کد مطلب : ۱۳۴۸۹
لبه تیغ
مرز بین واقعیت و داستان در داستان عاشورایی
اینکه اصل تاریخ ما به آسیب دچار شده و دلیل آن هم ورود روایات غلط به تاریخ بوده، بر همگان روشن شده است. اگر نگاهی به «حماسه حسینی» اثر آیتالله مطهری داشته باشیم، خواهیم دید که این شهید بزرگوار در چند فصل از روایتهای عاشوراییِ غلط، منحط و آسیبزده بحث کرده است؛ در حالی که شهید مطهری خود در «داستان راستان» جریان مذهبی را به داستان وارد میکند و به آسیبهای این کار نیز دچار نمیشود.
من در مقدمه کتاب «صلیب نخل» به صورت مفصل این جریان را طرح کردهام. اینجا نیز بهاجمال خواهم گفت که کسانی که در حوزههای اسلامی با منابع اسلامی به خلق داستان میپردازند، روی لبه تیغ راه میروند؛ چراکه در حوزه اسلامی اگر درباره چهارده معصوم(ع) متمرکز باشیم؛ بهویژه در ادبیات شیعی، ناگزیر هستیم، در مواردی که از اهل بیت(ع) مستقیماً نقل قول میکنیم، مستند باشیم. نویسنده در این نوعِ ادبی باید بیش از گذشته به رعایت امانت و حفظ عصمت معصومین(ع) توجه داشته باشد. اگر توصیفی درباره زندگی خصوصی ائمه(ع) قرار است، داشته باشیم، حفظ عصمت، مهمترین اصل است.
من خود، داستانی درباره پیامبر(ص) دارم. در نگارش این اثر تلاش کردم، عصمت پیامبر(ص) زیر سؤال نرود. با توجه به اینکه مسئلهای همچون عشق پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س)را به تصویر کشیدهام، برای حفظ عصمت از دیدگاه خدیجه(س)به طرح داستان پرداختهام؛ چراکه ایشان معصوم نیست؛ حتی در مواردی که از پیامبر(ص) سخن گفتهام. تأثیر ایشان از عشق حضرت خدیجه(ص) را با حفظ ادب دینی طرح کردهام؛ بنابراین کسانی که در حوزه ادبِ دینی فعالیت میکنند، باید با دقت، این دو مسئله را در نظر بگیرند؛ همچنین است، زمانی که نویسنده به عرصه داستان عاشورایی وارد میشود، باید مرز بین واقعیت و اغراق را روشن کند و نشان دهد که چه محدودهای از داستان به تخیل او مربوط است و چه محدودهای به واقعیت.