تهیهکننده مستند «شعبده شیطان» تأكید میكند:
«قانون»،«همت جمعی»و«آموزش مردم» سه ابزار مقابله با دینداری عوامانه
1 فروردين 1389 ساعت 0:20
تا چند سال پیش که مستند «شعبده شیطان» تولید نشده بود، مردم اخبار و گزارشهای مرتبط با خرافهگرایی و رواج عوامگرایی دینی را از طریق روزنامهها و نشریات دنبال میکردند؛ اما با تولید این مستند كه در شماره ۵۷ نشریه، محتویات آن را توضیح دادیم، محصولی در اختیار مخاطبان قرار گرفت که با تماشای آن، مردم و مسئولان به هشدارهای مستقیم و غیرمستقیم مطبوعات بیش از پیش پی بردند.
محمدصادق امینی: از آن موقع به بعد، فضایی در کشور به وجود آمد که رسانهها توانستند، با آزادی عمل بیشتری درباره رواج اعتقاد به طلسم، جادو، دعانویسی، عوامگرایی و... مطالبی منتشر کنند؛ ولی آنطور که «ح.محمدیان»، تهیهکننده مستند مذکور میگوید؛ با وجود همه اقدامات صورت گرفته، هنوز مسئولان اقدامی جدی برای مقابله با رواج عوامگرایی دینی انجام ندادهاند!
محمدیان که به دلیل نگرانی از عواقب چنین اتفاقاتی سالهاست با کمترین امکانات و مشکلات مالی فراوان سعی دارد، با همکاری دوستانش زنگ خطر را برای مسئولان امور دینی و فرهنگی جامعه به صدا درآورد، معتقد است، هر روزی که از بیتوجهی مسئولان به این مسائل میگذرد، جریانی در کشور قدرت میگیرد که میتواند به تهدید بزرگی برای نظام اسلامی تبدیل شود. از آنجایی که محمدیان چندین سال است، روی این مسائل تحقیق میکند و به علت برخورد مستقیم با مدعیان گوناگون و مریدان آنها از تجربیات بسیار جالب توجهی برخوردار است، با وی درباره علل رواج دینداریِ عوامانه گفتوگو کردیم؛ مصاحبهای که او بارها در آن تأکید میکند «قانون»، «همت جمعی» و «آموزش مردم» سه موردی هستند كه جامعه امروز ما برای مقابله با دینداری عوامانه به آن نیاز دارد.
شما در تحقیقات خودتان در زمینه عوامگرایی دینی تاكنون به چه نتایجی رسیدهاید؟
ما روی عده بسیاری، از مدعیان رابطه با امام زمان(عج)گرفته تا کسانی كه خودشان را پیك الهی و پیامبران جدید تصور میكردند، مطالعه كردیم. در همین حال مطالعاتِ بسیاری نیز روی مریدان آنها و دلایل گرایش به چنین فعالیتهایی انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم كه عوامگرایی دینی به انسانهای ساده و بدون تحصیلات دانشگاهی منحصر نمیشود. در واقع در بیشتر موارد ما عكس این مسئله را شاهد بودیم و میدیدیم، گرایش تحصیلکردهها به چنین موضوعاتی بیشتر از مردم عادی است؛ مثلاً ما کسی را میشناسیم كه مهندس است؛ ولی ادعا داشت، با حضرت مهدی(عج)رابطه و نیابت آن حضرت را برعهده دارد و همه کسانی كه او را قبول داشتند، دانشجو بودند یا در خارج از كشور میزیستند! بین پیروان این مهندس، ما حتی تعدادی از خانوادههای مذهبی متمول و سرشناس را میدیدیم.
بین این تحصیلكردهها کسانی را مشاهده میكردیم كه از شدت اشتیاق به حضرت مهدی(عج)و دیدار ایشان غش میكردند و این مسئله، شدت اشتیاق آنها را به اینكه میخواهند، امام زمانی را در برابر خود مجسم كنند، نشان میداد؛ بنابراین آن مهندس سعی میكرد كه این خلاء را با وجود خود پُر كند و همین اتفاق هم افتاد! او ۱۰ سال با پیروان خود كار كرده بود. ۱۰ سال، زمان كمی نیست و نشاندهنده این است كه حركت در مسیر عوامگرایی دینی به چند سال گذشته منحصر نمیشود، بلكه جریانی است كه بیش از یك دهه از عمر آن میگذرد. در واقع ما در همه مواردی كه با آن روبهرو بودیم، میدیدیم كه بیش از ۱۰ سال از فعالیت آنان و پیروانشان میگذرد؛ بنابراین احساس میكنم، نباید این موضوع را فقط در قالب عوامگرایی دینی بررسی كرد، بلكه در این زمینه باید باورهای دینی مردم را نیز در نظر گرفت.
چرا؟
چون این عده به باوری رسیدهاند و به همین دلیل دیگر نمیتوانند، چیزی جز باورهای خود را بپذیرند. من وقتی به منزل یكی از مریدان همین مكاتب جدید رفتم و به او گفتم كه در مسیر اشتباهی گام برمیدارد، آن جوان با اینكه سنش از نصف سنِ من هم كمتر بود، با ناراحتی گفت، اگر اینطور فکر میکنم، بروم به سراغ دیگران! یعنی آنهایی که از نظر او فکر میکنند، در راه درست هستند؛ ولی در اشتباهاند. آن جوان معتقد بود، راهی كه میرود، به ظهور ختم میشود و راهی كه ما میپیماییم، به تاریكی و گمراهی. مسئله دیگری كه در مورد او جالب است بدانید، این است كه مادر همین نوجوانی كه به عوامگرایی دینی گرفتار شده بود، معلم قرآن است و پدر او نیز مرد متمولی است؛ حتی منزلشان نیز دقیقاً روبهروی مسجد است؛ ولی او به این باور رسیده كه فلانی میتواند خلائی كه در او وجود دارد، پُر و وی را به ظهور نزدیك كند. من ۲ سال برای ارشاد او وقت گذاشتم؛ ولی عوامگرایی یا باورهای غلط دینی آنقدر در او محكم شده بود كه تلاشهایم به هیچجا نرسید و هر شیوهای را امتحان كردم، جواب نداد.
بعد شما چه كار كردید؟
ما چون مشاهده میكردیم كه این طیف در حال قدرتمندشدن هستند، این مسئله را بعد از مشورت با كارشناسان و مسئولان، رسانهای کردیم و مستنداتمان را گلچین و در جامعه توزیع كردیم. ویژهنامههایی با عناوین «كجراه» و «سراب» كه روزنامه جامجم تاكنون منتشر كرده، در ادامه همین اطلاعرسانی شکل گرفت که در مطبوعات منتشر میشود؛ اما در كنار فعالیتهای رسانهای برای آگاهیسازی بیشتر مردم، نهادهای امنیتی نیز به میدان آمدند و تعدادی از سرانِ این جریاناتِ عوامفریبی را بازداشت كردند؛ حتی در یك موردِ جالب، یكی از همین مدعیانِ امام زمانی در یكی از حسینیههای تهران در حضور مریدان خود اعتراف كرد كه آنها را فریب داده است.
واكنش مریدان او چه بود؟
نزدیك بود، او را بكشند؛ چون اینكه سالها او را امام زمانِ خود تصور میكردند؛ ولی سرانجام فهمیدند كه فریب خوردهاند، برای آنها بسیار سخت بود. در حقیقت تحمل اینكه کسی بعد از ۱۰ سال بفهمد، در دام عوامگرایی دینی افتاده و همه باورهای او پوچ بوده است، كار آسانی نیست و چنین کسی از درون متلاشی میشود.
چرا؟
چون دیگر نمیتواند، به باورهایی كه تا دیروز به آنها ایمان داشت، تكیه كند و بهاصطلاح «سنگكوب» میكند و بیشتر این مردم در نهایت دینگریز میشوند؛ بنابراین اگر اقدامی برای مبارزه جدی با عوامگرایی دینی نشود، خطرهای زیادی متوجه جامعه و مردم میشود و دامنه این خطرها فقط به پیروان آنها محدود نمیشود، بلكه خانواده، دوستان و آشنایانِ آنان را نیز متأثر میسازد و مشكلات بسیاری ایجاد میكند. ما در طول این سالها فروپاشی و متلاشیشدن خانوادههای بسیاری را شاهد بودیم كه به این جریانها وارد شده بودند.
شما تصور كنید، زنی یا شوهری كه به همسر خود شك میكند و به این باور میرسد كه همسر او سالها در انحراف غرق بوده، چگونه دیگر میتواند با او زیر یك سقف زندگی كند؟ من حتی دختری را میشناسم كه آنقدر یكی از همین مدعیان رابطه با حضرت مهدی(عج)را باور كرده بود كه حتی در كارت عروسی خود به جای نام پدرش، نام آن مدعی را نوشت و همهجا میگفت كه پدر واقعی او، همان است! اما بعد از چند سال كه مُراد آن دختر باطل و دروغین از آب درآمد و اعتراف کرد كه از احساسات آن دختر سوءاستفاده كرده، چه بلایی بر سر آن دختر میآید؟ دختری كه نام پدرش را در كارت عروسی خود نیاورده و قطعاً نسبت به پدر و همهچیز و همهكس احساس شرمندگی خواهد کرد. همین شرمندگی، باعث میشود، بسیاری از آنها را از درون متلاشی شوند و تا بخواهند، دوباره سر و سامانی بگیرند، زمان زیادی طول خواهد كشید. این اولین ضربهای است كه حركت در مسیر عوامگرایی دینی به خانوادهها وارد میكند و كم نبودهاند، خانوادههایی كه متلاشی شدهاند؛ حتی من کسانی را دیدم كه بعد از رسیدن به احساس پوچی در دام اعتیاد افتادند و در نهایت به علت تزریق، جان خود را نیز از دست دادند.
این مدعیان، همگی تحصیلات عالی دانشگاهی داشتند یا در میان آنها مردم معمولی و كمسواد نیز بودند؟
ما در میان این مدعیان كمسواد و بیسواد نیز دیدهایم؛ ولی بسیار جالب است كه برخلاف تصور اولیه از عوامگرایی دینی، مریدان آنها نیز بیشتر باسواد بودند! اینكه مدعی، باسواد باشد و مریدانش نیز باسواد باشند، زیاد جای تعجب ندارد؛ ولی اینكه کسی كه مدرك سوم راهنمایی هم ندارد، بتواند تعداد زیادی از تحصیلكردهها را دور خود جمع كند، بسیار تعجببرانگیز است! ما مدعی بیسوادی را میشناسیم كه مریدش پزشكِ جراح و رئیس یك بیمارستان معروف است! اینجا نمیتوان گفت كه رئیس بیمارستان، انسانی عامی است و چون تحصیلات ندارد، فریب خورده است.
شما در این مدعیان باسواد و بیسواد چه ویژگیهای مشتركی را دیدهاید؟
اولین ویژگی مشترك همه این عده این است كه مریدان خود را به پیروی از مراجع محترم تقلید دعوت نمیكنند و این در حالی است كه خود آنها حتی اگر آشنایی با مسائل دینی نداشته باشند، سؤالات دینی مریدان خود را پاسخ میدهند كه در بیشتر موارد با دستورهای دینی مغایرت دارد؛ مثلاً یكبار خانمی از همین خانمهای مدعی پرسیده بود: «من وقتی روزه میگیرم، به ضعف دچار میشوم.» آن خانم در پاسخ گفته بود: «برای اینكه مجبور نشوی روزهات را بخوری، همیشه مقداری كشمش زیر زبانت بگذار تا ضعف نكنی و اینطور دیگر به روزهخواری مجبور نمیشوی!» جدا از اینكه مدعی باسواد است یا بیسواد در بیشتر موارد، اشتباه از همین مریدان است كه با پیروی كوركورانه از آنها زمینه را برای عوامفریبی دینی در جامعه فراهم میكنند. در واقع مشكل این است كه چون بسیاری مردم ما دغدغه دین دارند، به اولین کسی كه او را باور میكنند، متمسك میشوند و هنوز به این نتیجه نرسیدهاند كه دین خود را باید از دستان چه كسانی بگیرند و چون میخواهند، به معرفت دینی برسند، در دام کسانی میافتند كه آنها را به سوی دینداری عوامانه هدایت میكنند.
یكی دیگر از نقاط اشتراك این عده این است كه مستقیم و غیرمستقیم مریدان خود را به بیتوجهی به مسائل مهم دینی نظیر حجاب و محرم و نامحرم ترغیب میكنند كه هدف آنها از این كار دوركردن مردم از باورهای دینی است تا راحتتر بتوانند عقاید خود را ترویج كنند. این در حالی است كه آنها از پیشگویی نیز استفاده میكنند. کم و بیش میتوانم بگویم، همه مدعیان، بدون استثنا پیشگوییهایی هم برای خود داشتهاند كه هیچكدام از آنها تاكنون به واقعیت تبدیل نشده است. خانمها و آقایانی بودند كه تاكنون چندین بار ظهور حضرت مهدی(عج)را در سالهای گذشته پیشبینی كردهاند؛ ولی تاكنون پیشبینی آنها محقق نشده است؛ با این حال متأسفانه برخی پیروان آنها، هنوز از این مسئله درس نگرفتهاند!
در طول این سالها آیا به این نتیجه رسیدهاید كه چه عواملی، شكلگیری باورهای عوامانه بین مریدان این عده را باعث میشود؟
پاسخی كه من و سایر همكارانم در این مسیر بدان رسیدیم، «نیاز مردم به دین» است. بسیار مردم چون دغدغه دین دارند، به کسانی كه آنها را باور میكنند، متمسك میشوند؛ حال چنین کسی میتواند معلم یك مدرسه باشد كه نمونه آن را داشتهایم یا زن همسایه. نكته جالب این است كه وقتی این عده، قاطعانه برای دیگران صحبت میكنند، مخاطبانشان حرفهای آنها را باور میكنند و فكر میكنند، به او به عنوان پشتوانه معنوی خود میتوانند تكیه كنند. مسئله دیگر این است كه بعضی از آنها به دلیل انگیزههای مادی یا ضعفهای شخصیتی، ویترینی از خود ارائه میكنند كه دیگران را به سوی خود جلب كنند؛ اما مسئله سومی كه در بسیار فریبخوردگان شاهد بودهایم، موضوع «تعبیر خواب» است. متأسفانه یا خوشبختانه در تعبیر خواب، قدرت زیادی وجود دارد و بسیاری از همین مدعیان از طریق تعبیر خواب دیگران، آنها را به سوی دینداری عوامانه سوق دادهاند. علاقه مردم هم به دانستن تعابیر رویاهایشان در بیشتر موارد باعث شده، بسیاری، اعم از تحصیلكرده یا بیسواد به سمت این عده سوق یابند.
یكی دیگر از مهمترین راههای شكلگیری باورهای دینی عوامانه در بین مردم، ذكردادنهای «من درآوردنی» به مردم است. ما بارها شاهد بودهایم كه این مدعیان به مردمی كه به آنها مراجعه میكنند، ذكر میدهند و سریع مردم را از این راه به خود وابسته میكنند. یكبار یك نانوا به یكی از آنان مراجعه كرده و گفته بود: «مشكلی دارم.» مدعی هم در پاسخ گفته بود: «برو و آیه شریفه «نون و القلم و ما یسطرون» را صد بار بخوان.» حال چه ارتباطی بین این «نون» و مشكل آن نانوا وجود دارد، معلوم نیست!
مسئله دیگری كه مردم باید بدان توجه داشته باشند تا در تله اینگونه عوامفریبیهای دینی نیفتند،
بیتوجهی به برخی عبارات روانشناسی است. من بارها شاهد بودهام كه این عده با گفتن این عبارت كه «شما مشكلی دارید كه بهزودی برطرف خواهد شد.» ذهن مردم را كنجكاو و آنها را به سوی خود جذب كردهاند. در واقع مدعیان، روانشناسان خوبی هستند و میتوانند با دقت به چهره مردم، متوجه شوند كه چقدر میتوانند، در ذهن مخاطبان خود تأثیر بگذارند، به این ترتیب اعتماد مردم را جلب کنند و بهتدریج آنها را به مسیر مورد نظر خود سوق دهند. قرارگرفتن در چنین وضعیتی مردم را با هر مدرك تحصیلی به این شك میاندازد كه نكند او عارف است و ارتباطاتی با عالم غیب دارد و همین گمان، انحراف آنها را از مسیر دین و ورود آنها را به مسائلی نظیر جادو، طلسم و... باعث میشود.
بیتوجهی مسئولان و دستاندركاران به چنین فعالیتهایی به واردكردن چه آسیبهایی به دین حقیقی منجر میشود؟
اولین آسیب این است كه نگاه مردم به دین را بسیار سطحی میكند. در واقع کسانی كه مرید این دسته میشوند، بسیار سطحینگر میشوند و همه مسائل دینی را در قالب شخصیت كوچك مراد خود میبینند. من بارها شاهد بودهام، این عده با ضرب و تفریق اعداد در حروف ابجد، مسائل دینی و حتی آیات قرآن را تفسیر میكنند!
من خانمی را میشناسم كه مادر معنوی ۲ هزار دختر و پسر جوان است و مریدان خود را به سوی كمال هدایت میكند؛ در حالی كه خود، اسیر طلسم و دعاگرفتن از دعانویسهاست و فقط در طول یك سال، ۱۵ میلیون تومان بابت دعانویسی و طلسمگرفتن داده است! این در حالی است كه دامنه آسیبها به دین محدود نمیماند و جامعه نیز متضرر میشود. خانوادههای بسیاری به دلیل همین فعالیتهای دینی عوامانه نابود و بسیاری نیز به روانپریشی دچار شدهاند. همین عده اعتقاد به طلسم را در بین مریدان خود ترویج میكنند و مردم را به دنبال رمال و دعانویس میفرستند تا از آنها برای گشایش در زندگیشان طلسم بگیرند؛ در حالی كه نتیجه، عكس بوده و بیشتر بر مشكلات مردم اضافه شده است. در واقع اگر دقت كنیم، میبینیم كه چنین فعالیتهایی هم عوارض دینی و هم عوارض اجتماعی دارد؛ زیرا این دو به یكدیگر متصل هستند.
از چه جهت؟
به نظر شما وقتی مردم دنبال طلسم دندان سگ و گربه، اسب و... برای رفع مشكلات خود میافتند، در حقیقت به معنای سطحینگری مردم به دین كه انسان را به سوی دعا و تقوا دعوت میكند، نیست؟ در واقع دینداری عوامانه، باورها را تغییر میدهد و وقتی باورها تغییر كرد، انسان همه چیز را در قالبی به جز دین دنبال خواهد كرد. ایجاد باورهای سطحی ناشی از ترویج دیدگاههای دینی عوامانه، تهدیدی است كه نباید بهسادگی از كنار آن گذشت.
از وسایل ارتباط جمعی نظیر رادیو و تلویزیون چگونه میتوانیم، برای زدودن باورهای عامیانه استفاده كنیم؟
صدا و سیما با برنامههایی نظیر «سراب»، «خدایی در این نزدیكی»، «شبهای رمضان» و سایر مستنداتی که در این مورد پخش كرده و میكند، حساسیت و آگاهی خوبی در خانوادهها و جامعه نسبت به این مسائل ایجاد كرده؛ ولی این برنامهها در مقابله با فعالیتهای جریان مقابل، كم است؛ در عین حال مسئلهای كه نباید از آن غافل ماند، این است كه عملکرد رسانهها اعم از رادیو، تلویزیون و مطبوعات اگر دقت نكنند، میتواند نتایج معكوس داشته باشد و به جای زدودن باورهای عامیانه، عامل ترویج آنها در جامعه شوند؛ مثلاً ما شاهد هستیم كه صدا و سیما از یك طرف برنامههایی را با هدف مقابله پخش میكند و از طرف دیگر سریالهایی نظیر «صاحبدلان» پخش میكند كه بازار این عده را داغ میكند! بعد از پخش آن سریال، شاهد بودیم كه بازار كار مدعیان، حسابی سكه شد. ما هم این مسئله را به مسئولان صدا و سیما اطلاع دادیم و گفتیم كه باید مخاطبان از طریق این سریالها به سوی دین دعوت شوند؛ نه به سمت دینداری عوامانه!
آیا صدا و سیما باید پرچمدار مقابله با باورهای دینی عوامانه شود؟
باید از همه ظرفیتها در كشور استفاده كنیم؛ ولی فكر میكنم، اولین نهادی كه باید به سمت آن برویم، آموزش و پرورش است. در واقع ما نباید دست روی دست بگذاریم تا باورهای غلط از سنین پایین در جوانان ما شكل بگیرد که بعد با آنها مبارزه كنیم، بلكه باید از همان سنین پایین در این مورد با برنامهریزی فعالیت كنیم. در این زمینه وزارت آموزش و پرورش میتواند نقش مهمی ایفا كند. اگر ما در آموزش و پرورش خوب كار كنیم، راحتتر میتوانیم در آینده با این فعالیتها مقابله كنیم. مسئله دیگر این است كه اگر ما از ظرفیت موجود در مدارس استفاده نكنیم، مدعیان از آن استفاده میكنند. ما سالهاست توزیع فتوكپیهایی را در مدارس شاهد هستیم كه اگر این برگه را مثلاً كپی نکنید و به ۱۰۰ نفر ندهید یا چندین بار از روی آن ننویسید، فلان اتفاق برایتان میافتد یا اگر توزیع كنید، خوشبخت میشوید و....
بسیاری از دانشآموزانی كه ما با آنها صحبت كردهایم، از این موضوع ابراز نگرانی كردهاند كه اگر به مطالب گفتهشده در این كپیها عمل نكنند، برای آنها اتفاق بدی بیفتد. ما نباید بگذاریم كه با چنین اقداماتی باورهای دینی دانشآموزانِ ما سطحی شود؛ ولی اگر برنامهای نداشته باشیم و دانشآموزان را هدایت نكنیم، نمیتوانیم از آنها توقع داشته باشیم كه در دام این باورها نیفتند؛ در نهایت برای مقابله با باورهای خرافی و عوامانه «همت جمعی» نیاز است و همه دستگاهها از صدا و سیما و حوزه علمیه قم گرفته تا كمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی و قوه قضائیه باید به عرصه وارد شوند و خانوادهها و هیئتها نیز باید گوش به زنگ باشند؛ در همین حال باید قوانین مدونی برای مقابله با این اقدامات داشته باشیم؛ ولی اکنون چنین قوانینی نداریم! باز هم تأكید میكنم «قانون»، «همت جمعی» و «آموزش مردم» سه موردی هستند كه جامعه امروز ما برای مقابله با دینداری عوامانه به آن نیاز دارد.
کد مطلب: 13486
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/13486/قانون-همت-جمعی-آموزش-مردم-سه-ابزار-مقابله-دینداری-عوامانه
آرمان هیأت
https://www.armaneheyat.ir