با خاطرات تعزیهخوانان
1 تير 1389 ساعت 0:36
عباس گرگانی متولد ۱۳۱۹ در قزوین، پیشکسوت تعزیهخوانی و شیپورچی مجالس تعزیه است. پدر او مردی تعزیهخوان بود که به «رجب طبّال» معروف بود. گرگانی که در کارخانه کاشی ایرانا شاغل بوده، اکنون بازنشسته شده است و هر شب به صورت انجمنی تعزیهخوانی دارد.
هانیه خاکپور
آغاز
من پنج ساله بودم که پدرم مرا به تعزیهخوانی برد و بچهخوانی کردم. اولین نقشی که خواندم، سکینه و رقیه بود. طفلان مسلم، سکینه، علیاکبر و قاسم میخواندم تا اینکه ۱۸ ساله شدم و صدایم به تکلیفی رسید. دیگر نقشخوانی نکردم.
برادرم شیپور میزد. پدرم از او خواست کاری کند تا من هم شیپورچی بشوم. پدرم میگفت: «آرزو دارم تا نمردم، یک پنجه این پسر را در تعزیه ببینم و بعد بمیرم.»
من آهنگها را بلد بودم؛ اما کمی بازیگوش بودم و نتی را که برادرم به من میداد، دیر یاد میگرفتم. برادرم به پدرم گفت که مرا برای حمّالی ببرد! و گفت که این شیپورچی نمیشود. بعد از این، به سر غیرت آمدم و گفتم: «به خدا به جایی میرسم که وقتی من شیپور میزنم، اجازه ندهند، تو حتی طبل هم بزنی.»
ادامه کار در رشت
برای تعزیهخوانی به رشت رفتیم. در آنجا نزد عنایت صمصام که از خطه رشت بود، یادگیری تعزیه را به صورت جدی ادامه دادم و کمکم توانستم صدای شیپور را دربیاورم. پدرم گفت: «من به تو شیپور میدهم؛ اما اگر به جز تعزیه جایی بروی، عاقّت میکنم. فقط تعزیه باید کار کنی.»
آموزش
من آهنگ تعزیه را آموزش میدهم و حدود ۵۰ شاگرد برای شیپور دارم.
الآن گاهی برای من شاگردانی میآیند که موسیقیهای دیگر را بیاموزد؛ اما من میگویم که به جز تعزیه آهنگ دیگری نمیتوانم کار کنم و فقط آهنگ تعزیه یاد میدهم.
حرکت به تهران
تهران که آمدم، به من گفتند، باید «دور کوچه» بروی. «دور کوچه» تعزیهای است که یک شیپورچی و یک تعزیهخوان در کوچه راه میروند و میخوانند. من دیدم که این کار به درد من نمیخورد.
همکاری
من در تعزیه بعد از اینکه نزد آقای صمصام ورزیده شدم، به تهران آمدم و از آن زمان با بزرگترین تعزیهخوانهای اینجا مثل مرحوم سلیمانی، حسین نورانی، مخالفخوان، علی ترابی و اسماعیل محمدی کار کردم و برایشان شیپور زدم.
فعالیت این روزها
الان من هر شب اجرای تعزیه دارم. ربطی به مناسبتها ندارد. البته لباسی نیست، انجمنی است. اما هر شب یکی بانی می شود و در خانهاش برگزار میشود.
بعد از انقلاب
بعد از انقلاب تعزیه همیشه بود و اصلا جلوگیری نکردند. از اول انقلاب تعزیهخوانی در خانهها شروع شد. اولین تعزیهای که اجرا کردیم، در تالار محراب در حسنآباد بود.
ده شب در آنجا تعزیه خواندیم و همسران سرانی همچون بهشتی و رجایی نیز آمدند.
اجرا پیش روی امام
زمانی که امام از فرانسه آمد و برای سخنرانی به بهشت زهرا رفت، تعزیهای اجرا شد که من شیپور آن را زدم و آقای مظفر قربانی هم مسلم خواند.
معرفی تعزیه به جهان
در جشنی که پیش از انقلاب برگزار شد، چهارده روز اجرا داشتیم و تعزیه تاحدودی به عنوان یک هنر شناخته شد. پیش از آن ترکیه اعلام کرد که تعزیه مال ماست! اما بلاخره ایران بُرد!
از همان جشن هنر بود که کشورهای دیگر با تعزیه ایرانی آشنا و به آن علاقمند شدند.
موسیقی تعزیه
موسیقی اصیل را میتوان در تعزیه مشاهده کرد. موسیقی تعزیه در اصل یک طبل و یک شیپور است.
مصائب
در قدیم چون با لباس تعزیهخوانی میشد، جلوی ما را میگرفتند، کتک میزدند، کلانتری میبردند، فحشمی دادند، زندان میبردند.
سرود شاهنشاهی
قبل از انقلاب با آقای اسماعیل محمدی و دو نفر دیگر در حال تعزیهخوانی بودیم که ناگهان پاسبانها آمدند. همراهان من فرار کردند و من را با همان لباس به کلانتری۱۱ بردند. آن موقع تعزیهخوانها و گداها را به جایی مثل گداخانه میبردند که اسم بدی داشت و جای بدی بود.
در کلانتری به من میگفتند باید شمر را به ما تحویل بدهی و گرنه نمیتوانی بروی.
رییس کلانتری از من خواست شیپور بزنم تا مرا امتحان کند. دیدم هیچ راهی ندارم، سرود شاهنشاهی را زدم. همه دستهای خود را به نشانه احترام بالا آوردند!
یک عیب
بعد از اینکه شاه رفت، تعزیهخوانها آزاد شدند. فقط یک عیب پیدا شده الان هر کسی یک بلندگو گرفته روی دوشش! ننگ تعزیه شدند.
برای پول میخوانند.
بیماری
الان همسرم مخالف شیپور زدن من شده چون دکتر به من گفته نباید بخوانم و ضرر دارد ولی به دکتر گفتم تا زمانی که زندهام باید برای تعزیه بزنم و تا عمر دارم باید برای امام حسین بزنم.
دو سال مریض شدم. شبی خواب دیدم یک شخصی که روبنده داشت- شبیه نقشهای تعزیه- آمد و به من گفت چرا گریه میکنی؟...
امام حسین شفایم را دادم و بعد از آن از دولتی سر امام حسین بهتر هم زدم.
موروثی
یکی از برادرانم نوازنده و استاد من در تعزیه بود. یک پسر دارم که او هم برای تعزیه میزند. از میان نوههایم هم بعضیهایشان علاقمند هستند و در مجالس تعزیه طبل میزنند.
افتخارات
درمراسم ثبت ملی تعزیه که در سال ۱۳۸۷ انجام شد، از من به عنوان پیشکسوت تعزیه تقدیر شد و در آنجا هم اجرای تعزیه داشتم.
کشورهای دیگر
به دعوت مرکز اسلامی انگلیس به آنجا رفتیم. شش نفر تعزیهخوان بودیم. ۱۴ روز در چهار شهر از انگلیس اجرا داشتیم و در هر شهر دو مجلس تعزیه خواندیم.
آرزو
درباره تعزیه فقط آرزو دارم که پای مجلس امام حسین و در هنگام تعزیهخوانی از دنیا بروم.
کد مطلب: 13908
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/13908/خاطرات-تعزیه-خوانان