عاشورا در مسجد بؤیوک والدهخان
1 تير 1389 ساعت 0:10
کهنترین مسجد شیعیان استانبول، مسجد والدهخان (مسجد ایرانیان) است. برای رسیدن به این مسجد باید به منطقه «امیناؤنو» رفت. در کوچه، پسکوچههای محله مرجان و در میانه کوچه کمعرض و پرشیب چاکماکچیلار که به بناهای متعدد، زیبا و تاریخی دانشگاه استانبول منتهی میشود، کوچهای با سردری سنگی قرار دارد که بالای آن چنین حکاکی شده است: büyük valide han.
کمی که داخل کوچه پیش بروید، یکباره با محوطهای باز روبهرو میشوید که اطراف آن مغازههایی در ۲ طبقه به صورتی سنتی خودنمایی میکند. این مغازهها در سدههای پیشین حجرههای کاروانسرایی بوده که ایرانیان اغلب کالاهای خود را به آنجا میآوردند و به تجار استانبول عرضه میکردند. در این حجرهها کالاهایی همچون فرش و برنج به فروش میرسید.
در میانه این محوطه، مسجدی تاریخی قرار دارد. این کاروانسرا و مسجد آن به دستور «کؤسم سلطان» مادر سلطان مراد چهارم (۱۶۳۲-۱۶۴۰ م.) در سال ۱۶۵۰ میلادی ساخته شده و ایرانیان که اغلب آذری و شیعه بوده، از آن بهره بردهاند. این مسجد تاریخی که بیش از ۳۰۰ سال قدمت دارد، حدود ۶۰ سال پیش طعمه حریق میشود؛ سپس یک ایرانی به نام محمدنقی شفیعزاده دوباره آن را تعمیر و احیا میکند.
مسجد والده خان از دیرباز محل رفتوآمد شیعیان بوده و روز عاشورا در این مکان عزاداری شده و مردم عزادار اطعام شدهاند. جهانگردی آلمانی بیش از یکصد سال پیش با حضور در مسجد والدهخان با عزاداری ایرانیان به مناسبت روز عاشورا در مسجد روبهرو میشود و مسجد و مردم عزادار اطراف مسجد را نقاشی میکند. وی همچنین با حضور در عزاداری شیعیان استانبول در مسجد اسکودار (واقع در بخش آسیایی استانبول) تصویرهایی از عزاداری آنان ترسیم کرده و توضیحاتی درباره عزاداری ایرانیان در روز عاشورا داده است.
ارنست همبری در اثر خود به نام «راهنمای استانبول» که در سال ۱۹۲۵ نگاشته شده، چنین مینویسد: «ایرانیان در ماه محرم مراسم خود را در صحن اول این کاروانسرا برگزار میکردند که به آن مراسم عاشورا میگفتند. هر سال خواندن مناقب امام حسین(ع)و حوادث خونین آن در این مسجد و کاروانسرا برگزار میشود. در ایران، قفقاز و هندوستان نیز برگزاری چنین مراسمی مرسوم است.»
احمد بهادر که ۲۷ سال اتاقدار این کاروانسرا بوده، چنین نقل میکند که روز عاشورا ۴۰ تا ۵۰ نفر در این مکان قمه میزدند. قبل از روز عاشورا یعنی تاسوعا، ۱۵ تا ۲۰ نفر سوهانکش به تیزکردن کارد و چاقو برای عزاداران میپرداختند. کسانی که در این مراسم شرکت میکردند، چاقوها و کاردها را به سر و صورت خود میزدند و خون جاری میکردند و در این بین زنجیرهایی که از یک دسته چوب آویزان بود، بر کتف و شانه خود میزدند.
عزاداران جامه سیاه به تن میکردند. زنجیرزنان هم پشت لباس خود را به صورت مربع قیچی میکردند و از چپ و راست، زنجیرها را بر شانههای خود میزدند. از احمد بهادر پرسیدم: «چرا همه ایرانیان در این مراسم شرکت نمیکنند و فقط ۴۰ تا ۵۰ نفر به صورت خودجوش شرکت میکنند؟» گفت: «شرکتدادن پسربچهها در مراسم زنجیرزنی نوعی نذر پدر و مادر بود؛ چون همه پدر و مادران ایرانی مقیم استانبول این نذر را نکردهاند، فقط ۴۰-۵۰ نفر در این مراسم شرکت میکنند.» پرسیدم: «آیا در این مراسم قمهزنی کسی هم جانش را از دست میدهد؟» جواب داد: «بعد از مراسم قمهزنی، دسته در حالی که سر و صورت و پشت آنها خونین است، از والده خان بیرون میآیند و به طرف بایزید حرکت میکنند و در وزیرخان که در چمبرلیتاش است، مدتی کوتاه توقف میکنند؛ بعد از آن مستقیم به سمت پل حرکت میکنند و با کشتی به طرف اسکودار میروند. صدها ایرانی هم آنها را همراهی میکنند. در اسکودار مردم دوباره به این دسته میپیوندند و در حالی که قمهزنها در جلوی دسته هستند، به سمت مزار سید احمد دَرَسی میروند و مراسم محرم در آن مسجد به پایان میرسد. من هر سال در این مراسم حضور داشتهام و فقط یک بار یک نفر فوت کرد. در اثنای مراسم طبیبانی هستند که در همان مزار سید احمد دَرَسی، قمهزنان را مداوا میکنند.»
به گفته همبری در استانبول به این مراسم «ایرانلیلار دؤوونمهسی» میگویند.
جمالالدین بیلگین از نویسندگان معروف ترکیه درباره عزاداری ایرانیان در روز عاشورا در استانبول مینویسند: «در دوران کودکی من (یکصد سال پیش) سال نو با اول محرم مصادف شد. مردم به طور غیر رسمی مراسم عید را برگزار کردند و به یکدیگر تبریک گفتند و به دیدار هم رفتند. در کنار مزار سید احمد دَرَسی در اسکودار کاروانسرایی وجود داشت که مراسم یازدهم محرم در آن برگزار و از مدعوان با چایهای معطر پذیرایی میشد.
بعد از مراسم عزاداری در کاروانسرا، مردم گروههای ۱۰ نفرهای که به آنها دسته میگفتند، تشکیل میدادند. آنان در صفی طولانی و زنجیروار، از کاروانسرای سید احمد درسی حرکت میکردند و از راه نوح کویوسو به اسکله اسکودار و از آنجا با کشتی به سمت استانبول میرفتند؛ سپس به سمت والده خان حرکت میکردند و در آنجا مراسم محرم به پایان میرسید.
اینطور یادم میآید که این گروههای عزاداری، روی یک اسب، یک گهواره نوزاد، یک کبوتر و شمشیری خونین میگذاشتند و اسب را با خود حرکت میدادند. دسته به صورت ۲ طرفه حرکت میکرد و من هر سال این سوگواری را مقابل بیمارستان توپتاش مشاهده میکردم. نیروهای نظمیه عثمانی وظیفه حفظ امنیت را به عهده داشتند؛ اما گاه ناخواسته اتفاقاتی رخ میداد. در یکی از این عزاداریها زد و خوردی روی داد. دلیلش این بود که یک آلبانیایی در مقابل کاخ ییلدیز قصد عبور از سد مأموران را داشت؛ اما مأموران برای عبور به او اجازه نمیدهند و او با چاقو به مأموران حمله و سپس فرار میکند.»
در نامهای که ثریا پاشا از بانوان دربار عثمانی به مقامات دربار در سال ۱۸۸۷ نوشته و امروز نیز موجود است، چنین گفته شده که ایرانیان ساکن در کاروانسراها دور هم گرد آمده و مراسم دهه محرم را برگزار میکنند.
ایرانیان طی انجام مراسم سوگواری و سینهزنی، گروهگروه به کاروانسراهای یکدیگر میرفتند و این دستهها طی دهه محرم در اولین حرکت با پوشیدن پیراهنهای سفید و قمهزنی به کاروانسرای والده خان میرفتند و دوباره از همین مسیر بازمیگشتند. حرکت این گروهها را سیاحان خارجی و اهالی شهر نظاره میکردند؛ حتی زنان عثمانی روزها برای دیدن این مراسم تجمع میکردند؛ همچنین طبق این نامه اگر یک خارجی یا یکی از اهالی که برای دیدن این مراسم میآمد و عزاداری آنان را مسخره میکرد، احتمال داشت، حادثهای خطرناک به وجود میآید.
در ادامه این نامه آمده: «این مراسم هر ساله برگزار میشود؛ ولی طی آن در شب سروصدا و ازدحام بسیاری در کوچهها و خیابانها ایجاد میشود. این مسئله پذیرفتنی نیست.»
این نامه نکتهای را نشان میدهد و آن اینکه طی دیدار سفیر ایران با صدر اعظم عثمانی درباره عزاداری ایرانیان تذکر داده میشود؛ اما باز این مسئله مانع نمیشود، عزاداران از کاروانسرای والدهخان خارج شوند.
نویسنده نامه تأکید میکند که نباید زنان عثمانی به تماشای این مراسم بروند؛ اما باز هم زنان عثمانی مانعی را بر سر راه خود نمیبینند و به تماشای عزاداری ایرانیان میروند.
در سند دیگر مربوط به سال ۱۸۸۷ آمده که صد طالب علم ایرانی از مدرسه آکارچشمه در گئدیکباشی بیرون آمدند و در دستانشان مشعل و فانوس بود و با خواندن مرثیه به کاروانسرای ییلدیز خان رفتند. به این گروهها دسته گفته میشد.
با همه این تفاصیل، دولت عثمانی مانع چندانی در اجرای مراسم عزاداری در ماه محرم برای ایرانیان اعمال نمیکرده است، بلکه مراسم عزاداری ایرانیان در محرم به سنتی سخت تبدیل شده بود و کسی نمیتوانست مانع آن شود؛ اما تمهیداتی را نیز به خرج میدادند؛ همچون فرستادن نیروی امنیه و حساسیت در زمان تداخل عزاداری محرم با جشن ارمنیان که ممکن بود، درگیری ایجاد شود و نیز اخطار به سفیر ایران مبنی بر خارجنشدن ایرانیان عزادار از کاروانسرای والدهخان.
سرانجام برگزاری مراسم محرم در دوران سلطنت سلطان عبدالمجید دوم ممنوع شد.
در هر حال مسجد جامع ایرانیان در منطقه امیناؤنو و نیز مسجد سید احمد دَرَسی در اسکودار هماکنون نیز مرکزیت خود را برای عبادت و عزاداری ایرانیان حفظ کردهاند.
کد مطلب: 13881
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/13881/عاشورا-مسجد-بؤیوک-والده-خان