کد مطلب : ۱۳۷۱۶
عزاداري،رسانه است
گفتوگو با حجتالاسلام مهراب صادقنیا*
تحصیلات آکادمیک ايشان در سال ۷۹ با پذیرش در آزمون ورودی کارشناسی ارشد تربیت مدرس دانشگاه قم در رشتة مدرسی الهیات ادامه یافت و در سال ۸۱ با دفاع از رسالة خود با موضوع جایگاه شریعت در عهدین و قرآن، موفق شد، دانشنامة کارشناسی ارشد خود را دريافت کند. اکنون نیز در حال تدوین پایاننامة دورة دکتری جامعهشناسی فرهنگی با گرایش مذهب در دانشگاه علامه طباطبايی تهران است.
دکتر صادقنيا چند سالی نیز در حوزه تدریس کرده و در حال حاضر در بعضي مراکز تخصصی حوزه و دیگر مراکز وابسته، به این مهم اشتغال دارد. تدریس در دانشگاهها، رياست مؤسسة زبان و فرهنگشناسی وابسته به جامعـ‹المصطفی العالمیه و مدیريت گروه ادیان ابراهیمی دانشگاه ادیان و مذاهب از ديگر فعاليتهاي ايشان به شمار ميرود.
در مورد هنجارها و ناهنجارهای اجتماعی توضیحی دهید.
خاستگاه هنجارها و ناهنجارهای جامعه، باورها و عقاید جمعی آن است؛ به همین دليل در مورد اینکه هنجار و ناهنجار چیست، نمیتوانید فهرستی تهیه کنید که در همة جوامع یکی باشد. ممکن است مشترکات زیادی داشته باشند؛ ولی تضادها و تباینها زیادی هم دارند. ممکن است، امری در جامعهای هنجار باشد و در جامعهای دیگر ناهنجار؛ اما اين نکته را نبايد فراموش کرد که برای مقولة عزاداری به طور معمول هنجارها بر اساس تناسب با موضوعی که دارند، پدید میآیند؛ یعنی بهفرض در جامعة اسلامی برای امام حسینaو عاشورا عزاداری میکنیم؛ پس هنجاری که در اینجا برای عزاداری درست میشود، باید در تناسب با موضوع کربلا و سنتی که برای عزاداری وجود دارد، شکل گیرد؛ يعني حق نداریم، هر عزاداری و هنجاری را استفاده کنيم.
جامعهشناسان میگویند: «رسانه باید به تناسب محتوا انتخاب شود.» مثلاً اگر محتواي شما «کتاب» است، شيوة تبليغ شما نميتواند هر روشي باشد و بهيقين متفاوت است با زماني که محتواي شما «کالايي مصرفي» باشد. در هر دو حالت شيوة تبليغ شما با محتواي شما متناسب است. عاشورا هم محتوایی دارد. وقتی بناست، برای اين محتوا سنتی به نام عزاداری ايجاد کنید، حق ندارید، این سنت و سبک عزاداری را دلبخواه تعریف کنید. عزاداری باید با چیزی که برای آن عزاداری میکنند، تناسب داشته باشد.
در عاشورا شاخصهایی داریم که باید در عزاداری ما وجود داشته باشد و اگر نباشد، عزاداری را ناهنجار کردهایم؛ مثلاً در عاشورا حریت، آزادمنشی، بزرگواری، کرامت، عفو و گذشت داریم؛ همچنين کوتاهنیامدن و تلاش در راه عقیده تا پای از دست دادن عزیزترین کسان و در همان حال هرگز پشيماننبودن. حال وقتی من میخواهم، برای چنین حادثة بزرگی سنت عزاداری ايجاد کنم، بهطور قطع در این سنت باید به این ویژگیها توجه کنم. نمیتوانم شعری بسرایم که اين ویژگیها را نداشته نباشد يا سخنرانیاي عرضه کنم که اين مسائل در آن طرح نشده باشد؛ پس ما در حقیقت برای اینکه هنجارهای عزاداری عاشورا را نشان دهیم، دو شاخص داریم؛ اول، اين شاخص اصلی که هنجارها از دل جامعه بیرون میآید و ما جامعهاي دینی هستیم. هنجارهایی که شکل میگیرد، باید با این جامعه سنخیت داشته باشد. بهتازگي میبینم، دستههای خاصی مایلاند، برای امام حسینaعزاداری کنند؛ ولی آنها باید مواظب باشند که هنجارها و ساختارهایی که برای عزاداری دارند، با هنجارهای اجتماعی ما متناسب باشد.
شاخص دوم، محتوای خود حادثة عاشوراست؛ یعنی شما باید آن نمادها، ارزشها و شاخصهایی را که در حادثة عاشورا درست شده است، در عزاداری منعکس کنید. اگر منعکس نشود، به ناهنجاری دچار شدهاید. ما میتوانیم براي تميز هنجار از ناهنجار در عزاداريهايمان به سنت دینیمان هم مراجعه کنیم؛ مثلاً ببینیم امام صادقaچطوری برای امام حسینaعزاداری میکرد يا همينطور امام سجاد (ع).
این ملاکها را چه کسی تعیین میکند؟ آیا میتوانیم این امر را به تودة مردم واگذار کنیم؟
به این راحتی نیست که مردم و تاریخ برای ما مشخص کنند که سبک عزاداری ما چه باشد. ما مرزها و شاخصهایی داریم که باید رعایت شوند. ساختاری که ما برای عزاداری در نظر ميگيريم، باید با محتوای پیام عاشورا سازگار باشد؛ پس دست ما نیست. ما نمیتوانیم هر سبکی را ابداع کنیم؛ ً در جايگاه شاعر حق ندارم، در مورد امام حسینaشعری بگویم که چنين مضموني دارد: «اگر مرا رها کنید، من برمیگردم به سرزمین خودم!» شما در جايگاه مداح حق ندارید، چیزی بخوانید که نشاندهندة پشیمانی از این طریق باشد.
پس نشان میدهد کسی که در این زمینه توان و تخصص دارد، باید این شاخصها را مشخص کند. آیا نیاز است که دانشگاه یا مدرسهای باشد که در ساحتهای مختلف عزاداری و مداحی راهکار نشان دهد؟
مردم نسبت به عاشورا علاقهای دارند و دلشان میخواهد، کارهایی بکنند؛ اما خواص هیچوقت نباید فکر کنند که از آنها هم در همين حد انتظار ميرود. عاشورا دانشگاه است؛ ولی این عرصة پررمز و راز چیزی نیست که عوام براي کاوش آن توانايي داشته باشند. حتماً به فضايي براي بحثهاي تخصصي نياز است تا هم به لحاظ محتوایی، رمز و راز عاشورا را آشکار کند و هم مسئوليت هريک از ما را تبیین کند. آیا من میتوانم هرطور که دلم میخواهد عزاداری کنم؟ آیا اگر من زنجیر زدم، قفل زدم و قمه زدم، مسئولیتم را نسبت به عاشورا انجام دادهام؟ آیا این عمل من به تبرج مفاهیم عاشورا کمک میکند؟
مطمئن باشید، اگر این مسائل تصویر و تبيين شود، مردم هم تن میدهند. باید مرکزی به مردم نشان دهد که چه سبک عزاداریاي با عاشورا سازگارتر است. مطمئن باشید، مردم آن شیوه را پیش میگیرند.
آیا بايد کار این مرکز، تبذیری باشد؟
باید فرهنگسازی کند. جایی نیست که به مردم بگوید، حادثة عاشورا دارای این شاخصهاست و عزاداری هم باید این شاخصها را داشته باشد. مردم از روی عواطف و احساسات پاکشان ممکن است هرطور برای امام حسین(ع)عزاداری کنند؛ اما اگر جایی باشد که این موضوعات را بگوید و تبیین کند، آنوقت مردم هم بر اساس همین محتوا هنجارهای عزاداری را تعریف میکنند. هماکنون سنتهای عزاداری ما چنین به ما تلقین میکنند که عاشورا حادثهاي احساسی است و اگر ما اینتراکشن یا تعامل عاطفی با عاشورا برقرار کنیم، تکليف خود را انجام دادهايم؛ در حالی که حادثة عاشورا حادثهاي اخلاقی و سیاسی است و میشود از آن، مرامنامة اخلاقی و سیاسی نوشت.
از آنجا که این مسائل را نمیدانیم، رسانههای ما از این محتواها خالی است؛ مثلاً گاه پيش ميآيد که مناسبتهای خاصی با عاشورا تلاقی پیدا کرده است؛ مانند عید نوروز. هیچکس در طول تاریخ بخشنامهای صادر نکرده که عید و آیینهای نوروزی بهتر است یا آیینهای عاشورایی؛ ولی بعد از قرنها هنوز نوروز، نوروز است و عاشورا عاشورا. بعد از انقلاب اسلامی که دغدغههای دینی و دینداری نزد سیاستمداران ما زیاد شد، تلاقي اين دو آيين، نگراني ايجاد ميکرد؛ در حالي که براي مسائلي از اين دست اصلاً به بخشنامه نیازی نیست. لازم نیست صدا و سیمای ما اعلام کند کهاي مردم! عزاداری است و مواظب باشید، نوروزتان با آن تزاحم نداشته باشد. مردم خودشان میدانند؛ چراکه جزو فرهنگشان شده است. مسئولان باید به این سمت بروند که با همين فرهنگ همراه باشند و از همین ابزار استفاده کنند و کمک بگیرند.
نمادهای مذهبی برای عزاداری در ادیان دیگر چيست؟
به برخی ادیان بزرگ اشاره میکنم؛ اين المان در عزاداري يهوديها وجود دارد که روی خاک چهار زانو مینشینند و عزاداری میکنند. از وسايل آرایشی مثل عطر استفاده نمیکنند یا از چهل روز قبل مو و ریششان را کوتاه نمیکنند. از المانهای دیگرشان گریه و مقتلخوانی است. عزاداری یهودیان برای کس خاصی نیست. برای حادثهاي تاریخی است. میگویند در سال ۶۸ میلادی معبد ما تخریب شد؛ معبدی که در فرهنگ دینی یهود، جایگاه بسيار خاصی دارد. آنها برای آن معبد اشک میریزند و عزاداری میکنند.
مسیحیان هم نمادهای عزاداری متعددی دارند؛ یکی اینکه صلیبی را به دوش میگیرند و حمل میکنند. نمادی است از به صلیب کشیدهشدن عیسی مسیحaو به این معنی است که من آمادة جانفشانی هستم؛ مثل مسلمانان که کفن میپوشند و اعلام میکنند که ما آمادهایم تا پای جان در رکاب امام حسینaبجنگیم. آنها هم به همین شیوه نشان میدهند که ما هم صلیبمان را آوردهایم و آمادهایم در راه تو و هدفت کشته شویم.
یکی دیگر از کارهایشان حمل نمادین تابوت است. تابوتی نمادین از حضرت عیسیaدرست میکنند و حمل میکنند. نماد دیگر انداختن تاجی از خار روی سر خودشان است. اینها در کوچه و خیابان دستهجمعی راه میروند و تاجی از خار درست میکنند و روی سرشان میگذارند. عیسی مسیحaرا وقتی میخواستند به صلیب بکشند، تاجی از خار ساختند و به سرش گذاشتند تا تحقیرش کنند؛ چون عیسی مسیحaادعا میکرد که موعود و پادشاه بنیاسرائیل است و اینها به همین جرم او را گرفتند و به صلیب کشیدند. بعد برای اینکه تحقیرش کنند، تاجی از خار بر سرش نهادند و گفتند که بله؛ تو شاهی؛ ولی تاجت از خار است.
باز از نمادهای دیگر، پوشیدن لباسهای کرباس مندرس است که جاهایی از آن را خونین و پاره میکنند که از دید آنان نشاندهندة همة مصايبی باشد که حضرت مسیحaدر اواخر عمرشان تحمل کردند. از المانهای دیگر، تازیانهزدن است. آنها چوبهایی دارند که انتهاي آن با شلاق آویزان است و مانند زنجیرزنی ما، روی دوششان را برهنه میکنند و با این چرمها به بدنشان میزنند و خود را زخمی میکنند. بعید نیست که سنت زنجیرزدن ما شاید برگرفته از این باشد. یکی دیگر از نمادها، خراشاندن بدن و زخمیکردن آن است. با ابزار تیزی بدنشان را زخمی میکنند تا خون از بدنشان جاری شود و به گونهای درد و رنج عیسی مسیحaرا نشان دهند. این کارها همگاني نيست و از قرن ۱۵ و ۱۶ میلادی در رم، کشیشي آن را باب کرد، مدتی فراگیر شد و بعد جمع شد. الآن هم آنقدر فراگیر نیست. برخی نمادها مثل خارگذاشتن همچنان باقي است و برخی دیگر وجود ندارد.
در میان یهودیان در بيشتر موارد، عزاداری، روزهگرفتن است؛ یعنی از پارهای از خوردنیها و آشامیدنیها در روزهای خاص پرهیز میکنند. در مسیحیت نيز چهل روز وجود دارد به نام «چهلة لنت». در این چهل روز آیینهای خاصی دارند، شادمانی نمیکنند و پارهای از این نمادها در آنجا وجود دارد.
در مسیحیت و یهودیت، عزاداری به معنای پرهیز از شادمانی است؛ یعنی اصل بر شادی است و ما در این ایام، مجالس شادی برگزار نمیکنیم. این جزو فرهنگ اجتماعی آنان است؛ نه جزو دینشان.
آیا اجازه داریم چنین سبکهایي به فرهنگ عزاداری خودمان وارد کنیم؟
نمیتوانیم بگوییم حق نداریم از شیوههای عزاداری ادیان دیگر استفاده کنیم؛ نه شدنی است و نه میتوانیم بگوییم؛ مانند اینکه بگوییم ما حق نداریم، از چیزی که در آن سوی دنیا ساخته شده، استفاده کنیم؛ اما از این طرف هم نمیتوانیم بگوییم که به هر شکلی که آنها استفاده میکنند، میتوانیم استفاده کنیم؛ به این دلیل که نگاه آنها به عزاداری با نگاه ما فرق دارد. سؤال شما را با سؤال دیگري پیوند میدهم. آنها برای چه و ما برای چه عزاداری میکنیم؟ یهودیها عزاداریشان برای گریه بر خویشتن است. عزاداری میکنند برای معبد. یهودیها با یادآوری تخریب معبد و مرور حوادث تخریب آن از طریق مقتلخوانی، میخواهند بگویند: «خدایا ما به وظایفمان عمل نکردیم و تو از حمایت از ما دستبرداشتی و معبد تخریب شد.»؛ پس هدف از عزاداری ابراز ملامت است.
مسیحیان نيز براي عزاداري اين دليل را دارند که ميخواهند، به عیسیaشبيه شوند. اصلاً بر عیسیaگريه نمیکنند که مظلوم بود. میگویند: «عیسی مسیحaخداست و نهایت اخلاق و از ما خواسته شده که به او شبيه باشیم؛ پس ما باید از اول تا آخر زندگیمان به عیسیaشبيه باشیم. اگر او به صلیب کشیده شده، ما هم باید بر صلیب شویم. اگر عیسیaدر آخر عمر زجرکشیده؛ پس ما هم باید زجر بکشیم.» پس بدنشان را خونین میکنند. حالا که فلسفة خراشیدن بدن در مسیحیت «به عیسی مسیحaشبيهبودن» است، من شیعه حق ندارم، همین شیوه را به اسلام وارد کنم و مثل یک مسیحی بدنم را بخراشم؛ چون در اسلام، فلسفة عزاداری برای امام
حسینaزندهکردن تفکری است که امام حسین(ع) به دنبال آن بوده است. ممکن است، من با این عزاداری، ذهنها را از آن منحرف کنم؛ بنابراین حق ندارم، کاری کنم یا رفتاری داشته باشم که همسو با اهداف امام حسین(ع) نباشد.
پس آیا موافق هستید که طی زماني حدود پنجاه سال، آن دسته مناسکی که با اين اهداف مغايرت دارند، بايد حذف کنیم و آرامآرام برسیم به عزاداری امام صادق(ع)که هر سال، روز عاشورا و فقط یک روز روضهخوانی میکردند؟ یعنی به نوعی اکتفا کنیم به منبر.
لازم نیست، بخشنامه صادر کنیم. اگر تبیین شود که برای چه این اتفاق در روز عاشورا روی داد، آرامآرام آن کنشهای عزادارانه و رابطهای که مردم با عاشورا پیدا میکنند، به سمتی میرود که این اتفاق میافتد؛ اما اینکه آیا من با سینهزنی و زنجیرزنی مخالف یا موافق هستم، بحث ديگري است. اگر در فرايند زماني در حدود پنجاه سال به تبیین محتوای حادثة عاشورا و رابطة من و تکتک انسانها با آن حادثه بپردازید که چه مسئولیتی در قبال آن دارند، آرامآرام به آنچه شما میگویید، میرسیم؛ یعنی حرکت در مسیر هنجارها و پرهیز از ناهنجاریها در عزاداری؛ اما من در جايگاه کسي که حوزة مطالعاتیام فرهنگ و جامعهشناسی فرهنگ است، بیش از آنکه ظاهر را ببینم، کنش انسانها و عزاداریشان را تفسیر میکنم.
من عزاداریاي را تأیید میکنم که معناي آن با معنای عاشورا سازگار باشد. به عزاداریاي که بوی ذلت داشته باشد یا بیش از اندازه عاطفی باشد یا کل حادثة عاشورا را منحصر کند، به واقعهاي تاریخی که باید برای او گریست، يا کل اين حادثه را دستاويزي براي برآوردهشدن حوائج قلمداد کند، معتقد نیستم. اگرچه معتقدم، امام حسینaشفيع و وسيلهاي براي ارتباط با خداست و به برکت وجودی ایشان حوائج انسانها برطرف ميشود، مخالفم که تبلیغ شود که بیایید برای امام حسینaعزاداری کنید تا حوائجتان را بگیرید.
امام حسین(ع)سفینـهالنجات است؛ اما عاشورا برای این اتفاق نیفتاد که من بخشوده شوم، آنگونه که مسیحیان معتقدند. امام حسينaبراي اين قيام نکرد که آنگونه که مسیحیان میگویند، قربانی شود تا خطاهای انسانها بخشوده شود. عاشورا مکتب اخلاقی است. من نباید آن را به کنشي عاطفی منحصر کنم. هر نوع عزاداری حتی سینهزدن و منبر که پدیدهاي تاریخی است، اگر از آن معنا دور شود، با آن مخالفم. به تصور من برخی کارهای ما با پیام امام حسینaسازگار نیست. برخی مداحیها مثل مداحیهای پاپ با عاشورا سازگار نیست. اینکه قربان چشم و ابروي اباالفضل(ع)شوم و ... با پیام عاشورا سازگار نیست. شعر و مداحیاش ایراد دارد. اینکه هیجانات خاصی به جوانها تزریق شود، ایراد دارد و باید جلوي آن گرفته شود.
برخی چیزها مثل قفلزدن و قمهزدن، ضمن اینکه از نگاه بینندگانی که از بیرون نگاه میکنند، معنای خوبی ندارد و بسيار خشونتآمیز است، به لحاظ خودمان هم وقتی نگاه میکنیم، میبینیم هیچ سنخیتی با حادثة عاشورا ندارد. امام حسینaاز من نمیخواهد که به سرم قمه بزنم؛ اما میدانم که حتماً از من میخواهد که برای دین جدش تا آنجا که میتوانم امربهمعروف و نهیازمنکر کنم. من تصور ميکنم که کار زیادی باید در این زمینه شود و ما هیچکاری نکردهایم. در حادثة عاشورا با کمال تأسف خواص ما که میتوانند تأثیرگذار باشند، مقلدان عوام شدهاند. فضلا و مداحان ما بیش از آنکه روی تودة جامعه تأثیر بگذارند، از تودة مردم تأثیر پذیرفتهاند.
مرحوم شهید مطهری در کتاب تحریفات عاشورا جملهای دارد که طنز است؛ ولی واقعیت دارد. میگوید: «یکی از خواص به روضههایی که میخوانند، معترض بود. خودش مجلسی گرفت تا نشان دهد، چطور عزاداری کنند. هرچه خواند، کسی گریه نکرد. آخر به منبری اشاره کرد که از آن خرافهها هم بخوان تا مردم گریه کنند.» این مثال، نشان میدهد که خواص چقدر تابعاند.
عزاداری حتی به همین کیفیت که اجرا میشود، چه در جامعة ما، چه جوامع دیگر، ۲ خاصیت اصلی دارد؛ اول، اینکه انسجام جامعه را بالا میبرد؛ یعنی در ایام عزاداری، جامعه، بهاصطلاح جامعتر و منجسمتر میشود و اگر اختلافاتی باشد، به کنار میرود. همة مردم با هر ایده و تفکری میآیند و عزاداری میکنند؛ مثلاً ایرانیها در خارج از کشور با هر تفکری زندگی میکنند و از همدیگر دور هستند؛ ولی وقتی عاشورا پیش میآید، منسجم میشوند؛ حتی عید نوروز هم تا این اندازه تأثیرگذار نيست. عزاداری برای امام حسینaانسجام جامعه را بالا میبرد.
خاصيت دوم -که مهمتر است- اینکه عزاداری باعث میشود، جامعه به حوزة قدسی یعنی امور مقدس نزدیکتر شود؛ به همین دلیل در ایام عزاداری آمار جرم کاهش پیدا میکند و بهاصطلاح مردم کمتر گناه میکنند.
* رئیس مؤسسة زبان و فرهنگشناسی و مدیرگروه ادیان ابراهیمی دانشگاه ادیان و مذاهب