کد مطلب : ۱۳۳۹۱
رئیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
طرح مسائل جناحی خلاف جوهره نیایشهای جمعی است
تعریف شما از نیایش چیست؟
ابتدا لازم میدانم از مجله «خیمه» به دلیل توجه ارزشمندی كه به این موضوع دارد، تشكر كنم؛ چون ما در جامعهای زندگی میكنیم كه دین در آن یك عنصر حیاتی است و نقش مهمی، چه از لحاظ اجتماعی و چه از جنبه فردی از گذشته تاكنون داشته و دارد؛ بنابراین پرداختن به چنین موضوعی چه از جنبه دینی و چه از منظر روانشناختی و جامعهشناختی ارزشمند است.
نیایش را میتوان در عرصه كاملاً فردی، راز و نیاز یك نفر با معبود خود نامید. این راز و نیاز میتواند در یك خلوتگاه كاملاً آرام یا در قالب اجتماعات كوچك و بزرگ نیز انجام شود. البته باید گفت كه گاهی اوقات اجتماعات بزرگ، نسبت به اجتماعات كوچك، خلوت بیشتری را برای انسان فراهم میسازد؛ برای نمونه در جریان شبهای قدر كه چندین هزار نفر در مساجد حضور دارند، یك نفر میتواند حریمی برای خود به وجود آورد و تصورش این باشد كه هیچکس جز خدایش توجهی به او ندارد؛ اما در یك جمع كوچكتر این امكان كمتر است؛ چون انسانها در جمعهای كوچكتر میتوانند یكدیگر را زیر نظر داشته باشند.
به هر حال نیایش میتواند به معنای رابطهای بین عابد و معبود تلقی شود. در همین حال میتوانیم نیایش را هرگونه مناسك دینی، چه فردی و چه جمعی بدانیم. در واقع نیایش را به معنای وسیع آن میتوانیم به معنای عبادت در نظر بگیریم كه در آن صورت نماز فرادی و نماز جماعت هر دو نیایش تلقی میشوند.
با توجه به اینكه اصالت نیایش رابطهای فردی بین عابد و معبود است، شكل جمعی نیایش چه محاسن و احیاناً معایبی نسبت به حالت فردی آن دارد؟
در دین اسلام تأكید بسیاری بر انجام عبادات به صورت جمعی وجود دارد؛ برای نمونه در نماز كه افضل عبادات است، میبینید كه خواندن نماز جماعت در مقایسه با نماز فرادی بسیار تأكید شده است و ثواب آن بسیار بیشتر است. یك جلوه دیگر عبادات و نیایشهای اسلامی، حج است كه اجتماع در ذات آن نهفته است.
در حوزههای دیگر نیز همینگونه است. حتی عبادتی چون روزه هم شكل «جمعی» به خود گرفته است و هویت جمعی به روزهداران میبخشد. روزهدارانی كه احساسات و انگیزههای مشترك دارند، روزهدارانی كه باید و نبایدها و غم و شادیهای مشتركی را تجربه میكنند، همه، گرسنگی و تشنگی را تحمل میكنند و در نهایت بعد از یك ماه همگی به استقبال عید فطر میروند؛ بنابراین در مكتب اسلام، اجتماع عنصر مكمل نیایش است.
اینگونه نیست كه در دین اسلام، نیایشها و عبادات فردی بر نوع جمعی آن برتری داشته باشد؛ اما نباید فراموش كنیم، اساساً جوهره نیایش، فردی است. در واقع جوهره نیایشی هم كه در جمع صورت میگیرد، فردی است. در نماز جماعت اینگونه نیست كه نمازگزاران به صورت دستهجمعی با خدای متعال ارتباط برقرار كنند، بلكه آنها جمع میشوند كه یك ارتباط با معبود خود داشته باشند؛ یعنی یكایك نمازگزاران باید با اخلاص عمل وارد نماز شوند و یكایك آنها موظف هستند كه به تكالیف خود در نماز عمل كنند؛ برای نمونه همه نمازگزاران باید اذكار را درست تلفظ كنند و اعمال را درست انجام دهند. اینگونه نیست كه به دلیل اینكه سایر نمازگزاران اعمال خود را به خوبی انجام میدهند، نماز همه درست باشد؛ چون وقتی من در جماعت، نماز میخوانم یا در مراسم دعایی شركت میكنم، باز خودم در حال نماز خواندن یا نیایش كردن هستم.
دعا یعنی گفتوگوی میان خالق و مخلوق. دعا یعنی اینكه عبد، عابد خود را میخواند و با او گفتوگو میكند و در جایگاه بندگی خود از او چیزی میخواهد. حتی اگر خطیبی هم دعایی میخواند، یكایك نیایشگران آمین میگویند؛ یعنی یكایك آنها همان تقاضا را به زبان خودشان تكرار میكنند. اگر اجتماع به انسان كمك كند كه نیایش او به شكلی عمیقتر، دامنهدارتر و وسیعتر انجام شود، جمع به كمك نیایش میآید و نیایش جمعی ارزشمندتر میشود.
این قبول؛ ولی نیایش جمعی ممكن است، دچار آفت ریا نیز بشود؟
بله؛ در خصوص آفت ریا كه در عبادات و نیایشهای جمعی مشاهده میشود، باید گفت كه اگر نمایش ظاهری عبادت جایگزین عبادت اصیل انفرادی شود، آن وقت نیایش جمعی هویت خود را از دست میدهد؛ یعنی اگر کسی فقط به دنبال صورت ظاهری نیایش باشد و به بطن آن توجهی نكند، آن وقت جوهره نیایش از بین میرود؛ بنابراین باید گفت كه نیایش در ذات، پدیدهای است كه حضور، هویت و ذهنیت فردی در آن دخیل است كه اگر این ذهنیت فردی در میان اجتماع باشد، ارزش و ماندگاری بیشتری دارد؛ اما آفت نیایش جمعی، ریا و تظاهر است كه در روایات دینی از آن به عنوان «شرك خفی» نام برده شده است. ریا ارزش عبادت را از بین میبرد و چیزی از آن باقی نمیگذارد؛ پس نیایش جمعی بهرغم ارزشمندی آن میتواند از محتوا خالی شود و ارزش اصلی خود را از دست بدهد. حال باید ببینیم كه آیا در ذات اجتماع این ریاكاری یا تظاهر وجود دارد یا اینكه تنها یك احتمال است. من فكر میكنم حالت دوم (احتمال) صحیح باشد. شارع مقدس و رهبران دینی به نیایش جمعی توصیه كردهاند تا نیایش جمعی تقویت شود، استمرار یابد و حتی تسهیل شود؛ اما در مواردی میبینیم كه چنین آفتی وارد نیایش جمعی میشود و محتوا و اصالت آن را از بین میبرد. این اتفاق در جاهایی میافتد كه از نیایش بهرهبرداری سوء، میشود.
یعنی چه؟
یعنی یک نفر به دنبال آن است تا دیگران را دور خود جمع كند و دایره نفوذ و قدرتش بیشتر شود. در آن صورت دیگر چنین نمازی فضیلتی ندارد و چیزی از نماز باقی نمانده است. اگر هدف از نیایشِ جمعی ایجاد فرصتی برای بهرهبرداری صرف باشد، دیگر ارزش عبادت از بین میرود. در حالی كه عبادت و نیایش جمعی بسیار ارزشمند است.
پیام انقلاب اسلامی جدا کردن سیاست از عبادت و عبادت از سیاست نیست. اگر نیات درست و سیاست صادقانهای وجود داشته باشد، عبادت جمعی میتواند سیاسی باشد و باید همینطور باشد و سیاست نیز میتواند عبادی باشد؛ بنابراین من نمیتوانم نماز جمعهای را كه سیاسی نباشد، تصور كنم. من نمیتوانم نماز عید فطری را كه سیاسی نباشد، تصور كنم.
در همین حال نمیتوانم رفتار سیاسی دینی را تصور كنم كه عبادی نباشد؛ اما گاهی اوقات منافع جناحی در میان میآید و کسی نه برای حفظ مصالح جامعه اسلامی بلكه برای منافع خود یا گروه خود وارد مناسك جمعی میشود و از آن استفاده میكند كه معنای آن اخلاص را از بین بردن است. چنین كاری نه سیاست درست و نه عبادت درستی است. در این شرایط اساساً نمیتوان این رویه را عبادت تلقی كرد، چه برسد به عبادت جمعی.
به نظر من این كار نوعی استفاده غلط از مناسك دینی است؛ برای نمونه اینكه یك مداح به خودش حق بدهد كه جای یك مفتی بنشیند و در مورد نقد جناح مقابلش و نه برای نقد كفار دین و جامعه، فتوی صادر كند و فضایی ایجاد كند كه بهرهمندی دنیوی خود و همراهانش را موجب شود، نه عبادت و نه سیاست است، بلكه نوعی بازی سیاسی با پسزمینه دینی است؛ بنابراین اگر قبل از انقلاب یك خطیب، منبری و واعظ، بحثی از سیاست را مطرح میكرد، این كار میتوانست با فرض اخلاص در عمل و آمادگی خلقالله برای استقبال از خطر در نظر گرفته شود كه در این كار بهره مادی وجود نداشت.
امام حسین (ع) نیز همین الگو را به ما داده است. آن حضرت توسط منبر و خطابه به پیروانش هشدار میدهد و از آنها میخواهد كه برای نهی از منكر آماده شوند. در جریان دفاع مقدس نیز همینگونه بود و جوانان و بسیجیان ما در فضای عبادی مثل دعا و نماز جماعت آماده میشدند، برای اینكه به جنگ دشمن بروند و جانشان را فدا كنند. این كجا و نیایشهایی كه در تقابلهای جناحی خلاصه میشوند، كجا؟ بنابراین باید گفت، هنگامی كه بحث سیاسی در محافل دینی با هدف رشد و تعالی جامعه مطرح میشود، بحث مثبتی است؛ چون همسو با عدالت است؛ ولی آنجایی كه منافع جناحی وجود دارد و تقابلهای جناحی برجسته میشود، اساساً در تعارض با روح نیایش است.
چرا؟
به دلیل اینكه نیایش آمده است تا منافع اصیل و كلان دنیوی و اخروی را با هم ببینیم؛ اما اگر به دعواهای جناحی بیشتر توجه شود؛ یعنی همه دنیا و آخرت، در منافع عده خاصی خلاصه میشود.
عدهای ممكن است دوستان ما باشند؛ ولی دلیل نمیشود كه عبادتمان را به منافع عدهای خاص تقلیل بدهیم؛ هرچند كه انسانهای خوبی هم باشند. آنان در جای دیگری باید خود را اثبات كنند؛ ولی در نیایشهای جمعی باید اجازه داد، تمامی کسانی كه مبانی دینی و اعتقادی مشتركی دارند، با هم نیایش داشته باشند و سیاست به معنای عام را با همدیگر داشته باشند؛ حتی در محفل دینی؛ اما جای مرزبندیهای جناحی در عرصه نیایشهای جمعی نیست. این كار نوعی سوءاستفاده و خلاف جوهره نیایش است.
در همین حال میتوان فرض کرد، كار سیاسی در نیایشهای جمعی درست است. اینطور نیست كه در نیایشهای جمعی نباید اصلاً كار سیاسی كرد؛ برای نمونه وقتی مسلمانان غزه و چین کشته میشوند و به آنان ظلم و ستم میشود، باید از آنها دفاع كرد. هیچ ایرادی ندارد كه یك خطیب جمعه نقدهایی را كه منافع مردم و مصالح نظام و جامعه را دربر دارد، بیان كند. این كار درست است؛ اما یك مداح حق ندارد مسائل جناحی خود را در یك نیایش جمعی كه چند هزار نفر در آن شركت كردهاند، بیان كند، در حالی كه بسیاری از مخاطبان و کسانی كه در این نیایشها شركت كردهاند، دیدگاه سیاسی و جناحی دیگری دارند. این کار او، به طور قطع سوءاستفاده از این تریبون است.
با توجه به مسائلی كه شما به آن اشاره كردید، برای اینكه جلوی ورود دیدگاههای جناحی و سلیقهای را به نیایشها و عبادات جمعی بگیریم، باید چه كار كرد؟
من معتقدم كه معضل فرهنگی، راهحل فرهنگی دارد. نمیتوان با روشهای سیاسی و امنیتی مسائل فرهنگی را حل كرد. در عرصه مدیریتی میتوانیم، مشوقهایی را برای تشویق رویههای درست در نظر بگیریم و موانعی را برای كنترل رویههای غلط ایجاد كنیم؛ ولی برای اینكه بخواهیم به راهحلی برسیم، باید اطلاعرسانی كنیم و فضایی برای نقد و آگاهیبخشی ایجاد كنیم. نباید به دلیل اینكه مناسك دینی ارزشمندند و از یك قداستی برخوردارند، از نقد آنها غافل شویم. نقد مناسك دینی باید در جامعه مطرح شود؛ البته نه به گونهای كه بنیاد مناسك دینی را به زیر سؤال ببرد، بلكه به گونهای كه ابهامات و شبهات بیان شوند. نباید اینطور تلقی كرد كه اگر مراسم و نیایشی نقد میشود، یعنی مثلاً شب قدر یا زیارت عاشورا نقد شده است.
لطفاً كمی واضحتر منظور خود را بیان كنید؟
ببینید یكی از عناصر تعیینكننده و فوقالعاده تأثیرگذار كه به ترویج وسیع نیایشهای جمعی در سالهای اخیر منجر شده است، رسانه و به طور ویژه تلویزیون است. رسانه درباره این موضوع الگوسازی كرده، الگوهای جدیدی ارائه داده و انگیزهها را برای شركت در نیایشهای جمعی و برگزاری چنین محافلی تقویت كرده است. تلویزیون یك پدیده بسیار کارساز در جامعه مدرن است. در جامعه ما نیز تلویزیون پوشش بسیار گسترده و برای بیشتر مردم پذیرش بالایی دارد و توجه بخش زیادی از جامعه را به خود جلب كرده است؛ بنابراین رسانهای كه مشوق و مروج برگزاری چنین مجالسی است، باید در نقد آنها نیز پیشگام باشد. ما نباید تلویزیونی را كه مخاطبان چند میلیونی دارد، عرصهای برای ترویج این محافل قرار بدهیم؛ اما هنگامی كه زمان نقد میرسد، این مسئله را تحمل نكنیم.
باید نقد را تحمل كرد؛ البته نقد مثبت و سازنده كه هدفش اطلاعرسانی است. تلویزیون است كه باعث میشود، یك سری رویههای عزاداری و الگوهای عبادی در نقاط گوناگون كشور رواج یابد؛ بنابراین باید به این موضوع توجه داشت، هنگامی كه چنین بستری فراهم میشود، این بستر بسیار ارزشمند است. هر پدیدهای هم كه ارزشمند و ذیقیمت باشد، طمع را به خود جلب میكند؛ بنابراین وقتی بستر ارزشمندی را فراهم میكنیم، باید خطرات و تهدیدهایی را نیز كه متوجه آن است، گوشزد كنیم. نباید اجازه دهیم كه این بستر در اختیار عدهای خاص قرار بگیرد كه شرایط لازم آن را ندارند.
منظورتان از شرایط لازم چیست؟
یعنی دانش دینی و اخلاق دینی. کسانی موفق هستند كه این دو ویژگی را دارند؛ ویژگیهایی که در روحانیان وجود دارد.
به طور طبیعی و در طول تاریخ رهبران دینی، روحانیان بوده و هستند؛ یعنی دینشناسانی كه رهبران دینی هستند. اخلاق دینی باعث میشود كه روحانی، مردمی و با مردم مأنوس باشد. دانش دینی هم باعث شده است كه روحانیان، اعتماد مردم را جلب كنند. دانش دینی و اخلاق دینی، دو شاخصی است كه روحانیان و سایر پیشگامان دینی همواره از آن بهرهمند بودهاند.
نقش رسانه درباره این موضوع چیست؟
رسانه باعث شده است، در كنار رهبران دینی كه از دو عنصر علم و ایمان دینی بهرهمند هستند، عناصر دیگری نیز وارد شوند كه قدرت اثرگذاری بالایی دارند. یكی از این گروهها فیلمسازان هستند. ما میبینیم فیلمسازانی وارد عرصه دین و محافل دینی میشوند كه لزوماً این ویژگیها را ندارند؛ اما با كمك مشاوران دینشناس از ابزار رسانه، برای عرضه و ترویج دین استفاده میكنند. در حالی كه در جوامع دیگر عكس این موضوع نیز صادق است و از رسانه برای تخریب دین استفاده میشود؛ مثل فیلمهایی كه هالیوود بر ضد انقلاب اسلامی و اسلام در سالهای اخیر ساخته و چهره تیرهوتاری از اسلام نشان داده است.
آیا مداحان نیز جزو گروههای تأثیرگذار محسوب میشوند؟
بله؛ مداحان عنصر برجستهتری هستند. گاهی اوقات مداحان جای رهبران دینی را با آن ویژگیهای علم و اخلاق و ایمان پر كردهاند؛ چراکه از هنر خودشان برای حركت در عرصه ترویج دین بهره میگیرند؛ بنابراین مداحان كانونهای نفوذی در میان دینداران شدهاند كه لزوماً شاخصها و شرایط روحانیان را نداشتهاند. البته، یك حكم كلی نیست و برخی از آنها این ویژگیها را دارند. اتفاقاً آن بخشی كه این ویژگیها (علم و اخلاق دینی) را دارند، همان كسانی هستند كه پا را از گلیم خود فراتر نگذاشتهاند و در چارچوب دینشناسان حركت كردهاند.
طبیعی است که این گروه، هنر بیشتری نسبت به روحانیان دارند؛ اما به اندازه روحانی دانش ندارند. خیلی از آنها نان هنرشان را میخورند؛ ولی لزوماً مثل روحانیان پایبند به چارچوبها نبوده و آنقدر نیز با توده مردم مأنوس نبودهاند. بهویژه آنهایی كه از ابزار رسانه نیز استفاده كردهاند؛ یعنی با كمك هنرشان بین جمعی از مخاطبان جایگاه پیدا كردهاند و با كمك رسانه، نفوذ این جمع بهشدت و بهسرعت گسترش پیدا كرده است؛ بنابراین بدون اینكه ویژگیهای روحانیان را داشته باشند و وجود این ویژگیها در آنها اثبات شده باشد، حوزه نفوذ بسیاری پیدا كردهاند.
چرا روی این موضوع این قدر تأكید میكنید؟
روحانی اگر دینشناس نباشد، مخاطبش را از دست میدهد. اگر پایبند به مبانی دینی هم نباشد، مخاطبش از او دور میشود؛ اما در مورد مداح لزوماً چنین توقعی وجود ندارد و این مسئله حوزه مداحی را دچار آسیب میكند؛ بنابراین میبینیم كه در طول تاریخ، مداحان همواره مورد توجه و كنترل روحانیان دینی یا مداحان ریشهدار و اصیل بودهاند تا دچار این آفتها نشوند؛ در نتیجه وقتی كه رسانه به صورت وسیعی حوزه نفوذ مداحان را گسترش میدهد، اینها قدرتی در جامعه دینی پیدا میكنند؛ بدون اینكه شرایط و كنترلهای لازم بر آنها وجود داشته باشد. در حالی كه در مورد روحانیت چنین چیزی وجود ندارد. باید از خود بپرسیم، چرا روحانیت در طول قرنها ماندگار بوده است؟ برای اینكه اگر روحانیت اخلاق دینی و دانش دینی نداشته باشد، از جامعه طرد میشود؛ چون با مردم تعامل مستقیم دارد.
پس چرا امروزه مداحی پدیدهای فراتر از سخنرانی روحانیان شده است؟
به دلیل اینكه رسانه پیوند قویتری با هنر مداح در مقایسه با دانش روحانی پیدا كرده است.
روحانی میخواهد سخنرانی كند. سخنرانی از نظر زیباییشناسی و عناصر هنری، نسبت به صدا و لحن خوش یك مداح، در رتبه پایینتری قرار دارد. لحن خوش یك مداح خیلی راحت از بستر رسانهای بهره میگیرد و رواج پیدا میكند و وقتی رواج پیدا كرد، بدون اینكه آن ویژگیهای لازم (ایمان، اخلاق و علم) را داشته باشد، در معرض آفات گوناگون قرار میگیرد؛ از اینروست كه اگر مداحان به جای روحانیان، محور نیایشهای جمعی قرار گیرند، نیایشهای جمعی بیش از گذشته در معرض آسیب قرار میگیرند.
آیا اظهارات شما به این معنی است كه برای جلوگیری از ورود آفت به نیایشهای جمعی و سلیقهای شدن آنها، باید كنترل این نیایشها و مجالس به دست روحانیان سپرده شود؟
در طول تاریخ رفتارهای دینی با مدیریت و محوریت روحانیان بوده است. در سده اخیر روشنفكران دینی هم در ترویج دین جایگاه پیدا كردند كه دلیل آن نیز روشن است. سطح معلومات و اطلاعات عمومی بالاتر رفته، تنوع سؤالات در حوزه مسائل دینی، گسترش و ادبیات و زبان پاسخگویی به این سؤالات و ابهامات هم تنوع پیدا كرده است؛ ولی كسی كه بدون بهرهمندی از آن مبانی یا بدون پایبندی به اخلاقیات و باورها بخواهد، با کمک از هنر و معلومات سطحی خود، مروج دین شود، نمیتواند یك مروج خوب باشد؛ مگر اینكه خود را همسو كند و از هدایتها و همكاریهای روحانیان كه این ویژگیها را دارند، بهرهمند شود.
طبیعی است، این پرسش پیش میآید كه آیا روحانیان از پس این كار برمیآیند؟ اینجاست كه بحث نقد نظام حوزه و روحانیت پیش میآید؛ یعنی ما باید تحلیل و بررسی كنیم كه آیا نیازهای امروز جامعه دینی مشابه نیازهای دینی سده گذشته است یا اینكه این نیازها متنوع شده است؟
من فكر میكنم این نیازها متنوع شده است. اگر نظام سنتی حوزه، پاسخگوی نیازهای دینی جامعه در سدههای قبل بوده، اکنون كه انتظارات و مطالبات جامعه دینی تنوع پیدا كرده است، توانمندی حوزه هم باید متنوع شود و این همان اتفاقی است كه در دهههای اخیر رخ داده است. امروز شما روحانیانی را میبینید كه به زبانهای خارجی مسلط هستند. ما امروز روحانیانی را داریم كه با دنیا و ادبیات بینالمللی آشنا هستند. در همین حال باید بگویم كه قدرت نگارش و تألیف در حوزه، امروز نسبت به ۲۰ سال پیش بسیار تغییر كرده است.
حوزه امروز خود را نسبت به گذشته تجهیز كرده است. امروز تعداد زیادی روحانی و طلاب جوان داریم كه وبلاگ دارند، مراجع تقلید وبسایت دارند؛ ولی بهرغم تمامی این پیشرفتها هنوز از زمان نه فقط در عرصه بینالمللی بلكه در صحنه ملی نیز عقب هستیم؛ بنابراین حوزه باید خود را «بهروز» كرده و با هنر و رسانه آشنا شود. حوزه باید با نظامهای جدید تعلیم و تربیت آشنا باشد و برای آن ایده داشته باشد. جامعه دینی به مبلغان و مروجان دینی نیاز دارد. مبلغان و مروجان دینی در جامعه جدید باید با مطالبات و ابزار جدید آشنا باشند؛ بنابراین نظام روحانیت در جامعه جدید باید بیش از قابلیتهای گذشته خود را توانمند كند و اگر این ویژگیها را نداشته باشد، از جامعه عقب میماند.
وضعیت مداحان را در این زمینه چگونه ارزیابی میكنید؟
ما امروزه مداحانی را میبینیم كه خود را جلوتر از حوزه و روحانی و علما میدانند و حتی برای آنها تعیین تكلیف میكنند. من به این مداحان اعتماد ندارم و به عنوان یك كارشناس به مداحی كه متكی به علمای دین نباشد و خود را برتر و جلوتر از علمای دین بداند، بدگمان هستم. به اعتقاد من، چه این مداحان این ادعا را بیان كنند و چه در عمل نشان دهند، در عمل نشان میدهند كه به چنین مبنایی پایبند هستند. این نوع مداحان مورد اعتماد نیستند و نیایشهای جمعی از این ناحیه بهشدت آسیبپذیر است؛ چراکه در نیایشهای جمعی عنصر احساسات و هیجان بسیار مهم است.
در این نیایشها، خودِ جمع، غلیان احساسات مشترك را باعث میشود و وقتی هدایت، كنترل و مدیریت این اجتماعات به دست کسانی بیفتد كه این پایبندیها و تواناییها را ندارند، این موضوع بهشدت خطرناك میشود؛ چون در این نیایشها، مخاطب یك یا ده نفر نیست، بلكه با یك جماعت عظیم سروكار دارند.
یك معلم دینی در یك كلاس درس این امكان را دارد كه به پرسشهای دانشآموزان جواب بدهد و دانشآموزان نیز این فرصت را دارند كه معلم را به چالش بكشانند؛ ولی مداحی كه برای هزاران نفر برنامه اجرا میکند، تنها كسی است كه تریبون را در اختیار دارد و كنش متقابل شكل نمیگیرد. مخاطبان در این جلسات و نیایشهای جمعی فقط میتوانند گوش كنند. اگر همفكر بودند، خودشان را با مداح همراه میكنند؛ ولی اگر همراه نبودند، در نهایت سكوت خواهند كرد.
چرا مخاطبان در نیایشهای جمعی برای به چالش كشیدن مداح یا خطیب، قدرت ندارند و به تعبیر شما، منفعل هستند؟
چون مداح با تریبونی كه در اختیار دارد، از اقتداری برخوردار است كه مخاطبان را به تسلیم وامیدارد؛ بنابراین اگر او متكی به آن مبانی نباشد، بسیار خطرناك است؛ ولی چنین خطری در عرصه روشنفكری دینی وجود ندارد؛ چون با عقل مخاطبان سروكار دارد. در اینجا عقل انسانها این فرصت را دارد كه ایدهای را بپذیرد یا با آن مخالفت كند؛ اما در عرصه نیایشهای جمعی، مداح هنرمندی است كه با مخاطب دیندار روبهرو و از پشتوانه اعتقاد و ایمان دینی او بهرهمند است؛ مخاطبی که فرصتی برای فكر كردن به مطالب او ندارد.
اساساً مخاطبی كه در این نیایشها شركت میكند، به دلایل گوناگون در برابر این تریبون منفعل است؛ مخاطبی كه هدف او از شركت در نیایش جمعی شاد بودن به همراه جمع در شادیهای مذهبی و غمگین و محزون بودن به همراه جمع در عزاداریهای مذهبی است؛ بنابراین پیشفرض چنین مخاطبی با جمع گریه كردن برای ثواب آن است.
برای او خندیدن با این جمع هم ثواب دارد و آمده است تا به وسیله مداحی این ارتباط معنوی را برقرار كند و فیضی ببرد؛ ولی نکته اینجاست که مخاطب هنگامی كه در جلسه روحانی محله خود شركت میكند، او را بر اساس آزمایشهای گوناگون و آشنایی با كلام و بیانش انتخاب كرده است که در مورد مداح اینطور نیست؛ چون مداح را ممكن است به وسیله چند برنامه رسانهای یا به دلیل لحن زیبا، شناخته باشد؛ پس میبینیم با اینكه مداح تأثیرگذاری بسیاری روی مخاطب دارد، ولی فرآیند گزینش و آزمون را طی نكرده است.
من نمیخواهم بگویم كه جامعه مداحی عموماً میتواند آسیبزا باشد. این موارد را میگویم، چون معتقدم مداحی در این جامعه با كمك رسانه اهمیت زیادی پیدا كرده است و قدرت اثرگذاری زیادی دارد؛ در عین حال به سبب مسائلی كه به آن اشاره كردم، قدرت اثرگذاری منفی نیز دارد؛ پس اینجاست كه خطرات احتمالی ناشی از خطای مداح زیاد میشود.
حال ببینید كه ورود مسائل جناحی به عرصه نیایشهای جمعی چه تأثیراتی میتواند داشته باشد. یک مداح به شرطی میتواند وارد عرصه سیاست بشود كه مبانی سیاسی را خوب بشناسد، پایبندی دینی خود را نیز برای مخاطبانش اثبات كرده باشد، مخاطبان خود را نیز قبل از ورود به مباحثی كه قصد دارد، آنها را بیان کند، بشناسد. مداح حق ندارد، در شرایطی كه مخاطبانش او را بهعنوان مداح در چارچوب دین انتخاب كردهاند، در یك حوزه دیگر كه مورد قبول نیست، وارد بحث بشود و در ذهن و روان مخاطب اغتشاش ایجاد كند. این كار میتواند هم برای ذهنیت مخاطبان، هم برای انسجام آنها و هم برای باورهای آنها مشكلآفرین شود. اینجاست كه باورهای اجتماعی و سرمایههای اجتماعی كه میتواند در چنین جلساتی شكل بگیرد، بر اساس سوءرفتار و سوءاستفاده این نوع از مداحان خدشهدار میشود و آسیب میبیند.
با توجه به اظهارات جنابعالی سیاست دولت و نهادهای فرهنگی برای جلوگیری از كجروی و بروز برخی آفتها در نیایشهای جمعی باید چگونه باشد؟
به نظر من باید نوعی تعادل در جامعه ایجاد شود.
چه تعادلی؟
به میزانی كه نیایشهای جمعی را تبلیغ میكنیم، باید ملزومات آن را نیز فراهم كنیم؛ یعنی ببینیم كه جامعه برای تربیت عناصر تعیینكننده در ترویج نیایشهای جمعی آمادگی دارد یا نه. یكی از همین مراكز تربیتی حوزههای علمیه است. ما نباید از حوزه جلو بزنیم. باید بین توانمندیهای حوزه و ترویج نیایشهای جمعی تعادل برقرار كنیم. صدا و سیما برای ترویج مناسك جمعی بسیار توانمند است.
به نظر من نباید رسانه منتظر حوزه علمیه بماند؛ ولی ما باید به میزانی این نیایشها را ترویج كنیم كه جنبههای دیگر نظیر آموزش و پرورش، حوزه علمیه و سایر موارد را پیش برده باشیم؛ به همین علت صدا و سیما باید تعادل را حفظ كند؛ یعنی به همان نسبت كه جشنها و عزاداریهای مذهبی و شركت در این نیایشهای جمعی را تبلیغ میكند، باید معارف دینی را نیز تبلیغ كند. به نظر من، صدا و سیما بیش از آن میزانی كه نیایشهای جمعی را تبلیغ میكند، باید معارف دینی را ترویج كند.
دوم اینكه صدا و سیما و همه مراكزی كه در این زمینه فعالاند، در حوزه آسیبشناسی این نیایشها نیز فعالیت كنند و فقط تبلیغ به شركت در آنها نكنند. این همان كاری است كه شهید مطهری انجام میداد. او در حالی كه یك خطیب، منبری و واعظ دینی بود، آسیبشناسی هم انجام میداد. ما باید از كار شهید مطهری و سایر علما الگو بگیریم و نیز آسیبشناسی کنیم. البته آسیبشناسی نباید به گونهای باشد كه در نهایت بنیادها آسیب ببینند. نكته سوم اینكه بین نهادهای گوناگون نظیر حوزه علمیه، سازمان تبلیغات اسلامی، آموزش و پرورش، مجموعه هیئتها و دستههای عزاداری مردمی و ... باید نوعی همسویی ایجاد شود؛ بنابراین صدا و سیما نباید به تنهایی حركت كند؛ بدون اینكه سایر حوزهها هنوز آماده همراهی شده باشند؛ ولی اینكه صدا و سیما چگونه و چه چیزی را تبلیغ میكند، از همه مهمتر است.
باید درباره این موضوع كار كارشناسی و جامعهشناختی صورت بگیرد. صدا و سیما باید مطالبات جامعه را بشناسد، نه اینكه فقط چند مداح خاص را مرتب در برنامههای خود تبلیغ كند. ما مداحان بسیارخوبی داریم كه آنها میتوانند، الگوهای خوبی باشند.
چرا گاه الگوهایی را تبلیغ میكند كه با اقتضائات جامعه ما سازگار نیست؟ صدا و سیما باید در مورد الگوهایی كه تبلیغ میكند، دقت كند. شوراهایی باید باشد كه این سیاستها و برنامهها را با دیدگاههای گوناگون فرهنگی و دینی كنترل كند تا جامعه و بهویژه نسل جوان با مشكل روبهرو نشود. حوزه دین با حوزه ورزش و هنر بسیار فرق میکند.
حساسیت در این عرصه بسیار زیاد است. بیتوجهی به این مسائل باعث میشود كه دینداری در جامعه ما دچار آسیبها و مشكلاتی شود.