کد مطلب : ۱۳۶۱۱
بالاترین میزان عقل است
فی البداهه
گفتوگو با عبدالرحیم عقیقی بخشایشی
علت اصلی و انگیزه ابتدایی، بررسی اجمالی ویژگیهای یاران اباعبدالله الحسین(ع)بود که واقعاً انسانهای نمونه و شاخصی بودند. خود حضرت نیز فرمود: «یارانی بهتر و فداکارتر از اصحاب خودم سراغ ندارم.» آنان دارای بصیرت خاصی بودند. همه آنها مشتاقانه به سمت شهادت در حركت بودند؛ با وجود اینکه امام حسین(ع)بارها بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت مسلم(ع)اعلام فرمود: «این قوم هدفشان منم و نوك نیزههایشان به سمت من نشانه رفته است. هرکس میخواهد برود و به خانه و زندگی خود برسد.» یعنی دنیای خود را از دست ندهند. راه، باز بود و از جانب امام(ع)منعی وجود نداشت؛ ولی آنها وفاداری نشان دادند و حسین(ع)را رها نكردند.
من اعتقاد دارم، درباره یاران باوفای ابا عبدالله الحسین(ع)در میان ما شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع)نوعی کملطفی و کمتوجهی صورت گرفته و باید اصحاب امام(ع)بسیار فراتر از این معرفی و شناخته میشدند؛ چون آنها انسانهای عادی نبوده و نیستند. بعضی از آنها اصحاب رسول خدا (ص)، برخی جزو صحابی و تابعین سرشناس، برخی، متفکران عصر خود، عدهای از زبدگان و برجستگان نظامی و بعضیهایشان حافظ قرآن بودند؛ به همین دلیل است كه باید اقرار كنیم، آگاهی ما از یاران حضرت بسیار اندك است.
در همین جا میخواستم به اعضای تحریریه خیمه پیشنهاد کنم، با توجه به اهمیت فراوان موضوع و بكر و ناب بودنِ آن باید تصمیمی اتخاذ شود تا در اطراف شخصیتشناسی و تیپشناسی یاران ابا عبدالله الحسین(ع)تحقیقی در خور شأن آن حضرات صورت پذیرد. یگانه هدف من از نگارش کتاب «سه مقتل گویا در حماسه عاشورا» چیزی جز این نبوده كه بتوانم دِین خود را نسبت به اصحاب امام(ع)ادا کنم.
چگونگی تدوین و نگارش کتاب «سه مقتل گویا در حماسه عاشورا» را کمی توضیح دهید.
من ابتدا کتاب «اِبصارُ العین فِی انَصار الحُسین» نوشته شیخ محمد سماوی را ترجمه کردم كه با عنوان «حماسهسازان کربلا» منتشر شد. بعد از آن به ترجمه كتاب «تسمیـ‹ من قتل مع الحسین من ولده و اخوته و اصحابه» نوشته ابن عمر [زبیر] رَسّانی پرداختم. نویسنده كتاب از شاگردان برجسته امام صادق(ع)است كه بعدها به زید بن علی بن حسین(ع)متمایل شد و جزو زیدیه به شمار میآید. وی یاران امام حسین(ع)را که ۷۲ تن بودند، تا ۱۱۳ نفر یکییکی نام برده است؛ البته کارِ او صرفاً گزارشدادن است؛ اما این اثر چون از قرن دوم هجری به ما رسیده، به ترجمه آن اقدام کردم؛ همچنین متوجه شدم، محدث قمی (ره) کتابی دارد، به نام «نفثـ‹ المصدور»۱ که گویا علاقهمند بوده، بخش نهایی کتابِ «نفس المهموم» باشد و ظاهراً این مهم محقق نشده است. در این کتاب هم تعدادی از یاران ابا عبدالله الحسین(ع)بهخوبی معرفی شدهاند. من این سه کتاب را با یكدیگر تلفیق کردم و به صورت مجموعهای با عنوان «سه مقتل گویا در حماسه عاشورا» درآوردم؛ ولی این مجموعه، عطش من را نسبت به معرفی یاران امام(ع)جبران نكرد.
بهتازگی کتابی را از مرحوم حاج میرزا خلیل کمرهای دیدم، به نام «عنصر شجاعت یا هفتاد و دو تن و یک تن» که مفصل به یاران امام حسین(ع)پرداخته، شش جلد دارد و برای جمعآوری آن بسیار زحمت کشیده است. من این کتاب را برای حروفچینی فرستادم و باید ویرایش شود تا کاملاً تنظیم شود؛ چون این کتاب با قلمِ ۵۰، ۶۰ سال پیش نوشته شده است. برای این کار، گروهی لازم است که مطالب اضافی را حذف و موارد لازم را اضافه کنند تا دایر›المعارف ارزشمندی ایجاد شود. اگر چنین کاری در مورد یاران امام حسین(ع)صورت گیرد، بسیار ارزشمند و زیباست؛ البته ما برای انجام این کار در انتظار کمکهای دوستان فرهیخته هستیم.
کار دیگری نیز در مورد طبقات مفسران شیعه انجام دادهام. در «طبقات مفسران شیعه» از آغاز اسلام تا حال، شخصیتها معرفی شدهاند. این کتاب برای محققان بسیار مفید است. بهراحتی میتوان یافت که مثلاً در قرن هفتم کدام مفسران و در قرن هشتم کدام مفسران بودند و یکی از مشخصات این کتاب، وجود عکس و دستخط مفسران است؛ البته این کار، عاری از نواقص نیست؛ اما برای آن بسیار تلاش شده است. کتاب مذکور در سال ۱۳۷۸ کتاب سال شناخته شد و اگر چنین کتابی را درباره اصحاب امام حسین(ع)به ترتیب حروف الفبایی تولید کنیم، نتیجه بسیار مطلوب خواهد شد.
اگر چنین کاری درباره مقاتل هم صورت گیرد؛ یعنی از زمان وقوع حادثه کربلا، مقاتلِ نوشتهشده معرفی شوند، به محققان و آیندگان بسیار کمک خواهد کرد؛ هم از انقراض و کهنهشدن این کتابها جلوگیری و هم با ترکیب این کتابها بسیاری مطالب، مانند حوادث روز عاشورا روشن خواهد شد. ما اگر این مقاتل را در کنار هم قرار دهیم، ضعف و قوت آنها بهوضوح مشخص میشود. میتوانیم آنها را بسنجیم، با یکدیگر مقایسه کنیم و حادثه عاشورا را درست و عقلانی متصور شویم.
در طبقات مفسران شیعه به بیان زندگی مفسران شیعه با مراجعه به کتابهای رجالی یا تراجم پراختهاید. معیار، ملاک و روش شما در استخراج زندگینامهها چه بوده و منابع پیشنهادی کدام است؟
درباره مقاتل خوشبختانه راه بسیار شستهتر و راحتتر از تفاسیر است. تفاسیر بسیار پیچ و خم دارند. ما تعدادی کتاب رجالی داریم که هر پنج، شش تای آنها، هم معتبر است و هم بسیار برای آنها زحمت کشیده شده؛ مانند معجم الرجال حدیث نوشته آیتالله خویی، قاموسالرجال نوشته مرحوم شوشتری، تنقیح المقال نوشته آیتالله مامقانی، الذریعه آقابزرگ تهرانی و ... که فقط پنج، شش کتاب است. بیش از این تعداد هم بحثها خستهکننده میشود. پنج محققی که در گروه پژوهشی این کار فعالیت خواهند داشت، هر کدام باید مسئول استخراج مطالب از یک کتاب شوند؛ مثلاً در رجال حدیث درباره حبیب بن مظاهر چه آمده است؟ درباره مختار یا مسلم و .... چه نوشته است؟ برای شناخت اصحاب، این پنج کتاب مفید است.
قطعاً شیوه کار شما در مورد مقاتل متفاوت خواهد بود. کمی توضیح دهید.
راجع به مقاتل کتابهای زیادی داریم؛ مثل تاریخ طبری، انساب الاشراف۲ بلاذری۳ و ... که میتوانیم آنها را مقایسه کنیم و با عقل، قرآن و روایات معتبر تطبیق دهیم و آنها که تطبیق نمیکنند؛ طبق فرمایش امام صادق (ع)۴ کنار بگذاریم.
مرحوم صاحب ارشاد میگوید: «معروف است بین ما که حضرت ابوالفضل(ع)به میدان رفت و آخر کار، برادرش را صدا زد و برادرش آمد بالای سر او، این جملات را گفت: «الآنَ انکَسَرَ ظَهری وَقَلَّت حیلَتی.»» شیخ مفید میگوید، اینها اصل و اساس ندارد، بلکه این دو با هم به جنگ رفتند و دوشادوش هم جنگیدند. لشکر دشمن دیدند که به این صورت نمیتوانند حریف آنها شوند و سپاهیان ابن زیاد تارومار میشوند. سعی کردند، بین آندو بزرگوار فاصله بیندازند؛ به حدی که حضرت ابوالفضل(ع)در طرف آب بود و در جانب نهر علقمه و اباعبدالله الحسین(ع)هم که نگران خانواده و بچههایش بود، به طرف خیمهها تمایل داشت و هر دو در یک لحظه شهید شدند و اینکه امام حسین(ع)بالای سر حضرت ابوالفضل(ع)بیاید و این قول معروف را بیان کند، در قالب زبان حال معنا پیدا میکند و واقعیت ندارد، بلکه مال روضهخوانهاست.
من فکر میکنم، سخن کسی همچون شیخ مفید را با توجه به پیشینه تألیفات فراوان که ۲۰۰ اثر مکتوب از او گزارش شده و از نظر زمانی به عصر ائمه اطهار(ع)نزدیک بوده، نمیتوان در کنار سخن ابن نما که در قرن هفتم زندگی کرده و مثیرالاحزان را نوشته، قرار داد. بهیقین سخن شیخ مفید برتری دارد؛ البته چنین مواردی بسیار پیش میآید.
اگر ما نیز همانند آنچه اهل سنت در موسوعه امام الحسین(ع)انجام دادهاند و سخنان اهل سنت را درباره ایشان گرد آوردهاند، خلاصه این مقاتل را در کتاب و مجموعهای جمعآوری و در نهایت استنتاج کنیم و لُب کلام را بیاوریم، به محققان بسیار کمک میکند.
در فقه برای رسیدن به نتیجه عملی روایات، بحث سندی و فقهالحدیثی فراوانی صورت میگیرد؛ اما درباره تاریخ این دقتهای علمی نیست. آیا شما این مطلب را قبول دارید که اغماضها بر سر سندِ روایت یا متن آن موجب میشود که ناخودآگاه تحریفاتی به حوزه تاریخ وارد شود؟ آیا شما در این کتاب به این موضوع نیز توجه داشتهاید؟
در فقه شیعه یکی از میزانها عقل معرفی شده که گفتهاند، بالاترین میزان است؛ یعنی هنگام مراجعه به مقاتل، نخست مسائلی را بجوییم که با عقل سازگار باشد. دیگر اینکه از خود روایات معتبر ائمه اطهار(ع)استفاده کنیم؛ مثل روایات امام صادق (ع)، امام باقر(ع)یا امام سجاد(ع)در مورد حادثه عاشورا و شرح واقعه آن روز که اگر معتبر و مستند باشند، معیار قرار میگیرند.
ما چه کار داریم که شیخ جعفر شوشتری (رحمت الله علیه) چه گفته است. ایشان در لحظه بیان روضه، حالی داشته و زبان حالی گفته؛ مثلاً نقل است که در مجلس روضهای با توجه به اینکه ایشان سخنور قهاری بوده، میگوید: «من الآن دارم میبینم که خیمهها دارد میسوزد و خیمههای اباعبدالله
الحسین(ع)دودش بلند شده است.» مردم ضجه میزنند و گریه میکنند و مجلس تمام میشود. طلبه ناشیای که در آن مجلس حاضر بوده، یاد میگیرد و میرود بالای منبر و بدون اینکه بسترسازی کند، ناگهان میگوید: «آه الآن میبینم که دود از خیمهها بلند شده است.» مش حسن، مسئول حسینیه میآید و به آن طلبه میگوید: «آقا کجا آتش گرفته و کجا سوخته است؟!»
دیگری بلند میشود که ببیند سماور آتش نگرفته باشد. همه بلند میشوند و مجلس به هم میخورد. تفاوت در همین نکته است. فضاسازی و بسترسازی بسیار عنصر مهمی است و در مراجعه به مقاتل این نکته را باید در نظر گرفت؛ چون بیشتر مقاتل با فضاسازی و بسترسازی قبلی، مطلبی را باصراحت یا بدون تصریح به زبان حال بودن در لابهلای مقتل خود آوردهاند.
پینوشت:
۱. در بحث كتابشناسی تذكر این نكته ضروری است كه چند كتاب با همین عنوان یا قریب به همین عنوان با موضوعات بسیار غریب از هم وجود دارند كه برای اطلاع خوانندگان محترم به برخی اشارتی میرود.
- كتاب «ذیل نفثـ‹المصدور» نوشته نجم الدین ابوالرجاء قمی (اواخر قرن ششم هجری) در شرح وقایع وزرای سلجوقیان
- كتاب دیگر «نفثـ‹المصدور» شهابالدین محمد خرزندى زیدرى نسوى یکی از شاهکارهای بدیع نثر فنی و از نمونههای عالی نثر مصنوع و مزین و منشیانه نیمه اول قرن هفتم است.
۲. کتابی در نسبشناسی و تاریخ قوم عرب و تاریخ قرن اول اسلام به زبان عربی! این کتاب را شاید بتوان بزرگترین اثر تاریخی به جای مانده از قرن سوم هجری قمری دانست؛ زیرا نویسنده، تاریخ دوران اسلامی را در قالب «تبارشناسی» آورده و در عین حال، در خلال سرگذشت هر خلیفه، تاریخ پیوستهای از زمان او را نقل و یک دوره تاریخ قرن اول هجری بر مبنای «انساب» عرب را ذکر کرده است؛ از این رو، باید آن را از نظری نسبشناسی و از دیدگاه دیگر، اثر تاریخی به شمار آورد. هرگز چنین روشی در تاریخنگاری مسلمانان در قرن سوم ق. تکرار نشد.
۳. بلاذری، (وفات حدود سال ۲۷۹ ق.)
۴. در کتاب کافی بابی است به نام (باب الاخذ بالسنـ‹ وشواهد الكتاب) از امام صادق(ع)روایت است. قال رسول الله صلى الله علیه وآله: «إن على كل حق حقیقـ‹، وعلى كل صواب نورا، فما وافق كتاب الله فخذوه وما خالف كتاب الله فدعوه.» (الكافی، الشیخ الكلینی، ج ۱، ص ۶۹)