عشق حقیقت است اگر حمل مجاز میکنی
هندسه روحانی
گزارشی از نشست گروه هنر با استاد کیخسرو خروش
1 اسفند 1388 ساعت 0:31
در شماره ۵۱ طی مصاحبهای با «دکتر یحیی یثربی» درباره کتاب «گلاب اشک» که ایشان مقدمه آن را نوشته بودند، گفتیم: «گلاب اشک نام کتابی است که در آن گلچین مراثی حضرت سیدالشهدا (ع) در قالب ترکیببند به خط «استاد کیخسرو خروش» آمده است.» از همان موقع مترصد موقعیتی بودیم که ساعتی هم در خدمت استاد کیخسرو خروش باشیم که خدا را شکر در نهایت توفیقی دست داد.
سمیرا شاهقلی: در طبقه سوم ساختمان خانه هنر به انتظارش نشسته بودیم؛ خانهای كه زینتش هنر استاد بود و صفایش وجود او چهره آرام و صبوری كه با دستان لرزانش عشق و عرفان را به جریده عالم به یادگار گذاشته است. زیبایی و آرامش خانه هنر گویای این موضوع است. استاد تنها به عالم مادی بسنده نكرده است و هنر را ودیعه خداوند در نزد انسان میداند او میداند كه خالق عالم، طبع و سرشت انسان را زیباپسند آفریده است؛ از اینرو، هر پدیده كه با زیبایی درآمیزد لایق بودن و جاویدان شدن است به همین جهت تلاش میكند تا اصول زیبایی و هنر را در همه وسایل و پدیدههایی كه در زندگی روزانه با آنها سر و كار دارد، به كار بندد.
استاد میداند كه هنر و قلم زمانی انسانها را به اوج میرساند كه با عشق الهی و قدسی همراه باشد و در صورت ارادت به اهل بیت (ع) است كه به قلب انسانها نفوذ میكند. او با «گلاب اشكِ» خود كه حاصل سرشكهای چشمه درونی اوست، تركیببندی به بلندای قیام عاشورا بر صحیفه تاریخ حك كرده است؛ صحیفهای كه تجلیاش چشم هر صاحبدلی را مینوازد.
آموزش خوشنویسى را از سال ۱۳۴۱ نزد استاد «سیدحسین میرخانى» آغاز کرد. در سال ۱۳۵۲ پس از اخذ مدرك استادى به عنوان یكى از قدیمىترین استادان معاصر خوشنویسى به تربیت هنرجویان همت گماشت. در نقاشى نیز استعداد سرشارى دارد. تاكنون بیش از ۲۰ عنوان كتاب اعم از متون كهن و اشعار شاعران كلاسیك و شاعران معاصر را خوشنویسى كرده است. خوشنویسى دیوان حافظ، رباعیات خیام، سفرنامه ناصرخسرو، یوسف و زلیخا، لیلى و مجنون و ... از جمله آثار وى به شمار مىروند.
همیشه در نگاه اول به یك خوشنویس و نقاش، آنچه توجه را جلب میكند، دستهای هنرمند است؛ دستهایی كه سالها در خدمت خلق بودهاند و گویی در آنها انرژیای موج میزند، استاد كیخسرو خروش كه در روزگار ما بیشك یكی از سرآمدان نستعلیقنویسی در كتابت این خط است در هنرهای تجسمی صاحبسبك و دستی تواناست، استاد با مددگیری از ظرافت و دقت، لطافت هنر نازكانه خط و نقش را همراه یاقوت و استحكام به جلوه و حضور مینشاند.
استاد خروش كه در هنر خط، فقط در عرصه آموزش به هنرجویانش این روزها فعالیت میكند، از كهولت سن و دشوار بودن فعالیت خوشنویسی در این روزگار سخن میگوید، وی متجاوز از ۱۰ سال است كه به طور جدی به كتابت نپرداخته؛ چرا كه معتقد است: «خط، یك هنر بسیاربسیار مشكل و در واقع نوعی ریاضت است که با افزایش سن، اختلال در دید، ضعف جسمانی و بیحوصلگی سازگاری ندارد؛ پس من فعلاً ترجیح میدهم، نقاشی كنم. جز روزهای سهشنبه كه كلاس دارم و در منزل مقداری سرمشق مینویسم؛ دیگر در زمینه خوشنویسی فعالیت نمیكنم.»
اگر چه به دیوارهای دفترش نمونههای هنر وی در عرصه خوشنویسی آویخته شده است كه یادگار سالهای پیشین است، این روزها بیشتر نقاشی میكند؛ نقاشی به سبك رئال؛ چرا كه معتقد است، نقاشی آن نظم و انضباط سفت و سخت خط را ندارد؛ اگر چه آن هم قواعد خودش را دارد.»
وی كه با یادآوری سالها فعالیت خود در هنر خوشنویسی لبخندی بر لب مینشاند، میگوید: «از همه آثارم در زمینه هنر خوشنویسی نسبتاً راضی هستم؛ اما از كتابت تركیببندهای عاشورایی كه سالها پیش انجام دادهام به نسبتِ آثار دیگرم، راضیترم.»
این هنرمند درباره «گلاب اشك» میگوید: «اوایل انقلاب مرحوم دكتر سادات ناصری به فكر افتاد كه تمامی تركیببندهایی كه در مراثی واقعه كربلا سروده شده از زمان محتشم یعنی دوران صفویه تا مشفقكاشانی در زمان حاضر را گردآوری كند؛ ایشان نسخهبهنسخه تركیببندها را به من میدادند و من كتابت میكردم، این كتاب ماند تا اینكه حدود چند سال قبل با انتخاب قسمتی از آن مجموعه تحت عنوان «گلاب اشك» چاپ شد؛ البته اسمی كه مرحوم سادات ناصری برای این كتاب انتخاب كرده بودند، «از محتشم تا مشفق» بود.
استاد خروش در اشاره به ضرورت كتابت تركیببندهای عاشورایی گفت: «كتابت تركیببندهای عاشورایی ایدهای بسیار تازه و ضروری بود، برخی از این تركیببندها از شاهكارهای ادبی به شمار میرفتند و استادان و شعرای طراز اول آنها را سروده بودند؛ بنابراین ضروری بود كه این ارزشهای معنوی گردآوری و در مجموعهای چاپ میشد؛ همچنین تاكنون چنین كاری انجام نشده بود و جای چنین اثری خالی بود؛ درحالیكه سایر كتابها به صورت مكرر خوشنویسی شده بودند؛ بنابراین مجموعه این علتها انگیزه و شوقی معنوی را برای كتابت این تركیببندها در من بهوجود آورد؛ اكنون كه به كارنامه كاری خود نگاه میكنم، از این كار بسیار راضی هستم، جالب اینجاست كه به خواست خدا این اثر در زمانی كتابت شد كه من نقصانی در كار كتابت برایم پیدا نشده بود و در زمان توانایی اجرای خوشنویسی بودم. برای همین، از بهترین كارهای من به حساب میرود و از این بابت خوشحالم.»
استاد معتقد است كه هنرمند هیچگاه تمام و كمال از كار خود راضی نمیشود، به همین علت است كه در طول زندگانی خود دائماً به دنبال تحول و كمال است.
وی در تعریف هنر میگوید: «متخصصان و هنرشناسان تعاریف متعددی از هنر ارائه كردهاند و به اعتقاد من این تعاریف شامل برخی از هنرها میشود و شامل برخیها نمیشود؛ البته تاكنون تعریف جامع و كاملی عرضه نشده است؛ اما در بین تعاریف، من تعریف تولستوی از هنر را بیشتر میپسندم؛ چرا كه وی نوعی تمامیت به هنر بخشیده است؛ تولستوی میگوید: «اگر شخصی احساسی را كه در تجربه یك رویداد، به وی دست داده را به دیگران، به گونهای منتقل كند كه این احساس و تجربه عیناً به دیگری هم منتقل شود، كاری هنری انجام داده است.»
استاد خروش هنر آیینی را هنری میداند كه به نوعی با مفاهیم والای انسانی، دینی و اسلامی پیوند خورده باشد، وی همچنین معتقد به وجود حد و مرزی مشخص بین هنر آیینی و غیرآیینی است؛ وقتی از وی خواستیم درباره هنر آیینی برایمان بگوید، گفت: «آثار باشكوهی كه در طول تاریخ اسلامی به وجود آمده، هنرهای آیینی هستند، معماری زیبایی كه خاص ایران است و در ساخت بناها و مساجد به كار رفته است و هنر خوشنویسی كه در خدمت كتابت آیههای قرآن، مداحی، مراثی عاشورایی، احادیث نبوی و ائمه اطهار (ع) و ... بوده همه از نشانههای هنر آیینی است.
خوشنویسی، مهمترین هنری است كه در طول تاریخ اسلام در خدمت ترویج متون اسلامی بوده است؛ حتی میتوان گفت، خوشنویسی نمونه بارزی از هنر آیینی است.»
استاد خروش كه خود سالها خوشنویسی را در خدمت عشق و عرفان قرار داده، معتقد است كه خوشنویسی را باید شاخصترین هنر در پهنه سرزمینهای اسلامی دانست و به مثابه زبانِ هنری مشترك، برای مسلمانان تلقی كرد؛ البته خوشنویسی فینفسه میتواند غیردینی هم باشد؛ ولی خوشبختانه در طول تاریخ، هنر نویسندگی و شاعری رابطهای قوی با مذهب داشتهاند؛ بنابراین وقتی خوشنویس، اثر ادبی ارزشمندی را تحریر میكند، دور از آیین اسلام نبوده؛ بلكه بخشی از آن بوده است؛ اگر چه فینفسه ممكن است، آیینی نباشد؛ به همین علت است كه در سرلوحه هنرهای آیینی میتوانیم خط را قرار دهیم و هنرهای دیگر را كمتر؛ البته نمونههای دیگرِ هنری نیز در خدمت هنر آیینی بودهاند، به ویژه نقاشی؛ اما نسبت به خط، حضور كمرنگتری داشتهاند؛ پس خط پرحضورترین هنر در هنر آیینی است.
وی در ادامه میگوید: «هر اثر هنری كه در زمینه خط به وجود آمده، رابطهای با دین اسلام داشته و بدون ارتباط با آن نبوده است؛ بنابراین خط نستعلیق هم، مثل سایر خطوط اسلامی، آثاری را به وجود آورده، این خط نقش عمدهای در راستای ترویج قرآن و كتب ارزشمند فقهی، ادبی و آیینی داشته است.»
استاد خروش كه این روزها را با هنر نقاشی میگذراند، میگوید: «عاشورا، مهمترین مضمونی بوده كه طی سالیان بسیار در انواع هنرها جلوه پررنگی داشته است؛ اما متأسفانه امروزه این حضور در نقاشی، بسیار كمرنگتر از گذشته شده؛ ولی در یک زمان، چون عرصههای مختلف هنرنمایی در زمینه نقاشی كم بود؛ صرفاً در قالب نقاشی عرضه میشد، آن موقع دوره ترویج بود؛ ولی در زمان ما كمرنگ شده، چون اولاً هنر نقاشی صرفنظر از نگارگری یك هنر بینالمللی است كه به عنوان یك ابزار میتوانیم از آن یاد كنیم كه این ابزار میتواند در خدمت دین و مذهب قرار گیرد یا در خدمت چیز دیگری. این ابزار، این قدرت و توانایی را دارد كه در هر زمینهای اثری را به وجود آورد؛ اما در وضعیت كنونی استخدام هنر نقاشی در خدمت دین و هنرِ آیینی، كمرنگ شده است.»
وی در بحث نقاشی و سایر هنرهای تجسمی و نسبت آنها با نهضت عاشورا، میگوید: نقاشی از دیرباز در خدمت عاشورا قرار داشته و نمونههای بسیار شاخصی از این نوع هنر را به وجود آورده است؛ مثلاً تصویرگری از واقعه عاشورا در دورههای خاصی از تاریخ وجود داشته است؛ علاوه بر آن بر اساس نوحهها و مراثی عاشورا نیز تصاویری شكل گرفتهاند كه امروزه مرجعی برای هنرمندانِ معاصر به شمار میروند.»
خروش در اشاره به حمایتهای دولتی از هنرهای آیینی میگوید: «برخی از هنرهای آیینی، مورد حمایتهای دولت قرار میگیرند، برای نمونه در موسیقی، فیلمسازی و ... میتوانیم این حمایتها را به نحو مطلوبی مشاهده كنیم؛ شاید چون تعداد مخاطبان بیشتری را شامل میشود؛ البته برخی از هنرها نیز چندان به حمایتهای دولتی نیاز نداشتند مثل خوشنویسی كه در همیشه تاریخ راه خود را طی كرده است.»
هنرمندی كه سالها عمر خویش را صرف ماندگاری و جاودانگی هنر كرده است و اكنون در دورانی كه خود از آن با عنوان «بازنشستگی» نام میبرد، به تربیت شاگردان امروز و شاید استادان فردا میپردازد؛ وضعیت كنونی خوشنویسی در میان جوانان را خوب ارزیابی میكند و میگوید: «جای امیدواری است، گاهی این فكر برایم پیدا میشود كه شاید اتفاق بیفتد و كسی دیگر به سراغ این هنر نیاید به علت اینكه جامعه نوین بشری پذیرای این ریاضت و تحملِ محنت نیست؛ اما با مشاهده برخی استعدادها در بین طبقه جوان امید نگهداری از هنر میراثهای گذشتگان برای آیندگان قوت میگیرد.»
از وی پرسیدیم كه اگر بخواهد تجربه دینی و عرفانی خود را در قالب هنر منتقل كند، از چه قالبی استفاده خواهد كرد؟ گفت: «خط و نقاشی؛ البته امكانات نقاشی بیشتر است، چون خط، تابع یك قالبِ از پیش تعیین شده است و این مشكل ایجاد میكند؛ كما اینكه خط یك هندسه روحانیه است؛ یعنی آنچه در ضمیر فرد وجود دارد، با خط منتقل میشود.»
استاد خروش، خط و نقاشی را كمال میبیند و به تلفیق آن دو اعتقادی ندارد: وی میگوید: «هیچ وقت اعتقادی به تلفیق خط و نقاشی نداشتهام؛ اینها دو هنر مستقل و هر دو در كمالاند. احتیاج نیست كه تلفیق شوند و در كنار هم قرار گیرند. نقاشی برای خودش، دنیایی دارد و خط هم دنیایی و من تلفیق این دو هنر را نمیپسندم.»
استاد درباره سیاهمشق و ابتكاراتی كه این روزها در نگارش این سبك از خوشنویسی وجود دارد كه تولید سایه روشن و خطوط پررنگ و كمرنگ میكند و به نوعی به هنر نقاشی نزدیك میشود، میگوید: «سیاهمشق، هنری است كه در حیطه خط ارزیابی میشود، نه نقاشی.
این ابداعات بد نیست؛ اما من معتقد به آنها نیستم. اصلاً سلیقه شخصیام چیزی غیر از این بوده است.»
استاد قالبهای متفاوت خط نستعلیق همانند چلیپا، سیاهمشق، كتابت و ... را دوست دارد؛ اما تعلق خاطرش بیشتر معطوف به چلیپا است. او میگوید: «همه سبكهای خوشنویسی خوبند و زیبا، منتها بستگی دارد كه هدف خوشنویس چه باشد.
اگر بخواهد تفننی خطی را بنویسد، سیاهمشق را انتخاب میكند؛ اگر بخواهد یك كار پاكنویس ارائه دهد، قطعه را انتخاب میكند و اگر هم بخواهد در زمینه كتابت كار كند و كتابی را با خوشنویسی بنویسد، بسته به روحیات، سبكی را انتخاب میكند.
اما من شخصاً اگر بخواهم زمانی خطی را برای خودم، بنویسم، ترجیح میدهم به شیوه چلیپا بنویسم.»
اینقدر مجذوب میشوی كه وقتی با تلنگری به خودت میآیی، تازه متوجه زمان میشوی و میفهمی كه باید بروی؛ چرا كه شاگردان استاد كه تا ساعتی دیگر به دنیای عشق و هنر متعالی وارد میشوند، یكایك از راه میرسند تا با شوقی وصفنیافتنی به جمعِ محرمان خلوتِ انس بپیوندند. میروم و با خود زمزمه میکنم:
آن دوست كه دیدنش بیاراید چشم
بی دیدنش از دیده نیاساید چشم
ما را ز برای دیدنش باید چشم
ور دوست نبینی به چه كارآید چشم
کد مطلب: 13352
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/13352/هندسه-روحانی