عاشورایی را بهطور حتم و انحصاری از راه کتاب درسی نشر دهیم، نگاه درستی نیست و اتفاق هم نخواهد افتاد. گاهی رسمی کردن یک گفتمان و فرهنگ آن را از بین میبرد. اگر یک درخت تنومند را از جنگل در بیاوری و در خاک باغچه بکاری، خشک خواهد شد. کسی که میخواهد حسینی تربیت شود، این را برای ویترین نمایشگاه نمیخواهد. دوست دارد خودش حرکت کند و راه بیفتد به سمت خیمه. ما فقط باید مراقبت کنیم که تلنگرهای لازم یک جاهایی زده شود.
چگونه؟
درباره تألیف کتب درسی من نمیتوانم بگویم، اهداف مؤلفان تا به حال در آن افق بلندی که باید باشد، بوده است. هر مؤلفی برای خودش، فکر، انگیزه، ایمان و عملی دارد. ممکن است مؤلفی، مطلبی را تنها به دلیل مطالبات و اقتضائات اجتماعی آورده باشد. ممکن است از او خواسته باشند و او انجام داده باشد. ممکن است که مؤلفی هم با خواست خود و با خلاقیت، دغدغه و انگیزه خودش مطلبی را آورده باشد که بیتردید، تأثیرگذاری اینها متفاوت است. در صورتی که اگر شما با سانتیمترها و اندازهگیریهای متداول به آنها نگاه کنید، ممکن است، اختلاف آنها را متوجه نشوید یا مطلب اول از نظر شما فنیتر، تخصصیتر و جالبتر به نظر برسد.
من معتقدم، فضای نقد و بررسی درباره دستگاه تعلیم و تربیت امام حسین (ع) نباید به چارچوبهای خشک و تنگ به ظاهر علمی برود. این چارچوبها برای خانهسازی است. هیچگاه اشاعه این مکتب به دست ما نیست. نور، نور است و ما از آن استفاده میکنیم. حتی تصور اینکه ما آن را زیاد میکنیم، غلط است. ما باید از آن خوب استفاده کنیم تا خوب استفاده کردن ما زمینهای شود، برای خوب استفاده کردن دیگران. ان الحسین مصباح الهدی؛ خودش مصباح است. ما فقط باید فضا را باز کنیم و همانطور که از قبل گفتم، آدرس غلط ندهیم. وظیفه آموزش و پرورش، حوزه، رسانهها و ... معرفی دقیقتر و عمیقتر و زمینهسازی مناسب است؛ اما اینکه در ادامه چه اتفاقی میافتد، در اختیار من و شما نیست.
اما با این نوع نگاه ممکن است، ضعفی که به نظر من در پرداخت به موضوعات دینی در کتب درسی بهویژه در مقطع ابتدایی وجود دارد، همچنان باقی بماند.
من بههیچوجه ادعا نمیکنم، کتابهای موجود، بهترین هستند؛ من میگویم، آنچه در متون درسی ماست، غنیتر از متن آموزش و پرورش است. به شما هم عرض میکنم که هر یک از متونی را که اشکال دارد، به مؤلفش اطلاع دهید. ما درباره این موضوع که همیشه باید در حال بهینه کردن محتوای مطالب کتب درسی باشیم، اختلاف نظر نداریم؛ اما من میگویم، امکانات و تواناییهایمان را باید به هم گره بزنیم؛ یعنی خیمههایمان را به هم نزدیکتر و وصل کنیم.
اتفاقاً من نیز سؤال میکنم که چگونه این خیمهها را به هم وصل کنیم؟ این روزها نظریهپردازی درباره نحوه آموزش و پرورش دانشآموزان و دانشجویان کم نیست؛ اما کمتر عملی شدن آنها را میبینیم.
یکییکی باید گره بزنیم؛ یعنی ببینیم، همین حالا کار شما چقدر میتواند، کار ما را تعمیق کند و آن را تکامل دهد و همان کار را انجام دهیم. من هم معتقدم که گاهی ممکن است، یک پاراگراف، یک صفحه و یا یک درس بتواند، بسیار بهتر از چیزی که در حال حاضر وجود دارد، باشد. اینکه میتواند بهتر باشد، امری مشخص است.
بهطور قطع همه تولیدات بشری میتوانند بهتر از چیزی که هماکنون هستند، بشوند.؛ اما اینکه چگونه باید بهتر شود، مهم است؛ یعنی ما بیاییم و بگوییم روی فلان صفحه کار کردهایم و برای نمونه این صفحه به این دلایل باید جایگزین آن بشود. بسیار خب، بیشک همکاران ما هم میپذیرند. در حقیقت گرهزدن خیمهها، بسیار مهم است؛ البته تا به حال هم این کار را انجام دادهایم و باید بیشتر انجام دهیم. ضمن اینکه در آسیبشناسی این موضوع بهتر است که به جای نقاط آسان و آشکار به سراغ نکات عمیق و مشکل برویم. تصحیح و بهینه کردن متون درسی امری بدیهی است و البته مشخص و بررسیشدنی است؛ اما توجه به متن آموزش و پرورش ضروریتر است. مهم است که ما با همدلی و همفکری تلاش کنیم، عده بیشتری را به خیمه حسینی بکشانیم و خیمهها را گستردهتر کنیم.
* مدیر کل دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی وزارت آموزش و پرورش
کد مطلب: 13282
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/13282/خیمه-خانه-نیست