دین ما سیاست و سیاست ما دین است*
1 تير 1389 ساعت 0:06
دینی که به حقیقت انسان را در پیشگاه خدا مسئول میداند، دینی است که زندگی را در همه ابعاد و چهرههایش توصیه میکند و مسئولیت زندگی را بر مبنای تجربه بر عهده انسان میگذارد.
در چنین دینی حرکتها در همه وقایعی که امت بخواهد، در سایه آن به اعلی درجات ترقی گام نهد، سیاسی خواهد بود و چنانکه بعضی از علما گفتهاند: «دین ما سیاست و سیاست ما دین است.»۱
میان دین و سیاست ما فاصلهای نیست؛ زیرا وقتی شما سیاست را بررسی میکنید، از موضع مسئولیت در پیشگاه خدا برای اقامه عدل و براندازی ظلم بررسی میکنید و هرگاه به مقتضای دینت عمل میکنی، برای این به مقتضای دین عمل میکنی تا آنچه خدا از تو میخواهد، به انجام رسانی.
لازم است که از سوره حدید این آیه را قرائت کنیم. «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»۲ قِسْط در این آیه کنایه از عدل است، خداوند سبحان میفرماید: «ما همه انبیا را از آدم(ع)تا محمدsفرستادیم و (بینات) را که نبوتشان را تأکید میکرد، همراه همه پیامبران نمودیم و بر همه آنها کتاب نازل کردیم (صحف ابراهیم(ع)، تورات موسی(ع)، انجیل عیسی (ع)و قرآن محمدs) کتاب و میزان را بدین دلیل همراه آنها کردیم که بین حق و باطل تمیز یابد و حق از باطل جدا شود و امور عالم با میزانی دقیق سنجیده شود.
پیامبران(ع)برای چه آمدند؟ برای برپا داشتن عدل در زندگی آمدند؛ پس آنچه رسالت انبیا(ع)در آن خلاصه میشود، برپا داشتن عدالت است. همه ادیان جهان برای همین اقامه عدل آمدهاند تا مردم قسط و عدل را برپا دارند. در اینجا سؤال دیگری را طرح میکنیم. اگر بخواهیم عدالت را مبنای اساسی همه مراحل زندگی قرار دهیم، آیا تحصیل چنین چیزی بدون سیاست میسر است؟
حاکم جامعه گاهی دادگر و گاهی ستمگر است. هرگاه خدا بخواهد که مردم به عدل قیام کنند، آیا ممکن است حاکم، حاکم ستمگر و قانونش قانون ستم و بیداد، با این وصف مردم به قسط عمل کنند؟!
آیا ممکن است قیام به قسط صورت پذیرد، با وجودی که مردم در برابر ستمگری که نیرویی قدرتمند و بزرگ دارد سر تسلیم فرود آورند؟ در صورتی که بخواهیم اداره خداوند را درباره ارسال پیامبران(ع)تحقق بخشیم تا مردم به قسط قیام کنند، ناگزیر باید موضعی سیاسی و تحرکاتی سیاسی داشته باشیم که در آن تقوای الهی را رعایت کنیم و بر اساس حدود الهی حرکت کنیم تا آنچه خدا اراده فرموده، تحقق یابد، بدین هنگام است که حرکت سیاسی در خط دین از مجرای تقوا و حرکت دین در خط سیاست از راه خط مسئولیت انجام میگیرد؛ بر این اساس ناگزیریم که مسئله سیاست را به عنوان جایگاهی در مسئله کربلای حسینی قرار دهیم و ضمن اینکه او آقای جوانان اهل بهشت و گل خوشبوی رسول خدا(ص)است و هم امام و پیشوای اسلامی است، حرکتی را به قصد تأکید بر موقعیت رهبری اسلامی و خط عدالت و مجرای اسلام آغاز کرد و به همه مردم فرمود: «خون خود را برای برقراری عدالت و پایداری اسلام بهای کمی میبینم.»
کربلا یک روش و قانون است
بهیقین حرکت امام حسین(ع)روش و راهکاری برای حرکت ماست و هم در حرکت اسلامی یک قانون است. در حدیث شریف آمده است: «هر کس شب را به روز آورد یا روز را به شب آورد و به امور مسلمانها اهمیتی ندهد، مسلمان نیست.»۳
خب معنای (لَمْ یهتمّ) چیست؟ در اینجا منظور اهتمام قلبی است؟ یعنی در دلت به زندگی مسلمانها اهمیت بدهی؟ یا اهتمام عقلی است؛ بدین معنی که بیندیشی، چگونه میتوانی مسلمانها را از این همه گرفتاری و مشکلات نجاتشان بخشی؟ اهتمامداشتن حرکتی اجرایی است. اینکه فکر کنی، چگونه حرکتی انجام دهی تا بتوانی مشکلات مسلمانها را فیصله بخشی و کارهایشان را روبهراه نمایی.
این حدیث از بعد سلبی صدور یافته است؛ اما با توجه به بعد ایجابی و مثبت. حدیث معروف و مشهور رسول خداsرا برایت میخوانم که فرمود: «مَثَل مؤمنان در دوستیها و رحمآوریهایشان مانند: یک پیکر است، اگر عضوی دردناک شود، باعث بیدارخوابی و تبداری دیگر اعضا شود.»۴
این دیدگاه اسلام است که میخواهد، آگاهیها را در واقعیت اسلامی به یکدیگر پیوند زند و متصل کند تا هر مسلمانی در قلب خود مفهوم امت را -که پیکر واحدی است- دریابد و واقعیت امت را بر مبنای درک و آگاهی و شعور، به حقیقت مانند یک پیکر تعبیر کند؛ چنانکه همه اعضا وقتی که یک عضو دردناک است، نمیخوابند، بدینسان وقتی که جمعی از مسلمانها در گوشهای از جهان دردمند و گرفتارند، انسان مسلمان باید متألم و دردمند باشد.
وقتی ما بر این نکته پای میفشاریم و تأکید میورزیم که عاشورا حرکتی سیاسی-اسلامی بود، معنای کلام و تأکید ما این است که آن سیاست در معنای دینی خود راهی را به سوی همه زندگی گشود و تأکید هم داریم، بر اینکه امام حسین(ع)در آن زمان تجسم امامت به معنای دینی، روحی و عبادیش بود و او از جایگاه امامتی که داشت، این راه را به همه معانی سیاستش در موقعیت امامت نشان داد؛ پس حرکت امام(ع)به معنای حکم و دستور و رهبری بود.
امامت حالتی پیچیده دور از تعریف و درخشندگی نیست. اگر چنین بود، اهل بیت(ع)پیامبرsگرفتار این همه تجاوزگریها و سختیهای بزرگ نمیشدند.
این داستان که دین از سیاست به دور است، سیاست را در دست کسانی قرار داده است تا اسلام را در جهت اندیشه الحادی به حرکت درآورند و در نتیجه سیاست به دست خیانتکاران بدکاران و ستمگران افتاده است. در حال حاضر وقت آن رسیده است که سیاست در دست عادلان و پرهیزکاران حقشنو باشد تا بتوانند واقعیات را بر مبانی کلمـ‹الله تغییر دهند.
کربلا صرفاً منطقهای در خاک عراق نیست، بلکه صحنهای از صحنههای پیکار و جهاد است و امام حسین(ع)صرفاً یکی در تاریخ نیست، بلکه او رهبر و پیشوای جهادی همه پیشوایان جهادگری است که میخواهند، سخن حق در جایگاه برتر و سخن شیطان در حضیض قرار گیرد.۵
* علامه سیدمحمدحسین فضل الله، پیام عاشورا، ص ۹۰-۸۸
پینوشت:
۱. این گفتار منسوب به شیخ محمدحسین مرحوم کاشف الغطا (ره) است.
۲. همانا ما پیامبران خود را با ادله و معجزات به خلق فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند... حدید (۵۷، آیۀ ۲۵)
۳. من اَصبَحَ وَ اَمسی و لم یَهتمّ بِاُمور المُسلمین فَلَیس بِمُسلم.
۴. مثل المؤمن فی توادّهم و تراحمهم کمثل الجسد اذا اشتکی بعضُه تُداعی لَه سائره بالسّهر و الحُمّی. بحار، ج ۵۸، ص ۱۵۰ روایت ۲۹، باب ۴۳
۵. کلمه احق هلی العُلیا و کلمه
الشیطان هی السُّفلی.
کد مطلب: 13834
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/13834/دین-سیاست