پیام پژوهی هیئت های دینی
بخش دوم
1 خرداد 1389 ساعت 0:07
در بخش نخست این نوشتار به بررسی محتوایی پیامهای دینی پرداخته شد. ضرورت همسانی پیام فرستنده با نیاز مخاطب، تفكیك نیاز پنهان از آشكار، تفكیك نیاز اولیه از ثانویه و ضرورت اولویتبخشی به نیازهای اولیه، از جمله مطالب طرحشده در شماره گذشته بود. در نهایت با استناد به كتاب و سنت، مهمترین نیاز فكری مخاطب، «تثبیت اعتقادات دینی» عنوان شد؛ چراكه بدون ایمانی راسخ به عقاید دینی -كه در حوزه اندیشه است- احكام و اخلاق -كه در حوزه عمل است- ضمانت اجرایی نخواهند یافت. در این شماره، به چگونگی طرح مباحث اعتقادی خواهیم پرداخت.
مجيد مبيني: مباحث اعتقادی، گستره وسیعی را در بر میگیرند كه كلیات آن تحقیقی و جزئیات آن تقلیدی است. توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد، پنج ركن اعتقادات مكتب تشیع هستند كه به حكم بیشتر مراجع عظام تقلید، تقلید در كلیات آنها پذیرفتنی نیست و هر كس به میزان ظرفیت خود، بهشخصه باید با اندیشه و خرد آنها را بپذیرد. استاد شهید مرتضی مطهری در این باره میگوید: «در اصول دین اسلام، جز عقل هیچ چیز دیگرى حق مداخله ندارد ... اسلام مىگوید ولو به وجود خداى یگانه اعتقاد داشته باشى؛ اما آن اعتقادى كه ریشهاش خواب دیدن یا تقلید از پدر و مادر یا تأثیر محیط است، مورد قبول نیست. جز تحقیقى كه عقل تو با دلیل و برهان، مطلب را دریافت كرده باشد، هیچ چیز دیگر پذیرفته نیست. اصول ایمان مسیحیت، منطقهاى ممنوع براى ورود عقل است و وظیفه یك مؤمن [مسیحى] حفظ این منطقه از هجوم قواى عقلى و فكرى است؛ ولى ایمان در اسلام، منطقهاى است كه در قرق عقل است و به جز عقل هیچ قدرت دیگرى حق مداخله در این منطقه را ندارد.»۱
تأكید دین مبین اسلام بر ضرورت تحقیق درباره این اصول پنجگانه و نفی تقلید از آن روست كه اگر کسی با اندیشه خویش بهراستی و حقانیت این اصول ایمان آورد، آنگاه پایبندی و عمل او به دستورهای «احكام» و «اخلاق» دینی، تضمین خواهد شد؛ اما آنچه در میان جامعه، فراوان مشاهده میشود، آن است كه بسیاری مردم، اصول دین (اعتقادات) را به تقلید از اجداد میپذیرند؛ اما در فروع دین (احكام) كه جای تقلید از معصومان(ع)و در عصر غیبت، فقیهان است، به تحقیق تأكید میكنند و اگر فلسفه حكمی برایشان مشخص نشود، از پذیرش آن امتناع میورزند. این گروه در اصول كه قلمروی تحقیق است، تقلید میكنند و در فروع كه جایگاه تقلید است، تحقیق میكنند كه نتیجه آن نپذیرفتن بخشهایی از احكام دینی است كه چرایی آن هنوز برای عقل ظاهربین بشر روشن نشده است.
این نكته را نیز باید در نظر داشت كه تحقیقیبودن عقاید دین به كلیات پنج بخش اعتقادی اختصاص دارد؛ اما جزئیات و تفصیلات آن، همانند احكام، تحقیقناپذیرند و برای شناخت آن باید به قرآن و سنت رجوع كرد. اصل معاد تحقیقی است و هركس خود باید با اندیشه خویش بدان اعتقاد یابد؛ اما چگونگی رویدادن معاد، روحی یا جسمیبودن آن و ... پهنهای است كه عقل بشر در آن پیش نخواهد رفت.
در میان اصول پنجگانه اعتقادی، «توحید» جایگاه محوری دارد و سایر اصول بر این اصل مبتنی هستند. توحید، پایه و اساس چهار اصل دیگر است. عدل، صفت خداست، معاد، بازگرداندنی است كه به قدرت خدا صورت میگیرد و نبوت و امامت، به برگزیدگان خدا برای هدایت خلق خدا اشاره میكند.
تاكنون بیان شد كه مهمترین نیاز فكری مخاطبان هیئتهای دینی، «اعتقادات دینی» است و در میان اعتقادات دینی، «توحید» و ایمان قلبی به خدا و یگانگی او، مهمترین جایگاه را دارد؛ از این رو باید پیش از تثبیت سایر اصول در پی آن بود كه توحید را برای اندیشه مخاطب تبیین و در قلب او تثبیت كرد تا از دل آن، سایر اصول جوانه زند. حال توحید چگونه در ذهن و قلب مخاطب قرار میگیرد؟ آیا باید به سراغ استدلالهای فلسفی رفت یا راهی دیگر جست؟ به عبارت دیگر، اسلام از توحید آغاز میشود، توحید خود از كجا آغاز میشود؟
برای رسیدن به پاسخ این سؤال كلیدی، به سراغ خداشناسترین کسی میرویم كه تاكنون قدم بر جهان خلقت گذاشته است. پیامبر اعظمsبرای رسیدن به خداشناسی، مقدمهای را ذكر میكنند كه با حصول آن، شناخت خدا نیز حاصل میشود: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»۲؛ «آنكس كه خود را شناخت؛ پس خدا را شناخته است.» راهكار «خودشناسی»، اصلیترین شیوه در شناخت خداست كه حضرت رسول(ص)آن را برای همگان آشكار ساختهاند.
برای رسیدن به خودشناسی، نیاز به مقدماتی است. اصلیترین مقدمه برای خودشناسی «تفكر» است. «تفكر سنگ اول رشد انسان و زیربنای تربیت او و سرنخ این كلاف سردرگم است. ادامه تفكر، شناخت است و ادامه شناخت، محبت است و ادامه محبت حركت و تكامل و آدمشدن»۳
تفكر، بدون داشتن موضوع انجام نمیگیرد. موضوع تفكری كه مقدمه خودشناسی است، خود انسان است؛ چراكه آدمی پیش و بیش از هر چیزی خود را مییابد و درك او از خود، علمی حضوری و بیواسطه است؛ اما شناخت او از اشیای دیگر، علمی حصولی و باواسطه است. تفكر در خلقت انسان، پس از طی مراحلی به شناخت خدا میرسد: «با تفكر در استعدادهاى انسان، كار انسان مشخص ميشود كه خوردن و خوابیدن و خوشبودن نیست؛ چون براى این كارها به این همه استعداد نیاز نبود. كار انسان حركت است و با این دید دنیا شناخته ميشود كه؛ عشرتكده نیست و آخور نیست و خوابگاه نیست، بل راه است و كلاس و كوره و با مقدار استعدادهاى انسان مقدار حیات او و ادامه او مشخص مىشود. از آنجا كه انسان بی نهایت استعداد دارد، ناچار هستى بی نهایت ادامه خواهد یافت. هنگامى كه انسان بىنهایت ادامه دارد و هنگامى كه دنیا راه است و هنگامى كه انسان حركت است و رشد است، ناچار باید جهت حركتى باشد. آخر حركت به سوى چه؟ به سوى چیزى كه پایینتر از ماست یا برابر با ماست و یا عاليتر؟ ناچار باید حركت به سوى عالیتر باشد و تكاملى باشد؛ پس وجود عالیتر و برتر از انسان كیست؟»۴
خلاصه سخن آنكه، تفكر در خلقت انسان، به خودشناسی میانجامد و خودشناسی به خداشناسی میرسد و خداشناسی (توحید) مبنای اصول اعتقادات است و ایمان به اصول اعتقادات، زمینهساز عمل به دستورهای دینی در حوزههای احكام و اخلاق است و از این روست كه میتوان گفت دین با تفكر آغاز میشود.
منابع:
۱. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۱۸۵
۲. بحارالانوار، ج ۲، ص ۳
۳. صفایی حائری، موسی، مسئولیت و سازندگی، ص ۶۸
۴. همان، درآمدی بر علم اصول، ص ۱۳۰
کد مطلب: 13715
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/13715/پیام-پژوهی-هیئت-های-دینی